موج سوم سوسیالیسم

 

نویسنده: یانگ پینگ

برگردان: رضا فانی یزدی 

سرمایه‌داری با بحران بزرگی روبرو است

بحران مالی ۲۰۰۸ و همه‌گیری جهانی کووید-۱۹ آشکار ساخت که سرمایه‌داری با بحرانی جدی روبه‌رو شده است. اقتصاد جهانی دچار رکود طولانی‌مدت، بیکاری گسترده، شکاف‌های عمیق ثروت، بدهی‌های مفرط، و حباب‌های ثروت شده است. تراژدی اصلی، از دست رفتن گسترده‌ی جان انسان‌هاست. این بحران، بزرگ‌ترین و شدیدترین بحران سرمایه‌داری جهانی از زمان رکود بزرگ (۱۹۲۹–۱۹۳۳) تاکنون است.

در بطن این بحران، محدودیت‌های بازار، فناوری و بوم‌شناسی سرمایه‌داری هر روز آشکارتر می‌شود. نخست، بازارها و منابع جدید سود به شدت کمیاب شده‌اند و نیروی محرکه‌ی انباشت سرمایه تضعیف شده است. دوم، گرچه نوآوری فناورانه‌ی ناشی از بحران همچنان فعال است، اما منافع آن در دستان اقلیتی محدود متمرکز شده و اکثریت مردم در حاشیه‌ی نظم سرمایه‌داری باقی مانده‌اند. سوم، اکوسیستم زمین دیگر قادر به تحمل فشارهای ناشی از شیوه‌های تولید و سبک‌های زندگی سرمایه‌داری نیست و ظرفیت زیست‌محیطی جهان به آستانه‌ی خود رسیده است.

راهکارهای سنتی مقابله با بحران‌های سرمایه‌داری یک به یک شکست خورده‌اند. پس از نزدیک به چهار دهه نولیبرالیسم، دولت‌های سرمایه‌داری اکنون با بحران هزینه‌های عمومی مواجه‌اند؛ تلاش آن‌ها برای اعمال اصلاحات ساختاری بیشتر در تضاد با نیاز به حفظ حداقل‌های رفاه اجتماعی قرار دارد. سیاست‌های تسهیل کمی، تنها به ایجاد حباب‌های عظیم دارایی و مارپیچ‌های بدهی انجامیده و شکاف‌های ثروتی را تشدید کرده است.

در چنین شرایطی، بسیاری از ویژگی‌های دوره‌ی پیش از جنگ‌های جهانی اول و دوم، بار دیگر ظاهر شده‌اند: رشد پوپولیسم، نظامی‌گری و فاشیسم؛ تشدید شکاف‌های داخلی اجتماعی؛ افزایش خصومت و رقابت بین ملت‌ها؛ و روندهای واگرایی جهانی و سیاست بلوک‌بندی. با افزایش تنش‌های بین‌المللی، خطر وقوع جنگ جهانی دیگر نیز رو به افزایش است.

تاریخ بارها نشان داده است که بحران‌ها جنگ می‌آفرینند و جنگ‌ها انقلاب‌ها را برمی‌انگیزند. در دهه‌ی سوم قرن بیست و یکم، در میانه‌ی این بحران بزرگ، این پرسش مطرح می‌شود: آیا سرمایه‌داری قادر به اصلاحات عمیق و غلبه بر بحران خواهد بود؟ یا این که به سوی «لحظه‌ی چرنوبیل» خود و نابودی نهایی گام برمی‌دارد؟

تاریخ بار دیگر در آستانه‌ی یک نقطه‌ی عطف سرنوشت‌ساز ایستاده است.

سه موج سوسیالیسم

سوسیالیسم همواره به عنوان نقدی بر سرمایه‌داری و حرکتی علیه آن، در کنار سرمایه‌داری وجود داشته و به عنوان نیرویی متقابل و جایگزین، به جستجوی راه‌های جدید برای غلبه بر سرمایه‌داری پرداخته است. از زمان تشکیل انترناسیونال اول (۱۸۶۴–۱۸۷۶)، جنبش جهانی سوسیالیستی سه موج عمده را پشت سر گذاشته است.

موج اول در قرن نوزدهم در اروپا شکل گرفت، زمانی که جنبش کارگری از یک وضعیت بی‌خبری به خودآگاهی سیاسی گذر کرد. این دوره با تولد مارکسیسم، تشکیل سازمان‌های کارگری بین‌المللی، و نخستین تلاش‌های انقلابی مانند کمون پاریس ۱۸۷۱ همراه بود. موج اول بیداری سیاسی طبقه‌ی کارگر را رقم زد، اما هنوز شکل‌گیری دولت سوسیالیستی را شاهد نبودیم.

