ده سال گذشت. تقریبا در چنین روزهایی بود که پورمحمدی یکی از اعضای هیات مرگ زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، در دولت احمدی نژاد به وزارت کشور گماشته شد. او را سالها بود که می شناختم. فکر نکنید دوست و رفیق بودیم، نه. او دادستان بود و من زندانی و اسیر در بازداشتگاه سپاه در خیابان کوهسنگی مشهد. همان محلی که چند سال پیش از آن دبیرستان علم بود و عده زیادی از زرنگترین محصلین مشهد در آنجا درس خوانده بودند و به بهترین دانشگاه های کشور رفته بودند. در این دوره عده ای از همان محصلین در همان محل سابق دبیرستان که حالا بازداشتگاه سپاه شده بود اسیر شده و هر روزه به گونه ای، جسمانی یا روانی، شکنجه می شدند. مصطفی پورمحمدی حاکم مطلق این بازداشتگاه بود.
از چپ: پورمحمدی دادستان خراسان ، موسوی اردبیلی رییس شورای عالی قضایی ، رازینی حاکم شرع دادگاه انقلاب خراسان
وقتی شنیدم پورمحمدی به وزارت کشور گمارده شده، یاد آن روزهای سیاه افتادم که او در مقام دادستان انقلاب مشهد چه بر سرمان می آورد و بعد در مقام یکی از اعضای تصمیم گیرنده در هیات مرگ در تابستان ۱۳۶۷ چه جنایات مخوفی را مرتکب شد. حالا ۱۶ سال پس از آن جنایت، او شده بود وزیر کشور در کابینه آقای احمدی نژاد. همان زمان مطلبی نوشتم تحت عنوان «از قتل عام زندانیان سیاسی تا وزارت کشور» و گفتم که “چقدر تاسف آور و غمانگیز است که امروز پس از گذشت ١٦ سال از قتل عام و کشتار سراسری زندانیان سیاسی، یکی از اعضای سه گانه کمیته مرگ و از موثرترین عناصر تاریکخانه اشباح قرار است سکاندار وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران گردد.”(1)
سه سال پیش باز کابوس آن روزها به سراغم آمد. برای گردش به کشور زیبای کاستاریکا رفته بودم، یکی از قشنگترین نقاط دنیا با سواحل و جنگل هایی که شاید کمتر بتوان شبیه اش را دید. مثل همیشه سری به اخبار زدم و در حیرت و تعجب دیدم که باز مصطفی پورمحمدی، جنایتکار حرفه ای و قاتل هزاران زندانی سیاسی در لیست اعضای کابینه آقای روحانی است و اینبار در مقام وزیر دادگستری. چه تناقضی! جنایتکاری حرفه ای در مقام دادگستر در دولت اعتدال و امید آقای روحانی. غم عالم به دلم نشست. یاد دوستان و رفقای همبندم افتادم که به تقاضای او در دوران دادستانی اش و یا به حکم او به عنوان قاضی در هیات مرگ در تابستان ۱۳۶۷ اعدام شده بودند. آن روز اصلا دیگر حوصله دیدن آن طبیعت زیبا را نداشتم. آن طبیعت زیبا یکباره به گورستان بهشت رضا و خاوران و دیگر گورستان هایی مبدل شد که رفقا و دوستانم و هزاران زندانی سیاسی در آنجاها آرمیده بودند و پورمحمدی در کشتار آنها حرف اول را زده بود. انگار یک باره سیاهی و غم همه فضای اطرافم را احاطه کرد. حوصله بیرون رفتن از هتل را نداشتم. چند ساعتی در بهت و حیرت بودم که چرا روحانی در آن فضای پر از شور و هیجان و التهاب و شادی پس از انتخابات در کشور دست به چنین کاری زده بود، چرا با انتخاب این جنایتکار حرفه ای داشت خاطره آن روزها را به یاد همه ما و خانواده هایمان می آورد. دستم به قلم رفت و چند خطی نوشتم تحت عنوان «انتخاب پورمحمدی: تبرئه یک جنایتکار حرفه ای، جنایتکاری که به جای محاکمه وزیر می شود».(2)
در آن مطلب نوشتم که “راستش تصور می کردم حالا همه سروصدای آن درخواهد آمد. همه به آقای روحانی اعتراض خواهند کرد که چرا با انتخاب جنایتکاری چون پورمحمدی برای پست وزارت دادگستری او را تبرئه می کند. ولی گویا اشتباه میکردم. انتظار داشتم دست کم یکی از نمایندگان مجلس، ولو به بهانه اینکه بهانه به دست مخالفان حکومت داده نشود، با انتخاب پورمحمدی به خاطر شرکت در قتل عام سال ۶۷ مخالفت کند. تصورم این بود که خیلی ها از جمله چهره های برجسته اصلاح طلب در داخل و خارج به حضور این جنایتکار حرفه ای در کابینه اعتراض خواهند کرد. اما گویا مصلحت سیاسی به آنها مجال نداد.”
