تحليلي از حوادث کوي دانشگاه: درس ها و تجربه ها

رضا فاني يزدي

rezafani@yahoo.com

دو ماه از حوادث کوي دانشگاه گذشت. هنوز تعداد زيادي دانشجو و غير دانشجو در اسارت در بازداشتگاه هاي نهان و آشکار در سراسر کشور در وضعيت بلاتکليف و تحت فشارهاي شديد جسمي و روحي بسر مي برند.

خبرهاي رسيده از زندانهاي کشور حاکي از آن است که بار ديگر شرايط خوف و وحشت و شکنجه هاي قرون وسطايي از سر گرفته شده و اعتراف گرفتن ها و شو هاي تلويزيوني براي وادارکردن افراد به قبول اتهام هاي واهي جاسوسي، خيانت و مزدوري براي بيگانگان در جريان است. تعداد زيادي دانشجو از دانشگاه ها اخراج گرديده، تعدادي به احکام کوتاه و دراز مدت محکوم شده و خبر از صدور حکم اعدام براي تني چند نيز در ميان است.

ظاهرا وقت آن رسيده است که با کمي تامل به آنچه گذشت نظري دوباره بياندازيم و با بازنگري به حوادث درسهاي لازم را فراگيريم.

حادثه چه بود؟

طبق اخبار منتشره توسط ايسنا سير حوادث به اين ترتيب اتفاق افتاد. به دنبال دعوت شوراي صنفي دانشجويي دانشگاه تهران به تحريم تغذيه شامگاهي  در 20 خرداد ماه در اعتراض به ماده 153 برنامه سوم اقتصادي مبني بر خصوصي سازي دانشگاههاي کشور، بيش از 50 درصد دانشجويان با تحريم غذا حمايت  خود را از اين خواست صنفي دانشجويان اعلام نمودند. در همين شب تعدادي از دانشجويان حدود 80 نفر با خواندن سرود يار دبستاني از محوطه دانشگاه به خيابان امير آباد رفته و با مطرح کردن شعارهاي سياسي بر عليه حاکميت نظام جمهوري اسلامي به اعتراض برخاستند.

به زودي تعداد قابل توجهي از مردم و بخصوص جوانان از سراسر تهران به حمايت از تجمع دانشجويي پيوستند که تعداد اين افراد به بيش از هزار نفر بالغ گرديد که در شبهاي متوالي با تعداد بسيار بيشتري شرکت کننده، اين اعتراضات به درگيري نيروهاي انتظامي، لباس شخصي ها، دانشجويان و مردم به خشونت گراييد. اعتراض سياسي و اجتماعي در ابعاد بسيار وسيع نسبت به گذشته و تقريبا در بيشتر شهرهاي ايران و مراکز دانشگاهي کشور اوج گرفت و در تب و تاب درگيري ميان نيروهاي لباس شخصي و انتظامي با مردم و دانشجويان تعداد زيادي مجروح، دستگير و روانه زندانها گرديدند. 

گرايش اقتدارگرا در حاکميت جمهوري اسلامي با ياري اوباش چماقدار و لباس شخصي و بخشي از نيروي انتظامي کشور به هر صورت موفق به سرکوب اعتراضات خياباني گرديده و روز 18 تير را که مي توانست نمايشي از قدرت و همبستگي مردم ايران با جنبش دانشجويي و حمايت از اصلاحات و جنبش اصلاحات در ايران باشد در سکوت کامل از سر گذراند.

چرا و چگونه يک حرکت محدود و صنفي دانشجويي مي تواند در چنين ابعادي در جامعه خود نمايي کند؟ مسلما اين اولين باري نيست که حرکت هاي صنفي – اعتراضي از جانب دانشجويان صورت مي گيرد و نيز اين تنها حرکت اعتراضي در جامعه ايران نبوده است. سالهاست که چنين حرکاتي اعتراضي در مقاطع گوناگون اتفاق افتاده و هيچکدام قادر نبوده اند که ابعاد و توجهي به اين اندازه از مردم در داخل و از محافل بين المللي و دولت ها از خارج کشور را به خود جلب نمايند. پس اين حرکت لزوما ويژگيهاي ديگري نيز داشته است که مي بايست به بحث و بررسي آن پرداخت.

