آیا آنچه را که هرگز در خیال نمی‌گنجد، در انتظار ماست؟

نزدیک به دو سال از آغاز تجاوز اسرائیل به غزه و دیگر مناطق اشغالی فلسطین می‌گذرد. ابعاد پاکسازی نژادی، کشتار جمعی، اخراج اجباری، گرسنگی و تشنگی دادن به مردم غیرنظامی، همچنان ادامه دارد و پایانی برای آن دیده نمی‌شود. یکی از عرصه‌های آشکار این جنایات، ترور سیستماتیک کادر درمان، خدمه مراکز بهداشتی و نیروهای امداد رسان به مردم است؛ حوزه‌ای که باید در سخت‌ترین شرایط مصون می‌ماند، اکنون خود به صحنه کشتار بدل شده است. 

از زمان آغاز جنگ (از اکتبر ۲۰۲۳)، ۱۴۳۸ حمله به مراکز بهداشتی گزارش شده که منجر به  کشته شدن ۹۰۷ نفر و مجروح شدن ۱۴۹۰ نفر گردیده است.همچنین بیش از ۱۲۰دستگاه آمبولانس نابود شده‌اند

خبرنگاران و عکاسان رسانه‌ها نیز از دیگر قربانیان مستقیم این فاجعه‌اند. بر اساس گزارش‌ها، از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون بیش از ۲۴۰ روزنامه‌نگار در جنگ غزه کشته شده‌اند، هرچند آمار دقیق بسته به سازمان گزارش‌دهنده متفاوت است. نهادهای مدافع آزادی مطبوعات این جنگ را یکی از مرگبارترین درگیری‌های تاریخ برای فعالان رسانه‌ای دانسته‌اند.

اگر تعداد خبرنگاران قربانی در جنگ‌های بزرگ قرن بیستم و بیست‌ویکم را مرور کنیم، بهتر می‌توانیم درک کنیم که ابعاد این جنایات به دست نظامیان اسرائیلی تا چه اندازه بی‌رحمانه و هولناک است.

جنگ جهانی اول (۱۹۱۴–۱۹۱۸)

این جنگ چهار سال به طول انجامید و برآوردها نشان می‌دهد حدود ۹ تا ۱۰ میلیون نظامی و بیش از ۷ میلیون غیرنظامی کشته شدند. در مجموع، تلفات انسانی بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر تخمین زده می‌شود. با این حال، تنها ۲ تا ۵ روزنامه‌نگار در این جنگ کشته شدند. یکی از دلایل پایین بودن این رقم آن بود که خبرنگاری جنگی در آن دوران هنوز در حال شکل‌گیری بود و بیشتر خبرنگاران وابسته به ارتش‌ها بودند و کمتر در خط مقدم حضور داشتند.

جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹–۱۹۴۵)

این جنگ، شش سال طول کشید و خونبارترین جنگ تاریخ بشر به شمار می‌رود. حدود ۲۱ تا ۲۵ میلیون نظامی و ۵۰ تا ۵۵ میلیون غیرنظامی کشته شدند و شمار کل قربانیان به ۷۰ تا ۸۵ میلیون نفر رسید؛ یعنی نزدیک به ۳٪ از کل جمعیت جهان در آن زمان. هولوکاست به‌تنهایی جان بیش از ۶ میلیون یهودی و صدها هزار نفر از کولی‌ها (رُما)، اسلاوها، کمونیست‌ها و دیگر گروه‌های تحت آزار نازی‌ها را گرفت.
با وجود پوشش گسترده خبری، آمار خبرنگاران کشته‌شده در این جنگ تنها حدود ۶۰ نفر گزارش شده است، عمدتاً در جبهه‌های اروپا و آسیا یا بر اثر بمباران‌ها.

