چرا ما طرفدار مبارزه سياسي مسالمت آميز هستيم؟

* جهان ما در مقابل چند تجربه خشونت آميز و مقابله نظامي براي تغيير حکومت ها، دهها تجربه موفق مسالمت آميز را تجربه کرده است، تجربه هايي کم هزينه تر و انساني تر که با اهداف آينده ما بيشتر هماهنگي دارند.

*ما نمي توانيم از شيوه هاي غير انساني، خشونت آميز، توطئه گرانه، تروريستي و آميخته با شکنجه و وحشت در مبارزه خود استفاده کنيم. استفاده از اشکال خشونت آميز ما را از هدف هاي انساني خود بازداشته و قابل توجيه براي مقصود ما نيست.

رضا فاني يزدي

rezafani@yahoo.com

از انتشار بيانيه براي اتحاد جمهوري خواهان بيش از 6 ماه مي گذرد. استقبال طيف هاي وسيعي از روشنفکران و فعالين سياسي در داخل و خارج از کشور از اين بيانيه و امضا و آغاز همکاري مشترک نيروهايي که در گذشته نه چندان دور امکان فعاليت مشترک را ميسر نمي ديدند، تحولي است نوين در فضاي همکاري هاي مشترک سياسي در جامعه ما که حد اقل در تاريخ معاصر کشور با در نظر گرفتن طيف هاي گوناگون فکري امضاکنندگان و فعالين اتحاد جمهوري خواهان حادثه اي است کم نظير و قابل توجه.

بيانيه اتحاد جمهوري خواهان گرچه به عنوان يک حداقل برنامه مورد قبول از جانب تمامي امضاکنندگان پذيرفته شده است، اما خالي از اشکال نبوده و بهترين سند سياسي مورد قبول تک تک امضا کنندگان نمي باشد و در عين حال وحي مطلق آسماني نبوده و در حيات سياسي خود بنا بر ضرورت و متناسب با شرايط سياسي و اجتماعي و حضور طيف هاي فکري ديگر، قابل تغيير و تدقيق خواهد بود. 

هدف اين نوشتار بحث پيرامون بند 8 از مجموعه ديدگاه هاي بيانيه براي اتحاد جمهوري خواهان است.  اين بند از جمله مواردي است که مورد بحث فراوان قرار گرفته و جا دارد که بيشتر پيرامون آن صحبت شود. 

بند مورد نظر چنين مي گويد “ما طرفدار مبارزه سياسی مسالمت آميزيم و برگزاری هـمايش ، تحصن، راه پيمايی، اعتصاب و مقاومت مدنی برای رسيدن به مطالبات اقتصادی و سياسی و نيز مراجعه به آرای عمومی و هـمه پرسی را، جزئی از حقوق قانونی مردم و مطابق با معاهدات و موازين بين المللی می‌دانيم.” 

چرا ما طرفدار مبارزه سياسي مسالمت آميز هستيم؟

*تجربه خشونت در سالهاي پس از انقلاب و اشکال خشونت آميز مبارزه سياسي، تجربه اي است تلخ که براي جامعه ما خسارات غير قابل جبران به جاي گذاشته و اکثريت قاطع مردم ما از تجربه دوباره آن پرهيز مي کنند.

*برتري و تفوق حاکميت اقتدارگرا در عرصه خشونت و اعمال آن و عدم توانايي ما در بکارگيري شيوه هاي مشابه، واقعيتي است غير قابل انکار. مهم تر اين که  ما نمي توانيم از شيوه هاي غير انساني، خشونت آميز، توطئه گرانه، تروريستي و آميخته با شکنجه و وحشت در مبارزه خود استفاده کنيم. استفاده از اشکال خشونت آميز ما را از هدف هاي انساني خود بازداشته و قابل توجيه براي مقصود ما نيست.

*تبليغ و يا اقدام در جهت شيوه هاي غير مسالمت آميز و ترويج خشونت در مبارزه سياسي، به ويژه حرکات زودرس، به سرکوب وحشيانه از جانب اقتدارگرايان مشروعيت داده و در مجموع به ضرر جنبش اعتراضي است. تجربه سال هاي شصت و حرکت هاي ماجراجويانه خشونت آميز از جانب بخشي از اپوزيسيون ايران و تجربه سرکوب وحشيانه رژيم را نمي بايد از ياد برد.

*اجبار ما به زندگي مشترک در کنار يکديگر و نياز به تفاهم در سطح ملي براي ادامه حيات اجتماعي، ما را بر اين مي دارد که از هرگونه خشونت که به دامنه دشمني و خصومت در لايه هاي مختلف جامعه ايران در حال و آينده وسعت مي بخشد، خودداري نماييم.  مخالف ما با خشونت نتيجه نگاه ما به آينده است، آينده اي که از هم اکنون در حال شکل گيري است و ما به عنوان عنصر آگاه مي بايد به خشونت زدايي از روابط اجتماعي و سياسي آن توجه کنيم.