براي بررسي بهتر اين حرکت و تحليل دقيق تر آن مي بايست آن را در بستر تاريخي خود و در ارتباط با ساير حرکت هاي اجتماعي در داخل و خارج از ايران مورد توجه قرار داد. موارد زير اشاره به نکاتي است براي درک بهتر اين واقعه.

تنفر عمومي مردم: زمينه اي براي حرکت هاي وسيع اجتماعي

نابرابري هاي اجتماعي، فقر بيش از حد، گسترش زمينه هاي رواج فساد و فحشاء، بيکاري و گراني و عدم آينده روشن، نگراني و سرگرداني مردم از آينده و فساد بيش از حد در قشر بالاي حاکميت، به علاوه هجوم جريان اقتدارگراي حاکم و تعرض بي سابقه آنها به تمامي دستاوردهاي جنبش اصلاحات در ايران، از جمله دستگيري چهره هاي شناخته شده اين جنبش همچون آقايان گنجي، عبدي، سازگارا و ديگران در کنار چهره هاي ملي مذهبي و ساير شخصيت هاي حقوقي و روشنفکر اجتماعي از جمله وکلاء و نويسندگان، تهديد نمايندگان مجلس، تعطيلي مطبوعات و سانسور شديد فرهنگي، فشارهاي فراوان و تهديدهاي مستقيم و غير مستقيم بر بخش وسيعي از اصلاح طلبان درون حاکميت و عدم توجه به حداقل خواست هاي مدني مردم، چنان جوي از عصبانيت و تنفر اجتماعي از گرايش اقتدارگراي حاکميت نظام جمهوري اسلامي ايجاد نموده است که هر حرکت صنفي مي تواند به آساني به يک حرکت سياسي بر عليه حاکميت اقتدارگراي جمهوري اسلامي مبدل گردد. چرا که اميد جامعه به تحول به دلايل گوناگون دچار ترديد گرديده است.

پوشش تبليغاتي رسانه ها و تلويزيون هاي لوس آنجلسي

توجه به رسانه هاي خارجي به دلايل گوناگون از جمله عدم اطلاع رساني دقيق از مسائل داخلي و عدم ارائه برنامه هاي متنوع و جذاب از طرف تلويزيون هاي داخلي جمهوري اسلامي موجب گرديده است که تعداد قابل توجهي از مردم ايران به طرف رسانه هاي خارجي توجه نمايند و در اين ميان تلويزيون هاي ايراني مستقر در لوس آنجلس جاي ويژه اي در ميان مردم دارند. اين توجه ويژه ابتدا به دليل تنوع برنامه هاي فرهنگي و سپس به دلايل مخالفت هاي شديد سياسي و انتقادهاي شديد از حاکميت جمهوري اسلامي است که محبوبيت ويژه اي براي آنها ايجاد نموده است. بيشتر اين کانال هاي تلويزيوني توسط عناصر شناخته شده طرفدار رژيم سابق سلطنتي در ايران اداره شده و درجهت مصالح و منافع سياسي اين جريان برنامه ريزي مي گردد. نفوذ و تاثير اين دستگاه هاي تبليغاتي و خبري تا آنجاست که مسئله سلطنت و سلطنت طلبي بطور جدي در جامعه ايران مطرح شده است. امروز بدون شک تمامي جريان اپوزيسيون و مخالف نظام اين واقعيت را پذيرفته اند که سلطنت طلب ها به عنوان يک نيروي جدي سياسي در رقابت با آنها در صحنه سياسي ايران مطرح مي باشند. عوامل دست اندرکار اين تلويزيون ها درست از همان شب اول با دريافت اخبار از تهران پوشش وسيع خبري فراهم نموده و از مردم دعوت کردند که به جمع دانشجويان بپيوندند و با بزرگ نمايي هاي خبري و جنجال و جنگ تبليغاتي – رواني و تعقيب لحظه به لحظه خبرها و تماس هاي تلفني با افراد در تهران موفق گرديدند که مردم را چه با انگيزه شرکت در اعتراض اجتماعي و چه بر اثر کنجکاوي از آنچه در کوي دانشگاه و اطراف آن مي گذرد، به خيابان هاي اطراف دانشگاه کشانده و به وسعت جمعيت بيافزايند.

