جفری اپستین و موساد: کانال ارتباطی پنهان با روسیه

جفری اپستین و موساد: مردی در سایهٔ ثروت، سیاست و رسوایی‌های جنسی که در تاریکیِ جنگ سوریه، میان تل‌آویو و مسکو پلی پنهان ساخت.

نویسندگان: مرتضی حسین MURTAZA HUSSAIN و رایان گریم RYAN GRIM
تاریخ انتشار: ۳۰ اکتبر

برگردان: رضا فانی یزدی 

ایمیل‌های هک‌شده نشان می‌دهند که جفری اپستین و ایهود باراک، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل، تلاش کردند تا راه‌حلی به رهبری روسیه برای برکناری بشار اسد طراحی کنند.

ایمیل‌های افشاشده‌ای از ایهود باراک، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل نشان می دهد که جفری اپستین در دوران جنگ داخلی سوریه، در تلاش برای گشودن یک کانال پنهان ارتباطی میان اسرائیل و کرملین نقش داشت.

مجموعه‌ای از این ایمیل‌ها که میان سال‌های ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶، یعنی در اوج جنگ داخلی سوریه رد و بدل شده، نشان می‌دهد اپستین با موفقیت توانسته بود دیداری خصوصی میان باراک و ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، ترتیب دهد تا درباره‌ی پایان جنگ به میانجیگری روسیه گفت‌وگو کنند؛ از جمله جلب حمایت مسکو برای برکناری بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه.

اپستین برای نخست‌وزیر پیشین اسرائیل منبعی بسیار ارزشمند بود؛ باراک که در طول دوران کاری‌اش ریاست اطلاعات نظامی و وزارت دفاع را نیز بر عهده داشت، از طریق او زمزمه‌هایی از حلقه‌های نخبگان روسیه و اطلاعاتی درباره‌ی واسطه‌های پوتین در اروپا و آمریکا دریافت می‌کرد—و حتی از او درباره‌ی نحوهٔ تعامل با موساد مشورت می‌گرفت. باراک، که به‌تازگی از مقام وزارت دفاع اسرائیل کنار رفته بود، با کمک اپستین مجموعه‌ای گسترده از سرمایه‌گذاری‌ها و روابط تجاری بین‌المللی ایجاد کرده بود.

در تاریخ ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۴، اپستین در ایمیلی به باراک نوشت:
«با انفجار ناآرامی‌های مدنی در اوکراین، سوریه، سومالی، لیبی و درماندگی کسانی که در قدرتند، آیا این اوضاع برای تو عالی نیست؟»
باراک پاسخ داد: «از یک نظر حق با توست، اما ساده نیست بتوان آن را به جریان نقدی تبدیل کرد. بگذار برای شنبه در این‌باره صحبت کنیم.»

این تماس‌ها پوششی نیز برای دیپلماسی پنهان اسرائیل فراهم می‌کرد. باراک و اپستین در تلاش بودند دولت اوباما را تحت فشار بگذارند تا یا به‌طور مستقیم در جنگ سوریه مداخله کند، یا در برابر خروج آرام اسد امتیازهایی به کرملین بدهد. در این مکاتبات، اپستین از ناتوانی دولت اوباما در مهار تهران ابراز ناخرسندی کرده و هر دو به دنبال فرصت‌هایی برای تشویق واشنگتن به حملهٔ نظامی علیه ایران بودند.

با وجود آنکه در تابستان ۲۰۱۳ موفق شدند دیداری با پوتین ترتیب دهند، نتوانستند روسیه را برای حمایت از برکناری اسد قانع کنند. اما مذاکراتشان زمینه را برای همکاری آمریکا و روسیه در خلع سلاح شیمیایی سوریه چند ماه بعد فراهم کرد.

مایکل اورن، سفیر پیشین اسرائیل در آمریکا، در خاطرات خود نوشت که به مقامات اسرائیلی دستور داده شده بود تا از هرگونه اقدامی که باعث شود «به‌عنوان بازیگری در بحران سوریه شناخته شوند» پرهیز کنند. با این حال، بازیگران پنهانی تلاش می‌کردند دستورکارها را در مسکو و واشنگتن شکل دهند، در حالی که مقامات رسمی اسرائیل هرگونه دخالت را انکار کرده و از رسانه‌ها برای مشروعیت‌بخشی به «خطوط قرمز» در حملات هوایی به داخل خاک سوریه بهره می‌بردند.

پس از ناکامی در تلاش برای کنار زدن اسد، باراک و اپستین در سال ۲۰۱۵ بار دیگر کوشیدند از کانال روسیه استفاده کنند؛ این بار در حالی که باراک خواستار حملات آمریکا به ایران بود و چارچوب توافق هسته‌ای اوباما را رد می‌کرد. او نتوانست دولت اوباما را از مسیرش بازگرداند. با این حال، این ماجرا نشان داد که اپستین چگونه با استفاده از شبکهٔ گستردهٔ روابط اجتماعی‌اش که میان دستگاه‌های اطلاعاتی اسرائیل، آمریکا و روسیه امتداد داشت، قدرت‌های بزرگ را در جهت منافع اسرائیل هدایت می‌کرد.

ایمیل‌های افشاشده از همان آرشیوی می‌آیند که پیش‌تر توسط وب‌سایت Drop Site گزارش شده بود — موادی که توسط گروه هکری «هندالا» منتشر و از سوی سازمان «دنیال از افشاگری‌های توزیع‌شده» (Distributed Denial of Secrets) پخش شده‌اند. این ایمیل‌ها شامل اسناد و تصاویر منتشرنشده‌ای از حلقهٔ نزدیکان باراک است که طبق گزارش Drop Site، صحت بسیاری از آن‌ها تأیید شده است. بخش زیادی از اسناد مربوط به هک «هندالا» نیز به‌طور مستقل با مدارکی که این ماه از سوی کمیتهٔ نظارت مجلس نمایندگان آمریکا منتشر شد، مطابقت داشته‌اند.

سلسله گزارش‌های در حال انتشار ما نشان می‌دهد اپستین چگونه با استفاده از شبکه‌های نخبگانی و نهادهای شبه‌رسمی، منافع امنیتی اسرائیل را پیش می‌برد و هم‌زمان حلقهٔ دوستان و همراهان خود را ثروتمند می‌کرد. این گزارش نیز همان الگو را دنبال می‌کند، با بالاترین سطح خطر: جنگی آشفته در مرزهای در حال گسترش اسرائیل، و موازنهٔ قدرت میان ایالات متحده و روسیه.

باراک به درخواست خبرنگاران برای اظهار نظر پاسخ نداده است.
اپستین در جریان نخستین دولت ترامپ در زندانی در نیویورک درگذشت.

«کلیدها در دستان کرملین است»

در ساعات آغازین ۹ مهٔ ۲۰۱۳، ایهود باراک، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل، ایمیلی فوری به دوست نزدیکش جفری اپستین فرستاد. او نوشت:
«بیداری؟ اگر آره، لطفاً تماس بگیر.»
باراک این پیام را ساعت یک بامداد به وقت نیویورک ارسال کرد. کمی بعد از گفت‌وگوی تلفنی‌شان، باراک دوباره ایمیل زد و از اپستین خواست تا گفت‌وگویشان را محرمانه نگه دارد:
«جف، لطفاً این اطلاعات را با هیچ‌یک از دوستان‌مان در میان نگذار.»

