ما نه با مسلمان بودن آقایان مشکلی داریم و نه با روحانیون. آیت الله منتظری شخصیت روحانی و مرجع شیعه، تجسم دفاع شرافتمندانه از حقوق بشر و اقلیت های دینی و دگراندیش در تاریخ معاصر ایران است. کمتر غیرمسلمانی در تمام سی سال گذشته به اندازه ایشان از حقوق دیگران دفاع کرده و در این راه هزینه داده است.
رضا فانی یزدی
جمعه ۱۳ شهريور ۱۳۸۸
rezafani@yahoo.com
با نزدیک شدن سفر احمدی نژاد به نیویورک و افزایش شدت سرکوب باند نظامی –امنیتی حاکم بر نظام جمهوری اسلامی در یکی دو ماه گذشته بویژه در روزهای پس از کودتا بر علیه گرایش اصلاح طلب درون نظام جمهوری اسلامی، یک بار دیگر شعارهای پوپولیستی «همه با هم»، «وحدتِ همگانی»، و «جبهه متحد علیه نظام» در فضای سیاسی جامعه ایران در داخل و خارج از کشور طنین انداز شده است.
بسیاری از فعالین سیاسی بر این خیالند که دوران انقلاب بهمن در حال تکرار شدن است و به همین دلیل با طرح همان شعارهای پوپولیستی دوران انقلاب «وحدت برعلیه نظام»، «جبهه متحد خلق»، «جبهه واحد ضد دیکتاتوری» و «تا شاه سرنگون نشود، این وطن وطن نشود» بدنبال ایجاد جبهه های خیالی فراگیر هستند، جبهه های متشکل از سلطنت طلب ها، مجاهدین خلق و جدایی طلبان از هر نوع و دسته و عناصر شبه القاعده ای در کنار دمکرات های سکولار و جمهوری خواه اسلامی و غیراسلامی و سوسیال دمکرات ها و لیبرال های ایرانی.
تصور نادرست شکل گیری جبهه های فراگیر از اینجا ناشی می شود که ما از مشکل اساسی خود با نظام تعریف واحدی ارائه نمی کنیم. مشکل مردم ما با نظام اسلامی نه مشکل با افراد است، و نه با اسلام. مشکل مردم ما با رهبری نظام کنونی و باندهای مافیایی قدرت نظامی امنیتی، دیکتاتوری، خشونت، بی لیاقتی در اداره امور کشور و توتالیتاریسم حاکم بر کشور است. مشکل مردم ما با نظام، مشکل نقض حقوق بشر است که روی دیگر سکه ی اعتراض به حقوق ویژه برای بخش معینی از جامعه است. اعتراض مردم به تبعیض بر علیه زنان، اقلیت های دینی و ملی و سرکوب دگراندیشان است. مشکل ما با حکومت فقدان دمکراسی و نقض آشکار حقوق بشر است.
ما نه با مسلمان بودن آقایان مشکلی داریم و نه با روحانیون. آیت الله منتظری شخصیت روحانی و مرجع شیعه، تجسم دفاع شرافتمندانه از حقوق بشر و اقلیت های دینی و دگراندیش در تاریخ معاصر ایران است. کمتر غیرمسلمانی در تمام سی سال گذشته به اندازه ایشان از حقوق دیگران دفاع کرده و در این راه هزینه داده است.
بسیاری از مسلمانان نیز بوده اند که به مراتب از دگراندیشان و غیردین باوران به آزادی دگراندیشان از همه نحله هاسی سیاسی و ایدئولوژیک وفادارتر بوده اند. مهندس بازرگان، دکتر یزدی، دکتر پیمان و شخصیت های روحانی چون عبدالله نوری، دکتر کدیور و حجت الاسلام مجتهد شبستری و بسیاری دیگر از شخصیت های مسلمان بمراتب بیشتر از بسیاری از دین ستیزان و یا غیرباورمندان دینی به آزادی دلبسته اند.
معیار قضاوت در اینباره نه عبا و عمامه است و نه تعلق دینی و ایدئولوژیک. معیار اصلی باور به دمکراسی و حقوق بشر است و اساس آن عمل سیاسی و تجربه تاریخی این جریان هاست.
من نه بر این باورم که همه طرفداران جمهوری اسلامی ایران طرفدار دیکتاتوری ولایت فقیه و حامی جنایت های باندهای نظامی-امنیتی هستند و نه بر این بر باورم که همه مخالفین نظام اسلامی دمکرات و طرفدار حقوق بشرند.
بسیاری از طرفداران «نظام اسلامی منهای ولایت مطلقه» از بخشی از اصولگرایان گرفته تا تمامی طیف اصلاح طلب و ملی-مذهبی ها و نهضت آزادی و شخصیت هایی چون آیت الله منتظری، صانعی، کدیور و میرحسین موسوی و کروبی در بسیاری موارد از بخش قابل توجهی از مخالفین نظام چون ساواکی های سابق و سلطنت طلب های دو آتشه، عبدالرحمان ریگی و باند تروریست و آدمکش او و از بسیاری از طرفداران جنگ و خونریزی، بیشتر به دمکراسی و حقوق بشر نزدیکی و تعلق خاطر دارند.
