در حالیکه رئیس جمهور آقای محمد خاتمی در همایش حاکمیت قانون اساسی می گویند ریاست جمهوری یک تدارکاتچی است، جبهه مشارکت اسلامی اما در بیانیه ای تحت عنوان «زمینه ها و لوازم تحقق مشارکت حداکثری در انتخابات ریاست جمهوری»* با انگیزه تحقيق «سخنان مقام رهبری در نماز عید فطر در خصوص مشارکت حداکثری در انتخابات ریاست جمهوری» تلاش می کند که برای انتخاب یک تدارکاتچی به یک مشارکت پایدار و حداکثری نائل آید.
جبهه مشارکت در بیانیه خود «انتخابات ریاست جمهوری» را به عنوان «نقطه عطف» و «شاه بیت» حرکت سیاسی جامعه مطرح نموده و «صرف نظر از نتیجه انتخابات برای خروج از مدار و روند ضد مشارکت حداکثری و پایدار که در چند سال اخیر با تفسیرهای مضیق از قانون اساسی شکل گرفته است» در صدد است «با اتخاذ یک تصمیم اصولی این روند را به روند “مشارکت پایدار” بر پایه تفسیر قانونی و موسع از قانون اساسی به نفع حقوق عمومی که همانا روح قانون اساسی است» تغییر دهد.
چرا جبهه مشارکت با آگاهی از نقش تدارکاتچی بودن ریاست جمهوری چنین بر مشارکت پایدار مردم در این انتخابات پای می فشارد؟
نگرانی جبهه مشارکت و سایر اصلاح طلبان دولتی از عدم استقبال مردم در انتخابات ریاست جمهوری از کجا سرچشمه می گیرد؟
چرا جبهه مشارکت و سایر همفکران آنها که بارها و بارها بر نقش تدارکاتچی بودن ریاست جمهوری اذعان داشته اند، امروز انتخابات ریاست جمهوری را تحت عنوان «نقطه عطف» و «شاه بیت» حرکت سیاسی جامعه مطرح می کنند؟
چگونه است که جبهه مشارکت و اصلاح طلبانی که انتخابات مجلس هفتم را بایکوت کرده و تمام تلاش خود را به تقلیل شرکت مردم در آن انتخابات معطوف نمودند، امروز نگران از حضور کمرنگ مردم در انتخابات ریاست جمهوری بوده و «صرف نظر از نتیجه انتخابات» در تلاش ایجاد یک مشارکت حداکثری و پایدار می باشند؟
بیانیه جبهه مشارکت حاکی از دو نگرانی اساسی است.
نگرانی اول: ظهور رادیکالیسم در جامعه
بیانیه با نگرانی از یکدست سازی حاکمیت در پس پروژه ریاست جمهوری، معتقد است که «”همدلی و اتحاد” حول شکاف “دولت – ملت” برای گروههای متفاوت سیاسی خارج حاکمیت که اصلاحات را امری محال می دانند فراهم خواهد آمد و این گروهها با چشم پوشی موقت از اصلاحات بیشتر به یکدیگر نزدیک شده و در این میان امکان بروز و ظهور وجه رادیکالیسم در حرکت های سیاسی بیشتر فراهم خواهد شد. زیرا اساسا پاسخ به این سوال که آیا اصلاحات “درچارچوب ساختار” امکان پذیر است یا خیر، بستگی به نتایج و محصولات سیاسی و اجتماعی توفیق آمیز یا ناموفق گذشته و حال خواهد داشت».
جبهه مشارکت آگاه است که در چهارچوب ساختار کنونی اصلاحات به بن بست رسیده و حرکت های اصلاح طلبانه در ادامه خود نمی توانند در چارچوب ساختار کنونی ادامه یابند، بنابراین تغییر ساختار موضوعیت همدلی و اتحاد برای گروه های سیاسی خارج از حاکمیت را فراهم خواهد آورد که بیانیه از آن تحت «امکان بروز و ظهور وجه رادیکالیسم در حرکت های سیاسی» یاد می کند. وجهی که در آن دیگر جبهه مشارکت و همفکران آنها که در کادر حاکمیت و در چهارچوب ساختارهای موجود عمل می کنند حمایت بخش قابل توجهی از اقشار متوسط جامعه شهری را از دست داده و نقش رهبری کننده خود را در مخاطره دیده و احیانا خود را در تقابل با آن خواهند یافت.