جنگ ویتنام (۱۹۵۵–۱۹۷۵)

جنگی ۲۰ ساله با تلفات انسانی سنگین:

  • حدود ۱٫۱ میلیون نظامی ویتنام شمالی و ویت‌کنگ
  • حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار نظامی ویتنام جنوبی
  • ۵۸٬۲۰۰ نظامی آمریکایی
  • ۵ تا ۶ هزار نظامی متحد آمریکا
  • ۲ تا ۲٫۵ میلیون غیرنظامی ویتنامی

در مجموع، تلفات مستقیم به بیش از ۳ تا ۴٫۳ میلیون نفر رسید (با احتساب قربانیان کامبوج و لائوس). این جنگ یکی از خونبارترین جنگ‌ها برای خبرنگاران قرن بیستم بود. طبق گزارش کمیته حفاظت از روزنامه‌نگاران (CPJ) حدود ۶۳ خبرنگار و عکاس خبری در آن کشته شدند، عمدتاً به دلیل حضور گسترده خبرنگاران مستقل و بین‌المللی در میدان نبرد.

جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹–۱۳۶۷ / ۱۹۸۰–۱۹۸۸)

یکی از طولانی‌ترین جنگ‌های قرن بیستم که حدود ۸ سال ادامه یافت. تلفات انسانی تخمیناً:

  • ایران: ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار نفر
  • عراق: ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار نفر
  • مجموع: حدود ۴۵۰ تا ۶۰۰ هزار نفر
  • مجروحان: بیش از ۱ تا ۱٫۵ میلیون نفر

اما به دلیل سانسور شدید، حضور خبرنگاران خارجی بسیار محدود بود. بر اساس گزارش‌ها، حدود ۸ تا ۱۲ خبرنگار (ایرانی و خارجی) کشته شدند، اغلب در بمباران شهرها یا هنگام گزارش از جبهه‌ها.

جنگ آمریکا در افغانستان (۲۰۰۱–۲۰۲۱)

طولانی‌ترین جنگ آمریکا که بیش از ۲۰ سال به طول انجامید. آمارها نشان می‌دهد:

  • ۲٬۴۵۰ نظامی آمریکایی
  • ۳٬۸۰۰ پیمانکار خصوصی آمریکایی
  • بیش از ۶۶٬۰۰۰ نیروی امنیتی افغانستان
  • حدود ۵۱٬۰۰۰ شورشی طالبان
  • ۴۷٬۰۰۰ غیرنظامی افغان

بر اساس تخمین‌های دانشگاه براون، تلفات مستقیم به بیش از ۲۴۰٬۰۰۰ نفر رسید و اگر تلفات غیرمستقیم ناشی از بیماری، قحطی و فروپاشی زیرساخت‌ها محاسبه شود، آمار بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفر است.
طبق گزارش CPJ، بیش از ۵۰ خبرنگار در این جنگ کشته شدند، عمدتاً خبرنگاران افغان که در انفجارها، ترورها یا حملات هوایی جان باختند.

جنگ آمریکا در عراق (۲۰۰۳–۲۰۱۱)

یکی از خونین‌ترین جنگ‌های معاصر با آمار:

  • ۴٬۵۰۰ نظامی آمریکایی
  • ۳٬۶۰۰ پیمانکار خصوصی
  • حدود ۳۰٬۰۰۰ نیروی امنیتی عراق
  • بیش از ۳۵٬۰۰۰ شورشی
  • بین ۱۸۰٬۰۰۰ تا ۲۰۰٬۰۰۰ غیرنظامی

برآوردها کل کشته‌شدگان را ۲۷۰٬۰۰۰ تا ۳۰۰٬۰۰۰ نفر می‌دانند و با احتساب تلفات غیر مستقیم، برخی منابع این عدد را تا ۵۰۰٬۰۰۰ نفر گزارش کرده‌اند.
این جنگ برای خبرنگاران بسیار مرگبار بود. بر اساس تحلیل جامع CPJ (۲۰۱۳)، دست‌کم ۱۵۰ خبرنگار و ۵۴ همکار رسانه‌ای کشته شدند. برخی مستقیماً توسط آتش نیروهای آمریکایی هدف قرار گرفتند؛ از جمله حمله ۸ آوریل ۲۰۰۳ به هتل فلسطین در بغداد که در آن تاراس پروتسیوک (رویترز) و خوزه کوسو (تلویزیون اسپانیایی Telecinco) کشته شدند. همچنین تری لوید خبرنگار ITN بریتانیا در همان سال توسط نیروهای آمریکایی کشته شد و دادگاهی در بریتانیا این اقدام را “غیرقانونی” خواند.
گزارش‌های تازه‌تر آمار قربانیان رسانه‌ای این جنگ را حدود ۲۸۰ نفر (شامل مترجمان و رانندگان) عنوان کرده‌اند که اکثراً خبرنگاران عراقی بودند.

