نگاهی به مقاله آقای حسن داعی
با تشدید بحران در منطقه و احتمال حمله نظامی به ایران طی چندماه گذشته شاهد افزایش چشمگیر فعالیت هر دو گروه موافق و مخالف جنگ هستیم. بازتاب اخبار و رویدادهای وحشتناک عراق در رسانه های عمومی بویژه از طریق شبکه اطلاع رسانی اینترنت در چند سال گذشته ، اخبار و موضوعات مربوط به جنگ را از حوزه محدود اتاق های دربسته جنگ در ستادهای فرماندهی نظامی و حکومتی خارج نموده و در مرکز توجه افکار عمومی جهان قرار داده است. مشاهده تصاویر دردناک جنگ و اخبار روزانه کشتار و داستانهای غم انگیز از زندگی روزانه مردم و نظامیان در عراق نه تنها به میزان زیادی به افزایش مخالفتها بر علیه جنگ کنونی در عراق انجامیده که توجه بخش عمده ای از فعالین صلح و حقوق بشر و مخالفین جنگ را به خطر توسعه این جنگ به ایران و احتمال وقوع فاجعه دیگری در منطقه نیز جلب نموده است.
تلاش برای پرهیز از جنگ
جامعه ایرانیان خارج کشور و بویژه طرفداران صلح و حقوق بشر و هواداران تحولات مسالمت آمیز دمکراتیک در ایران با نگرانی از وضعیت جدید در منطقه و احتمال وقوع تقابل نظامی ایران و ایالات متحده که بطور جدی با تحریکاتی از جانب هر دو طرف بر شدت آن افزوده شده است، بحران کنونی را تعقیب نموده و تمام تلاش خود را معطوف آن داشته اند که با تمام امکانات موجود از وقوع این فاجعه جلوگیری نمایند.
برپایی تظاهرات خیابانی، تهیه طومارهای مخالفت با جنگ، برگزاری سمینارهای مشترک با سایرگروههای طرفدار صلح، درج مقالات، تماس با شخصیت های موثر در روند تصمیم گیری های سیاسی در ایالات متحده و اروپا، راه اندازی سایتهای اینترنتی و برگزاری سخنرانی ها و شرکت در پارلمان ها و مجالس قانونگذاری در اروپا و امریکا و دیگر اشکال متنوع که با توجه به امکانات موجود و ابتکار فعالین صلح و حقوق بشر در سراسر جهان به کار گرفته شده است، بخشی از تلاش خستگی ناپذیر مخالفین جنگ و تقابل نظامی احتمالی است که تاکنون انجام گرفته و موثر نیز افتاده است. گرچه مجموعه این اقدامات از هماهنگی و سازماندهی واحدی برخوردار نبوده، اما وجدان صلحدوست و مخالف خشونت و خونریزی موجب آن شده است که هر کدام از ما گرچه جداگانه، اما با انگیزه ها و احساسات مشابه انسانی و صلحدوستانه در مخالفت با جنگ و خونریزی به گونه ای فعال در کنار سایر محافل صلحدوست جهانی برای جلوگیری از این فاجعه وارد عمل شویم.
مخالفت طرفداران جنگ با جنبش صلح
مخالفت با جنگ از هر دو سوی گرایشات جنگ طلب چه در حکومت جمهوری اسلامی ایران و چه در ایالات متحده بشدت مورد مخالفت و اتهام زنی قرار گرفته است. هرگونه مخالفت با سیاست های جنگ طلبانه و تحریک آمیز گرایشات نظامی امنیتی در ایران در هر زمینه ای بشدت سرکوب شده و تحت پیگرد مقامات امنیتی جمهوری اسلامی ایران قرار می گیرد. کمترین مخالفت با ادامه پروژه غنی سازی، مخالفت با دخالت جمهوری اسلامی ایران در امور کشورهای همسایه و یا خواست توقف حمایت از گرایشات مذهبی و افراطی در منطقه بشدت سرکوب شده و مخالفین به اتهام جاسوسی و پیشبرد سیاست های براندازانه تحت شدیدترین پیگردها قرار میگیرند. در این موارد هرگونه اعتراضی به سیاستهای تحریک آمیز مقامات نظامی امنیتی ایران،برچسب اتهام همکاری با سازمانهای جاسوسی غربی می گیرد. دایره این اتهامات تا آنجا پیش میرود که حتی برخی چهره های شاخص نظام که در شرایط کنونی با سیاستهای فوق موافق نیستند، مورد اتهام قرار گرفته و آخرین نمونه آنها دستگیری آقای موسویان است.