نگرانی دوم: بحران های فراگیر و تهدید کننده
بیانیه در بخشی دیگر با تاکید بر «خشکاندن ریشه هر طمعی نسبت به کشور» و «حضور در تعامل گسترده جهانی» و رفع «خطرات و بحران های لحظه ای آنی» و «جلوگیری از شکل گیری بحران» نگرانی خود را از خطرهایی بیان می دارد که «کشور را تهدید می کنند.»
این نگرانی که مجموعه نظام جمهوری اسلامی و تمامی ساختارهای آن را نشانه گرفته است موجب گردیده که جبهه مشارکت، «مشارکت پایدار و پیوسته» را تنها «رافع خطرات بحران های لحظه ای» دانسته و با اعتقاد به «ظرفیت های قانون اساسی» امکان این مشارکت را «مشروط بر آن که ساختارسیاسی حاکمیت متناسب با برداشت مردمی از قانون اساسی» بوده و «نه بر اساس مصادره به مطلوب این قانون» ممکن دانسته و بجای «غلبه بر ستیز» سیاست «غلبه بر سازش» را تشویق نماید و آن را نیاز امکان حصول اتحاد ملی در روز حادثه ارزیابی کند.
دو نگرانی مذکور ظاهرا نقش اساسی را در شکل گیری سیاست های کنونی اصلاح طلبان حکومتی بازی می کند.
علیرغم اینکه گرایش اصلاح طلب حکومتی در انتخابات دوره هفتم تلاش نمود که این انتخابات را از مشروعیت انداخته و نشان دهد که گرایش راست با بدست آوردن کمترین آراء ممکن فاقد مشروعیت بوده و برای آنها بحران مشروعیت می آفرید و فقدان مشروعیت آنها را به حساب مشروعیت خود می گذاشت. امروز اما با آگاهی از اینکه عدم مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری، برای مجموعه نظام بحران مشروعیتی بوجود خواهد آورد. و این بحران نه تنها گرایشات راست که تمامی بازیگران این عرصه را با بحران مشروعیت مواجه خواهد کرد، تلاش می کنند با داغ کردن تنور انتخابات و با شعارهایی چون مشارکت حداکثری و پایدار، از وقوع آن جلو گیرند. دقیقا به همین دلیل است که آنها نیز صرف نظر از نتایج انتخابات به دنبال حفظ مشروعیت نظام و ساختاری هستند که خود نیز هویتشان با آن تعریف شده و به آینده آن چشم دوخته اند.
عدم مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری نه فقط شکست گرایش راست و اقتدارگرای حاکمیت که نشانگر شکست سیاست هایی است که صرفا تلاش خود را برای تحول در چهارچوب ساختارهای کنونی نظام و بویژه ساختار حقوقی آن قانون اساسی محدود کرده اند.
مطمئنا مجموعه نیروهای متعلق به کادر حاکمیت کنونی نظام جمهوری اسلامی نگران مشروعیت ظرفی هستند که خود از آن ارتزاق می کنند. اصلاح طلبان که زمانی برای سیتز با گرایش اقتدارگرا و نمایاندن عدم مشروعیت آنها به دنبال تصویب لایحه ای بودند که مشروعیت ریاست جمهوری کشور را مشروط به حدنصاب بیش از 50 درصد آرای واجدین شرایط شرکت در انتخابات می نمود، امروز نه تنها آن لوایح را فراموش نموده که بدنبال کاندیداهایی می گردند که حداکثر توافق را در میان جناح های گوناگون از افراطیون راست گرا گرفته تا اصلاح طلبان حاشیه ای حاکمیت حاصل نماید.
سیاست وفاق ملی در واقع بر پایه تز «غلبه بر سازش» به جای «غلبه بر ستیز» است. اصلاح طلبان که ماهها پیش از خطر صدای پای فاشیسم به قول آقای محسن میردامادی رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم مردم را از فاشیسم سازمان یافته حکومتی برحذر می داشتند، چگونه است که هم اکنون قرار است به جای ستیز با فاشیسم مستقر در تمامی ارکان قدرت که مشروعیت خود را نیز از قانون اساسی کنونی وام گرفته است، سیاست سازش را در پیش گیرند.