فاجعه کشتار خبرنگاران در غزه 

این مرور تاریخی نشان می‌دهد که هرچند در جنگ‌های بزرگ قرن بیستم و بیست‌ویکم خبرنگاران بسیاری جان باخته‌اند، اما آنچه امروز در غزه رخ می‌دهد، از نظر شدت، سرعت و ابعاد کشتار رسانه‌ای، بی‌سابقه است. در هیچ‌یک از جنگ‌های گذشته، ظرف کمتر از دو سال بیش از ۲۴۰ خبرنگار هدف قرار نگرفته بودند. این واقعیت، عمق فاجعه و سبعیت جنایات اسرائیل را بیش از پیش آشکار می‌کند.

اشاره‌ی من به جنگ‌ها و جنایاتی که در یکصد سال گذشته رخ داده، تنها به قصد بازگویی تاریخ خونین جنگ‌های مدرن نیست. هدفم یادآوری این حقیقت تلخ است که در این بازه‌ی زمانی، بیش از یکصد میلیون انسان در آتش جنگ‌ها سوخته‌اند و شمار بسیاری از خبرنگاران و عکاسان، کسانی که تنها وظیفه‌شان ثبت حقیقت بوده، به قتلگاه رانده شده‌اند. این یادآوری اما، پیش از هر چیز، برای آن است که فاجعه‌ی کنونی غزه را در برابر چشم خود قرار دهیم؛ فاجعه‌ای که در کمتر از دو سال گذشته به دست جنایتکاران اسرائیلی رقم خورده و به شکلی عریان‌تر از همیشه چهره‌ی پلید جنگ را بر ما آشکار کرده است.

در این جنگ، که عمق و گستره‌ی آن حتی در تاریخ پر از خون قرن بیستم نیز کمیاب است، مردمان فلسطین در غزه و دیگر مناطق اشغالی قربانی خشونتی بی‌وقفه شده‌اند. گزارش خبرگزاری Associated Press نشان می‌دهد که تاکنون بیش از ۶۳ هزار انسان جان خود را از دست داده‌اند؛ و بیشتر آنان زنانی بوده‌اند که زندگی را در آغوش می‌پروراندند و کودکانی که هنوز فرصت تجربه‌ی جهان را نیافته بودند. وزارت بهداشت غزه با آماری تکان‌دهنده اعلام کرده است که بیش از ۴۴ درصد از قربانیان، کودکان زیر ۱۸ سال بوده‌اند؛ و در میان آنان، ۳۳ درصد تنها کودکانی زیر ۱۵ سال بوده‌اند. تصور این ارقام، هر وجدان انسانی را به لرزه می‌اندازد: هزاران هزار کودک، در آستانه‌ی زندگی، در خون خود غلطیده‌اند. در کنار این کشتار، بیش از ۱۵۶ هزار نفر مجروح شده‌اند؛ بدن‌هایی درهم‌شکسته، زندگی‌هایی معلول، خانواده‌هایی که آینده‌شان در آوارِ زخم و درد فروپاشیده است. و اسناد محرمانه‌ی ارتش اسرائیل پرده از حقیقتی بی‌رحمانه برداشته‌اند: ۸۳ درصد از قربانیان این جنگ، غیرنظامیان بوده‌اند. این دیگر جنگی میان ارتش‌ها نیست؛ این نابودیِ یک ملت است.