*ما معتقديم خشونت محصول جهل و عقب ماندگي اجتماعي است. براي دفاع از خود حتي در مقابل خشونت لزوما نمي بايد از خشونت مشابه استفاده کرد. تبليغ خشونت متقابل در واقع همان قانون انتقام چشم در برابر چشم، يا به نوعي قصاص مي باشد. رشد آگاهي سياسي در ايران پس از تجربه انقلاب و تحمل سالها خشونت سياسي از طرف تمامي طرف هاي درگير و بويژه حاکميت اقتدارگراي کنوني، درک و بکارگيري ديگر راه هاي مبارزه، و ساير اشکال اعتراض اجتماعي، باور به نيروي متشکل و سازمان يافته خودي براي تغيير، باور به توانايي هاي ملي در تمامي عرصه هاي اقتصاد، فرهنگ، سياست به منظور فلج کردن دستگاه دولتي و تمکين حاکميت به خواست اکثريت مردم، باور به امکانات جديد بين المللي و اجبار و تعهد حکومت ها به قوانين بين المللي و عرف جهاني و عدم امکان ادامه حيات از جانب رژيم هاي توتاليتر با توجه به نيازهاي همه جانبه آنها به فراورده هاي جهاني در تمامي عرصه هاي زندگي، اقتصاد و سياست، تکنولوژي و علم و ادغام جامعه جهاني و گسترش اطلاعات و دسترسي جهاني به کوچکترين اندام هاي جوامع از اين طريق، همه و همه بيان ايجاد امکانات جديدي است که جامعه ما با توجه و درک صحيح از آن و بکارگيري شيوه هاي موثر سياسي در مبارزه خود قادر خواهد بود که در يک مقابله مسالمت آميز حاکميت اقتدارگراي کنوني را به تمکين وادار و به دور از اعمال خشونت به تحول مطلوب نايل آيد.

تجربه هاي موفق در دو دهه اخير

تجربه هاي موفق تحول از رژيم هاي توتاليتر به سيستم هاي مبتني بر آراء مردم در کشورهاي گوناگون به اشکال مسالمت آميز، بيانگر ايجاد امکان جديدي است که جامعه ما نيز مي تواند از آن بهره گيرد. اگر مردم در آفريقاي جنوبي، آرژانتين، شيلي، لهستان، چکسلواکي، شوروي سابق، آلمان دمکراتيک، و بسياري از کشورها در شرق اروپا و آفريقا و آمريکاي جنوبي و مرکزي توان آن را داشتند که با مسالمت، حکومت هاي نظامي  و غير نظامي توتاليتر را از پاي درآورند و نظام هاي مبتني بر آراء مردم را جايگزين نمايند، مسلما مردم ما نيز با بهره گيري از تجربه گرانبهاي اين نمونه هاي موفق و امکانات جديد بين المللي، توانايي آن را خواهند داشت که جايگزين جمهوري اسلامي را به شکلي مسالمت آميز و با اتکاء به توان ملي پيدا نمايند.

آنچه در بالا گفته شد بخشي است از دلايل ما براي انتخاب شکل مسالمت آميز مبارزه در مقابل حاکميت اقتدارگراي کنوني. به باور ما، بيشتر تحولات سياسي معاصر در واقع بر پايه اشکال مسالمت آميز مبارزه بوده و اين اشکال تجربه شده، در عين مسالمت، فلج کننده ترين و سهمگين ترين ضربه را بر پيکر رژيم هاي مستبد و اقتدارگرا وارد آورده اند.

برگزاري همايش، تحصن، راهپيمايي و اعتصاب به عنوان اساسي ترين اشکال مبارزاتي در طول سده ها به کار گرفته شده است و موثر ترين شکل پيشبرد مبارزه اجتماعي مي باشد. انقلاب 1357 در ايران در حقيقت ترکيبي از تحصن، راهپيمايي و اعتصابات سراسري بود که مقتدرترين رژيم منطقه را در مدتي کوتاه از پاي درآورد. اعتصابات سراسري در لهستان و تظاهرات عمومي بدون وارد شدن عنصر خشونت نه تنها حکومت لهستان را به زانو در آورد که آستانه و مدل فروپاشي مجموعه کشورهاي شرق اروپا شد. حکومت کودتايي و نظامي پينوشه در شيلي و حکومت نظاميان در آرژانتين در مقابل اعتراضات و تظاهرات خياباني مجبور به پذيرش آراء عمومي  و نتيجه همه پرسي مردم گرديده و تسليم شدند.

جهان ما در مقابل چند تجربه خشونت آميز و مقابله نظامي براي تغيير حکومت ها، دهها تجربه موفق مسالمت آميز را تجربه کرده است، تجربه هايي کم هزينه تر و انساني تر که با اهداف آينده ما بيشتر هماهنگي دارند.

بکار گيري عنصر خشونت به عنوان يک شيوه مبارزه متاسفانه به مشروعيت اعمال خشونت پس از انتقال قدرت نيز مبدل خواهد شد و به عنوان ابزار تهديد براي جامعه باقي خواهد ماند.

ما به شيوه هاي مسالمت آميز مبارزه معتقديم نه از اين بابت که ترسو هستيم. ما در مقابل خشونت حاکميت با تمام توان و اراده خود پايداري مي کنيم ولي حاضر نيستيم به ابزاري که آنها براي سرکوب بشر به آن متوسل مي گردند، توسل جوييم. ما باندهاي مافيايي نداريم، ما اسيد بر صورت افراد نمي پاشيم، ما مراکز عمومي را منفجر نمي کنيم،  ما زندان نداريم و کسي را شکنجه نخواهيم کرد، ما حتي خواهان کشته شدن آنها نيستم، ما حکم اعدام هيچ يک از آنها را صادر نمي کنيم. ما به استقبال خشونت نمي رويم ولي در مقابل آن تسليم نخواهيم شد. ما اجازه نمي دهيم که آنها شيوه هاي غير انساني را به ما تحميل نمايند گرچه ناچارا حتي مجبور به تحمل رفتار غير انساني آنها از جمله زندان، شکنجه، سرکوب و اعدام در جريان مبارزه باشيم. تسليم در مقابل خشونت و توسل به آن، آسان ترين انتخاب است. 

۲۹ اکتبر ۲۰۰۳

۷ آبان ۱۳۸۲

(ادامه دارد)