آیا خامنه ای دست از قدرت جهنمی خود بر می دارد؟ 

 

دیروز دوستی عزیز نوشته ای از آقای قدیانی را به لیستی فرستاد که من هم در آن لیست هستم. این نامه بهانه ای شد برای نوشتن چند متن کوتاه که به نظرم بد نیست در جمعی بزرگتر به آن پرداخت و بهانه ای شد برای این مطلب. 

نامه قدیانی را می توانید در لینک زیر مطالعه کنید *. 

قدیانی در پایان نوشه خود که تحت عنوان ” چرا هفته‌ها ورود کرونا به ایران را کتمان کردید؟” می نویسد :

“متاسفم برای کسانی که هنوز دل در گرو اصلاح این نظام دارند و از تجربه‌ی بیش از چهل سال گذشته به طور عام و تجربه‌ی بیش از ۲۲ساله‌ی اصلاحات به طور خاص پند نمی گیرند. امیدوارم با دیده‌ی عبرت بین به گذشته در استراتژی خود تجدید نظر کنند.

به نظر من چاره کار همان است که مکرر گفته‌ام باز هم تکرار می‌کنم باید آقای خامنه‌ای دست از این قدرت جهنمی بردارد و کنار رود و رفراندوم تغییر نظام جمهوری اسلامی برگزار و یک نظام جمهوری دمکراتیک سکولار بر سر کار آید. این مسالمت آمیزترین روش تغییر نظام است.اگر ملت اراده کند چنین کاری مقدور است والعاقبه للمتقین.”

من با اشاره به این پاراگراف ایشان گفته بودم که” مگر ما غیر از این می گوییم، ما هم در بیانیه اعلام موجودیت اتحاد جمهوری خواهان بیش‌تر یک‌دهه گذشته همین را گفته بودیم‌ و تقریبا همه جریانات سیاسی ایرانی نیز همین را می خواهند ولی مگر ایشان با توصیه هایی اینچنین دست از قدرت بر می دارد؟

مهم این است که بگویی چگونه و به چه شکلی او را وادار کنی که دست از قدرت جهنمی بردارد. مشکل ما اینجاست. کلی گویی ها را پیش ار ایشان‌ و بعد از ایشان‌ همه می‌گویند. مهم نقشه راه است، اصلاح‌طلبی یک نقشه راه بود، اگر کار نکرده و یا با مانع مواجه شده باید باز بدنبال نقشه راه گشت. نقشه راهی که به سازماندهی جنبشی آنقدر قدرتمند منجر شود که بتواند ایشان را وادار به واگذاری قدرت کند.”

 من به قدیانی و دوستانی چون او احترام فراوان دارم و هرگز وقتی می گویم حرف ایشان کلی گویی است منظورم توهین و فرو کاهیدن شخصیت ایشان و یا حتی نظر اایشان نیست. بیشتر توجهم به این است که دیگر صحبت از اینکه ایشان (خامنه ای) باید برود گذشته و ایشان هم با خواهش و گفتگو تصمیم به رفتن ندارند مگر اینکه یک جنبش نیرومند اجتماعی و سیاسی ایشان را وادار به رفتن کند و ما باید در آن جهت حرکت کنیم. سازماندهی چنین جنبشی با کلی گویی دیگر کارش پیش نمی رود. 

ما باید یک نقشه راه داشته باشیم.

برای اینکه نقشه راهی داشت ابتدا باید به بخشی از سوالات زیر پاسخ داد، وگرنه ما نمی دانیم که چگونه؟ با چه کسی؟ و تحت چه شرایطی قرار است آقای خامنه ای دست از قدرت جهنمی خود بردارد.

از آنجا که آقای قدیانی در مورد اصلاح نظام اظهار تاسف کرده اند و راه اصلاحات را بسته می دانند بهتر است به چند سوال زیر در رابطه با این جنبش پاسخ داد.

