ضربه ای مهلک بر پیکر اقتدارگرايان حاکم
* جنايت اخير (قتل خانم زهرا كاظمي) و شرکت مستقيم قاضي مرتضوي در اين قتل و رسوايي شاهرودي در سرپوش گذاشتن بر اين جنايت، ومحکوميت اين جنايت و عوامل مستقيم و غير مستقيم دست اندرکار اين قتل، شرایطی را فراهم نموده است که اگر به درستي با آن برخورد گردد و با حداکثر هوشياري سياسي و آگاهي و درايت دنبال گردد، مي تواند نه تنها قوه قضائيه را که پايگاه اصلي و بازوي سرکوب اقتدارگرايان است به بي آبرويي و نهايتا عقب نشيني وادار نماید که کل جريان اقتدارگرا را در يک مرحله به عقب نشيني مرگ آوري وادار نماید.
رضا فاني يزدي
نقش مستقيم دادستان تهران، قاضي مرتضوي، در جنايت اخير در رابطه با قتل خانم زهرا كاظمي و نقش آقاي شاهرودي رئيس قوه قضائيه که تمام تلاش خود را براي سرپوش گذاشتن بر اين جنايت و قرباني نمودن كادر هاي وزارت اطلاعات براي رهايي قاضي مرتضوي صورت گرفت و باز شدن بخشي از جزئيات اين پرونده توسط وزارت اطلاعات، كميسيون اصل نود مجلس و كميسيون امنيت ملي و روابط خارجي مجلس شوراي اسلامي باعث رسوايي قوه قضائيه ايران نه تنها در درون کشور که در تمامي محافل بين المللي گرديده است و به حق گروهي از هموطنان ما در نامه اي تقاضاي محاکمه قاضي مرتضوي و استعفاي شاهرودي را نموده اند.
همه مي دانيم که قوه قضائيه در طول 25 سال عمر نظام جمهوري اسلامي به عنوان ارگان قانوني و قضايي کشور به تمامي جنايات و كشتار هاي دگرانديشان در داخل کشور مهر قانوني زده و با صدور احکام اعدام، آشکار و پنهان در تمامي اين جنايات نقش اصلي را ايفاء نموده است.
اعدام هاي بي شمار دهه شصت از تمامي گروههاي دگر انديش، کشتار زندانيان سياسي در فاجعه ملي سال 67، سرکوب عناصر آزاديخواه، دستور تعطيلي روزنامه ها و مطبوعات، تعقيب و آزار و شکنجه عناصر ملي و آزاديخواه، تعقيب و دستگيري عناصر فعال جبهه اصلاحات و عناصر ملي-مذهبي، سرکوب دانشجويان و دستگيري و شکنجه افراد فعال جنبش دانشجويي، فراهم نمودن و قانونيت بخشيدن به تمامي شيوه هاي ترور و ارعاب مردم و حمايت از اوباش چماقدار و تبرئه تروريست هاي حكومتي همه و همه گوشه اي است کوچک از آن همه جنايت که قوه قضائيه جمهوري اسلامي طي بيش از 25 سال گذشته در مملکت بر مردم ما روا داشته است.
قوه قضائيه به عنوان يكي از سنگرهاي اصلي جناح اقتدارگرا و سرکوبگر وحشي درون حکومت لانه ايست که به پرورش عناصري چون لاجوردي، رازيني، پورمحمدي، نيري، اشراقي، فلاحيان، ري شهري، مرتضوي و ده ها نمونه ديگر زمينه رشد و نمو بخشيده و در نتيجه توانسته است به استحكام پايه هاي سرکوب و خشونت در جامعه قوت ببخشد.
بي جهت نيست که يک چنين رابطه تنگاتنگي ميان وزارت اطلاعات، باندهاي مافيايي خانه هاي اشباح و قضات و دادستان هاي دادگاههاي انقلاب وجود دارد. نگاهي به گذشته هر کدام از اين جنايتکاران گوياي اين رابطه تنگاتنگ است. چگونه فلاحيان از مقام حاکم شرع به معاونت و سپس به وزارت اطلاعات مي رود، چگونه است که پورمحمدي از دادستاني خراسان از معاونت وزارت اطلاعات سردرمي آورد و چگونه است که ري شهري از مقام حاکم شرع دادگاه هاي نيروهاي انتظامي به وزارت اطلاعات منصوب مي گردد. اين همه نشان دهنده آن است که قوه قضائيه جدي ترين بخش سرکوب و مرکز جنايتكاران رژيم است.