اين اولين باري نيست که فضاي ساخته شده توسط رسانه هاي خارج از کشور  به تهييج مردم براي شرکت در اعتراضات خياباني مي انجامد. ولي به حق بايد گفت که همين حادثه موفق ترين حرکت آنها طي چند سال گذشته مي باشد. افرادي همچون شهرام همايون، رضا فاضلي و صور اسرافيل با مهارت و استادي تمام و استفاده از احساسات مردم و استفاده کامل از معجزه تصوير و صدا و تکنولوژي تلفن و فاکس و تلفن همراه و اي-ميل و اينترنت در پرداختن يک سناريوي کامل که بازيگران اصلي آن بيشتر ساکنان لوس آنجلس بوده و بسياري از تلفنهاي به اصطلاح رسيده از ايران از همان محل انجام مي شد، در واقع فضايي را ايجاد نمود که اکثريت مردم چه در داخل و چه در خارج از کشور تصور نمودند که حرکتي عظيم در اعتراض به حاکميت جمهوري اسلامي شکل گرفته و با شمارش معکوس تلويزيون ها که 18 تير را نقطه عطف تاريخي قلمداد کرده و پايان عمر نظام را در آن روز پيش بيني مي کردند، موفق شدند که فضاي جديدي را به کل جنبش تحميل نمايند. تحولات منطقه، حضور نظامي امريکا در عراق، و فضاي ايجاد شده توسط اين رسانه ها از هفته ها پيش از آغاز اين حرکت و ايجاد فضاي دروغين وحدت نيروهاي اپوزيسيون (سلطنت طلب، جمهوري خواه، ملي، و جرياناتي از داخل مثل جبهه دمکراتيک آقاي طبرزدي)، بزرگ نمودن نشست واشنگتن و کنفرانس هاي مشابه، حضور شخصيت هاي امريکايي همچون مايکل لدين در نشست هاي سياسي آنها، و نهايتا پيام هاي آقايان جورج بوش و کالين پاول در رابطه با اعتراضات مردم ايران و حمايت آنها از اين اعتراضات و ايجاد فضاي مبني بر احتمال حمله نظامي امريکا و تکرار داستان عراق در ايران، همه و همه موفق گرديد که به تشنج سياسي در ايران شدت بخشيده و در داخل و خارج از کشور اکثريت جريانات سياسي تحت تاثير انبوه تبليغات بر آنچه واقعا در داخل کشور در جريان بود، بيشتر از پنجره رسانه هاي خبري خارج از کشور نگريسته و با تصور بر اينکه اکثريت قاطع مردم در کنار دانشجويان در اعتراضات خياباني شرکت دارند، به تحليل هاي نادرست سياسي رسيدند که در اين مورد در ادامه بحث خواهم کرد. 

در نتيجه ميتوان گفت که در صورت عدم حضور رسانه هاي تلويزيوني لوس آنجلسي، واقعا اين حرکت در اين ابعاد مطرح نمي شد و مطمئنا فضاي حاکم بر عرصه سياست ايران امروز متفاوت بود با آنچه که ما شاهد آن هستيم.

سناريو سازان لوس آنجلسي به خوبي موفق شدند از اين حادثه در کادر سناريوي ساخته شده توسط خود که هفته ها در صدد پياده نمودن آن بودند، وام گرفته و بخشي ديگر از بازيگران را که مطمئنا در شرايط عادي تمايلي به شرکت در سناريوي آنها نمي داشتند، اينبار با عجله براي همراهي با اعتراض عمومي مردم به ميدان مبارزه وارد کنند و در تغيير نظرات و تحليل هاي سياسي آنها مهر خود را حک نمايند. 