اپستین پاسخ داد:
«البته که نه. به نظرم باید به پوتین بگویی که در مسکو خواهی بود. ببین آیا می‌خواهد زمانی خصوصی با تو داشته باشد.»

طبق ایمیل‌های افشاشده از صندوق ورودی باراک، او و اپستین در تلاش بودند تا از طریق یک کانال پنهان با پوتین تماس برقرار کنند و حمایت روسیه را برای برکناری بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه، به دست آورند.
پیش از آن‌که مستقیماً سراغ پوتین بروند، باراک و اپستین کوشیدند یکی از روزنامه‌های مهم آمریکایی را وادار کنند تا روایت اسرائیل از جنگ سوریه را بازتاب دهد و چارچوبی برای مذاکرات صلح تحت رهبری ایالات متحده و روسیه القا کند.

در آن بهار، جنگ داخلی سوریه وارد سومین سال خود شد. قیام مردمی علیه حکومت اسد به‌سرعت به جنگی فرقه‌ای و خونین تبدیل شد که با مداخلهٔ قدرت‌های خارجی تشدید می‌گردید.
ورود سلاح‌های روسی و ایرانی به خاک سوریه و احتمال رسیدن آن‌ها به دشمنان اسرائیل، از جمله نگرانی‌های اصلی امنیت ملی اسرائیل بود.

از آغاز جنگ، رهبران امنیتی اسرائیل بر این باور بودند که سقوط اسد قریب‌الوقوع است. باراک که در آن زمان وزیر دفاع اسرائیل بود، در دسامبر ۲۰۱۱ به واشنگتن‌پست گفت سقوط اسد «اجتناب‌ناپذیر» است و فقط «چند هفته، نه ماه‌ها یا سال‌ها» طول خواهد کشید.

بیش از یک سال بعد، پیش‌بینی باراک هنوز محقق نشده بود. اسد با حمایت روسیه و ایران سرسختانه در قدرت ماند.
مقام‌های اسرائیلی که دریافتند ناچارند با روسیه وارد گفت‌وگو شوند، در ژانویهٔ ۲۰۱۳ به مسکو رفتند تا دربارهٔ خطر افتادن ذخایر سلاح‌های شیمیایی سوریه به دست حزب‌الله لبنان یا شبه‌نظامیان سنی مرتبط با القاعده مذاکره کنند.

در همین زمان، اسرائیل دامنهٔ عملیات نظامی خود در خاک سوریه را گسترش داد. در اواخر ژانویه، نیروی هوایی اسرائیل حمله‌ای هوایی به دمشق انجام داد تا از انتقال موشک‌های زمین‌به‌هوا به حزب‌الله جلوگیری کند.
باراک در یک کنفرانس امنیتی در ماه بعد دربارهٔ این حملات گفت:
«وقتی ما چیزی می‌گوییم، منظورمان همان است.»
او دوباره تأکید کرد که سقوط اسد «در شرف وقوع» است و زمانی که این اتفاق بیفتد، «ضربه‌ای بزرگ به ایران و حزب‌الله خواهد بود.»

اما اسد همچنان حاضر به عقب‌نشینی نبود و دستاوردهای استراتژیک حزب‌الله در مرزهای اسرائیل فشارها برای حذف نمایندهٔ ایران در دمشق را افزایش می‌داد. نزدیکی دوباره با کرملین، راه‌حلی ممکن به نظر می‌رسید.

باراک پس از شکست حزب جدیدش در انتخابات کنست، در مارس ۲۰۱۳ از مقام خود استعفا داد. او گفت بازنشستگی‌اش فرصتی است برای «مطالعه، نوشتن، زندگی و لذت بردن».
اما بلافاصله پس از آن با اپستین همکاری‌اش را آغاز کرد تا مأموریت‌های دیپلماتیک پنهانی در حمایت از منافع امنیتی اسرائیل در خارج از کشور انجام دهد.

کلید اصلی دیپلماسی پنهانی باراک با روسیه، رابطه‌اش با ویکتور وکسلبرگ بود — الیگارش روسی-اسرائیلی و مالک شرکت چندملیتی «رنووا گروپ».
باراک خدمات خود را به‌عنوان مشاور راهبردی به رنووا پیشنهاد کرد؛ سمتی که علاوه بر درآمدی قابل‌توجه، او را به شبکهٔ نخبگان روسی متصل می‌کرد و نفوذش را در بخش‌های جهانی معدن و انرژی افزایش می‌داد.

باراک در تمام مراحل نزدیک شدنش به وکسلبرگ، اپستین را در جریان جزئیات قرار می‌داد. هنگامی که مذاکرات با رنووا به مراحل نهایی رسید، اپستین در ۲۷ آوریل به او نوشت:
«به نظرم همه‌چیز را از همان اول مطرح کن، نیازی به قرارداد کتبی نیست… بعداً انجامش بده.»

در زیر سطح این جزئیات ظاهراً معمولی، اپستین و باراک با حمایت دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، بر روی طرحی پنهانی برای تغییر رژیم در دمشق کار می‌کردند.

باراک، که در میان استراتژیست‌های نظامی اسرائیل فردی با خلق‌وخوی خشک و ارتباطات اجتماعی دشوار توصیف می‌شد، برای تنظیم پیام‌هایش در برابر مقامات سیاسی و نخبگان اقتصادی از کمک اپستین استفاده می‌کرد.
اپستین مثلاً به او هشدار داده بود که پیش از اطلاع دادن قرارداد با وکسلبرگ به رؤسای اطلاعاتی، باید در خلوت با او گفت‌وگو کند:
«خیلی زود سراغ “شماره یک” نرو، من حالا چیزهای بیشتری فهمیده‌ام، بهتر است حرف بزنیم.»
اصطلاح «شماره یک» در دستگاه امنیتی اسرائیل اشاره‌ای رمزآلود به رئیس موساد است، واژه‌ای که از دوران ریاست باراک بر اطلاعات نظامی رواج داشت، زمانی که هویت رئیس موساد مخفی نگه داشته می‌شد.

وقتی قرارداد رنووا در آستانهٔ نهایی شدن بود — شامل یک میلیون دلار پیش‌پرداخت و یک میلیون دلار حق‌المشاورهٔ فصلی — باراک سفرش به مسکو را برای ۱۲ مه برنامه‌ریزی کرد تا با وکسلبرگ دیدار کند.

چند ساعت پس از اطلاع دادن این برنامه به اپستین، او برای باراک اطلاعاتی فرستاد دربارهٔ یکی از میانجی‌های پوتین، رئیس شورای اروپا:
«در ۲۰ مه، [توربیورن] یاگلاند قرار است در سوچی با پوتین دیدار کند. یاگلاند از من خواسته که در ژوئن فرصتی برای دیدار با او بگذارم تا دربارهٔ نحوهٔ تنظیم قراردادها برای جلب سرمایه‌گذاری غربی در روسیه توضیح دهم. هرگز او را ندیده‌ام، فقط خواستم در جریان باشی.»
باراک، که همراه با اپستین روی معاملات بخش انرژی اوراسیا کار می‌کرد، پاسخ داد:
«من یاگلاند را مدت‌هاست می‌شناسم. احتمالاً باید درباره‌اش صحبت کنیم.»

