شرکت يا عدم شرکت در انتخابات دوره هفتم

* آيا ما به رقابت براي جلب نيروي ناراضي در جمهوري اسلامي با رقباي اصلاح طلب درون حاکميت قرار گرفته ايم و اگر چنين است، در رقابت با جريانات سلطنت طلب و محافل مشابه آنها تا کجا پيش خواهيم رفت؟

* آيا ساختار نظام جمهوري اسلامي، بويژه وجود نهادهايي چون نهاد ولايت فقيه، شوراي نگهبان و قانون اساسي مانع هرگونه تغيير و تحول در جامعه است و علت تحريم انتخابات کنوني اين ساختار است، و اگر چنين است آيا اين ساختار و موانع در چند ماه گذشته وجود نداشت، و يا اينکه ما از درک آن عاجز بوديم که مردم را براي انتخابات شوراهاي شهر به پاي صندوق هاي راي تشويق و ترغيب نموديم؟

رضا فاني يزدي

10 Nov 2003

۱۹ آبان ۱۳۸۲

rezafani@yahoo.com

شرکت يا تحريم انتخابات دوره هفتم از عمده ترين مباحثي است که توجه محافل فعال سياسي کشور را به خود معطوف داشته است.

گرچه هنوز چند ماهي به برگزاري انتخابات باقي است و در کشوري پر تلاطم چون کشور ما نمي توان قطعا نسخه غير قابل تغييري را ارائه نمود، اما تعدادي از افراد و جريانات سياسي نظرات قطعي خود را اعلام کرده و در صدد بسيج آراي عمومي پيرامون ديدگاه هاي ارائه شده مي باشند.  در طيف اپوزيسيون خارج از کشور بطور عمده ديدگاه تحريم انتخابات از اقبال بيشتري برخوردار بوده و تبليغ مي شود.

هواداران اين نظريه را بيشتر مي توان در دوگروه کلي تقسيم بندي کرد.

گروه اول – آنهايي که با سابقه تاريخي معيني مخالف کليت نظام جمهوري اسلامي بوده و به درجات گوناگون در مقابله و دشمني با نظام جمهوري اسلامي در طول تاريخ اين نظام به شيوه هاي گوناگون در جهت فروپاشي آن فعال بوده اند.

اين طيف از سلطنت طلب ها که با پيروزي انقلاب، خلع حاکميت سياسي گرديده، تا جريانات افراطي چپ که از همان فرداي پيروزي انقلاب نظام را ضد مردمي و ضد خلقي ارزيابي نموده و خواهان سرنگوني آن بودند را شامل است. اين گروه عمدتا تحول در کشور و شانس خود را در هرچه بدتر شدن اوضاع در ايران دانسته و حرکات اصلاح طلبانه از درون را که به طولاني تر شدن عمر کليت نظام جمهوري اسلامي مي انجامد، مغاير با سياست خود که سرنگوني است، ديده و با هر حرکت اصلاح طلبانه بشدت مخالف بوده و از همين موضع از همان روز اول مخالف شرکت مردم در هر نوع از انتخابات بوده و بطور تاريخي هرگونه از انتخابات را که در چهارچوب اين نظام قرار گيرد تحريم نموده اند.

گروه دوم – گروه دوم اما بخشي از اپوزيسيون جمهوري اسلامي است که پس از درک تحولات سالهاي اخير، بويژه پس از انتخاب آقاي خاتمي و شکل گيري جبهه دوم خرداد، و دگرگوني در چهارچوب هاي فکري خود و درک هاي جديد از تحول جامعه، از اصلاحات حمايت نموده، باشرکت فعال فکري و سياسي به رشد پروسه اصلاحات کمک کرده و در معرفي جنبش اصلاحات ايران در خارج از کشور نقش بسزايي ايفا نموده و اميد به تحول را در دل هزاران ايراني در خارج و داخل کشور از طريق اصلاحات مسالمت آميز از درون نظام و بدون پرداخت هزينه هاي گزاف روشنايي بخشيده است.

بخشي از اين گروه اما پس از شکست شيوه هاي گزيده شده اصلاح طلبان حکومتي ، به ويژه روش چانه زني از بالا و بي توجهي به مردم، به اين نتيجه رسيده اند که اصلاحات به قول آقاي حجاريان مرده است، مردم از خاتمي و اصلاح طلبان حکومتي عبور کرده و از حرکت هاي سياسي که در چهارچوب نظام صورت مي گيرد، قهر نموده اند. يکي از عوامل اصلي شکل گيري اين نظر، عدم شرکت مردم در انتخابات شوراهاي شهري در 9 اسفند ماه سال گذشته بود که به قهر عمومي مردم از اصلاح طلبان تفسير گرديده و بخشي از جريانات مدافع اصلاحات را که بويژه از شرکت مردم در انتخابات شوراهاي شهري حمايت نموده اند، دچار عذاب وجدان سياسي نموده است.