جنايت اخير (قتل خانم زهرا كاظمي) و شرکت مستقيم قاضي مرتضوي در اين قتل و رسوايي شاهرودي در سرپوش گذاشتن بر اين جنايت، ومحکوميت اين جنايت و عوامل مستقيم و غير مستقيم دست اندرکار اين قتل، شرایطی را فراهم نموده است که اگر به درستي با آن برخورد گردد و با حداکثر هوشياري سياسي و آگاهي و درايت دنبال گردد، مي تواند نه تنها قوه قضائيه را که پايگاه اصلي و بازوي سرکوب اقتدارگرايان است به بي آبرويي و نهايتا عقب نشيني وادار نماید که کل جريان اقتدارگرا را در يک مرحله به عقب نشيني مرگ آوري وادار نماید.
در تاریخ کشورها بارها و بارها لحظاتي بوده که حماقت يک فرد يا زياده روي يک عنصر کم عقل باعث سرنگوني و استعفاء دولت ها و تغيير حاکميت هاي سياسي گرديده است. جنايت قاضي مرتضوي و حماقت شاهرودي در سرپوش نهادن بر آن، همان لحظه اي است که بايد بتوان از آن نهايت سودجويي را به نفع جنبش دمكراسي در ايران حاصل نمود.
اما چه ميتوان کرد؟
1) مردم ايران:
حمايت همه جانبه از تمامي حركات اعتراضي بر عليه قوه قضائيه، شروع يک کارزار سراسري بر عليه اين بخش از حاکميت، طرح شكايات و دادخواست بر عليه قضات و دادستانها و جرايم و جنايات آنها به محافل داخلي و خارجي، تهيه طومار و تحصن و گردهمایی در مقابل دادگاه ها و دادستاني ها و زندانها و اعتراض گسترده بر عليه بي عدالتي هاي انجام شده، از سرگیری شکایات و نامه نگاري و باز کردن پرونده هاي قتل هاي سالهاي 60 و جنايات کشتار فاجعه ملي و قتل هاي زنجيره اي و پس از آن. نوشتن و ارسال نامه هاي دسته جمعي از طرف خانواده هاي زندانيان سياسي، محكومين مطبوعاتي و خانواده هاي دانشجويان به مراجع بين المللي و مطبوعات داخل و خارج از کشور و تشديد کارزار بر عليه اين جريان جنايتکار در قوه قضائيه.
2) اصلاح طلبان حکومتی:
همانطور که خود گفته و مي دانيد و به نقل از آقاي بهزاد نبوي، فرصت زيادي باقي نيست. خودتان خوب مي دانيد که هر چه خواهيد کرد در همين چند ماهه آينده است، تا انتخابات مجلس هفتم. پس بهترين فرصت است براي ضربه زدن نهايي به حريف، فرصتي استثنايي که دیگر تکرار نخواهد شد. شما فرصت هاي زيادي را از دست داديد و سوزاندند، قتل هاي زنجيره اي مي توانست که با پيگيري بيشتر نهايتا حريف را به تسلیم وادار نماید گرچه که شايد بعضي از آقايان کمابیش درگيري هايي پيدا مي کردند و از آشکار شدن حقایق ترس داشتند.
اين بار فرصت آخر است- مردم: ناراضي، مخالفان: همه همراه شما، بخشي از سکان قدرت: در اختيار شما، محافل بين المللي نيز در کنار وحامي شما براي حل بحران و از قضا قتل خانم زهرا كاظمي در نهايت تاسف، بهترين محمل و بهانه براي اين آخرين فرصت است. اين گوي و اين ميدان، آنچه را که مطمئنا امروز مي توانيد بدست آوريد چند ماه ديگر حتي آرزوي آن را هم به مخيله خود راه نخواهيد داد.