چه شده است که آقایانی که خود سال گذشته از رفراندوم برای تغییر در قانون اساسی سخن می گفتند، امروز آنرا مضحک تر از طرح هخا دانسته و به مسخره می گیرند؟ چه شده است آقایانی که زمانی قرار بود با تصویب لوایح دوگانه ریاست جمهوری انسداد کنونی سیاسی کشور را شکسته و تحولات مردم سالانه را پیش ببرند، امروز باور دارند که قانون اساسی «سبک ترین لایه ای است که قابلیت تغییر دارد و حتی می توان با تغییر رژیم حقیقی بدون دست زدن به رژیم حقوقی دمکراسی را پیش برد.»**
شما زمانی که ریاست جمهورتان 22 میلیون رای را از آن خود داشت، در مجلس ششم اکثریت داشتید، محافل نیرومندی در حوزه ها همچون آیت الله منتظری، طاهری، هریسی و بخش قابل توجهی از بدنه سپاه پاسداران و مجموعه دستگاه اجرایی کشور در اختیارتان بود آیا توانستید این سبک ترین لایه ای که قابلیت تغییر دارد را کمی تغییر دهید؟ آیا توانستید لوایح دوگانه را به تصویب برسانید؟ شما خوب می دانید که نظام حقوقی کشور یعنی قانون اساسی، موجبات مشروعیت قدرت حقیقی که به قول شما همان رژیم صلب و سنگین است را فراهم نموده است.
اقدامات شورای نگبهان دخالت های مقام رهبری و عملکرد قوه قضائیه و نقض مکرر حقوق شهروندی نه «براساسی مصادره به مطلوب این قانون» که بر پایه «روح حاکم بر قانون اساسی» است که نفی کننده حقوق مردم است.
تجربه دو دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی و تجربه مجلس ششم حاکی از آن است که بدون تغییر ساختار حقوقی در کشور، و تنظیم یک رژیم حقوقی مدرن، تحولات اصلاح طلبانه اساسی در کشور ممکن نبوده و اقتدارگرایان حاکم برپایه قانون اساسی کنونی اعمال خود را مشروعیت قانونی داده و ادامه روند کنونی را که به هر چه محدودتر کردن حوزه قدرت سیاسی منجر خواهد شد، پیگیرانه پیش خواهند برد.
داغ کردن تنور انتخابات ریاست جمهوری و تلاش در جهت سازماندهی یک «مشارکت پایدار و پیوسته» در شرایطی که اکثریت مردم کشور و محافل سیاسی درون و بیرون از کشور امکان حضور کاندیداهای خود را در این انتخابات ممکن نمی دانند، تنها حاصلش برای شما افزایش اندک تعداد آراء رئیس جمهوری خواهد بود که یا به قول خودتان تدارکاتچی است و یا قرار است در یک کابینه ائتلافی وفاق، شما را نیز در تیم تدارکاتی خویش بکار گمارد.
مسلما گرایش راست در صورت احساس خطر از کاهش میزان مشارکت مردم و جلوگیری از آبروریزی از نتایج انتخابات در ماههای آینده از طرح «مشارکت پایدار» اما ناپیوسته شما حمایت نموده و یک بار دیگر حیثیت سیاسی شما را به حراج در معرکه انتخاباتی خواهد گذاشت.
نتیجه انتخابات با توجه به عوامل برشمرده زیر از هم اکنون قابل پیش بینی است. سرخوردگی و یاس مردم، عدم حمایت گروه های مرجع و توجه آنها به راهکارهای دیگر، از دست دادن حمایت جدی بخش قابل توجهی از اپوزیسیون نظام که در گذشته به حرکت های اصلاحی از درون نظام چشم داشته و مشوق مشارکت مردم در انتخابات بود و فقدان تفاوت فاحش و اساسی مابین کاندیداهای ریاست جمهوری در مقایسه با دو دوره گذشته که تمایز جدی ما بین آقای خاتمی و ناطق نوری برجستگی آن بود و از همه مهم تر نتایج ناموفق دو دوره گذشته در پیشبرد جنبش اصلاحات و عقب نشینی فاحش سخنگویان و چهره های شاخص این جریان از مواضع گذشته خویش و تلاش در جهت تکرار تاریخ گذشته به شیوه کاریکاتور وار آن.