بي برنامگي و عدم آمادگي اصلاح طلبان حکومتي

سکوت و انفعال شخصيت هاي سياسي جبهه اصلاحات بويژه آقاي خاتمي و نزديکان ايشان در مقاطعي که اعتراض اجتماعي شکل ميگيرد، يکي از عمده ترين نقاط ضعف جبهه دوم خرداد مي باشد. عدم برنامه سياسي براي سود جويي و هدايت جنبش هاي اعتراضي در جهت مهار اقتدارگرايان حکومتي و تمکين آنها به خواست هاي برحق جنبش اعتراضي، بي توجهي به خواست هاي جنبش اعتراضي، عدم موضع گيري صريح در حمايت از جنبش هاي اعتراضي و سکوت در مقابل سرکوب جنبش از جانب اقتدارگرايان و عوامل آنها (اوباش لباس شخصي، بخشي از نيروهاي انتظامي و قوه قضائيه )، عدم استفاده از لوازم قانوني در حمايت از اشکال مختلف جنبش و شرکت و همراهي در جنبش اعتراضي و توجه به هدايت آن در مسيرهاي قانوني و مسالمت جويانه، مخالفت صريح و عدم پاسخگويي به تقاضاهاي مکرر جنبش در تهيه ابزار قانوني لازم براي تهيه زمينه کارزارهاي مدني و مسالمت جويانه از قبيل راهپيمايي ها و تظاهرات مسالمت آميز، تهيه اماکن لازم و کنترل امنيت محل براي برگزاري نمايشات مسالمت آميز و پشتيباني از آنها براي حمايت و جلب اعتماد جنبش، از جمله عواملي است که به تشديد حرکت هاي اعتراضي غير قابل کنترل انجاميده و جنبش اعتراضي را در مقابله با اصلاح طلبان حاکم قرار مي دهد.

توضيح و مراجعه به مردم جهت روشن نمودن مشکلات، محذورات شخصي و قانوني، رعايت قوانين بازي دمکراتيک، باز آفريني اعتماد ملي براي مقاومت و ادامه مبارزه در آينده. ترس بيش از حد از گسترش مبارزه و تلاش در جهت مهار جنبش به شيوه هاي نادرست از قبيل سکوت، حمايت غير فعال از اشکال سرکوب، باز گذاشتن دست نيروهاي اقتدارگرا در استفاده از تمامي ابزار لازم براي سرکوب و هماهنگي با جناح هايي از اقتدارگرايان در جهت بي اعتبارکردن و تکرار اتهام هاي نادرست به جنبش اعتراضي در جهت وابسته خواندن و محکوميت جنبش و از اين نگاه، مشروعيت بخشيدن به سرکوب، تماما نشان دهنده انفعال کامل گرايش اصلاح طلب در جريانات اخير بوده که به شدت به اعتبار اين جريان نه تنها در داخل (جنبش دانشجويي و جوانان) که در خارج از کشور در گروه هاي حمايت کننده جنبش اصلاحات ضربه جدي وارد آورد که ترميم آن بسيار دشوار خواهد بود.

