بدرید پرده ی ریا و تزویر دینی را


از چهره جنایتکارانه رهبری نظام اسلامی

مشکل اینجاست که کجا و چگونه می توان این پرده ی ریا و تزویر دینی را از چهره جنایتکارانه رهبری نظام درید و چهره واقعی رهبری نظام را که هنوز بر اکثریت مردم ما آشکار نشده است به نمایش گذاشت.


رضا فانی یزدی
شنبه ۲۱ شهريور ۱۳۸۸
rezafani@yahoo.comدامنه و شدت سرکوب کودتاگران روزبروز بیشتر می شود. سخنرانی هفته گذشته سردار جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران در توافق قبلی و هماهنگ با رهبری نظام در واقع خبر از دستگیری های آینده را می داد. پیش از او نیز بسیاری از عوامل و نوچه های دست دوم کودتاگران از جمله ائمه جمعه ،تعدادی از نمایندگان مجلس و گروهی از مسئولین انجمن های اسلامی دانشجویی خواهان شدت عمل و سرکوب و دستگیری رهبران جنبش سبز شده اند.

آقایان موسوی، کروبی و خاتمی در مرکز این حملات قرار دارند. دستگیری های هفته گذشته از جمله دستگیری دکتر بهشتی و مرتضی الویری و پلمب دفتر حزب اعتماد ملی و روزنامه آقای کروبی و تعداد دیگری از مراکز تجمع رهبران و مسئولین جنبش سبز بیانگر عزم راسخ کودتاگران برای سرکوب رهبری جنبش است.

آخرین بیانیه های مهندس موسوی و نامه ها و سخنرانی های آقایان کروبی و خاتمی و همچنین بیانیه های سیاسی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت اسلامی و دیگر شخصیت ها و سازمانهای سیاسی حاشیه ای جنبش سبز همگی بیانگر یک واقعیت تلخ از رویارویی های روزهای آتی است. باشدت گرفتن دامنه حملات، تعدادی از اصولگرایان که تا چندی پیش حد فاصل معینی را باجناح کودتاگر حفظ کرده بودند با اظهارات و نامه نگاری های اخیر خود از زبان شخصیت هایی چون توکلی، بادامچیان، عسگراولادی و لاریجانی و دیگران، فاصله خود را روزبروز با باند کودتاچیان کمتر نموده و با حمله و اتهام به رهبران معترض جنبش سبز آنها را به خیانت به نظام متهم می کنند.

هشدار و برحذرداشتن رهبران جنبش سبز از رفتن به راه سازمان مجاهدین خلق – چنانکه در سخنان بادامچیان و دیگر اعضای رهبری هیات موتلفه اسلامی بیان شده – در حقیقت بیانگر احتمال سرکوب شدید و وحشیانه ای شبیه سرکوب هایی است که در سالهای دهه اولیه انقلاب مجاهدین و دیگر گروههای سیاسی مخالف را به خاک و خون کشید. این روزها بسیاری از عناصر کودتاگر در کمین تکرار فاجعه ای مشابه آن سالها برای حذف رقیب اصلاح طلب خود نشسته اند.

بیانیه ها و سخنرانی ها و اظهارات آقایان موسوی، کروبی و خاتمی در تمام روزهای گذشته پس از کودتا قابل تقدیر بوده و بیانگر شجاعت، پایداری و اراده آنها برای مقابله با باند کودتاگران است. مواضع اتخاذ شده از طرف آقایان موجبات ایستادگی و مقاومت و امیدواری میلیونها ایرانی را در داخل و خارج از کشور برای مقابله با سرکوبگران فراهم کرده و عملا موقعیت آنها را در مقام رهبری جنبش سبز مسلم و قطعی نموده است.

جنبش سبز امید، برای پیشرفت و دستیابی به اهداف تعریف شده خود که از زبان رهبران آن بویژه در بیانیه های اخیر آقای موسوی بخوبی تبلور یافته است، نیاز به حفظ و استمرار حضور رهبری خود دارد.

حفظ رهبری جنبش برای ادامه حیات جنبش امری حیاتی است. رهبری کنونی جنبش متاسفانه هیچ جایگزینی در داخل و خارج از کشور نداشته و درست به همین دلیل نیز نباید لحظه ای در حفظ سلامت این رهبری درنگ نمود.

نباید اجازه داد موج دستگیری ها ادامه پیدا کرده و عملا تمامی رهبران جنبش یکی پس از دیگری در سکوت و در خلوت خانه هایشان دستگیر شوند.

اجازه ندهید که شما را از گوشه خانه هایتان و در مقابل چشمان زن و فرزندانتان با تحقیر و کتک دستگیر کنند و به مکان های نامعلوم ببرند و با فشار و شکنجه و تهدید و ارعاب وادار به اعتراف های تلویزیونی تماما دروغین نمایند.