در همان مطلب گفتم که “وقتی همین اندوهم را با دوستانم در ایمیل لیستی که سالهاست در آن با هم تبادل نظر سیاسی می کنیم به اشتراک گذاشتم، تعجب کردم که گویا برخی از همین دوستان جمهوریخواه هم حتی از یادداشت من آزرده شدند. چند نفری در صدد برآمدند که با بی ارزش خواندن نقش وزیر دادگستری و یا به بهانه اینکه پورمحمدی را بیت رهبری به روحانی تحمیل کرده است، قضیه را پایان داده و حضور این جنایتکار را در کابینه روحانی توجیه کنند. عده زیادی سکوت کردند و انگار نه انگار که جنایتکاری قرار است در کابینه هر روز به مردم و قربانیان خشونت در مملکت دهن کجی کند. چند نفری هم از دوستان با من همدردی کردند وچه خوشحال شدم که هنوز همه ما به مصلحت سیاسی چشم بر جنایت نمی بندیم.”
باز در همانجا نوشتم که “کاش دوستان به روحانی می گفتند و می نوشتند که با انتخاب پورمحمدی از جنایتکاری حرفه ای اعاده حیثیت می کند و بر زخم قدیمی ولی همیشه تازه ما نمک می پاشد.”
اما انگار به مصلحت نبود و هیچ کس از آنها دم بر نیاورد و این جنایتکار حرفه ای همچنان از آن روز تا کنون به کرسی دادگستری تکیه زده است.
در همان صفحه نوشتم که “مصلحت سنجی سیاسی هم اندازه ای دارد، ترس ام از این است که این مصلحت سنجی های سیاسی چنان ما را کرخ و بی احساس کند که دیگر وجدان مان نه از ناله ها و ضجه های قربانیان جنایت های سالهای گذشته به درد آید و نه از دیدن جنایت کاران در ویترین های رسمی قدرت سیاسی در کشور لرزه بر اندام مان بیفتد. که اگر چنین شد باز محکومیم که در آینده شاهد جنایت های تازه تری باشیم!”
باز چند سالی گذشت و باز نوبت انتخابات شد، انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری را می گویم.
در گفتگو با دوستان مشوق شرکت در انتخابات که به بهانه جلوگیری از ورود مثلث جیم (جنتی، یزدی، مصباح) دست به کار شده و مردم را به رای دادن به لیستی که جنایتکاران حرفه ای چون ری شهری و دری نجف آبادی در آن بودند مطلبی تحت عنوان «سقف انتظارات چه کوتاه شده است» نوشتم.(3)
گفتم که “چند روزی است که لیست ها منتشر شده اند، و در نهایت تاسف اسامی افرادی در میان لیست به اصطلاح «اصلاح طلبان» وجود دارد که مایه شرمندگی است و هنوز نمی فهمم که وجود این افراد چه ربطی به اصلاح طلبی و اصلاحات دارد و چرا اسم این لیست را لیست اصلاح طلبان گذاشته اند و امروز هم آقای خاتمی آن را لیست امید نامیدند. چه امیدی می توان از حضور محمدی ری شهری و یا دری نجف آبادی داشت.”