آمادگي سرکوب و حضور فعال جريان اقتدارگرا

برخلاف اصلاح طلبان، جريان اقتدارگرا به طور فعال و با برنامه مشخص سياسي و اجتماعي در سرکوب هر حرکت اعتراضي شرکت نموده و زمينه هاي فراهم کردن يورش نهايي خود را براي تصرف تمامي قدرت فراهم مي نمايد. تنها نيروي سياسي ايران که دچار روز مره گي نبوده و طرح هاي دراز مدت را مرحله به مرحله با آگاهي کامل و با درايت سياسي به پيش مي برد، جريان اقتدارگراي حاکم است. آنها براي اجراي طرح نهايي خود که اعمال حاکميت اقتدارگرايان در تمامي بخش هاي جامعه مي باشد، و باز پس گرفتن سنگرهاي از دست داده پس از هجوم جنبش اصلاحات در عرصه هاي گوناگون اجتماعي و سياسي با يک برنامه حساب شده پيش مي روند، از ستادهاي کودتا گرفته تا حرکت هاي حساب شده براي گرفتن تمامي قدرت قانوني کشور در انتخابات دوره هفتم مجلس و رياست جمهوري آينده، آنها با هيچ روشي قهر نکرده و از تمامي امکانات اجتماعي به سود پيشبرد برنامه هاي سياسي خود استفاه مي گيرند. تلاش آنها در ايجاد شکاف و بدبيني و دشمني در طيف اصلاحات و پشتيبانان آنها موثرترين حربه اي است که آنها در صورت موفقيت به انجام آن، پيروزي خود را تضمين نموده اند. آنها به خوبي آگاهند که اکثريت قاطع جامعه از سياستهاي اقتدارگرايانه و سرکوب ديني آنها به تنگ آمده و حامي جنبش اصلاحات در ايران مي باشد. در اين ميان جنبش دانشجويي و جوانان و اقشار روشنفکر جامعه جايگاه ويژه اي در ارتباط با اصلاح طلبان داخل حاکميت دارند. حمايت سازمان يافته اين جريان از اصلاح طلبان داخل حکومت نه تنها بزرگترين و جدي ترين مانع در مقابل اقتدارگرايان در جهت استقرار برنامه هاي سياسي اجتماعي آنهاست، که تنها آلترناتيو اجتماعي- سياسي موجود در جامعه در مقابل اقتدارگرايان مي باشد. از اين نگاه است که اقتدارگرايان در ضمن سرکوب هر حرکت اعتراضي درجامعه در شکل وسيع آن، بيشترين تلاش خود را معطوف به ايجاد بدبيني، حس بي اعتمادي، پاشيدن تخم نفاق و دشمني و توطئه در تلاشي اين اعتماد سياسي دارند. بي اعتبار کردن شخصيت هاي سياسي مورد اعتماد مردم از جمله آقاي خاتمي و طرح شعارهاي سياسي برعليه ايشان و ساير اشخاص به منظور رميدن اين چهره ها از جنبش و در عين حال، خلع سلاح جنبش جوانان و دانشجويان از رهبري اصلاح طلب و هل دادن جنبش دانشجويي به حرکت هاي چپ روانه بدون آمادگي هاي لازم و طرح شعارهاي تند که تحقق عملي آن در شرايط واقعا موجود محال مي باشد، از جمله شگردها و تاکتيک هاي سياسي گرايش اقتدارگرا براي تلاشي جنبش اصلاحات در ايران است. 

اقتدارگرايان حاکم با دسته بندي هاي ساختگي و غير واقعي در درون جنبش اصلاحات و دمکراسي در کشور و تلاش در جهت دشمني و خصومت در ميان آنها به طرق گوناگون، از شيوه هاي نفوذ افراد به منظور اشاعه شعارهاي انحرافي، تشويق شيوه هاي خرابکارانه مبارزاتي، ايجاد شايعه و خبرسازي، و ساختن گروه هاي کوچک و مشکوک با ظاهر اعتراضي براي انحراف مبارزه از مسير سالم سود جسته و نهايت تلاش خود را در فروپاشي جبهه اصلاحات براي دمکراسي در داخل و خارج از کشور مبذول کرده اند. 

سازماندهي گروه هاي وسيع اطلاعاتي، دسته هاي چماقدار و شرور براي مقابله با جنبش هاي اعتراضي، ايجاد ستادهاي هماهنگي کودتا براي مقابله با حرکت هاي مقطعي، تدارک هماهنگ با تمامي جناح هاي قدرت در جهت تصرف قانوني قدرت سياسي، تلاش در جهت جذب و جداکردن و به مقابله کشيدن نيروهاي انتظامي با مردم، به خصوص سپاه پاسداران و درگير کردن آنها و آلوده نمودن رهبري و بدنه سپاه به منظور جدانمودن آنهااز گرايشات اصلاح طلب درون حاکميت و استفاده ابزاري از آنها براي رسيدن به مقاصد سرکوبگرانه خود، تلاش در جهت ترساندن و رمانيدن بخش هايي از اصلاح طلبان حاکم و منفعل نمودن آنها با استفاده از نيروهاي نفوذي خودي در اعتراضات سياسي مردم و طرح شعارهاي تند و افراطي و انتقام جويانه و توهين آميز به مقدسات ديني و رهبران مورد اعتماد مردم و اصلاح طلبان، همه و همه شيوه هايي است که نهايتا در خدمت سرکوب جنبش اصلاحات و دمکراسي در کشور به کار گرفته مي شود.

