آقای نگهدار، سقوط سیاسی تا کجا؟

۴ سال پیش در چنین روزهایی بحث های داغی پیرامون شرکت در انتخابات و رای دادن به آقای روحانی مطرح بود من در مطلبی خطاب به  افرادی که به روحانی در مقابل رئیسی رای می‌دادند و ادعای آن ها شرکت رئیسی در قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان سال ۶۷ بود نوشتم که: رئیسی به این دلیل آمده است که امثال شما چشم بر پورمحمدی و ری شهری بسته و به آنها رای داده اید. رئیسی نیز دارد شانس خودش را امتحان می کند. مصلحت گرایی یا بی پرنسیبی اخلاقی

در همانجا از طرفداران رای به روحانی خواهش کردم که حداقل یک شرط را برای رای دادن خود به روحانی مطرح کنند و آن اینکه جنایتکاری چون پورمحمدی را حداقل برای یک ماه هم که شده از کابینه خود کنار بگذارد، مگر نه اینکه پورمحمدی عضو همان کمیته مرگ بود که رئیسی در آن کمیته نیز نشسته و آن ها با مشورت با همدیگر رای به اعدام زندانیان سیاسی می دادند که نتیجه آن قتل عام بی رحمانه زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ بود؟

این روزها باز عده زیادی با توسل به همان حربه سابق و تاکید بر نقش رئیسی در کمیته مرگ در آن زمان و به بهانه مخالفت با او مردم را به صندوق های رای دعوت می کنند و متاسفانه بعضی از آن ها چون فرخ نگهدار با عنوان فدائی و به بهانه دفاع از فدائیان اعدام شده به دست رئیسی مدعی است که در روز انتخابات پرچم به دست در مقابل کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در لندن در صف انتخابات ایستاده و در انتخابات شرکت خواهد کرد و برایش مهم نیست که به چه کسی رای میدهد. نگهدار مدعی است که رای او به هر فرد دیگری نفی ریاست جمهوری رئیسی است و این همان هدفی است که ایشان در این دوره از انتخابات با شرکت خود به دنبال تحقق آن است.

از فرخ نگهدار می پرسم که شما ۴ سال پیش به روحانی رای دادید که در کابینه خود پورمحمدی قاتل و جنایتکار را داشت و به لیست امید که در آن جنایتکاران دیگری چون محمدی ری شهری و دری نجف آبادی بودند که  وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران را در بدترین دوران تاریخی آن در اختیار داشتند رای دادید و اصلاً موضوع قتل عام زندانیان سیاسی در آن زمان برایتان مطرح نبود که اگر می بود نباید به روحانی که جنایتکاری را در کابینه خود داشت رای میدادید و نباید به لیست امید رای می‌دادید که جنایتکاران دیگری را چون محمدی ری شهری و دری نجف آبادی در خود داشت. آن روز به مدافعین بی قید و شرط رای به روحانی گفتم علت اینکه رئیسی خود را کاندید ریاست جمهوری کرده است درست به این دلیل است که شما چشم بر جنایتکارانی چون محمدی ری شهری و دری نجف آبادی بستید و به آنها تحت عنون رای به لیست امید رای دادید، حالا  او آمده است که شانس خود را آزمون کند. امروز هم هنوز بر این باورم که اگر جنایتکاری در حد و اندازه رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری کاندید می شود و به احتمال زیاد صندلی ریاست جمهوری را تصاحب می کند، دلیلش همان رای شما (فرخ نگهدار) و امثال شما بود که در آن روز به جنایتکارانی که شاید بیشتر از او نیز جنایت کرده بودند و پرونده کثیف تری در جنایت و سرکوب از او داشتند رای داده بودید.

آنچه برای من تعجب آور است این ادعای شماست که افرادی که در انتخابات شرکت نمی‌کنند در حقیقت به پیروزی جنایتکاری چون رئیسی کمک می کنند و طلبکار هم شده اید! این نوع از سیاست اگر ساده انگاری نباشد نمی دانم نامش را چه باید گذاشت؟

زهی بی شرمی، که خود شما زمینه های حضور جنایتکارانی چون رئیسی را بارای به جنایتکاری چون پورمحمدی و محمدی ری شهری و دری نجف آبادی ایجاد کرده و حالا مدعی هستید اگر کسی در این انتخابات شرکت نکند پیروزی رئیسی نتیجه رفتار انتخاباتی اوست!