اپستین در پاسخ، فهرست کوتاهی از مقام‌های امنیت ملی آمریکا را فرستاد که به‌گفتهٔ او می‌توانستند در گفت‌وگوهای روسیه نیز مفید باشند. او نوشت:
«خب، پانِتا؟؟ الکساندر، کلارک؟»
که احتمالاً اشاره داشت به لئون پانتا، وزیر دفاع وقت آمریکا؛ کیت الکساندر، رئیس آژانس امنیت ملی؛ و ریچارد کلارک، مشاور ارشد امنیت سایبری.

در زیر ترجمهٔ دقیق و کامل متن تصویر این ایمیل را به فارسی می بینید:


از: جفری اپستین (jeevacation@gmail.com)
به: ایهود باراک (ehbarak1@gmail.com)
تاریخ: ۱۰ مه ۲۰۱۳، ساعت ۲:۲۴ بامداد

خب، پانِتا؟؟، الکساندر، کلارک؟

در تاریخ ۹ مه ۲۰۱۳، باراک نوشته بود:

من یاگلاند را مدت‌هاست می‌شناسم. احتمالاً باید در این‌باره صحبت کنیم. — ای.بی.

اپستین در همان روز نوشته بود:

در ۲۰ مه، توربیورن یاگلاند قرار است در سوچی با پوتین دیدار کند.
یاگلاند از من خواسته در ماه ژوئن فرصتی برای دیدار بگذارم تا توضیح دهم روسیه چگونه می‌تواند ساختار قراردادها را برای تشویق سرمایه‌گذاری غربی تنظیم کند.
هرگز او را ندیده‌ام، فقط خواستم در جریان باشی.


تبادل ایمیل میان اپستین و باراک، ۹ و ۱۰ مه ۲۰۱۳

پس از بازگشت از مسکو، باراک با جورج تنت، رئیس پیشین سازمان سیا، تماس گرفت تا پیشنهاد دهد در همایش تابستانی شرکت “آلن و شرکا” در سِن‌ولی (Sun Valley) در ماه ژوئیه سخنرانی کند — رویدادی که به‌عنوان نوعی «اردوی تابستانی» برای میلیاردرها و سیاست‌مداران برجسته شناخته می‌شود تا دیدار و مذاکره کنند.

موضوع پیشنهادی باراک:

«به سوریه فکر کن، CW (سلاح‌های شیمیایی).
به‌همراه زمینه‌ای از انتخابات و برنامه هسته‌ای ایران، تروریسم جهانی، کره شمالی و غیره. احتمالاً گزارشی برای گروهی منتخب.»

نام باراک در فهرست رسمی مدعوین این نشست ثبت نشده بود.

در زیر ترجمهٔ دقیق و کامل متن تصویر این ایمیل را به فارسی می بینید:


موضوع: Sun V
از: ایهود باراک (ehbarak1@gmail.com)
به: جورج تنت (Gtenet@allenco.com)
تاریخ: ۱۶ مه ۲۰۱۳، ساعت ۷:۱۴ عصر

جورج عزیز،
به سوریه فکر کن، CW (سلاح‌های شیمیایی).
همراه با زمینه‌ای از انتخابات و برنامهٔ هسته‌ای ایران، تروریسم جهانی، کره شمالی و غیره.
احتمالاً گزارشی برای گروهی منتخب.
سپاس،
بهترین آرزوها،
ایهود
(ارسال‌شده از آی‌پد)


ایمیل ارسال‌شده از سوی باراک به جورج تنت، ۱۶ مه ۲۰۱۳

در همین زمان، اپستین و باراک یادداشتی تحلیلی برای انتشار عمومی آماده کردند تا روایتی بسازند که گذار قدرت در سوریه تحت رهبری روسیه را به شکلی پیش ببرد که منافع اسرائیل حفظ شود.

در تاریخ ۱۹ مه، باراک پیش‌نویسی با عنوان «کلیدها در دستان کرملین است» برای اپستین فرستاد. در آن نوشته استدلال کرده بود که رژیم اسد مشروعیت خود را برای همیشه از دست داده و اکنون روسیه باید ابتکار عمل را در دست گیرد تا با مذاکره به جنگ پایان دهد، در غیر این صورت، «سال‌ها کشتار خونین در سوریه‌ای بی‌صاحب» در پیش خواهد بود.
باراک نوشت که «سوریهٔ پس از اسد» سرنوشتی قطعی است؛ اکنون این به روسیه بستگی دارد که تصمیم بگیرد آیا باید «اسد را به ترک قدرت متقاعد کند» یا با ادامهٔ جنگ، اوضاع را وخیم‌تر سازد.

در مقالهٔ باراک پیشنهاد شده بود که ایالات متحده و متحدانش باید بهای مشخصی برای راه‌حل روس‌محور جنگ بپردازند. او اذعان کرده بود که حذف اسد از قدرت نباید منافع و دیدگاه‌های روسیه را در سوریه به خطر اندازد — به‌ویژه روابط عمیق مسکو با ساختار امنیتی سوریه و دسترسی‌اش به پایگاه‌های دریایی طرطوس و لاذقیه.
باراک تهدید سلاح‌های شیمیایی را مسئله‌ای تعیین‌کننده توصیف کرد که نیازمند ابتکار روسیه است، زیرا روس‌ها «ژنرال‌های واحدهای سلاح‌های شیمیایی را با نام کوچک می‌شناسند.»

زمینهٔ نگارش مقالهٔ باراک، تحویل قریب‌الوقوع سیستم‌های تسلیحاتی پیشرفته از سوی روسیه به سوریه بود؛ از جمله موشک‌های ضدکشتی و سامانه‌های پدافند هوایی پیشرفته که تهدیدی برای اسرائیل و عامل تقویت دشمنانش به شمار می‌رفت.
در هفته‌های پیش از آن، اسرائیل عملیات خود را در خاک سوریه تشدید کرده بود و چندین حملهٔ هوایی علیه دمشق انجام داده بود تا از انتقال موشک‌های ایرانی به حزب‌الله جلوگیری کند. روسیه نیز در پاسخ، ناوهای جنگی خود را به مدیترانه اعزام کرده بود.

باراک احساس می‌کرد زمان بسیار اندکی برای دیدار چهره‌به‌چهره با پوتین باقی مانده است، پیش از آن‌که درگیری بیشتر گسترش یابد. او علاوه بر اپستین، از ران درمر — مشاور نزدیک بنیامین نتانیاهو که در حال آماده‌شدن برای تصدی سمت سفیر اسرائیل در آمریکا بود — نیز خواست تا پیش‌نویس را بازبینی کند.
باراک به او نوشت:

«مهم نیست چطور اصلاحش کرده‌ای؛ نوشتهٔ تو همیشه از نظر وضوح و اختصار بهتر از من است. سعی کن زودتر تمامش کنیم؛ نمی‌خواهم حوادث از ما جلو بزنند.»

