ما هم مي دانيم خانه از پاي بست ويران است

سخني با آقاي علي فياض

آقاي فياض، از شما سوالي دارم: اگر در تهران بوديد و به ناگهان با جمعيتي معترض که با حمل پلاکارد حاوي شعار «درخواست عمومي براي استعفاي شاهرودي رئيس قوه قضائيه و محاکمه قاضي مرتضوي» روبرو مي شديد، چه مي کرديد؟

تصور کنيد جمعيتي 400-500 نفره تحت اين شعار به تظاهرات و اعتراض مي پرداختند، شما چه مي کرديد؟

آيا به آنها ملحق مي شديد و همراه با آنها اعتراض بر عليه دو تن از مسئولين و مجريان جنايت و سرکوب و شکنجه در کشور را فرياد مي کرديد؟

آيا به آن سوي خيابان مي رفتيد و فقط نظاره گر اين اعتراض مي شديد و به زندگي روزانه خود مي پرداختيد؟

آيا در مقابل فرياد مي کرديد که «اعتراض نکنيد، اين اعتراضات به جايي نمي رسد و خانه از پاي بست ويران است» و آنها را متهم به ساده لوحي و ساده انگاري در سياست و درک اوضاع مي کرديد و نهايتا آنها را وا مي داشتيد که به خانه هايشان برگردند و هر آن گاه که آماده فرياد بر عليه کل حاکميت بودند به خيابان برگردند؟

يا به خانه دوستان همفکر خود مي رفتيد و در محفل خودماني تان در کمال رضايت به استهزاء و تخطئه اشکال مبارزاتي ديگران مي پرداختيد؟

مطمئنا اين اعتراض در خيابانهاي تهران نبود و در سراسر دنيا از طريق شبکه اينترنتي انجام شد، اما از همه جاي دنيا از جمله تعداد زيادي از همان مردمي که شما تصور مي کنيد معذوريت دارند و نمي توانند در اين اشکال مبارزه شرکت نمايند، از آن استقبال کردند، در آن شرکت کردند و آن را به هر خانه و محلي که تصور کنيد، بردند. تعداد قابل توجهي از پايگاه هاي اينترنتي در داخل کشور از جمله پايگاه اينترنتي دانشگاه اميرکبير آن را در کنار درخواست خودشان که خواهان محاکمه قاضي مرتضوي شده بودند، چاپ کردند و حمايت نمودند. البته از شما متاسفانه اجازه نگرفتند.

ما هم از شما اجازه نگرفتيم که چه شکلي را براي مبارزه و پيوند خود با داخل و خارج انتخاب کنيم. تصور مي کنيم براي حرکت به سوي يک جامعه دمکراتيک، نياز به اجازه گرفتن از کسي نيست که چه اشکال مبارزه را انتخاب کنيم.

فرموده ايد «بگذاريم کساني که در داخل مي زيند، با زبان خود که متناسب با شرايط آنجا خواهد بود، سخن بگويند و ما با زباني که متناسب با شرايطي که در آن بسر مي بريم.» خوشبختانه ما و آنهايي که در داخل کشور زندگي مي کنند بر عليه جنايتکاران دستگاه حاکم و افشاء آنها به زبان مشترک رسيده ايم، درد آنها، درد ماست، فرياد آنها، فرياد ماست. اگر شما تصور مي کنيد صحبت ديگري براي گفتن داريد که ديگران از بيان آن بويژه در خارج از کشور – که هيچ معذوريتي هم نيست – قاصرند، خود بفرماييد.
اگر تصور مي کنيد لازم است طوماري براي استعفاي آقاي خامنه اي و دارو دسته ايشان و از آن جمله شاهرودي قاضي القضات ايشان و ساير شرکاء تهيه شود، تهيه کنيد و ما هم خوشحال خواهيم شد که آن را امضاء کنيم. اگر مشکل جامعه ما همين طومار است و کسي ديگر از آن مطلع نبوده پس چرا معطليد.

دوست عزيز، شما خوب مي دانيد که اکثريت امضاء کنندگان اين درخواست عمومي داستان جمهوري اسلامي و رهبري مطلقه ولايت فقيه و باندهاي مافيايي درون حاکميت را خوب مي دانند. اگر فراموش نکرده باشيد، داستان تاريکخانه اشباح و باند مافيايي سعيد امامي را همان اصلاح طلبان سابق افشاء نمودند و اکبر گنجي هنوز تاوان آن گستاخي را مي پردازد و البته شما ايشان و ساير همفکرانشان را در دادگاه خود قبلا محکوم کرده و هنوز هم از سر تقصيرات ايشان نگذشته ايد.

دوست عزيز، به جاي پند و اندرز و نصيحت هاي بسيار پدرانه و رهبر گونه و به جاي نشانه رفتن انگشت اتهام به سوي افرادي که به اشکال ديگري بر عليه جنايت و خشونت در جامعه ما مبارزه مي کنند، همان شکل از مبارزه را که درست مي دانيد پيش ببريد. ما از هرگونه حرکت اعتراضي و مبارزاتي که در راستاي تحقق دمکراسي در کشور و در جهت تضعيف و نهايتا سرنگوني حاکميت اقتدار در ميهن ماست، حمايت مي کنيم.

چه بسا روزي براي حمايت از حرکت شما نيز اگر آغاز کنيد، طومار حمايت را امضاء نماييم.

با تشکر
رضا فاني يزدي