موج دوم با پایان جنگ جهانی اول و پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ آغاز شد و تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و دولت‌های سوسیالیستی اروپای شرقی در سال‌های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ ادامه داشت. در این دوره، کشورهای بسیاری با نظام سوسیالیستی در جهان پدید آمدند (شوروی، اروپای شرقی، چین، کوبا، کره، ویتنام و…) و یک اردوگاه جهانی سوسیالیسم شکل گرفت. افزون بر این، جنبش‌های رهایی‌بخش ملی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین که غالباً الهام گرفته از سوسیالیسم بودند، بخش مهمی از جنبش جهانی سوسیالیستی در دوران جنگ سرد را تشکیل دادند.

موج سوم پس از اصلاحات و سیاست درهای باز چین در اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰ شکل گرفت و با وجود فروپاشی شوروی و بحران‌های جهانی سوسیالیسم، تداوم یافت. چین با راهبرد «سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی» موفق شد سوسیالیسم را با اقتصاد بازار ترکیب کند و الگویی از سوسیالیسم بازار محور را به جهانیان عرضه نماید.

محدودیت‌های موج دوم سوسیالیسم

پیش از بررسی واقعیت‌های کنونی و چشم‌انداز آینده‌ی موج سوم سوسیالیسم، باید به موج دوم بازگردیم و دلایل عقب‌نشینی آن را درک کنیم.

با انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و انقلاب چین در ۱۹۴۹، سوسیالیسم در سراسر جهان گسترش یافت. نه تنها اردوگاهی از دولت‌های سوسیالیستی شکل گرفت که تهدیدی جدی برای سرمایه‌داری محسوب می‌شد، بلکه موجی از جنبش‌های رهایی‌بخش ملی نیز در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین شعله‌ ور شد. در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم، نظام جهانی سرمایه‌داری در وضعیت بسیار شکننده‌ای قرار داشت.

کشورهای سوسیالیستی عمدتاً مدل اقتصاد برنامه‌ریزی شده‌ی شوروی و نظام مالکیت عمومی را پذیرفتند و موفق شدند مراحل اولیه‌ی صنعتی شدن را پشت سر بگذارند و نظام‌های اقتصادی ملی سوسیالیستی را بنیان نهند.

اما این مدل برنامه‌ریزی شده و مالکیت عمومی کامل، دارای کاستی‌های بنیادین بود:

  • نخست، نظام اقتصاد برنامه‌ای نتوانست منابع اجتماعی و اقتصادی را به شکلی کارآمد و انعطاف‌پذیر تخصیص دهد و این امر منجر به جمود  و تحجر در ساختارهای اقتصادی ملی شد.
  • دوم، فقدان مکانیزم‌های انگیزشی کافی برای نیروی کار در سطوح میانی و خرد، موجب شد رقابت سازنده و فشار لازم برای ارتقای بهره‌وری اقتصادی شکل نگیرد.
  • سوم، حذف اقتصاد خصوصی و کالایی، قوانین ارزش را نادیده گرفت و با سطح توسعه‌ی نیروهای مولد اجتماعی ناهمخوان شد. این امر باعث شد نظام سوسیالیستی در تأمین نیازهای پیچیده‌ی زندگی اقتصادی-اجتماعی و ارتقای کیفیت زندگی مردم ناکام بماند.
  • نهایتاً، با گذر زمان، اقتصاد برنامه‌ای به سیستمی درون‌گرا، بسته، بوروکراتیک و غیر پاسخگو  نسبت به پیشرفت‌های فناورانه و نوآوری سازمانی تبدیل شد.

اگرچه عوامل خارجی همچون فشار نظام سرمایه‌داری جهانی و فروپاشی اتحاد سوسیالیستی در تضعیف سوسیالیسم نقش داشتند، اما عوامل درونی و ناکارآمدی‌های نهادی، ریشه‌های اصلی شکست موج دوم سوسیالیسم بودند. عدم پایداری این ساختارها، تغییرات بنیادین در شوروی و حرکت چین به سوی اصلاحات و درهای باز را اجتناب‌ناپذیر کرد.

سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی و موج سوم سوسیالیسم

با پیشرفت مستمر اصلاحات و درهای باز، سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی به مسیری تبدیل شد که از سوسیالیسم سنتی شوروی و سرمایه‌داری کلاسیک آزاد متمایز است. مسیر توسعه و نظریه‌های چین اکنون با اعتماد به نفس در عرصه‌ی جهانی ظاهر شده‌اند. گرچه سوسیالیسم چینی مدل ثابتی نیست و همواره در حال تجربه و آزمایش است، اما می‌توان پس از بیش از چهار دهه‌ی آزمون و خطا، شش ویژگی عمده را برای آن برشمرد:

۱. توسعه‌ی نیروهای مولد در اولویت قرار گرفته است.
سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی به طور جسورانه از اشکال معقول اقتصادی سرمایه‌داری بهره گرفته، توسعه‌ی بخش خصوصی را مجاز شمرده، و همزمان برنامه‌ریزی راهبردی برای اقتصاد دولتی در بخش‌های کلیدی را پیش برده است.

۲. ادغام بنیاد اقتصادی سوسیالیستی با اقتصاد بازار.
چین با تلفیق پایه‌ی اقتصادی سوسیالیستی و سازوکارهای بازار، به تدریج نظام اقتصاد بازار سوسیالیستی را بنا نهاده است.

۳. باز بودن به سوی جهان با حفظ حاکمیت ملی و ماهیت سوسیالیستی حزب کمونیست چین.
چین ضمن ادغام در اقتصاد جهانی سرمایه‌داری، همواره بر حفظ حاکمیت و هویت سوسیالیستی خود پافشاری کرده و هوشیارانه از انحراف به سرمایه‌داری پرهیز نموده است.

۴. رفع نابرابری‌های اجتماعی از مسیر توسعه.
چین به جای الگوهای سخت‌گیرانه‌ی تقسیم مجدد، توسعه‌ی اقتصادی را به عنوان ابزار اصلی برای حل مشکلات عدالت اجتماعی در نظر گرفته است.

۵. استفاده از ابزارهای متنوع برای مقابله با شکاف‌های ثروتی.
برنامه‌های عظیم کاهش فقر، سیاست‌های کمک‌رسانی منطقه‌ای و مکانیسم‌های بازتوزیعی میان مناطق توسعه‌یافته و کمتر توسعه‌یافته، از جمله این ابزارها بوده‌اند.

۶. عدم وابستگی حزب کمونیست به منافع گروهی محدود.
حزب کمونیست چین با جلوگیری از نفوذ سرمایه و نیز غلبه بر پوپولیسم و برابری‌گرایی افراطی، توانسته تعادل پویایی بین پویایی اقتصادی و عدالت اجتماعی برقرار کند.

نسبت سوسیالیسم و اقتصاد بازار

تاریخ نشان داده است که نمی‌توان اقتصاد بازار را به طور مصنوعی در نظام سوسیالیستی حذف کرد. محدودیت‌ها و شکست نهایی سوسیالیسم سنتی شوروی شاهدی بر این واقعیت است.

اقتصاد بازار یک شکل کهن از فعالیت اقتصادی است که قانون عرضه و تقاضا به طور خودجوش رفتارهای اقتصادی انسان را تنظیم می‌کند. این نظام می‌تواند با فئودالیسم، سرمایه‌داری و حتی سوسیالیسم تلفیق شود. میزان این ترکیب بستگی به میزان مازاد تولید اجتماعی دارد: هرچه مازاد تولید بیشتر باشد، اقتصاد بازار پیشرفته‌تر خواهد بود.

دنگ شیائوپینگ (邓小平) گفته بود:

«بین سوسیالیسم و اقتصاد بازار تضاد بنیادینی وجود ندارد. مسئله این است که چگونه می‌توان نیروهای مولد را به شکلی مؤثرتر توسعه داد.»
همچنین تصریح کرده بود:
«اقتصاد برنامه‌ای معادل سوسیالیسم نیست، چرا که در سرمایه‌داری نیز برنامه‌ریزی وجود دارد؛ و اقتصاد بازار نیز معادل سرمایه‌داری نیست، زیرا در سوسیالیسم هم بازار وجود دارد. برنامه‌ریزی و نیروهای بازار هر دو ابزارهای تنظیم فعالیت اقتصادی هستند.»

در حرکت اقتصاد مدرن بازار، سرمایه نقش اصلی را ایفا می‌کند. سرمایه ماهیتی دوگانه دارد:
از یک سو کارآمدترین عامل تخصیص منابع است؛ و از سوی دیگر می‌تواند بازار را به انحصار درآورد و دستکاری کند.

فرناند برودل، مورخ برجسته فرانسوی، میان اقتصاد بازار و سرمایه‌داری تمایز قائل می‌شود. از نظر او، اقتصاد بازار تنها لایه‌ای نازک بین زندگی مادی روزمره و سازوکار سرمایه‌داری در بالادست است. برودل سرمایه‌داری را فعالیت‌های اقتصادی‌ای می‌داند که در قله یا در پی رسیدن به قله‌ی سلسله مراتب اقتصادی قرار دارند و سودهای عظیم به بار می‌آورند.