درمر بلافاصله نسخه‌ای ویرایش‌شده با انگلیسی روان‌تر بازگرداند.

اما طبق معمول سبک اپستین، او نسخه‌ای پر از غلط‌های املایی و دستوری فرستاد. با وجود این، در مقایسه با نسخهٔ درمر که محدودتر بود، اپستین متن باراک را به‌طور چشمگیری بازنویسی کرد و عنوان جدیدی برای آن گذاشت: «صبر کن تا خیلی دیر شود» (Wait Until It’s Too Late).
نسخهٔ اپستین تندتر و جدلی‌تر بود، در آن ایالات متحده را به دلیل ناتوانی در اقدام مؤثر نکوهش می‌کرد و جمله‌ای صریح دربارهٔ منافع ملی اسرائیل افزود که در پیش‌نویس باراک وجود نداشت:

«اسرائیل نمی‌تواند فقط صبر کند تا خیلی دیر شود.»

در زیر ترجمهٔ دقیق و کامل متن تصویر این ایمیل را به فارسی می بینید:


پیش‌نویس ویرایش‌شدهٔ اپستین از یادداشت باراک — ۲۰ مه ۲۰۱۳

«صبر کن تا خیلی دیر شود» (Wait Until It’s Too Late)
به نظر می‌رسد شعار تازهٔ سیاست خارجی شده است.
تراژدی در حال گسترش سوریه تاکنون ۷۵ هزار جان ارزشمند و میلیون‌ها آواره بر جای گذاشته است.
این معضل پیچیده، که اکنون در رنگ‌های تند و خیره‌کننده ترسیم می‌شود، با استفادهٔ رژیم اسد از عوامل اعصاب و صحنه‌های زنده از اعدام‌ها و اعمال خشونت و خون‌ریزی در میان شورشیان، چهره‌ای تکان‌دهنده یافته است.
هرچند «خطوط قرمز» بارها شکسته شده‌اند، اما جهان هنوز منتظر هماهنگی و اقدامی مشترک است.

رنج انسانی به‌راستی حیرت‌آور بوده است. در منطقه‌ای که جست‌وجوی خوشبختی اغلب در سایهٔ انتقام فرو می‌رود، تداوم خون‌ریزی خود نیرویی محرک برای کشتارهای فرقه‌ای در سال‌های آینده خواهد بود.
افزون بر این، جنگ سوریه به بستر رشد گروه‌های افراطی گوناگون بدل شده و احتمال سقوط سوریهٔ پس از اسد را افزایش داده است؛ در بهترین حالت، سوریه می‌تواند به سرنوشت لبنان دچار شود، کشوری شکست‌خورده، یا حتی بدتر از آن، در مسیر سومالی شدن گام بگذارد.

عامل دیگری که معمولاً نادیده گرفته می‌شود، احتمال گسترش وسیع‌تر کاربرد سلاح‌های شیمیایی است که تاکنون هیچ مجازات واقعی برای استفاده از آن‌ها اعمال نشده.
این مسئله به‌طور مستقیم از شکستن سد روانی بازدارندگی ناشی می‌شود — زمانی که استفاده از سلاح‌های شیمیایی در میدان نبرد برای گروه‌های تروریستی جذاب‌تر می‌گردد.
ذخیرهٔ این سلاح‌ها در دست تروریست‌ها، جرقهٔ درگیری‌هایی بزرگ‌تر را خواهد زد. این حتی می‌تواند نتیجهٔ مستقیم تلاش نیروهای سوری برای انتقال سلاح‌های شیمیایی به حزب‌الله باشد.
اسرائیل نمی‌تواند فقط صبر کند تا خیلی دیر شود.

آنچه بیش از همه باید موجب نگرانی شود، خطر انحراف توجه جهانی از بحران سوریه است؛ بحرانی که نیازمند اقدام فوری، پرهزینه و دشوار است.
نباید چشم از این بحران برداشت، در حالی که برنامهٔ هسته‌ای ایران نیز به دست نظامیان در حال پیشرفت است.

نیروهای سوریِ وفادار به اسد به‌شدت از جنگ و فرسایش رنج می‌برند، اما همین حالا نیز این درگیری به‌گونه‌ای است که تداوم بی‌عملی، منطقه را به ورطه‌ای خطرناک‌تر فرو خواهد برد.

توضیحات پیوست

اپستین واقعاً «تا خیلی دیر شد» صبر کرد تا ویرایشش را بفرستد.
باراک در پاسخ نوشت:

«متاسفانه به ضرب‌الاجل رسیدیم و مجبور شدیم متنی نه‌چندان درخشان ارسال کنیم. امیدوارم یکی از سه روزنامهٔ بزرگ آن را منتشر کند.»

اما نیویورک تایمز مقالهٔ باراک را رد کرد.
سردبیر بخش دیدگاه بین‌المللی تایمز نوشت:

«به‌طور بالقوه به آن علاقه‌مندیم، اما احساس می‌کنیم بخش کلیدی مقاله مبهم مانده است.
پیشنهاد راه‌حل روس‌محور تنها زمانی برای ما جذاب است که جزئیات مکانیزم آن روشن باشد.
باراک یک نظامی و مذاکره‌کنندهٔ باتجربه است، پس شکی ندارم در ذهنش طرحی مشخص دارد… اما دقیقاً فکر می‌کند “بهای” این توافق چه خواهد بود؟ و انگیزهٔ روسیه برای عقب‌نشینی در حال حاضر چیست؟»

اپستین نیز انتقاد مشابهی از پیش‌نویس اولیهٔ باراک داشت و گفته بود:

«فکر می‌کردم مقاله باید تیتر و موضع روشن‌تری داشته باشد تا تو آشکارا با یک موضع مشخص شناخته شوی.»

پس از رد شدن مقاله از سوی نیویورک تایمز، باراک در پاسخ به اپستین نوشت:

«حق با توست.»

اپستین سپس دیدگاه تهاجمی‌تری مطرح کرد و نوشت که ایالات متحده در برابر فلسطینیان و ایران نیز بیش از حد درنگ می‌کند:

«من واقعاً از “صبر کن تا خیلی دیر شود” خوشم می‌آید، به‌عنوان نقدی بر سیاست خارجی محتاطانهٔ غرب. سال‌ها پیش همه‌چیز کند پیش می‌رفت؛ استالین هفته‌ها برای دفاع وقت داشت، ماه‌ها برای آماده‌سازی و طراحی استراتژی.
اما امروز شرایط تصمیم‌گیری را تحمیل می‌کند — چه خوب، چه بد.
سیاست صبرِ آمریکا، سیاست صبرِ فلسطینی، سیاست صبرِ ایران…»

در زیر ترجمهٔ دقیق و کامل متن تصویر این ایمیل را به فارسی می بینید:


از: جفری اپستین (jeevacation@gmail.com)
به: ایهود باراک (ehbarak1@gmail.com)
تاریخ: ۲۱ مه ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۴۷ شب

من واقعاً از عنوان «صبر کن تا خیلی دیر شود» (Wait Until It’s Too Late) خوشم می‌آید،
به‌عنوان نقدی بر سیاست خارجی محتاطانهٔ جوامع غربی.
سال‌ها پیش همه‌چیز کندتر پیش می‌رفت — استالین هفته‌ها وقت داشت تا از خود دفاع کند، ماه‌ها برای آماده‌سازی و طراحی استراتژی.
اما امروز، شرایط تصمیم‌گیری را تحمیل می‌کند، چه خوب، چه بد…
سیاست درنگِ آمریکا، سیاست درنگِ فلسطینیان، سیاست درنگِ ایران…

در ۲۱ مه ۲۰۱۳، باراک در پاسخ نوشت:

«حق با توست. — ای.بی.»