عدم استقبال مردم از شرکت در انتخابات شوراهاي شهري بويژه در کلان شهرهاي کشور باعث شد که اين نيروها که قطعا خود را پيشقراول جنبش اصلاحات دانسته، احساس نمايند که از درک خواست عمومي مردم عاجز بوده و از جنبش عمومي مردم عقب افتاده اند. لذا به منظور پرکردن فضاي خالي بين مردم و اصلاح طلبان حکومتي، و جلب جنبش دانشجويي ناراضي از حاکمان اصلاح طلب، و از آن مهمتر جبران خطاي خود در حمايت از فراخواندن مردم به شرکت در انتخابات شوراها و خالي کردن شانه خود از زير بار فشار گرايش راديکال جامعه و بخشي از جنبش اعتراضي در داخل و خارج از کشور و موضع آنها در رابطه با انتخابات شوراها، اين بار موضع راديکال تري  اتخاذ نموده و شعار تحريم انتخابات را مطرح کرده و مردم را به عدم شرکت در انتخابات تشويق مي نمايند. اين سياست در واقع ادامه حرکتي است که ظرف چند ماه گذشته از استعفاي آقاي خاتمي و اصلاح طلبان حاکم از تمامي مقامات دولتي حمايت نموده و سياست خروج از حاکميت را تشويق و دنبال مي کند.

اين که اين گروه از دوستان – که در گذشته سياست خروج از حاکميت و استعفاي جمعي را تشويق مي کردند و در زمان حال سياست تحريم را در پيش گرفته اند –  چه راه حل معيني را پيشنهاد مي کنند، سوالي است که يا بي پاسخ مانده و يا پاسخ هاي داده شده در واقع ذهنيتي است که فقط به منظور گريز از وارد شدن در پيچيدگي و دشواري ميدان سياست کنوني کشور به وام گرفته شده است. 

جنبش اصلاحات که روزي با حمايت 22 ميليون راي مردم آبرو و حيثيت سياسي براي افراد مي آفريد و حمايت از آن کسب سرمايه و حيثيت سياسي و معروفيت و وجهه اجتماعي را در پي داشت، امروز با توجه به موانع اساسي مقابل آن ديگر آن جاذبه ها را نداشته و حمايت از آن در شرايط پيچيده کنوني به مثابه قمار سياسي است که نتيجه از پيش تعيين شده اي ندارد. لذا برخي از دوستان با فاصله گيري از آن حاضر به از دست دادن سرمايه هاي بدست آورده نبوده و با طرح مسائلي از قبيل عبور جامعه از خاتمي و اصلاح طلبان سعي در حفظ سرمايه بدست آورده داشته و در جهت افزودن ارزش اضافي بر آن و انباش بيشتر سرمايه سياسي براي شرکت در آينده سياسي جامعه، به حفظ فاصله ها و دوري گزيدن ها، سياست مي کنند. 

گفتار من در رابطه با اين دسته از دوستان و بحث با آنها در رابطه با شعار استعفا و خروج دسته جمعي و يا تحريم کنوني انتخابات دوره هفتم، بحثي است کاملا دوستانه و سازنده: دوستانه از آن جهت که برخي از مبلغين اين نظريه از دوستان نزديک و صميمي و همکار و قابل احترام از ديدگاه من بوده و براي جامعه فرهنگي و سياسي کشور ما سرمايه هاي حال و آينده هستند، و سازنده از اين بابت که همه ما به آينده اي بهتر چشم داشته و در تلاش ساختن و پيدا کردن مسيرهاي تحول و ترقي در کشور خود هستيم. مسلما هيچ کدام از ما راه حل نهايي و نسخه بي بديل اين تحول را در اختيار نداشته و مدعي آن نيز نخواهيم بود چرا که دمکراسي پذيرش راه حل هاي متفاوت اجتماعي و سازش و پيوند منطقي آنهاست.  

ادامه اين مطلب را با طرح سوالاتي از دوستاني که سياست تحريم را در پيش گرفته و با انتظار پاسخ مسئولانه و واقع بينانه از آنها دنبال مي کنم. شعار تحريم انتخابات گرچه با اقبال مناسبي در خارج از کشور مواجه شده است، اما بدون پاسخ به سوالات زير نمي توان آن را جدي گرفت. 

