هاشمی: قربانی و بازنده ی اصلی

دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری

تاریخ تکرار می شود. بیست و پنج سال پیش، حجت الاسلام ری شهری – وزیر اطلاعات آقای میرحسین موسوی –با توافق کامل پیشین با آیت الله خمینی – رهبر آن زمان انقلاب- به صحنه آمد و در نمایشی مضحک توطئه ای را بر علیه آیت الله منتظری اجرا کرد. در این توطئه، اطرافیان آیت الله منتظری به قتل، فساد، اقدام علیه امنیت ملی، و افشای قضیه مک فارلین متهم شدند. اندکی پس از آن، چند تن از نزدیکان آیت الله منتظری دستگیر و زندانی شدند و مهدی هاشمی برادر داماد آقای منتظری و امید نجف آبادی از دیگر نزدیکان ایشان نیز اعدام شدند.
این اقدام، مقدمه ای برای حذف کامل آیت الله منتظری از صحنه ی سیاست کشور بود که در سال 67 پس از قتل عام زندانیان سیاسی، که آیت الله منتظری تنها معترض آن بود، به مرحله اجرا در آمد. ری شهری و دستگاه اطلاعاتی او در تمام آن سالها با یک پروژه ی از پیش طراحی شده با توافق کامل آیت الله خمینی موفق شدند آیت الله منتظری را که تنها جانشین آقای خمینی بود، ابتدا از قدرت منزوی کرده و سپس از نظر سیاسی بطور کامل حذف کنند. آیت الله منتظری قربانی توطئه ای گردید که بسیاری، از جمله آقایان هاشمی رفسنجانی، در آن نقش ایفا نموده و عملا بخشی از آن هجوم ناجوانمردانه را برعلیه ایشان سازماندهی کردند.

امروز، بیست و پنج پس از آن تاریخ، بار دیگر شاهد توطئه ی مشابهی برعلیه آقای هاشمی رفسنجانی هستیم. اینبار آقای احمدی نژاد، رئیس جمهور، با توافق کامل پیشین با آقای خامنه ای، رهبر، همراه با دارو دسته ی نظامی-امنیتی ها هدف خود را حذف آقای هاشمی رفسنجانی از تمامی ارکان قدرت قرار داده و با طرح اتهاماتی از جمله فساد، دزدی، و حیف و میل در اموال عمومی در صدد حذف ایشان از قدرت حکومتی است. آقای هاشمی گرچه مدتی است مورد غضب مقام رهبری است، اما هنوز با در دست داشتن ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و ریاست مجلس خبرگان و در اختیار داشتن بخش بزرگی از سرمایه های مالی و بنگاه های اقتصادی در داخل و خارج کشور، پرقدرت ترین و موثرترین شخصیت نظام جمهوری اسلامی پس از مقام رهبری است.

شاید بتوان موقعیت امروز آقای هاشمی را با موقعیت آن روز آیت الله منتظری مقایسه کرد، بدین معنا که شیوه ی حذفی که در مورد این دو بکار گرفته می شود شباهت دارد. اما نباید به هیچ عنوان شخصیت آیت الله منتظری را با ایشان در کنار همدیگر قرار داد. آیت الله منتظری یکی از شخصیت های بی نظیر و شجاع در تاریخ معاصر ایران است که مقام و موقعیت حکومتی خود را فدای ارزش های انسانی و اخلاقی خود کرد و حاضر نشد چشم بر جنایت بسته و دل در گرو قدرت حکومتی نگاه دارد. ایشان با شجاعت بی نظیر و با اتکا به ارزش های انسانی خویش در زمانی که قدرت و عظمت آقای خمینی چشم و گوش و دل همه ی همراهان نظام اسلامی را کور و کر و سیاه کرده بود، با چشمان باز جنایت ها را دید و با فریاد اعتراض آنها را افشا کرد تا جایی که خمینی را با شاه و وزارت اطلاعات او را با ساواک شاه مقایسه نمود. ایشان بر جنایاتی پرتو افکنی کردند که حتی تا به امروز هم کسی از مقامات آن روز و روزگار جرات اشاره ای به آنها را هم به خود نمی دهد.

آقای هاشمی اما فردی است که در زدوبندهای سیاسی پشت پرده خودکامه، در سوءاستفاده های خودسرانه اقتصادی به نفع خود و خاندانش فاسد، و در طراحی سرکوب و قتل مخالفین فرد سیاهکاری است که در تمام طول سالهای گذشته از هیچ جنایتی در حق مخالفین خود کوتاهی نکرده است. هاشمی خود نیز از طراحان اصلی توطئه بر علیه آیت الله منتظری بود و در تمام اقدامات سرکوبگرانه ی نظام در دوران حیات آیت الله خمینی و پس از مرگ ایشان نقش اساسی ایفا نموده است. در دوران ریاست جمهوری ایشان، طرح ترورهای داخلی و خارجی عملی شد. وزارت اطلاعات با دستان باز به کثیف ترین جنایت ها تشویق گردید و کمترین صدای مخالفتی تحمل نمی شد. او حتی از پیرمردی مثل سحابی هم نمی گذشت و به قول خودش او را با زندان و شکنجه سلول انفرادی و فشارهای طاقت فرسای بازجویی ادب می کرد.