باضافه هزاران مشکل اجتماعی و اقتصادی در کشور و فقدان امنیت و احترام به حقوق شهروندی نتیجه ای جز کاهش جدی و چشم گیر حضور مردم در انتخابات دوره هشتم ریاست جمهوری نخواهد داشت و مشروعیت نظام را در عرصه های داخلی و خارجی به شدت آسیب پذیر خواهد کرد که این امر موجبات نگرانی جدی محافل اصلاح طلب را فراهم آورده است.
آنچه که در هیچ دوره ای از حیات خود نظام جمهوری اسلامی با آن مواجه نبوده است، اگر در دوره ای مجموعه اپوزیسیون کنونی مخالف نظام بود، ولی حضور اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران در پای صندوق های رای موجبات مشروعیت نظام در محافل بین المللی را فراهم می آورد.
اگر در دوران دیگری بخش قابل توجهی از مردم از گرایش های سرکوبگر نظام دوری می گزیدند، اما حضور گرایش اصلاح طلب و طرح گفتمان های اساسا نو و امیدوارکننده موجب گردید که میلیونها انسان با حضور در پای صندوق های رای و انتخاب آقای خاتمی و سپس نمایندگان اصلاح طلب مجلس شانس خود را برای تحولی مسالمت آمیز در چهارچوب ساختارهای موجود نظام بیازمایند، و با حضور خود فضای امید و تحول جامعه را به نوعی مشروعیت داخلی و خارجی نظام و اعتمادآفرینی در صحنه های جهانی مبدل نمایند.
اما آنچه امروز نظام جمهوری اسلامی ایران در آستانه برگزاری انتخابات هشتمین دوره ریاست جمهوری خود با آن مواجه است، فقدان مشروعیت در داخل و خارج است، نظام و مجموعه نیروهایی که در ساختارهای موجود آن آینده خود را ترسیم می کنند در انزوای مطلق و بی اعتنایی کم نظیر در تاریخ 26 ساله حیات جمهوری اسلامی فرو رفته اند. اقشار متوسط شهری که در حقیقت نیروی تعیین کننده مدیریت کشور بوده است و حیات و آینده کشور را رقم خواهند زد از نظام بریده و در مرحله برزخی انتخاب قرار گرفته اند.
فشار بین المللی به نهایت خود رسیده و جمهوری اسلامی ایران در مجامع بین المللی به مثابه نظامی بحران زا و غیرقابل اعتماد در نازل ترین سطح مناسبات بین المللی مورد مذاکره قرار می گیرد.
اپوزیسیون نظام چه در داخل و چه در خارج کشور برخلاف سالهای اقتدار نظام که در تشتت و چند دستگی غیرقابل وصفی بسر می برد، اکنون در شرایط به مراتب بهتری با ارائه برنامه های معقول و قابل پذیرش برای جامعه و نظام آینده از چهره مقبول تر اجتماعی برخورداراست.
متاسفانه اصلاح طلبان که زمانی با طرح شعارهای ایران برای همه ایرانیان، امیدهای تازه آفریده و اعتبار و احترام اجتماعی سرمایه کردند، به جای انتخاب مشارکت پایدار و پیوسته با نیروهای طرفدار دمکراسی و دوری از مراکز قدرت به منظور تسریع تحول جامعه و انزوای اقتدارگرایان و تمرکز بر سازماندهی یک آلترناتیو نیرومند مدنی، به یکباره پس از شکست در انتخابات مجلس هفتم تمام توجه خود را معطوف به قدرت نموده و حفظ نظام موجود را تنها هدف قرار داده و مسیر تقابل با نیروهای دگراندیش و خارج از حوزه قدرت را به بهانه های واهی آغاز نموده اند.
سیاست «مشارکت پایدار» شما متاسفانه به انزوا و دوری بیشتر شما از جنبش دمکراسی خواهانه کشور منجرشده و خسارتی است بس سنگین در این مرحله از تاریخ کشور که وحدت عمل و اراده واحد همه نیروهای متعلق به آینده دمکراتیک کشور برای حصول آن نیاز به اتحاد ملی دارند«به طوری که در روز حادثه که نیاز به اتحاد ملی شدیدی می شود، امکان حصول آن بسیار مشکل خواهد بود.»
با احترام،
رضا فانی یزدی
26 آذر 1383
*عبارت های داخل «گیومه» به نقل از بیانیه جبهه مشارکت به تاریخ یکشنبه 22 آذرماه 1383 http://www.sharghnewspaper.com/830922/html/polit.htm
**مقاله سعید حجاریان «سه آذر اهورایی تا اهورای هخا»