بخش نظامی-امنیتی رژیم جمهوری اسلامی ایران از آنجا که ماندگاری خود را در حاکمیت در هرچه بحرانی تر شدن اوضاع و حفظ شرایط کنونی به حالت نه جنگ و نه صلح و حتی در مواردی پیشبرد سیاست رویارویی محدود نظامی می بیند، بشدت جریانات مخالف جنگ و حتی بخشی از محافل قدرتمند درون نظام را که خواهان کاهش بحران کنونی هستند، زیر نظر داشته و از طرق گوناگون در تلاش است که با سرکوب و اتهام زنی عرصه را بر آنها تنگ نموده و سیاستهای تحریک آمیز خود را همچنان ادامه دهد.
سخنرانی های آقای احمدی نژاد در آخرین سفرهای داخلی ایشان در یکی دو روز گذشته و مخالفت سرسختانه ایشان با هرگونه عقب نشینی و مذاکره در رابطه با بحران هسته ای، بارزترین نشانه این سیاست خطرناک می باشد.
گروه نظامی-امنیتی حاکم در ایران که منافع و ادامه حیاتش به حفظ بحران کنونی و حتی در مواردی تشدید آن تا مرحله تقابل نظامی گره خورده است، تنها مخالف موجود برای جنبش صلح نیست. در این سوی اقیانوس ها نیز محافل دیگری وجود دارند که گرچه خوشبختانه دیگر در مقام سخنگوی مطلق جامعه و حکومت ایالات متحده نمی توانند سیاست خود را پیش ببرند، اما همچنان در رویای پیشبرد سیاست های نومحافظه کارانه خود در منطقه خاورمیانه بوده و بدنبال گسترش جنگ به ایران می باشند و هرگونه مخالفت با این سیاست را با اتهام به همکاری با بنیادگرایی و تروریسم گره زده و در پشت هر سیاست مخالف جنگ در این منطقه بدنبال کشف توطئه های همکاری با رژیم های بنیادگرا و حامی تروریسم در منطقه از جمله ایران هستند.
هر اقدامی در مخالفت با جنگ یا تلاش در جهت یافتن راههای مسالمت آمیز برای کنترل و حل بحران در منطقه چه از سوی برجسته ترین سناتورها و نمایندگان ایالات متحده باشد و چه از طرف فعالین سیاسی، شخصیت های حقوق بشری، و یا استادان دانشگاهها و کارشناسان ایرانی مقیم خارج کشور مورد سوءظن و اتهام قرار می گیرد. بعضی در ایالات متحده تا آنجا پیش رفته اند که حتی سفر خانم نانسی پولسی، سخنگوی مجلس نمایندگان امریکا به سوریه و تلاش ایشان در جهت همراه ساختن سوریه در حل بحران را که بخشی از توصیه های کمیسیون بیکر-هامیلتون بود نیز مورد سوال قرار دادند.
اما جالب تر از همه، گروه های ایرانی طرفدار جنگ در خارج کشور هستند. برخی از این گروه ها فاقد کمترین پایگاه اجتماعی و سیاسی در ایران بوده، فعالیت های آنها طی سالهای گذشته بیشتر از آنها چهره ای پادو و مزدور را در اذهان تداعی کرده و تنها امیدشان برای دستیابی به قدرت سیاسی و بازگشت به ایران، به اتکای ارتش خارجی می باشد. تا دیروز در جنگ صدام با جمهوری اسلامی ایران مزدوری صدام را می کردند و با تهیه اطلاعات و خرابکاری، پروژه های استخبارات عراق را علیه مردم هر دو کشور پیش می بردند و امروز که دیگر صدام در کار نیست، در خدمت به پروژه براندازی نومحافظه کاران امریکا کمر بسته و خود را در خدمت اهداف جنگ طلبانه آنها قرار داده اند.
این جریانات با تشدید فعالیت های ضد جنگ و حضور هر چه بیشتر مخالفین جنگ بویژه در میان ایرانیان خارج کشور، با عصبانیت به شیوه های اطلاعاتی مشابه با دستگاهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران توسل جسته و مخالفین جنگ را مورد اتهام قرار داده و سر رشته هر نوع مخالفتی را با جنگ به رژیم جمهوری اسلامی ایران مربوط دانسته و با این اتهامات امیدوارند که بخشی از طرفداران صلح و مخالفین جنگ را به انفعال واداشته و خانه نشین نمایند.