بي برنامگي اپوزيسيون خارج از کشور و روزمره گي سياسي

متاسفانه به غير از جريان سلطنت طلب که تا حدود زيادي متشکل بوده و با برخورداري از حمايت همه جانبه امريکا توانسته است به يک برنامه سياسي معين در مقابل کليت نظام جمهوري اسلامي دست يابد، گروه هاي ديگر سياسي فاقد برنامه روشن و دراز مدت بوده و دچار روزمره گي سياسي مي باشند. 

اين روزمره گي سياسي باعث آن شده است که در بعضي موارد بطور جدي به دنباله روي از حرکت هاي اعتراضي خود به خودي افتاده و منطق مبارزه فراموش گردد. در رابطه با جريانات اخير، تشتت آراء و بي برنامگي سياسي تا بدانجا بود که هيچ کدام از جريانات سياسي خارج از کشور موفق به تحليل درست از وقايع نگرديده و تقريبا همگي در دام تبليغات گسترده تلويزيونها و محافل سلطنت طلب از يک طرف و عصبانيت جنبش اعتراضي جوانان و دانشجويان در داخل از طرف ديگر، با عدم شکيبايي و در بعضي موارد با فرصت طلبي براي هماهنگي با جنبش دانشجويي و جوانان و تلاش براي پرکردن خلاء رهبري اين جنبش، تغيير موضع داده و به کلي از مواضع گذشته و منطقي خود فاصله گرفته و با تحليل هاي غير واقعي به نتايج نادرست سياسي در رابطه با متحدين سابق خود در عرصه سياست ايران رسيدند. جواني جنبش دمکراتيک در ايران و عدم بلوغ سياسي در جنبش ما در انتخاب راه هاي مسالمت آميز مبارزاتي مشکلاتي را ايجاد مي کند. از جمله کمبودهايي که جنبش سياسي ما هنوز از آن رنج مي برد مي توان نکات زير را بر شمرد: عادت نداشتن به تحمل شرايط دشوار مبارزه در عرصه سياست و شکيبايي سياسي در استواري به اعتقادات دمکراتيک، مقاومت بدون عصبيت در مقابل سرکوب، از دست ندادن صبوريت سياسي و توجه به محذورات واقعي در عرصه مبارزه، و توانايي و شجاعت در مقابله با شيوه هاي چپ روانه و چپ نمايي هاي واقعي و دروغين، و استقامت و پايداري در دفاع از همرزمان تحت فشار، و سود نجستن از فرصت هاي دروغين. تعجب آور است که کساني که چند ماه قبل مردم را به شرکت در انتخابات شوراها دعوت و از مشارکت آنها در عرصه محدود شوارهاي شهري استقبال مي کردند، امروز از خروج از حاکميت، استعفاي خاتمي، و تغيير عرصه مبارزه از پاي صندوق هاي راي به اعتراضات خياباني و مقابله همه جانبه با نظام و يک کاسه کردن تمامي بخش هاي حاکميت سخن مي رانند. واقعا چه تغيير جدي و قابل توجهي در عرصه هاي اساسي قدرت سياسي در ايران و توازن قدرت نيروهاي سياسي اتفاق افتاده است که مواضع بخشي از ما اين چنين شتابان تغيير کرده است.