گفتم “شما می دانید که این اسامی یادآور چه دورانی است، چرا با آوردن این جنایتکاران در لیست خود می خواهید آن دوران را به یاد ما بیاورید. ای کاش حداقل اسم این دو جنایتکار حرفه ای را که یکی یادآور قتل و شکنجه هزاران نفر در دهه اول انقلاب است و دیگری یادآور قتل های زنجیره ایست در این لیست نمی گذاشتید.” همانجا اشاره کردم که اگر” آقای پورمحمدی نیز رد صلاحیت نمی شدند، در همین لیست در کنار روسای قبلی خویش، یعنی آقایان ری شهری و دری نجف آبادی، حضور داشتند و دوستان حامی و مشوق لیست مذکور برای ورود ایشان به مجلس خبرگان نیز از هیچ اقدامی فروگذار نمی کردند.” همانطور که علی رازینی جنایتکار دیگری که بیش از ۵۰۰ فقره حکم اعدام فقط در منطقه خراسان در دوران ریاست اش در دادگاه انقلاب صادر کرده بود، کاندید مجلس در لیست آقایان از همدان بود و طرفداران لیست امید و اعتدال در آن منطقه به او رای دادند. خوشبختانه این جنایتکار حرفه ای حتی با حمایت همه جریانات اصلاح طلب و حامیان آنها رای نیاورد و ناکام ماند.
گفتم که “اگر جنتی، مصباح و یزدی دوباره انتخاب شوند، به نظر من هیچ اتفاق عجیب و غریبی در کشور ما نمی افتد. اما شرکت در انتخابات و رای دادن به ری شهری و دری نجف آبادی تحت هر عنوانی لکه ننگی است که برای همیشه در کارنامه سیاسی و اخلاقی و وجدان انسانی ما باقی خواهد ماند. ما همیشه به خاطر حمایت از این جنایتکاران حرفه ای شرمنده خواهیم بود.”
اما باز مثل همیشه مصلحت حکم کرده بود که دوستان تحت عنوان جلوگیری از ورود مثلث جیم (جنتی، یزدی،مصباح) دست به کار شده و به لیستی که جنایتکاران حرفه ای چون ری شهری و دری نجف آبادی و رازینی در آن بودند رای داده و مردم را تشویق به رای دادن به آنها کنند. راستش باید بگویم که دوستان ما چه شانسی آوردند که شورای نگهبان مصطفی پورمحمدی را رد صلاحیت کرد وگرنه او نیز در کنار رئیس سابق اش آقای ری شهری در لیست امید بود و دوستان ما به او رای داده بودند و او را به مجلس خبرگان فرستاده بودند و حالا نمی دانم که پس از پخش نوار صحبت آیت الله منتظری رای دادن خود را چگونه توجیه می کردند.
پس از پخش نوار صحبت های آیت الله منتظری با هیات مرگ، افراد و سازمان هایی با نامه نگاری به روحانی از ایشان خواسته اند که پورمحمدی را از کابینه اش کنار بگذارد. سوالم از این دوستان و سازمان های مذکور این است که آیا شما تازه با شنیدن این نوار از حضور پورمحمدی به عنوان نماینده وزارت اطلاعات در هیات مرگ آگاه شده اید؟
خاطرات آیت الله منتظری سالها پیش منتشر شده است. آیت الله منتظری و بسیاری دیگر از افراد بارها از پورمحمدی به عنوان نماینده وزارت اطلاعات در هیات مرگ نام برده بودند. بسیاری از ما زندانیان سیاسی بازمانده از آن سال ها از نقش پورمحمدی و دیگر جنایتکاران آن دوران شوم نام برده بودیم. چه شده است که حالا پس از سه سال که ایشان وزیر کابینه آقای روحانی است، حضور ایشان در کابینه شما را آزرده خاطر کرده است؟
به نظرم به جای نامه به روحانی و تقاضای کنار گذاشتن پورمحمدی از کابینه بهتر است در نامه ای از شورای نگهبان تشکر کنید که مصطفی پورمحمدی را رد صلاحیت کرد وگرنه او امروز نه فقط وزیر دادگستری که با رای شما در مقام نمایندگی مجلس خبرگان رهبری نشسته بود و شما بدجوری بدهی بالا آورده بودید. اگر شورای نگهبان او را رد صلاحیت نکرده بود، او نیز در لیست امید در کنار رئیس سابقش ری شهری قرار می گرفت و شما امروز شرمنده تر از همیشه باید پاسخگوی تبرئه کردن او و توجیه جنایت هایش می بودید.
بی دلیل نیست که پورمحمدی این روزها با گستاخی تمام و بدون کمترین شرمی از جنایت های گذشته خود دفاع می کند. او می بیند که افراد بالاتر از وی در رده جنایتکاران دولتی، محمدی ری شهری و دری نجف آبادی، چه راحت و آسان با رای آقایان در داخل و حمایت آقایان دیگر در خارج به مجلس خبرگان راه یافتند و از آنها پس از آن همه جنایتی که مرتکب شده بودند دفاع شد و پیروزی آنها و ورودشان به مجلس خبرگان جشن گرفته شد.