يک – آيا تحريم انتخابات صرفا به اين دليل است که شوراي نگهبان مانع ورود کانديداهاي نمايندگي به مرحله انتخابات است و اگر اين مانع برطرف گردد، آن دسته از دوستان از شعار تحريم دست خواهند شست؟

دو – آيا ساختار نظام جمهوري اسلامي، بويژه وجود نهادهايي چون نهاد ولايت فقيه، شوراي نگهبان و قانون اساسي مانع هرگونه تغيير و تحول در جامعه است و علت تحريم انتخابات کنوني اين ساختار است، و اگر چنين است آيا اين ساختار و موانع در چند ماه گذشته وجود نداشت، و يا اينکه ما از درک آن عاجز بوديم که مردم را براي انتخابات شوراهاي شهر به پاي صندوق هاي راي تشويق و ترغيب نموديم؟

سه – آيا عدم شرکت مردم در انتخابات شوراهاي شهر در کلان شهرهاي ايران تفسيري است بر اينکه مردم از اصلاح طلبان قهر کرده و يا به راه حل ديگري جدا از صندوق هاي راي پناه آورده اند؟ در اين صورت اگر مردم از انتخابات شوراهاي شهر حمايت مي کردند، آيا ما بازهم آنها را به پاي صندوق هاي راي فرا مي خوانديم؟

چهار – آيا صرفا به دليل اينکه تني چند از فعالين اصلاح طلب حکومتي و پيراموني آنها ندا داده اند که «اصلاحات مرده است» و يا اينکه «انسداد سياسي» است، و يا احتمالا در انتخابات شرکت نمي کنيم، باعث شده است که ما اين بار عجولانه فرياد تحريم انتخابات را سر داده ايم؟ چه ميشد اگر تمام جبهه اصلاحات و محافل پيراموني آنها اعلام مي کردند که در انتخابات شرکت خواهند کرد و دچار بلاتکليفي کنوني نمي بودند؟

پنج – آيا ما به رقابت براي جلب نيروي ناراضي در جمهوري اسلامي با رقباي اصلاح طلب درون حاکميت قرار گرفته ايم و اگر چنين است، در رقابت با جريانات سلطنت طلب و محافل مشابه آنها تا کجا پيش خواهيم رفت؟

شش – آيا قهر نسبي مردم در يک انتخابات بي اهميت براي شوراهاي شهري، آن هم در چند شهر بزرگ، نشان دهنده آن است که مردم در انتخابات مجلس که از اهميت به مراتب بيشتري برخوردار است نيز شرکت نخواهند کرد؟ کدام مرکز آماري در ايران وجود دارد که بتوان با اتکاء به آن اين پيش بيني ها را انجام داد؟ آيا نتيجه بررسي آماري گروهي از دانشجويان دانشگاه تهران برآيند درک سياسي و انديشه و عقايد جامعه ماست؟ کاش چنين مي بود. ولي واقعيت اين است که آنهايي که به پاي صندوق هاي راي رفته و مي روند، يا نمي روند، تنها اين جمعيت دانشجويي نبوده و به گونه آنها به حل و فصل مسائل نمي انديشند. اما سوال اساسي اينجاست: آيا در قبال بي تفاوتي و ياس مردم و عدم استقبال آنها از شرکت در انتخابات به هر دليل، عذر موجهي است براي عناصر فعال سياسي جامعه که به تحريم انتخابات پناه آورند؟

هفت –  آيا اعتقاد بر غير دمکراتيک بودن ساختار نظام و موانع ساختاري آن علت تحريم انتخابات است؟ اگر چنين است، آيا ما قصد آن داريم که تا به پايان عمر اين ساختار حکومتي، سياست تحريم را ادامه دهيم؟ چشم انداز اين حرکت چيست؟

هشت – مواهب و دستاوردهاي ما از عدم شرکت ما و تشويق سايرين به تحريم انتخابات مجلس هفتم و احتمالا رياست جمهوري آينده چه مي باشد؟ نصيب اقتدارگرايان از اين سياست چيست و فرصت چهارساله رايگان به آنها براي يکه تازي و ادامه حيات بي مزاحمت چه خواهد بود؟

نه – آيا اگر ما در موقعيت اصلاح طلبان حکومتي بوده و امکان شرکت در انتخابات را داشته و احتمالا بخشي از مجلس آينده را کنترل مي کرديم، با توجه به تجربه توسعه و رشد نيروهاي خود در دو دوره گذشته و حمايت چند ميليوني از آراء مردم، چه سياستي را دنبال مي کرديم؟ آيا هنوز به تحريم و خروج از حاکميت پاي مي فشرديم؟

پاسخ به اين سوالات و دهها سوال ديگر از اين دست کمک موثري است در شکل گيري سياستي مسئول و واقع بين که نياز جامعه امروزي ماست. 

با تشکر و احترام،

رضا فاني يزدي