جنبش دانشجويي و جوانان

رهبري جنبش دانشجويي به حق در ارتباط با حوادث مورد بحث موضع گيري بسيار صبورانه و قابل تاملي از خود نشان داد. براي رهبران جوان جنبش، بسيار دردناک و دشوار است که شاهد سرکوب دوستان و رفقاي خود توسط مشتي اوباش لباس شخصي بوده و ربودن آنها را به شيوه هاي گانگستر مآبانه از جلسات شوراي دانشجويي که به منظور دستيابي به راه حل براي رسيدن به شيوه هاي مسالمت آميز اعتراض برگزار مي شد، باشند و دم فرو بندند. بويژه که بارها و بارها از مقامات اجرايي کشور و از آن جمله شخص آقاي خاتمي استمداد طلبيدند و پاسخي نشنيدند. تقاضاهاي به حق رهبران جنبش براي برگزاري مراسم 18 تير حتي در محيط هاي محدود دانشگاهي نه تنها مورد قبول واقع نشد، که از جانب مقامات با مخالفت جدي مواجه گرديد. جنبش دانشجويي که با تمام توان خود در حمايت جنبش اصلاحات و اصلاح طلبان درون حاکميت مايه گذاشته بود، حداقل انتظارش اين است که در لحظات بحراني از حمايت متقابل اصلاح طلبان در مقابل سرکوب اقتدارگرايان برخوردار گردد. عدم پاسخگويي به اين خواست برحق جوانان و بي توجهي اصلاح طلبان درون حاکميت و سکوت بدون دليل آقاي خاتمي و انفعال مطلق ايشان در روزهاي بحراني سرکوب و تنها گذاشتن جوانان در مقابل باندهاي مافيايي سرکوبگر نتيجه اي جز دوري اين جنبش از اصلاح طلبان درون حاکميت در بر نخواهد داشت. آنچه مهم است اين است که جنبش دانشجويي در چه موقعيتي نسبت به سه ماه گذشته خود مي باشد، از جمله در زمينه هايي چون قدرت بسيج و سازماندهي، حضور رهبران پيگير و مصمم و اميدوار به تحول در جامعه، پيوند اجتماعي جنبش با ساير بخش هاي اجتماع و توانايي جذب نيروهاي جديد جوان به حرکت در جهت سازماندهي سراسري جنبش…

آيا جنبش دانشجويي واقعا گامي به پيش دارد؟

توانايي امروز جنبش در بسيج جوانان و ايجاد حرکت اجتماعي چگونه است؟ 

بايد ديد اين حوادث چه تغيير اساسي از نظر افت و خيز در جنبش داشته است و چگونه تحميل شيوه هاي زودرس مبارزاتي و عرصه هاي نا آشناي مبارزه به کل حرکت ضربه مي زند. ياس جامعه جوان ايران براي شرکت در تحولات سياسي آرزوي اقتدارگرايان و نيروهاي وابسته به آنهاست. حضور هميشگي، سازمان يافته و مستمر جنبش دانشجويي است که توانايي از ميان برداشتن موانع دمکراسي در کشور را دارد. حرکت هاي خود انگيخته و مقطعي محصولي جز ياس و سرکوب نداشته و به عنوان حرکت هاي پيشگيرانه براي متلاشي کردن جنبش اعتراضي گاه حتي از جانب دشمنان دمکراسي سازماندهي مي شوند. 

تحليل نادرست غرب و بويژه امريکا از اين وقايع

حمايت بوش  و کالين پاول در روزهاي اوليه حرکت اعتراضي در ايران بيشتر در جهت طرح و برنامه اي بود که جريانات سلطنت طلب به همراهي گروههاي لابي اسرائيلي به مقامات امريکايي تحويل داده بودند و وزارت دفاع در آن نقش جدي ايفا مي نمود. سلطنت طلب ها با شمارش معکوس در رابطه با 18 تير و انتظار از يک قيام عمومي و تلاش در جهت شورش هاي وسيع اجتماعي در کشور در صدد فراهم نمودن فضاي لازم در جهت متقاعد کردن مقام هاي امريکايي به مداخله نظامي در ايران و احتمالا استفاده از جرياناتي همچون مجاهدين در اين ماجرا بودند. سرکوب سريع حرکت توسط رژيم و سکوت نسبي در 18 تير مقامات امريکايي را بر آن داشت که در سياست خود تجديد نظر نموده و تقريبا کفه اين سياست به نفع کالين پاول و وزارت خارجه و به ضرر طرح وزارت دفاع و لابي اسرائيل تغيير نمود تا آنجا که امروز دوباره بحث مذاکرات بين دو دولت در دستور کار قرار گرفته است.