شما و بسیاری از دوستان شما همیشه مدعی بودید که بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور با مخالفت خود با نظام جمهوری اسلامی ایران سعی در تشویق حمله نظامی به ایران و فروپاشی شالوده اجتماعی اقتصادی و سیاسی کشور را دارد و به همین بهانه همیشه از جریان اصلاح طلبی و اصلاحات در کشور حمایت می‌کردید و مدعی بودید که جریان اصلاحات میتواند تغییرات ساختاری را در نظام سیاسی کشور با کمترین هزینه و بدون دخالت خارجی ممکن و میسر کند. البته در آن زمان بسیاری دیگر از سیاسیون و فعالین حوزه روشنفکری در داخل و خارج از کشور نیز امیدشان به جبهه اصلاحات برهمین باور استوار بود که آنها میتوانید با ایجاد منافذی در سیستم بسته جمهوری اسلامی فضایی را به وجود بیاورند که زمینه‌های لازم را برای تغییرات سیاسی در کشور فراهم آورد، و البته در زمان خود نظر درستی هم بود، اما متاسفانه ناکارآمدی سیاسی در بخش بزرگی از رهبران جبهه اصلاحات و استفاده نکردن از فرصت های تاریخی که در اختیار آنها قرار گرفته بود و شاید وحشت آنها از پیامدهای تغییرات بعدی و خطر از دست دادن منافع آنها از رانت های موجود باعث شد که آنها نتوانند و شاید هم نخواستند به سازماندهی اجتماعی در کشور روی آورده و جنبش بزرگ اجتماعی را در مقابل رقیب سیاسی خود سازماندهی کنند و متاسفانه مبارزه را در حد چانه زنی در بالا و در بیشتر موارد در حد لاس زدن با رهبری تقلیل داده و نخواستند از نیروی اجتماعی مردم که تنها نیروی موثر و توانمند برای مقابله با رهبری نظام جمهوری اسلامی است استفاده ببرند. خوشبختانه بسیاری از آنها امروز پس از همه تجربه ها به نتایج دیگری رسیده اند که بدون سازماندهی جنبش مقاومت در مقابل هسته سرسخت نظام هیچ کاری پیش نمی رود.

امروز خوشبختانه بخش بزرگی از جریانات داخلی در مقابل خامنه ای صف آرایی کرده‌اند و این قدرت نمایی آنها زنگ خطری است برای نظام و بقای آن و در عین حال آغاز دوران جدیدی است از مبارزه مسالمت آمیز که اگر بدرستی سازماندهی شود رهبری آن میتواند در دست همان نیروهای داخلی باشد که نگران فروپاشی کشور و جنگ داخلی و حمله خارجی هستند، شکل گیری این جنبش جدید نشانه خوبی است.

امروز پس از تجربه سالها کرنش و عقب نشنی بی حاصل، جریانات اصلاح طلب در داخل کشور کم کم بند ناف خود را از رهبری نظام بریده و تصمیم گرفته اند که به طور مستقل وارد عمل شده و وضعیت جدیدی پیش آمده است که بخش قابل توجهی از آن ها به ویژه جریانات رادیکال و سالم این گروه ها از قطار نظام جمهوری اسلامی به طور کلی پیاده شده و آنها را در مقابل رهبری نظام قرار داده است. گرچه بخشی از آنها به دلایل گوناگون هنوز تردید دارند, اما خوشبختانه بسیاری از چهره‌های شناخته شده آنها مصمم هستند که در مقابل تصمیمات رهبری ایستاده و از گفتگوی ملی برای مبارزه به منظور پیشبرد امر مبارزه برای تغییرات ساختاری استقبال می کنند. این تحول در مشی سیاسی این بخش از نیروهای سیاسی درون کشور تحول بزرگی است در تاریخ جمهوری اسلامی ایران که منجر به جدا شدن بخش قابل ملاحظه‌ای از بدنه سیاسی آن و نیروهای تکنوکرات و مدیر این نظام شده است و باید از آن استقبال کرد.

حالا سوال اساسی از افرادی چون آقای نگهدار این است که شما که همیشه خود را طرفدار جریان اصلاحات می دانستید و بر این باور بودید که تغییرات ساختاری در نظام اسلامی بدون اتکا به نیروی داخلی ممکن نیست و آنها که از تغییرات ساختاری بدون تکیه بر نیروهای داخلی صحبت می کنند در حقیقت زمینه‌های مداخله نیروهای خارجی و جنگ را فراهم می کنند، چه شد که امروز که بخش قابل توجهی از همان نیروی داخلی که شما خود را متحد و همراه او میدانستید وقتی تصمیم به مقاومت در مقابل برچیدن جمهوریت در نظام اسلامی گرفته است، در کنار او قرار نمی گیرید؟ و همان رفتاری را می کنید که رهبری نظام دینی انتظار دارد و آن تشویق به شرکت در انتخابات است.