پس منتظر چه هستید؟ مسامحه را کنار بگذاريد، تكليف خود را براي آينده روشن کنيد و مردم را که صميمانه به شما راي دادند و اعتماد کردند، نااميد نكنيد! اين ميداني است که اگر در آن وارد شويد، ميليونها انسان دوباره به شما اعتماد خواهند کرد، جنايات و بي عدالتي هاي قوه قضائيه آنقدر بيشمار است که فرد فرد ملت ايران هرکس را که عليه اين جنايات عملي انجام دهد مورد مهر و اعتماد قرار خواهند داد.
از آخرين فرصت تاريخي خود استفاده كنيد.
3)آقاي خاتمي:
جناب آقاي خاتمي، سکوت شما واقعا بيجاست. از آقاي شاهرودي ياد بگيريد، ببينيد چگونه از کارمندان خود از قاضي مرتضوي جنايتكار دفاع مي کند و جنايت ايشان را به پاي کارمندان وزارت اطلاعات شما ثبت مي نمايد و آنها را بي گناه به پاي ميز محاکمه کشانده و نهايتا قرباني جنايات عوامل خود مي نمايد.
حداقل نشان دهيد که از حق چند کارمند وزارت اطلاعات که در اين جنايات مورد بي مهري واقع شده و قرار است سر بريده شوند، دفاع نمائيد. بدينگونه که شما عمل مي كنيد، حتي ديگر وزراي کابينه شما نيز نمي توانند اعتماد کنند که قربانيان فرداي جنايت هاي ديگر نباشند. تاريخ را به ياد آوريد حداقل در دوران آخر حکومت پهلوي، دستگيري هويدا، ارتشبد نصيري، دكتر شيخ الاسلام وزير بهداري و ساير آقايان چگونه قرباني شدند. شما کجا ايستاده ايد، چه کساني مي توانند به شما و حمايت شما از آنها اعتماد کنند، سکوت شما چگونه معنا خواهد شد.
شما به عنوان رئيس جمهور کشور، بالاترين مقام اجرايي کشور و مورد اعتمادترین فرد قوه مجريه از جانب محافل داخلي و خارجي چرا اين همه سكوت مي کنيد؟
با سکوت و ترس از گفتن خطاها به بهانه اينكه جامعه نااميد خواهد شد و به بهانه دفاع از مجموعه نظام به عنوان حاصل انقلاب، شاهد از دست رفتن کليت آن خواهيد بود و بي اعتبار شدن بخش هايي که حداقل مي بايد در آينده کشور نقش سازنده اي را ايفا نمايند. حکايت دفاع شما از کليت نظام، فداکردن نيروهاي اصلاح طلب و سالم ترين بخش از حاکميت و آنهايي است که شما موقعيت خود را مدیون آنها هستيد.
به حفظ جامعه ايران، به وحدت ملي ايرانيان و به ادامه زندگي و حيات کشور و نقش سازنده نيروهاي اجتماعي براي آينده توجه کنيد. حفظ کليت نظام اگر به معني حفظ ولايت فقيه، دستگاه متخلف قضايي و سازمان هاي مافيايي وابسته به آنهاست، آرزوي هيچ انسان هواخواه مردم سالاري در ايران نيست.
4)گروه هاي اجرايي و همکار اقتدارگرايان:
مسلم بدانيد که در اين کارزار و بزودي آقاياني شبيه قاضي مرتضوي يا خودکشي خواهند کرد، همانگونه که سعيد امامي را خودکشي کردند، و يا ترور و يا به پشت ميله ها زندان هم چنان که رژيم هاي ديكتاتوري و ضد مردمي تا به حال انجام داده اند. قرباني نمودن مهره هاي حاکميت، حتي گنده ترين آنها، امري است بسيار متداول و موجود. ارتشبد نصيري کسي بود که در راس ساواک نظام حکومتی را براي عمري محافظت نمود و نه تنها آن که با کودتای خود در 25 و 28 مرداد شاه فراري را به ايران بازگردانيد، اما همان شاه تاجدار اولين قرباني را ایشان انتخاب نمودند. حتي در آخرين لحظات نيز زماني که شاه از ايران فرار مي کرد، ايشان را پشت ميله هاي زندان گذاشته و به دست آقاي خلخالي سپردند که نتیجه را همه مي دانيد.