آیا کار اصلاحات و اصلاح طلبی واقعا تمام شده است؟ بسیاری از اصلاحطلبان بر این باورند که تمام نشده، پس باید پرسید که اشکال جدید فعالیت اصلاحطلبانه ی در کشور چگونه است و حرکت اصلاحطلبانه در آینده چگونه پیش خواهد رفت؟ آیا هنوز امید ما به انتخابات است؟ آیا با انتخاب یک ریس جمهور دیگر که صد در صد اصلاح طلب باشد می توان به اصلاح نظام امیدوار بود؟ آیا می توان به قدرت یابی در دیگر عرصه های قدرت نظام مثلا مجلس شورای اسلامی و یا مجلس خبرگان امیدور بود؟ آیا می توان تصور مجلسی از نوع مجلس ششم با ریاست کروبی و ریاست جمهوری خاتمی را همزمان داشت و اگر این تصور ممکن باشد آیا باز پس از ده سال دیگر کروبی در حبس خانگی و خاتمی ممنوع التصویر خواهند بود؟  

اگر جنبش اصلاحات و اصلاحطلبی تمام شده، چه راه دیگری پیش روی ماست؟ عنصر اصلی حرکت اجتماعی در داخل کیست؟ اصلاح طلبان در این معادله اجتماعی و سیاسی کجا قرار می گیرند؟ آیا همانگونه که بعضی از دوستان ما می گویند و یا عده ای از مردم در تظاهرات اخیر خود در کشور  شعار می دهند “اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”  کارشان تمام است و از گردونه خارج شده اند؟ آیا اصلاح طلبان بخشی از نیروی بالقوه نظام هستند؟ آیا اصلاح طلبان بخشی از نیروی بالقوه جنبش دمکراسی خواهی هستند؟  آیا می توان همه آنها را در یک جبهه با هم هم سرنوشت فرض کرد؟ 

از اصلاحطلبان و جنبش اصلاحات که بگذریم جای دیگر نیروهای سیاسی دیگر درون نظام کجاست و تصور ما از آینده آنها چیست. تغییرات احتمالی در میان این نیروها چه سمت و سویی دارد؟ 

آیا در بخش های میانه روها، نیرویی وجود دارد که در آینده نزدیک خود به خود ریزش کند؟

آیا جنبش جدیدی از نوع اصلاح طلبی از درون لایه های میانی کنونی متصور است؟ اگر هست این نیروها کدام هستند؟ اگر هست استراتزی آپوزسیون خارج از نظام برای همراهی در آینده سیاسی با چنین نیروهایی چیست؟ اگر چینی نیرویی وجود دارد، رابطه آنها با اصلاحطلبان کنونی از چه نوع است؟ آیا همراه هم خواهند شد و یا رقیب سیاسی یکدیگر هستند؟

حمله نظامی و فروپاشی از راه دور

عده ای راه مداخله نظامی را نقشه راه خود می دانند و تمام تلاش خود را در معطوف به این مدل تغییر معطوف کرده اند.

اگر به این نقشه توجه کنیم باید به سوالات زیر پاسخ داد.

آیا امکان حمله نظامی و مداخله خارجی وجود دارد؟ اگر این یکی از نقشه های راه باشد، آیا ما با این نقشه راه موافق هستیم؟ اگر هستیم، چه امکاناتی برای مشارکت ما در این پروژه وجود دارد؟ چه تمهیداتی تا کنون انجام داده ایم؟ اگر مخالف هستیم؟ چگونه مخالفت خود را به منصه ظهور می رسانیم؟ چه اشکالی از مخالفت لازم و یا ضروری و مجاز است؟ چرا مخالفیم؟ اگر این نقشه علیرغم میل ما راه خود را باز کرد و به پیش رفت، چه اشکالی متصور است؟ و ما چه می کنیم؟ کجا ایستاده ایم؟

سازماندهی جنبشی در ابعاد  ملی 

آیا امکان سازماندهی جبهه ای چون کنگره ملی آفریقا در شرایط کنونی و یا در چشم انداز یکی دو ساله آینده حتی در اندازه ای کوچک تر و محدودتر وجود دارد؟ اگر دارد، عناصر تشکیل دهنده آن کدام نیروها هستند؟ آیا این جبهه باید از خارج تشکیل شود؟ اگر در خارج؟ کدام شخصیت سیاسی و یا کدام شخصیت های سیاسی کاریزمای لازم را برای ابتکار عمل و سازمان دادن چنین جبهه ای دارند؟ توجه داشته باشید که ما تجربه های متفاوتی در این ۴۰ ساله داشته که تقریبا همه آنها به شکست انجامیده است. شاید تصور کنیم که این جبهه باید از احزاب و سازمان های سیاسی تشکیل شود، کدام سازمانها می توانند مبتکر چنین جبهه ای باشند؟ 

اگر ابتکار تشکیل این جبهه باید از داخل باشد، باز همان سوال ها را باید پاسخ داد، کدام شخصیت ها؟ کدام احزاب؟

اگر با ابتکار داخل و خارج؟ باز هم همین سوالات پیش روی ماست، کدام احزاب؟ کدام شخصیت ها؟ آیا ما اصلا رابطه ای سالم  و محترمانه با جریانات احتمالی داخلی برای تشکیل چنین جبهه ای داریم؟ نقش داخل و خارج در این جبهه چیست؟ و بر چه اساسی ما در خارج برای خود نقشی در این جبهه قائل هستیم؟ و همین سوال را باید از نیرویی که در داخل مدعای رهبری و یا بخشی از رهبری این جبهه را دارد پرسید.