شیوه های مشابه حسن داعی و حسین شریعتمداری
مقاله آقای حسن داعی نمونه بسیار برجسته از فعالیت گروه های جنگ طلب خارج نشین ایرانی است که با توسل به شیوه های اطلاعاتی و کاملا مشابه با روش های حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان، هرگونه مخالفت با جنگ را به جمهوری اسلامی ایران مربوط دانسته و با شرارت و جعل مطالب، تلاش کرده است که:
یک- با ارائه برخی مطالب ساختگی، مجموعه فعالین مخالف جنگ را در یک سناریوی خود ساخته به دستگاه های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران نسبت دهد و بدین وسیله هرگونه تماس، حمایت و همراهی با آنها را تماس با مقامات امنیتی ایرانی جلوه داده و از آنجا که چنین تماسهایی در ایالات متحده و سایر کشورهای غربی تحت تعقیب قانونی قرار می گیرند، به شیوه ای رذیلانه مخالفین جنگ را مرعوب نموده و منفعل نماید.
دو – مجموعه اطلاعاتی که ایشان به کمک برخی دیگر از جنگ طلبان محافظه کار امریکایی ارائه می دهند، بیشتر می تواند توسط دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی ایالات متحده برای اتهام زدن به افراد مورد استفاده قرار گیرد.
سه – اگر سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده و دیگرکشورهای غربی قرار بود به شیوه استخبارات عراق و یا وزارت اطلاعات ایران و یا نهادهای اطلاعاتی موازی در جمهوری اسلامی ایران عمل نمایند، مقاله آقای حسن داعی به خوبی می توانست به عنوان یک کیفر خواست تهیه شده اطلاعاتی در اختیار آنها قرار گرفته و تعداد قابل توجهی از ایرانیان مقیم خارج کشور را به سلول های انفرادی در زندانهای این کشورها و یا به گوانتانامو بفرستد. ایشان البته باید بسیار خوشحال باشند که متهمین به همکاری با جمهوری اسلامی، یعنی بخشی از ایرانیان و حتی برخی از سناتورهای ایالات متحده و سایر شخصتی های دیگری که در مقاله ایشان متهم به همکاری با دستگاه های امنیتی ایران شده اند، مطالب تهیه شده توسط ایشان را جدی نگرفته و بر علیه ایشان به محافل قضایی اقامه دعوی نکرده اند.
چهار – آقای حسن داعی نه تنها تعدادی از سناتورهای و شخصیت های سیاسی در ایالات متحده و همچنین گروهی از ایرانیان را که طی سالهای گذشته با شیوه های لابی گری مرسوم در ایالات متحده مشغول فعالیت هستند را متهم به همکاری با دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی و دیگر محافل حکومتی ایران کرده اند، که به بسیاری از شخصیت های مورد احترام و ملی کشور ما از جمله خانم شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل و فعال جهانی حقوق بشر ، آقای اکبر گنجی، روزنامه نگار و مبارزی که به مدت شش سال در زندان رژیم اسلامی مورد اذیت و آزار قرار گرفت و با اعتصاب غذای تاریخی خود تا پای مرگ نیز پیش رفت، و یا خانم فاطمه حقیقت جو، نماینده شجاع و مستعفی مجلس ششم و دیگر شخصیت های ایرانی از جمله محقق برجسته ایرانی، آقای ابراهامیان را نیز متهم به همکاری با لابی ایرانی جیره خوار رژیم اسلامی کرده و تلاش نموده است با ردیف کردن اسامی افراد گوناگون همه را با چوب همکاری با رژیم جمهوری اسلامی متهم نموده و حتی در صورت امکان با پرونده سازی ایشان را مرعوب ساخته و دستگاه های اطلاعاتی را به سراغ آنان بفرستد.
گرچه به کار گرفتن چنین شیوه های کثیف و رذیلانه ای سالهاست از طرف مقامات امنیتی ایران برعلیه مخالفین بکار رفته است، اما برخی وابستگان به اپوزیسیون، بویژه وابستگان سازمان مجاهدین، در این عرصه گوی سبقت را از جمهوری اسلامی ربوده و در مقابله با مخالفین خود و برای حذف آنها از عرصه سیاسی به این شیوه های اطلاعاتی متوسل می شوند.