شرايط منطقه، تنفر عمومي مردم، افکار بين المللي و جامعه جهاني، عزم راسخ آمريکا به تغيير حاكميت در ايران و شکل گيري آلترناتيو نيرومند اپوزيسيون خارج از کشور و همكاري هاي نزديک آنها با فعالين سياسي داخلي، نشان از فروپاشي و ريزش نهايي اقتدارگرايان حکومتی است. حداقل براي حفظ خود و خانواده هاي خود از پيامدهاي احتمالي آينده، خود را از اين گروه اقتدارگراي مافيايي جدا نماييد. حفظ نظم، دفاع از امنيت داخلي كشور، حفاظت از مرزها و مقابله با عناصر شرور از جمله وظایفی است که سپاه پاسداران به عنوان نيروي اصلي انتظامي كشور در آينده مي بايد به انجام آن مبادرت نمايد. شما به آينده تعلق داريد و کشور به شما نيازمند است. خود را با آنهايي که در قعر جامعه بوده و در حال غرق شدن نهايي هستند پيوند بزنيد و به کشتي شکسته آنها دخيل نبنديد.
با عدم دخالت در سرکوبها، با عدم موضع گيري جناحي، با افشاء آنچه شاهد آن بوده ايد، با فرار از کشور و بازگويي بخشي از جنايات و مستند نمودن جنايات اقتدارگرايان و چهره هاي اصلي آنها، به انزواي مطلق اين جريان کمک کنيد و در ساختمان آينده بهتر کشور از امروز شرکت نموده و به مردم ياري نماييد.
5) جريانات سياسي خارج از حاکميت:
تمرکز بر حمله به قوه قضاييه امروز و تقابل با اقتدار گرايان در اين عرصه يکي از ميدان هاي اصلي نبرد بر عليه اين گرايش سرکوبگر است. شعارهاي کلي و اينکه مسئول همه جنايات ولايت فقيه است و فراموش کردن و بي رنگ نمودن مبارزه ملموس و مشخص کنوني بر عليه قوه قضائيه نه تنها به نفع اقتدارگرايان که در پرده گذاردن جنايات مشخص و ابهام سياسي است. اعتراض اجتماعي، فشار بر قوه قضائيه به منظور عقب نشيني آنها و ايجاد حداقل تغييرات در اين قوه، از نظر سياسي حائز اهميت اساسي در چهارچوب کل مبارزه ما بر عليه حاكميت اقتدارگراي نظام جمهوري اسلامي است.
عقب نشيني قوه قضائيه، عقب نشيني کل اقتدارگرايان است و پيروزي جنبش مردم! وحدت و هماهنگي تمامي ما در اين عرصه از مبارزه بر عليه اقتدارگرايان نتايج زير را به همراه خواهد داشت:
الف: پيروزي مردم در عرصه قضايي بر اقتدارگرايان
ب: شکست طلسم شکست ناپذيري قوه قضائيه و از اين ديدگاه اقتدارگرايان حاکم جا خوش کرده در اين نهاد حكومتي.
پ: ايجاد انرژي مثبت در جنبش مردم براي غلبه بر ياس عمومي در رابطه با سرکوب حرکت اصلاح طلبي و جنبش دانشجويي و بازگرداندن باور عمومي مردم به توان آنها در تغيير از درون کشور.
ت: فراهم نمودن زمينه محكوميت رژيم در تمامي محافل بين المللي بخصوص پس از پذيرش نقش قوه قضائيه در جنايات اخير و به ويژه قتل زهرا كاظمي و باز نمودن پرونده جنايات قوه قضائيه و ساير موارد در اين محافل
ث: ايجاد محيط عدم اعتماد در محافل سرکوبگر رژيم و توجه به اينكه حتي در دوران همين حاکميت آنها رسوا گرديده و بعضا محاکمه شده وقرباني خواهند شد، درس عبرت براي محافل دروني اقتدارگرايان و تسريع روند ريزش سياسي اين گرايش خواهد بود.
وظيفه وجداني همه ماست که بر عليه جنايات قوه قضاييه ايستادگي نموده و در کارزار سراسري بر عليه اين جريان با تمام توان شرکت نماييم.
با احترام،
رضا فاني يزدي
1 سپتامبر 2003