چه غم انگیز بود که جمعی از فعالین سیاسی و عده ای که خود سالها از عمر خود را در زندان و تبعید و مهاجرت گذرانده بودند با افتخار در صف صندوق های رای گیری عکس یادگاری گرفتند و با نشان دادن انگشت های بنفش رنگ خود در شبکه های اجتماعی، چشم پوشی بر جنایت و کشتار را به حساب پیروزی خودشان بر مثلث جیم گذاشتند. و بعد هم توجه نکردند که هیچ اتفاقی نیفتاد و آب از آب تکان نخورد. من در همان نوشته از دوستان خواسته بودم که به جنایت کاران حرفه ای نباید تحت هیچ عنوانی رای داد و “اگر جنتی، مصباح و یزدی دوباره انتخاب شوند، به نظر من هیچ اتفاق عجیب و غریبی در کشور ما نمی افتد. اما شرکت در انتخابات و رای دادن به ری شهری و دری نجف آبادی تحت هر عنوانی لکه ننگی است که برای همیشه در کارنامه سیاسی و اخلاقی و وجدان انسانی ما باقی خواهد ماند. ما همیشه به خاطر حمایت از این جنایتکاران حرفه ای شرمنده خواهیم بود.” من به جای دوستان شرمنده ام که از این جنایتکاران حرفه ای در این بازی سیاسی رفع اتهام شد و حالا بی دلیل نیست که همه آنها از جمله پورمحمدی طلبکار باشند و همان مجلس کذایی خبرگان امروز اطلاعیه صادر کند و آقای هاشمی رفسنجانی هم که خود معمار آن جنایت ها بوده، بی شرمانه پس از سه دهه همچنان از جنایت و آمرین و عاملین آن دفاع کند.
آنچه یاد و خاطره آیت الله منتظری را در تاریخ کشور ما برای همیشه گرامی و زنده نگه می دارد همین عدم مصلحت گرایی سیاسی ایشان است. آیت الله منتظری چه در مقام نایب رهبری و ولایت فقیه و چه در دوران حصر خانگی هیچگاه اخلاق و پرنسیب های انسانی خویش را به بهانه مصلحت گرایی سیاسی قربانی نکرد. اهمیت نوار تازه پخش شده از صحبت های ایشان با اعضای هیات مرگ بیشتر در نوع برخورد ایشان با قضیه و انتخاب کلماتی است که ایشان خطاب به اعضای هیات مرگ به کار می برند. ایشان بدون کمترین تعارفی عمل آقایان را “بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده” بر می شمارد و خطاب به آنها می گوید که “شما را در آینده جزو جنایتکاران در تاریخ می نویسند.”
آیت الله منتظری از این جنایت به عنوان یک «قتل عام بدون محاکمه» نام برده و در همین رابطه و با ذکر خشونت های مکرر در دوران کوتاه عمر جمهوری اسلامی نتیجه می گیرد که “مردم از ولایت فقیه چندششون میشه”، در حالی که سه دهه پس از آن هنوز بسیاری از اصلاح طلبان و دوستان ما در خارج کشور از بیان چنین جملاتی جدا خودداری می کنند و نه فقط از گفتن آن ابا دارند که متاسفانه زیر پوشش مصلحت سیاسی به این جنایتکاران حرفه رای می دهند. پور محمدی مطمئن است که همواره قرعه مصلحت سیاسی به نام وی در می آید و روزی هم در کرسی های بالاتر خواهد نشست، همان جایی که امروز هاشمی رفسنجانی، محمدی ری شهری و دری نجف آبادی نشسته اند.
چقدر غم انگیز است که زمانی که هنوز بازماندگان و خانواده های قربانیان این جنایت ها امکان برگزاری یک مراسم ساده یادبود و بزرگداشت را برای عزیزان خود ندارند، عده ای از همراهان سیاسی قربانیان به مصلحت به قاتلین آنها رای داده و پیروزی آنها را جشن می گیرند.
با احترام به خاطره همه قربانیان کشتار 1367،
رضا فانی یزدی
نهم شهریور ۱۳۹۵
1.
http://www.rezafani.com/index.php?/site/comments/r107/
2.
http://www.rezafani.com/index.php?/site/comments/poormohamadiaug2013/
3.