در ایمیل پیشین (۲۰ مه ۲۰۱۳)، اپستین نوشته بود:

«فکر می‌کنم مقاله باید تیتر و موضع مشخص‌تری داشته باشد تا تو آشکارا با یک دیدگاه خاص شناخته شوی.»


تبادل ایمیل میان اپستین و باراک – ۲۰ و ۲۱ مه ۲۰۱۳

باراک تصمیم گرفت به پرسش‌های دقیق سردبیر نیویورک تایمز پاسخ ندهد.
او در ۲۱ مه به سخنگویش نوشت:

«به آن‌ها بگو پاسخ کامل همهٔ پرسش‌هایشان را می‌توانند در مطلبی دیگر دریافت کنند… نه حالا، چون این کار پیام اصلی را خالی می‌کند.»

پس از رد مقاله از سوی نیویورک تایمز، پیشنهاد باراک از سوی واشنگتن پست و وال استریت ژورنال نیز رد شد.
در نهایت، مقاله بدون تغییرات اپستین، در ۳۰ مه ۲۰۱۳ در روزنامهٔ تلگراف (The Telegraph) منتشر شد.

«پیام‌ها به بازیگران اصلی منتقل شد»

پس از بازگشت پوتین به ریاست‌جمهوری روسیه در مه ۲۰۱۲، او تلاش کرد اعتراضات خیابانی گسترده را که مدعی بود توسط عوامل خارجی و سازمان‌های غیردولتی تحت حمایت آمریکا برانگیخته شده‌اند، خنثی کند.
پوتین روابطی دیرینه و خصمانه با خانوادهٔ کلینتون داشت. اعتراضات علیه انتخاب مجدد او، که مقصر آن را وزیر خارجهٔ وقت، هیلاری کلینتون می‌دانست، این تنش‌ها را تشدید کرد و آغازگر رقابتی شد که سال‌ها بعد صحنهٔ سیاست آمریکا را تحت‌الشعاع قرار داد.

پوتین با مشاهدهٔ فروپاشی دولت‌های موسوم به «بهار عربی» از دور، و با هدف جلوگیری از وقوع یک «انقلاب رنگی» مشابه در روسیه، سیاستی متوازن را آغاز کرد: تمرکز هرچه بیشتر قدرت سیاسی و اقتصادی در کرملین، در عین حفظ مسیرهای باز برای سرمایه‌گذاری خارجی.
در این میان، اپستین — که رابطه‌ای نزدیک با بیل کلینتون، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا داشت — نقشی برای خود تعریف کرده بود.

اپستین در گفت‌وگویی با یک روزنامه‌نگار، با افتخار گفته بود:

«اغلب برای دیدن ولادیمیر پوتین به مسکو پرواز می‌کردم.»

او با نخبگان اقتصادی و سیاسی روسیه روابطی نزدیک داشت.
اپستین به‌عنوان یک سرمایه‌دار آمریکایی متخصص در جابه‌جایی پول میان کشورها شناخته می‌شد و مهارتش می‌توانست در جلوگیری از خروج سرمایه از روسیه، در زمانی که پوتین سرکوب «عوامل خارجی» را تشدید کرده بود، به کار آید.

در ۲۲ مه ۲۰۱۳، اپستین به باراک اطلاع داد که دعوت‌نامه‌ای برای دیدار با پوتین در همایش بین‌المللی اقتصادی سن‌پترزبورگ (ماه بعد) دریافت کرده، اما آن را رد کرده است.
او نوشت:

«پوتین خواسته بود در همان زمانِ برگزاری کنفرانس اقتصادی‌اش در سن‌پترزبورگ با من دیدار کند…
من به او گفتم نه، اگر واقعاً می‌خواهد مرا ببیند، باید زمانی واقعی و خصوصی کنار بگذارد.»

«دیپلماسی پنهان جفری اپستین و ایهود باراک در سایهٔ جنگ سوریه و کرملین»

که در آن ترتیب تاریخی ایمیل‌ها (۲۰۱۳–۲۰۱۶) حفظ شود و تحلیل سیاسی و راهبردی از منافع اسرائیل و روسیه هم اضافه شود.

در زیر ترجمهٔ دقیق و کامل متن تصویر این ایمیل را به فارسی می بینید:


(بدون موضوع)
از: جفری اپستین (jeevacation@gmail.com)
به: ایهود باراک (ehbarak1@gmail.com)
تاریخ: ۲۲ مه ۲۰۱۳، ساعت ۵:۴۳:۵۴ صبح

پوتین خواست که همان زمان برگزاری کنفرانس اقتصادی‌اش در سن‌پترزبورگ با من دیدار کنم.
من به او گفتم نه. اگر می‌خواهد دیدار کند باید زمان واقعی و خصوصی بگذارد.
ببینیم چه می‌شود.


ایمیل اپستین به باراک، ۲۲ مه ۲۰۱۳

باراک برای شرکت در کنفرانس، برای خود یک دلیل رسمی پیدا کرد: حمایت از یک «مرکز رشد فناوری» در مسکو که ویکسلبرگ آن را اداره می‌کرد. کرملین تهدید کرده بود بودجهٔ مرکز نوآوری اسколکُوو — «سیلیکون‌ولیِ» روسیه — را که شرکت رنووا در توسعه‌اش نقش مهمی داشت، کاهش خواهد داد.

رنووا ایمیلی برای باراک فرستاد و نکات و محورهای گفت‌وگو برای جلسهٔ سن‌پترزبورگ را برایش فرستاد و همچنین اطلاعات تماس یوری اوشاکوف، دستیار سیاست خارجی پوتین، را در اختیار باراک گذاشت تا بتواند به‌واسطهٔ او درخواست دیدار حضوری با رئیس‌جمهور را مطرح کند.

دو روز بعد، در ۲۶ مه، باراک به دستیار پوتین پیام داد و خواستار دیدار با پوتین در سن‌پترزبورگ درست پیش از آغاز کنفرانس شد. او نوشت:

«مایلم در اولین فرصت مناسب، برای ۳۰ تا ۴۰ دقیقه با رئیس‌جمهور پوتین دیدار کنم. ترجیحاً پیش از رویدادهای اصلی ماه ژوئن.»
و اضافه کرد:
«کاملاً آگاهم که این روزها رئیس‌جمهور برنامهٔ بسیار فشرده‌ای دارد، اما از شما می‌خواهم توجه ایشان را به درخواست من جلب کنید.»