برای مقابله با رژیم سرکوبگری که از هیچ جنایتی در حال حاضر فروگذار نیست، مردم را به خیابانها و دعوت به تظاهرات درروز قدس نکشانید. روز قدس جولانگاه جنبش سبز امید، نیست، روز قدس روز تدارک ستادکودتا برای خودنمایی است. همراه آنها نشوید و مردم را برای مقابله به مکانی که هیچ کنترلی بر آن ندارید، نکشانید.

رژیم را در حال حاضر در خیابانهای تهران نمی توان به زانو درآورد. هنوز میلوینها نفر در توهم اسلامی بودن حکومت و رهبران دینی آن هستند و هنوز متاسفانه بخشی از مردم ما از این حکومت روی برنگردانده اند. طرفداران حکومت، همگی مزدور نیستند. هنوز بسیاری بر این باورند که مخالفین حکومت مخالف ارزش های دینی و باورهای مقدسی هستند که حکومت مدعی آنهاست.

حکومت اسلامی را باید و می توان درست درهمان مراکزی که مشروعیت اش را به آنجا پیوند زده از پای در آورد. رهبری جنبش کنونی نباید مخاطبینش را فقط در میان بخش کوچکی از طبقات متوسط کلان شهرهای کشور جستجو نماید. این بخش نه توان مقابله با هواداران رژیم کنونی را دارد و نه نیاز به اینگونه رویارویی موضوعیت دارد. دریدن چهره ی فریبکارانه رهبران کنونی حکومت که خود را متولی دین و اخلاق معرفی می کنند، جدی ترین ضربه ایست که بدنه کنونی هوادار و ساکت نظام اسلامی را از آن جدا نموده و امکانات رژیم را به نیروی نظامی و سرکوب او کاهش خواهد داد.

مشکل اینجاست که کجا و چگونه می توان این پرده ی ریا و تزویر دینی را از چهره جنایتکارانه رهبری نظام درید و چهره واقعی رهبری نظام را که هنوز بر اکثریت مردم ما آشکار نشده است به نمایش گذاشت.

درست است که این روز ها چهره رژیم و گوشه ای از جنایتهائی را که در خفا و بدور از چشم مردم در بازداشتگاه های خود انجام داد و به کثیف ترین اعمال ضدانسانی از شکنجه و تجاوز جنسی گرفته تا قتل عام دست زده بود به همت و شهامت و شجاعت حجت الاسلام کروبی برملا گردیده اما از آنجا که کنترل کامل برمطبوعات و رسانه های عمومی در اختیار حکومت است، هنوز بخش قابل توجهی از مردم ما نه به این حقایق پی برده اند و نه به وقوع آن بطور یقین باور دارند.

نباید گذاشت جنایت های رژیم در خفا شکل بگیرد. باید نورافکن را روی دستهای خونین رژیم در اماکن متبرکه برد .

علما و روحانیون ایران سنت بست نشینی را نباید فراموش کنند.

بست نشستن چند ده نفر از علما و روحانیون و رهبران جنبش سبز در حرم امام رضا یا معصومه قم و یا حتی آرامگاه آیت الله خمینی کاربردش صدبرابر بیشتر از راه اندازی ده ها تظاهرات در شمال شهر تهران است.

گرفتن و بردن و بستن و کشتن یک شخصیت روحانی و سرشناس از خانه اش کجا، و کشان کشان بردن او از درون حرم امام رضا و یا معصومه قم کجا. لازم نیست تظاهرات چند ده هزارنفری راه انداخت. باید رفت همانجایی که ده ها هزارنفر هرروزه با باوردینی خود، داوطلبانه هزینه ی سفر می کنند و هرماه شاهد حضور چند صدهزار زوار است.

بست نشینی در مکان های مقدس در ایران و خارج از ایران حتی در نجف اشرف وحرم حضرت علی و امام حسین و دیگر ائمه و تظلم خواهی از آنها از نظامی که مدعی اسلامیت و رهبری جهان تشیع است ضربه وتاثیرش صدها برابر بیشتر از تظاهرات خیابانی است که اشرار وابسته به حکومت براحتی سر و دست و دهان مردم را می شکنند و آنها را مثله می کنند. و مدعی می شوند که مشتی وابسته به غرب و منحرف را از خیابانهای شهر جمع کرده اند.

اگر قرار به سرکوب مخالفین است، بگذار رهبری نظام اسلامی مجبور شود حرمت حرم ائمه را شکسته و خونریزی را به داخل مقدس ترین مکانهایی که خود را مدعی و متولی آنها می داند، بکشاند.

اگر قرار باشد که بگیرند و ببندند، بگذار آنها باشند که عمامه از سر علما و روحانیون بکشند و آنها را کشان کشان با سرودست خونین از درون حرم امام رضا و معصومه قم به اوین و بازداشتگاه 209 ببرند. بگذار به جای عکس ندا آقاسلطان، دنیای اسلام شاهد سر و روی خونین علما و روحانیونی باشد که از مقدس ترین اماکن دینی به ضرب دشنه و زنجیر و گلوله به بیرون پرتاب می شوند. آنجاست که پرده تزویر و ریای مقدس مابی آنها پاره شده و توهم میلیونها هوادار مسلمان امروز آنها در هم خواهد شکست. وحتی سیدحسن نصرالله و هوگوچاوز هم جرات حمایت از آنها را نخواهد داشت.