درس ها و تجربه ها

يک- بعد وسيع نارضايتي و عصبانيت و تنفر عمومي از گرايشات سرکوبگرانه درون حاکميت عاملي است که هر حرکت صنفي و کوچک و مقطعي را مي تواند به يک جنبش اعتراضي غير قابل کنترل تبديل نمايد.

دو – اهميت پوشش تبليغاتي: مطمئنا ابعاد حرکت هاي اخير بدون حضور رسانه هاي لوس آنجلسي و پوشش خبري آنها بسيار محدودتر از آن مي بود که اتفاق افتاد. ساير نيروها نيز نبايد از اين امکان غافل بوده و بايد با استفاده مناسب از اين رسانه ها بتوانند صداي خود را به داخل رسانده و در جهت تشکل و سازماندهي مردم در مسير حرکت هاي منطقي و مسالمت جويانه بهره گيري نمايند. تلاش در جهت تاسيس و راه اندازي يک رسانه سالم خبري مستقر در خارج از کشور به عنوان بلندگوي نيروهاي جمهوري خواه طرفدار دمکراسي بايد در دستور روز قرار گيرد.

سه- اصلاح طلبان براي جلب حمايت دوباره مردم و بويژه جنبش دانشجويي و جوانان کشور بايد اختلافات دروني را کنار گذاشته به يک راه حل مشخص و واحد رسيده، از ارائه راه حل هاي انحرافي که مورد موافقت همگان نيست (همچون استعفا و خروج از حاکميت) خودداري نموده و مقدس نمايي و منزه طلبي سياسي را کنار گذاشته و به جاي متهم نمودن يکديگر به حمايت از همديگر و حمايت از جنبش اعتراضي توجه نمايند.

چهار- جريان اصلاح طلب داخل کشور بايد به طور فعال با جنبش هاي اعتراضي خود بخودي رابطه برقرار نموده و با حمايت از آنها تلاش در جلب بيشتر اعتماد مردم نمايد.

پنج- بي توجهي از جانب اصلاح طلبان به اعتراضات و جنبش هاي اعتراضي که عمدتا بر عليه اقتدارگرايان حاکم آغاز مي شود، مي تواند که نوک حمله را به طرف خود آنها متوجه نموده و آنها را به عنوان شريک اقتدارگرايان در جامعه بي اعتبار و نهايتا به همگرايي جنبش اصلاحات در کشور لطمه وارد نمايد.

شش- گروه هاي حامي جنبش اصلاحات در خارج از کشور بايد به واقعيت هاي اجتماعي ايران دقت نموده و فارغ از جو شانتاژ رسانه هاي خارجي و فارغ از فرصت طلبي ها و فارغ از روزمره گي سياسي، در يک حرکت متين و موزون و با برنامه درازمدت در جهت استقرار دمکراسي و مردمسالاري در کشور در عرصه مبارزه ضمن حمايت از حرکات اعتراضي به پيشبرد يک سياست عملي دراز مدت براي تشکيل جبهه واحد مبارزه براي دمکراسي متشکل از کليه نيروهاي اجتماعي توجه نمايند.

هفت – ضعف جنبش سياسي ما در مقابله با چپ نمايي و شعارهاي چپ و تند و تيز است. ما بايد از تجربه کودتاي 28 مرداد، حوادث شيلي و ساير کشورها بياموزيم. شجاعت در ايستادگي و مقابله با شعارهاي چپ و حمايت از رهبران ملي بسي دشوار تر است از مبارزه آشکار با اقتدارگرايان بدنام  منفور خاص و عام.

درپايان بايد پذيرفت که چگونه و در چه وسعتي هياهوي تبليغاتي و جنگ رواني سلطنت طلب ها موفق گرديد که خود را به جنبش تحميل نموده و مسير جنبش و نگرش گروه هاي داخلي و خارجي را متاثر نمايد.

با احترام، 

رضا فاني يزدي

23 مرداد 1382