اپستین مشتاق بود بداند روس‌ها چه پاسخی داده‌اند و ایمیلی فرستاد تا مطمئن شود باراک در ۳ ژوئن ۲۰۱۳ به نیویورک می‌آید برای جشن تولد ۹۰سالگی هنری کیسینجر. قرار بود در همان رویداد، جان کری وزیر خارجهٔ آمریکا — که نفر اول سیاست آمریکا در قبال سوریه و ایران بود — هم شرکت کند.
باراک پاسخ داد:

«در جشن تولد دکتر کِی شرکت می‌کنم. دربارهٔ پوتین بعداً با تو حرف می‌زنم.»

رئیس دفتر یوری اوشاکوف (دستیار سیاست خارجی پوتین) در تاریخ ۵ ژوئن دریافت پیام باراک را تأیید کرد و شمارهٔ مستقیم اوشاکوف را در اختیار باراک گذاشت تا جزئیات دیدار تنظیم شود.

سپس، در ۷ ژوئن ۲۰۱۳، نخستین افشاگری بزرگ ادوارد اسنودن دربارهٔ برنامهٔ نظارتی سازمان امنیت ملی آمریکا (NSA) موسوم به PRISM منتشر شد — افشاگری‌ای که سایه‌ای سنگین بر برنامه‌ریزی‌های باراک و اپستین انداخت.
باراک ایمیلی برای اپستین فرستاد با عنوان:

«NYT missing editorial»
که اشاره داشت به سرمقالهٔ همان روز نیویورک تایمز با تیتر «تلهٔ اوباما» (President Obama’s Dragnet)، مقاله‌ای تند در انتقاد از این افشاگری‌ها و نظارت گستردهٔ دولت اوباما.

هر دو نفر دریافتند که افشاگری‌های اسنودن می‌تواند موقعیت چانه‌زنی دولت اوباما در مذاکرات با پوتین را تضعیف کند.
باراک از اپستین خواست آن مقاله را بخواند؛ در آن، سردبیران نیویورک تایمز نوشته بودند که رئیس‌جمهور «تمام اعتبار خود را از دست داده است» چون از اختیارات اجرایی‌اش سوءاستفاده کرده است.
باراک نوشت:

«پیدایش کن و بخوان — دربارهٔ گفت‌وگوی‌مان در مورد این‌که ای.اچ. [اشاره به دادستان کل وقت، اریک هولدر] چه می‌توانست برای کمک به رئیسش انجام دهد.»

اپستین پاسخ داد:

«آیا تأییدی دربارهٔ دیدار سن‌پترزبورگ رسیده؟»

در زیر ترجمهٔ دقیق و کامل متن تصویر این ایمیل را به فارسی می بینید:


از: جفری اپستین (jeevacation@gmail.com)
به: ایهود باراک (ehbarak1@gmail.com)
تاریخ: ۷ ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۶:۰۹ بعدازظهر

آیا تأییدی دربارهٔ دیدار سن‌پترزبورگ رسیده است؟

باراک همان روز صبح نوشته بود:

«پیدایش کن و بخوان — دربارهٔ گفت‌وگوی‌مان در مورد این‌که ای.اچ. [دادستان کل وقت، اریک هولدر] چه می‌توانست برای کمک به رئیسش انجام دهد.»
— ای.بی.


تبادل ایمیل میان اپستین و باراک — ۷ ژوئن ۲۰۱۳

با وجود تماس باراک با یوری اوشاکوف، شرکت مشاوره‌ای او به نام هایپریون (Hyperion) هنوز برای شرکت در کنفرانس ثبت نشده بود.
در ۱۰ ژوئن، باراک ایمیلی برای بوریس کولاردی، مدیرعامل بانک خصوصی سوئیسی جولیوس بائر (Julius Baer) که خود باراک نیز مشاور آن بود، فرستاد و نوشت:

«به کمک دفترت نیاز دارم. روسیه هنوز کشور منظمی نیست. تأیید رسمی دیدار با پوتین را گرفته‌ام، اما پروندهٔ ثبت‌نام هایپریون هنوز تأیید نشده. احتمالاً حتی اسمش را هم نشنیده‌اند. فکر می‌کنم اگر بانک جولیوس بائر از طرف من با نهاد برگزارکننده تماس بگیرد، ظرف چند ساعت کار را تمام می‌کنند.»

با کمک بانک جولیوس بائر، باراک توانست به‌سرعت دیدارش را قطعی کند.
در کمتر از ۲۴ ساعت، دفتر اوشاکوف زمان ملاقات را تأیید کرد.
باراک در پاسخ نوشت و تلاش کرد فوریت و اهمیت این دیدار را منتقل کند:

«هیچ‌گاه وقت رئیس‌جمهور را بی‌دلیل نگرفته‌ام و حالا هم نمی‌خواهم. این دیدار مهم است. پس مطمئن شوید که در جریان نشست اقتصادی سن‌پترزبورگ (SPIEF) انجام شود.»

در همان هفته، مقام‌های اطلاعاتی اسرائیل از طریق کانال‌های رسمی با دیگر بازیگران مرتبط با بحران سوریه در تماس بودند؛ از جمله تامیر پاردو، رئیس موساد، که برای گفت‌وگو با رئیس سازمان اطلاعات ترکیه، هاکان فیدان، به آنکارا رفته بود.

در ۱۲ ژوئن، اپستین پیامی اطلاعاتی دیگر برای باراک فرستاد تا او را برای دیدار در سن‌پترزبورگ آماده کند:

«پوتین در تابستان کارکنانش را بازآرایی خواهد کرد. فقط افراد بسیار مورد اعتمادش را نزدیک نگه می‌دارد… جزئیات بیشتر را تلفنی یا حضوری خواهم گفت.»

دیدار پوتین با باراک در هیچ‌یک از تقویم‌های رسمی کنفرانس اقتصادی سن‌پترزبورگ (SPIEF) ثبت نشده بود.
اما ایمیل‌های باراک نشان می‌دهد دیدار برای شامگاه ۲۰ ژوئن برنامه‌ریزی شده بود، و یک روزنامه‌نگار روس نیز او را در شب ۲۱ ژوئن — پس از دیدار آنگلا مرکل با پوتین در موزهٔ ارمیتاژ — در حال انتظار برای دیداری دیگر با پوتین دیده بود.

در ۲۴ ژوئن، باراک ایمیلی به اوشاکوف فرستاد و گزارش داد که ارتباطات غیررسمی به‌طور موفقیت‌آمیز برقرار شده‌اند. او نوشت:

«لطفاً توجه کنید و به رئیس‌تان اطلاع دهید که دو پیام دیشب به‌طور کامل و دقیق به بازیگران اصلی منتقل شد.»

باراک در ایمیلش مشخص نکرد که این «بازیگران اصلی» چه کسانی بوده‌اند یا محتوای دقیق پیام‌ها چه بوده است.

یک روز پیش از آن، ادوارد اسنودن در فرودگاه شرمتیوو مسکو فرود آمده بود تا تقاضای پناهندگی دهد.
باراک در پیامی دیگر موقعیت دشوار اوشاکوف را درک کرد و نوشت:

«می‌دانم که در حال حاضر مسائل تازه‌ای به میز کارت اضافه شده است. اگر جزئیات بیشتری لازم بود، با همان شماره در دسترس هستم.»