اما تراژدی تنها به اینجا ختم نمی‌شود. در کنار این همه خون، جنایتی دیگر به‌طور سیستماتیک تکرار شده است: خاموش کردن صدای حقیقت. خبرنگاران، آنان که تنها سلاحشان دوربین و قلم بود، در صف نخست قربانیان قرار گرفته‌اند. فدراسیون بین‌المللی خبرنگاران (IFJ) در تازه‌ترین گزارش خود اعلام کرده است که دست‌کم ۲۳۳ خبرنگار و عوامل رسانه‌ای کشته شده‌اند؛ از این میان، ۲۱۹ نفر فلسطینی بوده‌اند. یعنی تقریباً هر خبرنگاری که در غزه ایستاد تا حقیقت را ثبت کند، بهای آن را با جان خود پرداخته است. این تنها یک آمار خشک نیست؛ این حکایت پدرانی است که هرگز به خانه بازنگشتند، مادرانی که صدای‌شان برای همیشه خاموش شد، و جوانانی که رویایشان روایت آزادی بود و اکنون در گورستان‌های بی‌نام آرمیده‌اند.

https://www.aljazeera.com/news/2025/9/1/more-than-250-media-outlets-protest-over-israel-murdering-gaza-journalists

چنین است که این جنگ، در کنار آن‌که یک نسل‌کشی آشکار علیه مردم غیرنظامی فلسطین است، به معنای دقیق کلمه یک نسل‌کشی رسانه‌ای نیز هست؛ تلاشی آگاهانه برای کور کردن چشم جهان و خفه کردن صدای حقیقت.

این جنایات ابعادی وسیع دارد: کشتار جمعی، نسل‌کشی، اجبار به مهاجرت و پاکسازی نژادی. در حقیقت، هرآنچه در تمام کنوانسیون‌ها و اسناد بین‌المللی به‌عنوان جنایت علیه بشریت ذکر شده، اسرائیل به‌طرز بی‌شرمانه و جنایتکارانه یکی‌یکی اجرا می‌کند، بی‌آنکه از هیچ‌کدام کوتاهی کرده باشد.

اگر در جای دیگر جهان گاهی تنها یکی یا دو نمونه از این موارد رخ دهد، همین برای محکومیت کافی است. اما در فلسطین، اسرائیل همه‌ی این موارد را یکجا و به بدترین شکل علیه مردم بی‌گناه و بی‌پناه مرتکب می‌شود: از گرسنگی دادن و محروم کردن مردم از آب و دارو، تا بمباران و تخریب گسترده‌ی مناطق مسکونی.

هدف‌گیری خبرنگاران و رسانه‌ها

یکی از ابعاد تکان‌دهنده‌ی این جنایات، حملات هدفمند علیه خبرنگاران و عکاسان است. اسرائیل آشکارا تلاش می‌کند صدای حقیقت خاموش شود:

  • با بمب‌گذاری و ترور خبرنگاران،
  • با ایجاد فضای رعب و وحشت در میان رسانه‌ها،
  • و با تحمیل خسارت‌های سنگین مالی به مؤسسات خبری که در برابر جان کارکنانشان مسئولیت دارند.

وقتی خبرنگاری کشته می‌شود، مؤسسه‌ی خبری باید به خانواده‌ی او غرامت بدهد. همین مسئله سبب می‌شود که بسیاری از رسانه‌ها از اعزام خبرنگاران به مناطق جنگی خودداری کنند.

نکته‌ی مهم این است که تقریباً همه‌ی این خبرنگاران و عکاسان قربانی، فلسطینی یا عرب بودند. هرچند برای رسانه‌های بین‌المللی کار می‌کردند، اما خودشان اروپایی یا غربی نبودند. این هم خود نشانه‌ای است از تبعیض عمیق و نگاه غیر انسانی اسرائیل، که بی‌پروا جان روزنامه‌نگاران بومی منطقه را می‌گیرد تا صدای مظلومیت مردم منطقه خاموش بماند.

پیامدهای هدف قرار دادن خبرنگاران و استمرار جنایات

این حملات هدفمند علیه خبرنگاران و فعالان رسانه‌ای یک پیام روشن دارد: ایجاد وحشت و واداشتن مؤسسات رسانه‌ای به خودداری از اعزام خبرنگاران به مناطق درگیری. چون آن‌ها نگرانند که در صورت کشته شدن خبرنگارانشان، با مسئولیت‌های حقوقی و مالی سنگینی مواجه شوند.