اپوزیسیون مرعوب نظام جمهوری اسلامی
جالب ترین پدیده قابل تامل اما از مجموعه این مخالفت ها با جنبش صلح در هر دو بخش آن، چه از طرف نظام اسلامی و بخش های نظامی-امنیتی آن، و چه از طرف خارج، بویژه اپوزیسیون جنگ طلب، آن است که هر طرف بقدری مرعوب طرف دیگر است که هر حرکتی را در رابطه با جنگ در یک حلقه مدیریت شده کامل از جانب طرف مقابل می داند. تحلیل حسن داعی از این جهت بقدری مرعوب نظام اسلامی است که نه تنها گروهی ایرانی را که در سالهای اخیر تحت عنوان نایاک به شیوه های جدید لابی گری برای مقابله با جنگ متوسل شده اند را ساخته و پرداخته نظام می داند که حتی بخشی از با نفوذترین محافل سیاسی ایالات متحده را نیز که مخالف جنگ و گسترش ان به ایران هستند را در کنار شناخته شده ترین شخصیت های قابل اعتماد ایرانی در اختیار دستگاه های نظامی-امنیتی نظام اسلامی دیده و همه آنها را تحت مدیریت نظام اسلامی ایران قرار داده است.
اگر به تصویری که این آقایان از امکانات عمل نظام جمهوری اسلامی در محافل قدرت ایالات متحده، شخصیت های سیاسی ایرانی، کانون های حقوق بشری و استادان دانشگاهها و فعالان مطبوعاتی مقیم خارج کشور می دهند، باور کنیم، طبیعی خواهد بود که همچون حسن داعی و دوستان ایشان به این نتیجه گیری برسیم که کاری از دست ما ساخته نیست، از خود و از ملت خود و از روشنفکران، فعالان سیاسی و حقوق بشری و جنبش های اجتماعی داخل کشور و جامعه جهانی مدافع صلح و حقوق بشر و دمکراسی ناامید شویم و خودباخته و مرعوب، چشم به انتظار معجزه ی ارتش های خارجی بنشینیم. روزی دستمان را به سوی صدام دراز کنیم و در حاشیه توپ و تانک او برای آینده خود در کشور رویا پردازی کنیم و روزی دیگر به پروژه های ایدئولوژیک نومحافظه کارانه متوسل شویم و در آرزوی جنگ، هیزم بیار معرکه باشیم و سوار بر بالهای موشک های کروز، رویای بازگشت به قدرت را در مغز مرعوب شده خود بپرورانیم و هر مخالف جنگ و ویرانی کشور را متهم به همکاری با نظام اسلامی نماییم.
مخالفت های گسترده جنبش جهانی صلح طی سالهای گذشته و تجربه دردناک درگیری های داخلی عراق و گسترش تروریسم و ناامنی در سراسر این کشور و تلفات سنگین و جبران ناپذیر انسانی و مادی برای همه طرفهای درگیر در جنگ عراق، خوشبختانه بخش قابل ملاحظه ای از محافل قدرت و تصمیم گیری در ایالات متحده را به تجدید نظر در سیاست این کشور واداشت.
نگرانی از وضعیت آینده در کل منطقه و سرنوشت رژیم های اسلامی از جمله عربستان سعودی، کشورهای حوزه خلیج، و حتی موقعیت شکننده قدرت در پاکستان و افغانستان به خصوص در رابطه با موقعیت استراتژیک این کشورها در زمینه کنترل منابع مورد نیاز انرژی جهانی موجب آن شده است که گزینه حمله نظامی در مورد ایران گرچه هنوز کاملا منتفی نیست، اما بطور جدی از همه طرف با آن مخالفت می گردد.
جنگ، رمز بقای نظامی-امنیتی ها
امروز به جرات میتوان گفت که سیاست تشنج و تحریکات نظامی و تمایل به گسترش جنگ در منطقه عمدتا به سود بخش نظامی-امنیتی حاکم در جمهوری اسلامی است. این بخش برای تضمین آینده خود در قدرت سیاسی کشور و برای کنترل بودجه های مخفی میلیارد دلاری، به بهانه پیشبرد پروژه های تسلیحاتی و دفاعی، به هرچه نظامی کردن بیشتر و حفظ فضای تقابل در منطقه نیازمند است. اپوزیسیون جنگ طلب ایرانی، از جمله سازمان مجاهدین خلق ایران، و سایر گروه هایی که تصور بازگشت از طریق جنگ را در سر می پرورانند، از این جهت که بر طبل جنگ می کوبند و به حفظ فضای متشنج در منطقه کمک می کنند، در حقیقت بی جیره و مواجب در خدمت گرایش نظامی-امنیتی حاکم در ایران قرار گرفته اند.
با احترام،
رضا فانی یزدی
5 مه 2007