همه ما می دانیم که مهمترین خواسته رهبری نظام اسلامی در این دوره مشارکت هر چه بیشتر مردم در این انتخابات است. برای آنها مهم نیست که شما به چه کسی رای می دهید چراکه اعلام نتیجه انتخابات کار آنهاست، آنها خوب می دانند که چگونه آرا صندوق ها  را جا به جا کرده و رئیسی را از صندوق ها بیرون بیاورند، آنچه را که رهبری نمی تواند انجام دهد آوردن مردم در روز انتخابات و نشان دادن صف های طولانی مردم است، آنها این کار را نمی توانند بکنند اما رئیسی را میتوانند از صندوق های رای در هر صورت آن (چه شما رای بدهید و چه ندهید) درآورند. شما با تشویق مردم به شرکت در انتخابات در حقیقت قدم در راهی گذاشته اید که خواسته رهبری نظام اسلامی است، کاری را که او نمی‌تواند انجام دهد شما به بهانه مخالفت با رئیسی جنایتکار و به نام فدایی خلق برای او انجام می دهید.

در تعجبم که شما که سالهاست دیگر در هیچکدام از سازمانهای سیاسی مسئولیتی ندارید و ازنام فدایی خلق دیگر استفاده ای نمی کردید چگونه شده است که این روزها به یاد نام فدایی خلق افتاده‌اید و از اعتبار آن نام برای رفتار خود بهره می گیرید؟

نمی دانم تا چه اندازه می شود استفاده شما از نام فدایی خلق را با نمایش سریال های تلویزیونی در ایران که تصویری از روزهای انقلاب را نشان می دهد و فدائی خلق را در آن روزها به نمایش می گذارد ربط داد؟ شاید این هم یک اتفاق تصادفی است؟

یک چیز را اما خوب میفهمم و آن مطرح شدن نام شما در رسانه هاست که شما همیشه به دنبال آن بوده اید و برایتان مهم نیست که چگونه این نام مطرح شود. تا آنجا که من می فهمم شما همان روش سلبریتی شدن به هر قیمتی را دنبال می کنید همان چیزی که این روزها در شبکه های اجتماعی با گرفتن تعداد کلیک بیشتر برای فرد پول و معروفیت بیشتری را به دنبال می‌آورد و نام او را در خاطره ها باقی می‌گذارد و در کنارش برای کمپانی ها تبلیغ می فروشد. به نظر می رسد شما در در دنیای سیاست این روش را انتخاب کرده اید توجه بیشتر به هر قیمت که نتیجه اش افزایش قیمت شماست، اما نمی دانم متوجه هستید که کدام جریان از آن سود می برد و تبلیغ کالایش را در کنار نام فدایی خلق  و چریک پیر آن می کند؟

این روزها این نوع رفتار در شبکه های اجتماعی بسیار جا افتاده و مرسوم شده است و برای بسیاری از کاربران در این شبکه ها روزانه ثروت تولید می کند، آنها به هر وسیله‌ای متوسل میشوند تا توجه افراد بیشتری را جلب کنند.
بسیار جای تاسف است که شما به این روشها متوسل شده‌اید و به دنبال تولید ثروت سیاسی به این طریق هستید.

در پایان باید بگویم که رئیسی گرچه عضوی از کمیته مرگ در تابستان ۱۳۶۷ بود و یکی از جنایتکاران حرفه‌ای در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران در این دوران بوده است اما تصمیم گیرنده اصلی در این جنایات بخصوص جنایت کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ او نبوده است افراد دیگری که در آن دوران در حلقه اصلی رهبری کشور نشسته بودند این تصمیمات جنایتکارانه را گرفته و رئیسی و امثال او مجری آن تصمیمات جنایتکارانه بودند، پس اگر مخالفت شما با رئیسی به دلیل جنایتهای اوست باید بیشتر با کسانی مخالفت کنید که تصمیم گیران اصلی و تصمیم سازان آن دوران و پس از آن بوده‌اند، صدالبته نقش جنایتکارانی چون رئیسی، پورمحمدی، ری شهری، دری نجف آبادی، فلاحیان و ده ها جنایتکار دیگر از این قماش را هرگز نمی‌توان و نباید فراموش کرد.

متاسفم که بگویم شما با تشویق مردم به رای در این انتخابات دارید کاری را می کنید که رهبری نظام نمی‌تواند انجام دهد و در این عرصه شما به کمک او آمده اید.
سقوط سیاسی تا به کجا ای فدایی خلق؟

رضا فانی یزدی – ۲۷ خرداد ۱۴۰۰