در زیر ترجمهٔ دقیق و کامل متن تصویر این ایمیل را به فارسی می بینید:


Messages
از: ایهود باراک (ehbarak1@gmail.com)
به: یوری اوشاکوف (Prm_ushakova@gov.ru)
تاریخ: ۲۴ ژوئن ۲۰۱۳، ۶:۱۸:۴۴ بامداد

یوری عزیز
می‌دانم روزهای بسیار شلوغی داری.
لطفاً یادداشت کن و به رئیس‌ات بگو که دو پیامی که فرستاده بود، دیشب کاملاً و به‌درستی به بازیگران اصلی منتقل شد.
می‌دانم meantime موضوعات تازه‌ای روی میزت آمده است.
اگر جزئیات بیشتری خواستی، با همان شماره در دسترسم.
بابت هماهنگ کردن دیدار متشکرم. امیدوارم در تماس بمانیم.
با بهترین آرزوها
ایهود باراک
(فرستاده از آیفون)


«گرفتن مجوز حالا برای ایران»

دو ماه بعد از کنفرانس سن‌پترزبورگ، در ۲۱ اوت ۲۰۱۳، مناطق تحت کنترل مخالفان در غوطهٔ سوریه با راکت‌هایی حامل گاز سارین هدف قرار گرفت و هزاران نفر در حومهٔ دمشق کشته یا مجروح شدند.
ده روز بعد، رئیس‌جمهور اوباما در باغ رز کاخ سفید سخنرانی کرد و اعلام کرد که قصد دارد برای حملهٔ نظامی آمریکا به سوریه از کنگره مجوز بگیرد؛ همان «خط قرمز»ی را که دقیقاً یک سال پیش ترسیم کرده بود، حالا می‌خواست اجرا کند.

به‌محض انتشار خبر سخنرانی اوباما، اپستین در ۳۱ اوت به باراک ایمیل زد و پیشنهاد کرد روایت تعویق‌افتاده‌اش دربارهٔ سوریه را منتشر کند:

«وقتشه یادداشت “صبر کن تا خیلی دیر شود” را بنویسی؟؟»

باراک با لحنی محتاط پاسخ داد:

«[حملات آمریکا] ممکن است پیش از آن‌که یادداشت در یک روزنامهٔ مهم پذیرفته شود، انجام شود.»

اپستین موافق نبود و گفت احتمالاً هرگونه اقدام نظامی بعد از نشست G20 در ۵ سپتامبر و بعد از بازگشت کنگره در هفتهٔ بعدش انجام می‌شود:

«حداقل یکی دو هفته طول می‌کشد، نه قبل از G20.»

یک ساعت بعد، باراک نظرش را نزدیک به او کرد و نوشت:

«بعد از گوش دادن به سخنرانی رئیس‌جمهور، احتمالاً حق با توست.»

در زیر ترجمهٔ دقیق و کامل متن تصویر این ایمیل را به فارسی می بینید:


از: جفری اپستین (jeevacation@gmail.com)
به: ایهود باراک (ehbarak1@gmail.com)
تاریخ: ۹ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۲:۵۱ بامداد

من از این فرصت استفاده می‌کردم تا آن را با ایران مقایسه کنم.
هرچه زمان می‌گذرد، راه‌حل‌ها پیچیده‌تر می‌شوند نه ساده‌تر.
فکر می‌کنم بسیاری از مردم دوست دارند دیدگاه تو را دربارهٔ مصر، سوریه و نقش روسیه بدانند.
شاید بد نباشد به «گازگرفتگی زنان و کودکان» اشاره کنی — این عبارتی است متعلق به قرن بیستم.
امروزه زنان دیگر برابر با کودکان، یعنی غیرنظامیانِ صرف، تلقی نمی‌شوند بلکه بخشی از صحنهٔ نبردند.

در پایین متن گفت‌وگو میان اپستین و باراک دربارهٔ زمان احتمالی اقدام نظامی آمریکا در سوریه دیده می‌شود:

باراک (۳۱ اوت ۲۰۱۳):

«پس از شنیدن سخنرانی رئیس‌جمهور، احتمالاً حق با توست.»

اپستین (۳۱ اوت ۲۰۱۳):

«حداقل یکی دو هفته طول می‌کشد، نه قبل از نشست G20.»

باراک پیش از آن نوشته بود:

«ممکن است حمله پیش از آن‌که یادداشت در روزنامه‌ای معتبر منتشر شود، انجام گیرد.»

و اپستین پیشنهاد کرده بود:

«وقت آن است که یادداشت “صبر کن تا خیلی دیر شود” را بنویسی؟»

تحلیل زمینه‌ای

این تبادل ایمیل‌ها میان اپستین و ایهود باراک در ۳۱ اوت و ۱ سپتامبر ۲۰۱۳ نشان می‌دهد که اپستین به باراک پیشنهاد می‌دهد از بحران شیمیایی سوریه برای افزایش فشار بر آمریکا جهت اقدام مشابه علیه ایران استفاده کند.
او استدلال می‌کند که گذر زمان، تصمیم‌گیری را دشوارتر می‌سازد و آمریکا باید از فرصت‌ها برای «اقدام پیشگیرانه» بهره گیرد.

چند روز بعد، در ۹ سپتامبر ۲۰۱۳، جان کری (وزیر خارجهٔ آمریکا) پیشنهاد داد که اسد می‌تواند با واگذاری کامل زرادخانهٔ شیمیایی‌اش از حملهٔ آمریکا جلوگیری کند — پیشنهادی که در ظاهر «اتفاقی» به نظر می‌رسید اما بلافاصله از سوی سرگئی لاوروف وزیر خارجهٔ روسیه جدی گرفته شد و به توافقی برای خلع سلاح شیمیایی سوریه انجامید.

در همان زمان، پوتین مقاله‌ای در نیویورک تایمز منتشر کرد با عنوان «درخواستی برای احتیاط» (A Plea for Caution) که در آن نسبت به مداخلات نظامی آمریکا در دیگر کشورها هشدار داد و نوشت:

«آیا این در راستای منافع بلندمدت آمریکا است؟ من تردید دارم. میلیون‌ها نفر در سراسر جهان دیگر آمریکا را به‌عنوان الگوی دموکراسی نمی‌بینند، بلکه آن را قدرتی می‌دانند که صرفاً بر زور متکی است.»

در نتیجه، مواضع ایالات متحده و اسرائیل به سمت چارچوبی بین‌المللی برای تغییر رژیم در دمشق حرکت کرد — چارچوبی که بسیار شبیه طرح باراک بود، با تمرکز بر خلع سلاح شیمیایی به‌عنوان مقدمهٔ گذار سیاسی تحت نظارت سازمان ملل.

اما مذاکرات صلح ژنو به‌دلیل اختلاف دربارهٔ سرنوشت بشار اسد شکست خورد. در نهایت، آمریکا و اسرائیل با طرح روسیه برای خلع سلاح شیمیایی موافقت کردند ولی در برکناری اسد ناکام ماندند.