در بازار جهانی امروز که تحت سلطه‌ی سرمایه‌داری مدرن است، نیروهای مقاومت درونی علیه سرمایه‌داری به طور مستمر سربرمی‌آورند. این نیروها خواهان برابری اقتصادی-اجتماعی‌اند و به سوی سوسیالیسم گرایش می‌یابند. بنابراین، سوسیالیسم خود نیز یک نیروی درونی در اقتصاد بازار محسوب می‌شود و بخشی طبیعی از تقابل با سرمایه‌داری است.

در کنار سرمایه، دولت دیگر بازیگر کلیدی اقتصاد بازار مدرن است.
دولت نه نیرویی بیرونی، بلکه پاسخی ذاتی به نیازهای بازار به نظم و قواعد است. حتی در جوامع بدون دولت، نهادهای صنفی و تجاری شکل می‌گیرند. دولت علاوه بر تنظیم بازار، در مراحل اولیه‌ی توسعه‌ی اقتصادی اغلب نقش پیش‌برنده‌ی بازار را نیز ایفا می‌کند.

بنابراین تقابل دوگانه‌ی «بازار در برابر دولت» خطایی بنیادی است. لیبرالیسم دولت را شر مطلق می‌داند، در حالی که سوسیالیسم سنتی شوروی بازار را معادل سرمایه‌داری می‌شمرد؛ هر دو دچار خطای شکلی‌اند.

اقتصاد بازار سوسیالیستی اقتصادی است که حرکت بازار را با ارزش‌های سوسیالیستی هدایت می‌کند:

  • از یک سو، نقش بنیادی بازار در ساماندهی تولید، تبادل، مصرف و توزیع به رسمیت شناخته می‌شود؛
  • از سوی دیگر، سرمایه‌ی دولتی و ساختار ایدئولوژیک سوسیالیستی، سرمایه‌ی خصوصی را مهار می‌کند تا از گرایش ذاتی بازار به شکاف‌های اجتماعی و سلطه‌ی سرمایه جلوگیری شود.

اقتصاد بازار سوسیالیستی یعنی بهره‌گیری از نقش تعیین‌کننده‌ی بازار همراه با بهینه‌سازی نقش دولت — ترکیبی از اقتصاد بازار مدرن و شیوه‌ی تولید سوسیالیستی.

حفظ ویژگی‌های سوسیالیستی اقتصاد بازار سوسیالیستی

سرمایه‌داری بنا بر منطق حرکت سرمایه، ساختارها و ایدئولوژی‌های متناسب با خود را می‌سازد.
در شرایط اقتصاد بازار سوسیالیستی نیز این منطق تغییر نمی‌کند.
حرکت خودجوش بازار و سودجویی سرمایه، دائماً ساختار سوسیالیستی را فرسایش می‌دهد و می‌تواند به فروپاشی یا بازگشت به سرمایه‌داری منجر شود. به ویژه در عصر سرمایه‌داری جهانی، این خطر بیشتر شده است.

چگونه چین موفق شده است ویژگی سوسیالیستی اقتصاد بازار خود را حفظ کند؟

اول، کلید کار در حفظ رهبری حزب کمونیست چین و اطمینان از تداوم ماهیت سوسیالیستی آن نهفته است.
حزب ضمن بهره‌گیری از سرمایه برای توسعه‌ی نیروهای مولد و افزایش ثروت اجتماعی، اجازه‌ی نفوذ سرمایه به درون ساختار خود را نمی‌دهد و سرمایه را در خدمت اکثریت مردم قرار می‌دهد.
شی جین‌پینگ تأکید کرده است:

«رهبری حزب کمونیست چین، برجسته‌ترین ویژگی و بزرگ‌ترین نقطه قوت نظام سوسیالیستی با ویژگی‌های چینی است.»

دوم، انباشت عظیم دارایی‌های دولتی در چین — شامل بنگاه‌های دولتی، مؤسسات مالی دولتی و اراضی دولتی مهمترین پایه‌ی حکمرانی حزب را شکل داده است.
کنترل این دارایی‌ها، استقلال حزب از نفوذ سرمایه و قدرت حکومت به نمایندگی از منافع عمومی را تضمین می‌کند.