طرح شعارهای کلی چون «جبهه واحد علیه نظام»، «وحدت کلمه» و همدلی و همزبانی بر علیه نظام اسلامی راه به جایی نمی برد. همه ما همدل و همزبان نیستیم، همه ما آرمان ها و برنامه های سیاسی مشترک نداریم. قدرت مشترک ما در با هم بودن پوپولیستی ما نیست.
ما از گذشته ها و تاریخ ها و سنت های گوناگون می آئیم و چشم اندازهای متفاوتی را در افق آینده برای خودمان ترسیم کرده و می کنیم. بسیاری از ما مخالف شکنجه، اعدام و خشونت هستیم و آرزویمان پایان دادن به گردونه خشونت و جنایت در این کشور است. این در حالیست که برخی از مخالفین حکومت اسلامی هنوز به قدرت نرسیده، به تبلیغ ترور و آدمکشی و بریدن سر در ملاء عام در مقابل دوربین های تلویزیونی مشغولند و در آینده ی خیالی خود پس از نظام اسلامی سودای دیدن جسدهای روحانیون و پاسداران را بر تیرهای چراغ برق در برنامه های تلویزیونی و سخنرانی ها و شعارهای خود برای مردم در سر دارند و از جنگ و خشونت و ویرانی مملکت نه تنها خشنود بوده که مشوق آن نیز هستند.
جبهه ی مشترکی که یک سر آن مخالف اعدام و جنگ و خونریزی است، و سر دیگر آن مشوق کشتار و جنایت، همان بهتر که شکل نگیرد.
توتالیتاریسم و تمایل به خشونت و کشتار و انتقام جویی های وحشیانه را فقط نباید در بخشی از رهبری نظام حاکم در جمهوری اسلامی جستجو کرد. این تمایل در بخشی از اپوزیسیون نظام اسلامی نیز بخوبی مشهود است. همانگونه که اصلاح طلبی، مدارا و خواست تغییرات دمکراتیک فقط منحصر به بخشی از اپوزیسیون دمکرات و سکولار خارج از حکومت نیست و بخش قابل توجهی از طرفداران نظام و باورمندان دینی طی یکی دو دهه گذشته مبتکر جدی ترین جنبش اصلاح طلبانه درون کشور بوده اند و جنبش امید بخش سبز در حقیقت میوه و ثمره تلاش های چندین ساله ی آنهاست.
تضاد و تقابل کنونی در ایران میان دو جبهه ی طرفداران و مخالفین جمهوری اسلامی نیست، بلکه میان دو جبهه ی اقتدارگرایی، توتالیتاریسم و طرفداران حکومت های با حقوق ویژه و خشونت از یک سو، و دمکراسی، نفی انحصارگرایی و و نفی خشونت و احترام به حقوق شهروندی و حقوق بشر و پایان تبعیض از سوی دیگر است.
آنهایی که با هزار مستمسک در صددند جبهه ای متشکل از گروه های شبه فاشیستی چون مجاهدین خلق و بقایای نظام دیکتاتوری پادشاهان مطلقه و تروریست هایی چون عبدالرحمان ریگی و جدایی طلبان دست نشانده و مزدور کشورهای عربی خلیج و بقایای صدام را با هزارمن چسب و سریشم به جریانات دمکرات و سکولار چپ و دینی در داخل و خارج از کشور پیوند بزنند، در حقیقت دچار توهم بوده و شناختی از گرایشات دمکراتیک اپوزیسیون نظام اسلامی و برنامه سیاسی آنها ندارند و در واقع چند شخصیت و حرکت فرصت طلبانه سیاسی را که بیشتر نقش دلال سیاسی را بازی می کنند با مجموعه اپوزیسیون دمکراتیک و اصلاح طلب ایرانی اشتباه گرفته اند.
اپوزیسیون دمکراتیک و اصلاح طلب ایرانی از سوسیالیست های اومانیست و دمکراتیک تا سوسیال دمکرات های سکولار و مذهبی و لیبرال های دینی و غیردینی و همچنین روشنفکران مدرن و لائیک تا نواندیشان دینی و ملیون مذهبی و غیرمذهبی آن، همگی با هدف گذار به یک جامعه دمکراتیک و سکولار در آینده نزدیک جبهه واحدی در مقابل توتالیتاریسم حاکم در حکومت و در اپوزیسیون اقدام خواهند کرد.
هدف این جبهه دمکراتیک حکومتی است که ویژگی های آن از جمله عبارتند از:
• احترام به حقوق شهروندی
• حذف حقوق ویژه و حکومت های موروثی و دینی
• تضمین رعایت حقوق دمکراتیک و بشری در قوانین حقوقی کشور
• رفع تبعیض به همه اشکال موجود آن از دینی و قومی گرفته تا جنسیتی و زبانی و حرفه ای.
• و تضمین تغییر و تحول در نظام سیاسی بدون توسل به زور و از طرق مسالمت آمیز و متمدنانه
چنین اتحادی در حقیقت نه تنها امکانات موجود را برای حذف و خلع قدرت سیاسی توتالیتاریسم حاکم در آینده فراهم خواهد کرد که امکان بازگشت اقتدار ورشکسته موجود در اپوزیسیون را به قدرت سیاسی در آینده بکلی از میان خواهد برد و تنها تضمین بقای یک نظام دمکراتیک سیاسی در آینده جامعه خواهد بود.
با احترام،
رضا فانی یزدی
4 سپتامبر 2009