اما این جنایات متأسفانه همچنان در برابر چشم همه‌ی جهانیان ادامه دارد. گویی تصویری از یک «توافق نانوشته» شکل گرفته است؛ توافقی که اجازه می‌دهد این روند ادامه یابد تا برای جنبش‌های مقاومت به «درسی خونین» بدل شود. پیامی آشکار که: هرکس مقاومت کند، باید انتظار چنین سرنوشتی را داشته باشد.

پیام مقاومت

با این همه، تجربه‌ی مقاومت در غزه نشان داد که حتی با امکاناتی بسیار محدود، می‌توان در برابر چنین ماشین جنگی عظیمی ایستادگی کرد. اگر حماس با کمتر از بیست یا سی هزار نیروی نظامی توانسته است دو سال تمام در برابر اسرائیل، با همه‌ی حمایت‌های آمریکا و اروپا، مقاومت کند، این خود نشانه‌ای روشن است که جای ناامیدی نیست.

آینده‌ی بشر را نه صرفاً سلاح‌های مرگبار قدرت‌های فاشیستی، بلکه اراده‌ی ملت‌ها برای زندگی با کرامت، شرف، وجدان و حیثیت انسانی رقم می‌زند.

درس‌های تاریخی

این همان حقیقتی است که پیش‌تر هم دیده‌ایم:

  • در ویتنام، مردمی که در برابر ماشین جنگی آمریکا ایستادند.
  • در کوبا، که با وجود محاصره‌های طولانی دوام آورد.
  • در ایران، که در جنگ هشت‌ساله با عراق در برابر تجاوز ایستادگی کرد.

و امروز همان درس در غزه و یمن پیش چشمان ما جریان دارد.

بارقه‌های امید

این تجربه‌ها نشان می‌دهد که نباید تسلیم شد. نباید تصور کرد که در برابر این قدرت آتش جهنمی، کار تمام است. حتی در برابر اتحاد کثیف جنایتکارانی که میان آمریکا، اروپا و اسرائیل شکل گرفته، و حتی در برابر سکوت مرگبار دولت‌های عربی که بخشی از همین جنایت‌اند، هنوز روزنه‌ی امید وجود دارد.

گرچه این کشورها می‌توانستند با بستن شیرهای نفت و ندادن پول‌های بی‌حساب به گردن‌کلفت‌هایی مثل ترامپ و هم‌پیمانانش، جلوی این جنایت‌ها را بگیرند؛ اما نکردند و خود شریک جرم شدند.

با وجود همه‌ی این‌ها، اما، مشعل امید هنوز روشن است. مردم غزه با تمام فشارهای مرگبار، همچنان این مشعل را بالا نگه داشته‌اند. این همان چشم‌انداز زندگی شرافتمندانه‌ای است که آینده‌ی بشر را رقم خواهد زد.

ماجرای غزه تنها محدود به غزه نخواهد ماند. اشغال کامل غزه پایان کار نیست؛ آغاز مرحله‌ای تازه است. همان صحنه‌های مرگبار و ویرانگر که امروز در غزه شاهدیم، فردا به نقاط دیگر منطقه کشیده خواهد شد. این شعله‌ی آتش خاموش نمی‌شود و دیر یا زود، ما هم در شمار قربانیان بعدی آن قرار خواهیم گرفت.

چه در انتظار ماست 

آیا آنچه را که هرگز در خیال نمی‌گنجد، در انتظار ماست؟
آیا سه سال پیش مردم غزه می‌توانستند تصور کنند که تنها سه سال بعد، ده‌ها هزار نفر از آنان قتل‌عام خواهند شد، خانه و کاشانه‌شان در آتش جنگ نابود می‌شود، و کودکان‌شان از گرسنگی و بی‌پناهی در آستانه‌ی مرگ قرار می‌گیرند؟ آیا می‌توانستند بیندیشند که برای به‌دست آوردن لقمه‌ای نان و جرعه‌ای آب، دام مرگ برایشان گسترده می‌شود و هر روز، با پای خود و تنها برای سیر کردن شکم فرزندان‌شان، به سوی مرگ کشیده خواهند شد؟