سوم، باید اطمینان حاصل شود که مدیران دارایی‌های دولتی، به عوامل بورژوازی تبدیل نشوند.
اگر مدیران به دنبال خصوصی‌سازی این دارایی‌ها یا کنترل طبقاتی شوند، ویژگی سوسیالیستی اقتصاد از بین خواهد رفت.
حفظ مالکیت دولتی و کارآمدی عملیاتی این دارایی‌ها امری حیاتی است.

چهارم، کنترل ایدئولوژی و ساختار فرهنگی جامعه در دست حزب باقی مانده است.
در حوزه‌هایی چون آموزش، نشر و رسانه، سود اقتصادی باید تابع منافع اجتماعی باشد. اگر سوسیالیسم در این عرصه‌ها هدایت نکند، سرمایه‌داری قطعاً جای آن را خواهد گرفت.

پنجم، حزب کمونیست چین توسعه‌ی جامعه‌ی مدنی و سازمان‌های غیردولتی را هدایت کرده است.
در یک اقتصاد بازار، رشد نیروهای اجتماعی امری طبیعی است. این نیروها می‌توانند در مقابله با بوروکراسی و فساد نقش اصلاح‌گرانه داشته باشند. هدایت این نیروها به حفظ ثبات و توسعه‌ی بلندمدت اقتصاد بازار سوسیالیستی کمک می‌کند.

ترویج موج سوم سوسیالیسم

در زمانی که نظام سرمایه‌داری جهانی معاصر با بحران‌های عظیمی روبه‌رو شده است، فرصت برای ظهور موج جدیدی از سوسیالیسم در جهان فراهم شده است.
سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی می‌تواند نقش کلیدی در این فرآیند ایفا کند.

با رشد چین و تبدیل شدن آن به یک قدرت جهانی، مسیر توسعه‌ی چینی به عنوان یک بدیل معتبر در برابر شیوه‌های سرمایه‌داری، مورد توجه جهانی قرار گرفته است.
این الگو، امکان شکل‌گیری یک نظام جهانی جدید بر پایه‌ی ارزش‌های سوسیالیستی را فراهم می‌کند که پذیرش فزاینده‌ای در سطح بین‌المللی می‌یابد.

اما در عین حال، در این دوران گذار تاریخی، سوسیالیسم چینی با چالش‌ها و خطرات شدیدی مواجه  خواهد بود:

  • از زمان بحران مالی ۲۰۰۸ و به ویژه پس از همه‌گیری کووید-۱۹، مزایای سوسیالیسم چینی آشکارتر شده و تضاد آن با نظام‌های غربی شدت یافته است.
  • این امر روایت برتری سرمایه‌داری غربی را به چالش کشیده و موجب نگرانی شدید نیروهای سرمایه‌داری جهانی شده است.
  • بنابراین، انواع حملات سیاسی، رسانه‌ای و حتی برخی انتقادات چپ‌گرایانه علیه چین به شدت افزایش یافته است.
  • ائتلافی جهانی به رهبری آمریکا، با هدف مهار چین، تحت عنوان دفاع از دموکراسی و حقوق بشر در حال شکل‌گیری است.

موج سوم سوسیالیسم ناگزیر دوران تیره‌ای از تنش و آشوب در نظام جهانی سرمایه‌داری را پشت سر خواهد گذاشت.
در برابر این وضعیت، سوسیالیست‌های چینی باید آمادگی کامل داشته باشند.

درباره نویسنده: یانگ پینگ (杨平) از متفکران و سردبیران برجسته‌ی جامعه‌ی ایدئولوژیک و فرهنگی معاصر چین است. او در سال ۱۹۹۳ مجله‌ی «استراتژی و مدیریت» (战略与管理) را بنیان نهاد؛ مجله‌ای مهم که در برابر نفوذ لیبرالیسم بر ایدئولوژی و فرهنگ چین ایستادگی کرد. در سال ۲۰۰۸ نیز مجله‌ی «ونهوآ زونگ‌هنگ» (文化纵横) را تأسیس کرد که تمرکز آن بر ساخت نظام ارزش‌های بنیادین جامعه‌ی چین است و همواره پرچم سوسیالیسم را برافراشته نگه داشته است. طی پانزده سال گذشته، این مجله به یکی از مهم‌ترین سکوهای فکری چین تبدیل شده است.

مقاله‌ی «موج سوم سوسیالیسم» (社会主义的第三次浪潮) نخستین بار در شماره‌ی سوم مجله‌ی «ونهوآ زونگ‌هنگ» (ژوئن ۲۰۲۱) منتشر شد.

متن اصلی این مطلب را در لینک زیر می توانید مطالعه کنید.

https://thetricontinental.org/wenhua-zongheng-2023-4-third-wave-of-socialism