هاشمی خودکامه که با هزار حیله و نیرنگ و دروغ در مجلس خبرگان پس از مرگ آیت الله خمینی برای جلوگیری از قدرت گرفتن دوباره ی آیت الله منتظری – که هنوز رسما در مقام نیابت رهبری بود – خامنه ای را به عنوان جانشین رهبر به مردم و خبرگان تحمیل نمود در مخیله اش هم نمی گنجید که خامنه ای بیست سال بعد به تقلید از امام بزرگش، آیت الله خمینی، همان کند که خمینی با آیت الله منتظری کرد.

تفاوت هاشمی با آیت الله منتظری اما بسیار است. آیت الله منتظری نه دزد و فاسد و جنایتکار بود، و نه همدست آیت الله خمینی در قتل عام و کشتار و جنایت. او هم معترض قتل عام و شکنجه و آزار زندانیان شد، و هم معترض سیاست های ابلهانه ی رهبری در جنگ، و هم معترض فساد باندهای مافیایی. در حالیکه هاشمی در تمام این سالها همدست و رفیق و یارغار رهبر بوده و هم پرونده ی او در تمام جنایتهای سالهای اخیر.

اما با اینهمه، رقیب ایشان است و باید حذف شود.

اتهامات اخیر احمدی نژاد به هاشمی و دارودسته ایشان و فاسد خواندن آنها شگرد تازه ای نیست. در تمامی کشورهای دنیا، این شگرد برعلیه مخالفین به کار گرفته شده و عملا هم آنها را از پای در می آورد. فساد اقتصادی، رشوه خواری، دزدی و غارت اموال عمومی و سوء استفاده از قدرت دولتی برای دستبر به اموال عمومی در همه جا مرسوم است. و درست به همین دلیل هم در هرکجای دنیا باندهای قدرت بر علیه یکدیگر نشانه روی می کنند، اتهام فساد و دزدی اولین اتهام برای بیرون راندن حریف از قدرت سیاسی است.

خامنه ای و باندهای پیرامون او نیز از همین شگرد برعلیه مخالفین و رقبای خود در قدرت بهره گرفته اند. باند خامنه ای از تحولات و تجارب در روسیه به خوبی درس می گیرند. پوتین و دارو دسته ی کا گ ب یی او هم عینا از همین اتهامات بر علیه مخالفین خود استفاده کرده و آنها را از قدرت سیاسی حذف نمودند. امروز بسیاری از سرمایه داران بزرگ روسیه و مخالفین دیکتاتوری پوتین، از جمله صاحب اصلی کمپانی میلیارد دلاری گازپرام، به اتهام دزدی و رشوه خواری در زندانهای روسیه به سر می برند. از تمام آنها با سلب مالکیت اقتصادی شان، سلب قدرت سیاسی شده است. این در حالی است که دارودسته ی اطلاعاتی پوتین خود تمام کشور را غارت می کنند.

انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری موقعیت مناسبی را برای خامنه ای فراهم آورده است که با باند هاشمی تسویه حساب کند. به احتمال زیاد، هاشمی و فرزندان و نزدیکان او به زودی به دادگاه ها احضار گردیده و از پرونده های دزدی و فساد آنها تا آنجایی که پای دیگران به میان نیاید، پرده برداشته خواهد شد. هاشمی مطمئنا از آنجایی که تنها رقیب مطرح در مقابل رهبری خامنه ای است، می باید بیشترین تاوان را پس بدهد. فساد و دزدی به هاشمی، ناطق نوری، کروبی و بسیاری دیگر از شخصیت های مطرح نظام اسلامی که این روزها صف خود را از رهبری جدا نموده و سودای قدرت در سر می پرورانند، از آن جهت که هم واقعیت دارد، و هم همیشه نقل محفل مردم معترض کشور بوده است، این امکان را برای خامنه ای و احمدی نژاد فراهم آورده است که از احساسات مردم بر علیه فساد استفاده پوپولیستی نموده و سرکوب مخالفین خود را توجیه نمایند.

نمایش احمدی نژاد در مناظره های تلویزیونی و مانور او در مقابل فساد هاشمی، ناطق نوری، و دیگران در حقیقت حکایت از کودتایی است برعلیه مجموعه ی جنبش اصلاحات که متاسفانه به بهانه ی حذف فساد و مقابله با شخصیت فاسد هاشمی می رود که سرنوشت آینده ی کشور را به قهقرا ببرد. هاشمی و دارودسته ی او قربانی سکوت و همدستی خویش در جنایتهایی هستند که سی سال پیشتر از اینها با حذف اولین مخالفین شروع شد و امروز گریبان خود ایشان را گرفته است.

تاریخ بار دیگر تکرار می شود، اما اینبار نه به کام خاندان هاشمی.

با احترام،
رضا فانی یزدی
9 ژوئن 2009