آیا مردم اروپا در کمتر از یک دهه، و حتی چند سال پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، تصور می‌کردند که قاره‌ی به اصطلاح متمدن آنان در مدتی کوتاه به قتلگاه چند ده میلیون انسان بدل شود؟
آیا یهودیان اروپا می‌توانستند چند سال پیش از قدرت‌گیری فاشیسم در آلمان تصور کنند که اندکی بعد، میلیون‌ها تن از آنان در کوره‌های آدم‌سوزی به خاکستر تبدیل خواهند شد؟

آیا مردم افغانستان هرگز باور می‌کردند که نیروهای آمریکا و اروپا به نام مبارزه با تروریسم و طالبان به کشورشان لشکر بکشند، دست‌کم یک میلیون نفر را قتل‌عام کنند و سرانجام، پس از بیست سال، همان آمریکا پای میز مذاکره با طالبان بنشیند، قدرت را دوباره به آنان بسپارد و در نهایت، حتی همکاران و متحدان محلی خود را در دام طالبان رها کرده و از کشور بگریزد؟

آیا مردم لیبی در خیال‌شان می‌گنجاندند که پس از تجاوز ناتو، در کشوری که زمانی از پیشرفته‌ترین کشورهای آفریقا بود، بار دیگر بساط بازار برده‌فروشی برپا شود و زنان و دختران در این بازارها به فروش برسند؟

نه مردم غزه چنین آینده‌ای را در ذهن داشتند، نه یهودیان در آستانه‌ی کوره‌های آدم‌سوزی، نه افغان‌ها در سایه‌ی اشغال آمریکا و اروپا، و نه مردم لیبی در روزهای پیش از ویرانی کشورشان. هیچ‌کدام تصور نمی‌کردند که چه سرنوشت هولناکی در کمین‌شان نشسته بود.

امروز نیز ما نمی‌دانیم چه در انتظارمان است و فردا چگونه رقم خواهد خورد. اگر اکنون به پا نخیزیم، فردای ما نیز بهتر از مردم غزه نخواهد بود. مرگ و ویرانی در کمین همه‌ی ماست. هرگز گمان مبر که در جای امنی نشسته‌ای یا چون در اروپا و آمریکا جا خوش کرده‌ای در امان خواهی بود. مردم اروپا در دهه‌ی سی میلادی نیز هرگز تصور نمی‌کردند که شهرهایشان در آتش ویرانی فرو رود، میلیون‌ها نفر در فاصله‌ی چند سال نابود شوند و آنان برای لقمه‌ای نان، همه‌ی دارایی و هستی خود را از دست بدهند. همان‌طور که مردم غزه در خواب و خیالشان هم نمی‌دیدند که چه جنایاتی در دو سال گذشته بر آنان فرود خواهد آمد.

توفان مرگ و نابودی براه افتاده است. فاشیسم بار دیگر در حال ظهور است و می‌تواند همه‌ی این فجایع را بر سر ما، در هر کجای جهان که باشیم، فرود آورد. فردا برای بیداری بسیار دیر است، اگر امروز تنها در اتاق انتظار بنشینیم و نظاره‌گر بمانیم.

وقتی صدراعظم آلمان در کنار رهبران اروپایی از ارتش اسرائیل ـ که به نیابت از آنان دست به جنایت می‌زند ـ قدردانی می‌کند، و هیچ‌یک از آن رهبران نه تنها اظهار انزجار نمی‌کند، بلکه لب به حمایت می‌گشاید، باید به عمق فاجعه‌ای که در زیر پوست سیاست اروپا و آمریکا لانه کرده است پی ببریم. فاجعه‌ای که در فرصتی نامعلوم می‌تواند سر برآورد و هولوکاستی تازه بیافریند. هولوکاستی که این بار قربانیان اصلی آن مسلمانان و مهاجران ساکن این کشورها خواهند بود، و هم‌زمان سرزمین‌های‌شان نیز، این بار شاید به بهانه‌ی مبارزه با تروریسم یا حتی به نام مبارزه با یهودستیزی، به خاک و خون کشیده شود.

نگرانم که آنچه را که تصور هم نمی توان کرد، در کمین و در انتظار ما باشد.

رضا فانی یزدی 

۱۱ شهریور ۱۴۰۴