عده ای برای رسانه های اجتماعی و یا سلبریتی ها نقش تعیین کنند قائل هستند، از آنها باید پرسید که،

نقش رسانه های اجتماعی چیست؟

نقش سلبرتی ها چیست؟

چگونه فیس بوک و یا صدای امریکا و یا صدا و تصویر ایران اینترنشنال و یا فلان سلبریتی می تواند یک نیرو اجتماعی و سیاسی در سطح خیابان در کلان شهرهای ایران ایجاد کند؟ این نیرو را چه کسی هدایت و چگونه هدایت خواهد کرد؟ 

رابطه این نیرو با دیگر جریانات سیاسی در داخل و خارج چیست؟

آیا چنین جنبشی بر فرض اینکه در سطح خیابان در کلان شهرهای کشور قدرت نمایش پیدا کند، تضمینی وجود دارد که امکانات انتقال قدرت به یک نظام دمکراتیک را فراهم کند؟

تا به حال بسیاری از افراد و یا جریانات سیاسی به گونه ای کلی گویانه از طرحهایی چون رفراندوم، استعفاء آقای خامنه ای و یا ایجاد مجلس موسسان و یا ایجاد شوراهای گذار و یا ایجاد اتحاد ها و جبهه های متفاوت صحبت کرده و یا اقدام نموده اند ولی هیچ کدام از اینها به جایی نرسیده است. چرا؟

چون به بسیاری از این سوالات پاسخ نداده ایم و یا به گفتگوی ملی در پاسخ به این سوالات بی توجه بوده ایم و هر کدام از ما بی توجه به قدرت عمل و توان سیاسی خود در خلوت اطاق های مجازی به گونه آیا غیر واقعی مهره های شطرنج بازی سیاسی خود را آنگونه چیده ایم که خود را برنده نشان دهیم.

نمی توان به این سوالات بی توجه بود و آنها را پاسخ نداد و نقشه راه کشید. پاسخ به این سوالات باید موضوع گفتگو های ما باشد وگرنه در همین کلی گویی باز باقی مانده و باز در افق آینده هیچ نقشه راهی پیدا نخواهد بود و یا نقشه راه را برایمان تدارک می بینند بدون اینکه کمترین دخالتی در تدوین آن داشته باشیم.

اما پیش درآمد همه اینها این است که به عنوان یک ملت که سرنوشتش به همدیگر گره خورده است قبل از هر چیز باید به یکدیگر احترام گذاشته، اعتماد داشته باشیم و آنچه را فکر می کنیم بدون کمترین واهمه ای از اتهاماتی که به ما زده می شود بیان کنیم. اصل اول بازگشایی روزنه ای و نواندیشی در همه عرصه ها چه علوم انسانی، چه علوم دقیقه و چه سیاست بیان اندیشه بدون واهمه است. پیامبران و اندیشمندان بزرگ به این دلیل مانده اند که شهامت آنرا داشتند که گذشته را نقد کنند، جالب این جاست که پیروان آنها بعد از آنها دیگر هرگز این  اجازه را به خود ندادند که به نقد آنها بپردازند و تصمیم گرفتند که مقلد باقی بمانند. برای آنها نه سوال کردن جایز بود و نه تجدیدنظر که هر دوی اینها گناه بزرگی شمرده شد که یکی ارتداد نامیده شد و دیگری شرک و یا به قول ما مارکسیست های قدیمی، تجدیدنظر طلبی که از هر فحشی در ادبیات مارکسیستی بدتر بود.

ما اگر راه نقد و گفتگو را به هر بهانه ای با یکدیگر را ببندیم و یا اگر از بیان تفکر خود به هر دلیلی هراس داشته باشیم در خود می پوسیم.

رضا فانی یزدی 

۱۲ مارس ۲۰۲۰ 

*http://mihantv.com/%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%aa/%da%86%d8%b1%d8%a7-%d9%87%d9%81%d8%aa%d9%87%e2%80%8c%d9%87%d8%a7-%d9%88%d8%b1%d9%88%d8%af-%da%a9%d8%b1%d9%88%d9%86%d8%a7-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%b1%d8%a7-%da%a9%d8%aa%d9%85/