آن وقت دیگر علمای اسلام و مراجع عظام نمی توانند دم به سکوت گرفته و چشم برجنایات آقایان ببندند.

رژیم کنونی را باید در مسجدها و تکیه ها و حرمهای ائمه و معصومین به چالش کشید، یعنی در همان نقطه ای که مدعی حفاظت از تقدس و پاکی آنست.

بگذار میلیونها زوار ایرانی و غیرایرانی اماکن متبرکه به چشم خود ببینند که علما و روحانیون ایرانی از ظلم حکومت مدعی اسلام در اماکن متبرکه بست نشسته اند و تظلم خواهی می کنند.

بست نشینی باید با خواست های مشخص تا به آخر ادامه پیدا کند که در راس آن آزادی کلیه زندانیان سیاسی و بازگشت آنها به آغوش خانواهد ها و عزیزانشان است.

انتقال بخشی از رهبری به خارج از کشور

در عین حال از آنجا که ستاد عملیاتی کودتا بخوبی از نقش رهبری کنونی و جایگزین ناپذیری آن بخوبی در شرایط کنونی آگاهست، کمر همت به حذف و سرکوب و بی اعتبار کردن این مجموعه بسته است.

انتقال بخشی از رهبری کنونی جنبش به خارج از کشور ضامن بقا و حافظ سلامت بخش باقی مانده رهبران و تضمین کننده تقلیل و تخفیف سرکوب مردم و هواداران جنبش سبز در داخل و خارج زندانهاست.

نباید منتظر نشست که خاتمی و موسوی و کروبی و بقیه را هم یکی یکی دستگیر و روانه زندان کنند و یا در حوادث نامعلوم ترور شده و ناپدید شوند و یا در مقابل دوربینهای تلویزیونی نشانده و به اعتراف وادار شوند.

جنبش به رهبران خود و رهبران به اعتبار و حیثیت خود برای رهبری جنبش نیاز مبرم دارند. حضور بخشی از رهبری جنبش سبز در خارج از کشور نه تنها وجود آنها را برای آینده جنبش محفوظ می دارد که به وحدت و یکپارچگی هرچه بیشتر جامعه ایرانیان داخل و خارج از کشور کمک نموده و تمام توانایی ها وامکانات اپوزیسیون خارج از کشور را که بسیار هم هست از طریق رهبران جنبش به خدمت جنبش سبز در می آورد.

از جهت دیگر حضور شخصیت های ملی و مقبول جامعه چون محمد خاتمی یا سیدحسین موسوی و یا حجت الاسلام کروبی و یا دیگر همراهان آنها در خارج کشور عملا مانع از شکل گیری آلترناتیوهای قلابی و فرصت طلبی است که از هم اکنون مدعی رهبری جنبش سبز شده و جز خسارت و بی اعتباری و فروپاشی و چند دستگی در جامعه ایرانی کاردیگری از آنها ساخته نیست.

حضور بخشی از رهبری جنبش سبز در خارج از کشور از جهت دیگری به آن بخش از مردم و روشنفکران و فعالین سیاسی که نگران فروپاشی و جنگ و تجزیه کشور و عواقب وحشت آور آن هستند، اطمینان خاطر می دهد که جنبش از مسیر تحولات مسالمت آمیز، دمکراسی خواهانه و اصلاح طلبانه خود منحرف نخواهد شد. حضور رهبری جنبش در خارج ازطرفی فرصت طلبانی را که در صدد اجرای پروژه های عراقیزه و افغانیزه کردن ایران هستند منزوی نموده ومی تواند بطور جدی مانع جنگ و دخالت های تشنج آفرین در منطقه بوده و حافظ منافع حقوق بشری ایرانیان در مناسبات بین المللی و مانع از زدوبندهای سیاسی با رژیم ایران باشد.

از جهت دیگر حضور شخصیت هایی که در دوره های گوناگون آرای میلیونی مردم ایران را کسب کرده و اکنون نیز در مقام رهبری جنبش سبز قرار گرفته اند و مورد اعتماد کامل مردم ایران هستند، در خارج از کشور موجب آن خواهد بود که تریبون های بین المللی، مجامع حقوقی جهانی و دولت های غربی صدای جنبش ایران را از زبان رهبران واقعی آن شنیده و جایی برای دروغگویان و فرصت طلبانی که دست چین مدیران پروژه های خارجی هستند باقی نگذارد.

انتقال بخشی از رهبری جنبش اقدام عاجلی است که غفلت و فراموشی آن می تواند غیرقابل جبران باشد و پیامدهای آن بیشتر از هرکسی دامن رهبران جنبش سبز را خواهد گرفت.

با احترام،
رضا فانی یزدی
11 سپتامبر 2009