 در زیر ترجمهٔ دقیق و کامل متن تصویر این ایمیل را به فارسی می بینید:


از: جفری اپستین (jeevacation@gmail.com)
به: ایهود باراک (ehbarak1@gmail.com)
تاریخ: ۲۳ آوریل ۲۰۱۵، ساعت ۶:۵۰:۳۰ بعدازظهر

من بعد از صحبت با سرگی، با او گفت‌وگو کردم — او کمک خواهد کرد.
پیشنهاد می‌کنم برایش یادداشتی بفرستی که در آن بنویسی:
فکر می‌کنی پوتین و مشاورانش از گذراندن مدتی با جفری، برای گفت‌وگو دربارهٔ بازارها، ارز و نظام مالی در دنیای جدید با نرخ بهرهٔ صفر، بهره‌مند خواهند شد.
و این‌که من (جفری) فردی سیاسی نیستم.
او باید به چند پرسش خاص پاسخ دهد. امروز صحبت کن.


ایمیل از اپستین به باراک — ۲۳ آوریل ۲۰۱۵

طبق وعده، سرگئی بلیاکوف دعوت‌نامهٔ رسمی شرکت باراک در نشست اقتصادی بین‌المللی سن‌پترزبورگ (SPIEF) را به او تحویل داد، همراه با فهرستی از نام‌های مهم برای بررسی.
در ژوئن ۲۰۱۵، باراک در سن‌پترزبورگ با سرگئی لاوروف (وزیر خارجهٔ روسیه)، الویرا نابیولینا (رئیس بانک مرکزی روسیه) و شماری دیگر از نخبگان سیاسی و اقتصادی روس دیدار کرد.

اپستین صرفاً واسطه‌ای برای باراک نبود؛ بلکه دوست و مشاوری نزدیک بود که در سطوح عالی برای پیشبرد منافع امنیتی اسرائیل با او همکاری می‌کرد.
مکاتبات میان باراک و اپستین — همراه با اطلاعات منتشرشده از سفرها و فعالیت‌های اپستین در آن دوران — نشانگر سطح بالایی از همکاری میان آن دو است؛ همکاری‌ای که شامل تعامل با دولت‌های مختلف در مذاکراتی بود که هدف آن تقویت امنیت اسرائیل بود.

در یادداشتی که باراک پس از پایان نشست سن‌پترزبورگ ۲۰۱۵ برای اپستین فرستاد، فهرست بلندبالایی از رهبران کشورها، مقام‌های ارشد، و چهره‌های اقتصادی را ذکر کرد که با آن‌ها دیدار کرده بود، و نوشت که «تمام ملاقات‌ها عالی بودند.»

در همان زمان، اپستین نیز با شماری از مقام‌های دولت اوباما دیدار کرده بود، از جمله ویلیام برنز (سفیر سابق آمریکا در روسیه و رئیس بعدی سیا) و کاترین روملر (مشاور حقوقی کاخ سفید در دورهٔ اوباما).
در حالی که ایمیل‌ها تلاش‌های مشترک او و باراک را برای تأمین منافع امنیتی اسرائیل در سوریه روشن می‌سازند، هنوز این پرسش باز می‌ماند که اپستین در چه سطحی با دیگر مقام‌های آمریکایی و خارجی در ارتباط بوده است.

اگرچه همکاری باراک و اپستین به سقوط اسد یا حملهٔ نظامی آمریکا به ایران منجر نشد، اما نتیجهٔ دیپلماتیک بحران سوریه، از دید تل‌آویو، تهدید علیه اسرائیل را کاهش داد.
آن‌ها همچنین موفق شدند کانالی دیپلماتیک میان مسکو و تل‌آویو ایجاد کنند که در دههٔ بعدی جنگ‌ها، برای اسرائیل حیاتی شد.
اپستین همچنین کمک کرد تا باراک، مدت کوتاهی پس از کناره‌گیری از مقام وزارت دفاع اسرائیل، به ثروت قابل توجهی دست یابد — همکاری‌ای که چندین سال ادامه یافت.

یک روز پس از ارسال گزارش سفر سن‌پترزبورگ، باراک بار دیگر برای اپستین پیام فرستاد تا از او تشکر کند:

«سپاس بابت هماهنگی کل این ماجرا.»

 در ادامه ترجمهٔ دقیق متن تصویر آمده است:


موضوع: Re: SPIEF
از: ایهود باراک (ehbarak1@gmail.com)
به: جفری اپستین (jeevacation@gmail.com)
تاریخ: ۲۱ ژوئن ۲۰۱۵، ساعت ۰۰:۴۱ بامداد

بله، انجام دادم. خیلی هم عالی بود.
با احترام،
ایهود


در تاریخ ۲۰ ژوئن ۲۰۱۵، ساعت ۲۰:۳۸، جفری اپستین نوشت:

البته، خوشحالم که مفید بود.

پیش از آن، در همان روز ساعت ۱۳:۳۶، ایهود باراک نوشته بود:

جف سلام،
سپاس بابت هماهنگی کل این ماجرا.
با احترام،
ایهود


در تاریخ ۱۹ ژوئن ۲۰۱۵، ساعت ۲۱:۱۴، ایهود باراک نوشته بود:

جف سلام،
دیدارهای عالی‌ای داشتم.
با سرگئی (لاوروف) دیدار کردم و از او بابت همه چیز تشکر کردم.
با (MS) هم ملاقات داشتم — او تمایل خود را برای همکاری در زمینه‌ای از همکاری‌های فرهنگی ابراز کرد. پیشنهاد دادم دربارهٔ آن با تو صحبت کنیم.
دیدارهایم با رئیس بانک مرکزی، خانم نابیولینا، و وزیر خارجه، آقای لاوروف، هم بسیار خوب بود.
همچنین با کودرین، کوستین (از بانک VTB) و گِرِف (از اسبربانک) دیدار داشتم.
با چندین رئیس دولت سابق نیز گفت‌وگو کردم — همان‌هایی که هنگام دیدار پوتین با چارلی رُز با او نشسته بودند — و نیز با لرد مندل‌سون.
همچنین با مردی که همراه خانوادهٔ برانش در منزل تو بود ملاقات کردم. و چند نفر دیگر از شاخهٔ دیوید از خانوادهٔ R را هم دیدم.
هنوز باید فردا در یک پنل دیگر سخنرانی کنم.
در تماس بمانیم. هفتهٔ آینده در نیویورک خواهیم بود.
با احترام،
ایهود


توضیح کوتاه: این ایمیل‌ها مربوط به نشست اقتصادی بین‌المللی سن‌پترزبورگ (SPIEF) در ژوئن ۲۰۱۵ است.
باراک پس از دیدارهای فشرده با وزیر خارجهٔ روسیه سرگئی لاوروف، رئیس بانک مرکزی الویرا نابیولینا، و مدیران ارشد بانک‌های VTB و اسبربانک، از اپستین به‌خاطر هماهنگی و ترتیب دادن ملاقات‌ها تشکر می‌کند.

در واقع، این مکاتبه نشان می‌دهد که اپستین نقشی کلیدی در تنظیم دیدارهای سطح بالای باراک با مقامات و نخبگان روسی داشته است — از جمله شخصیت‌هایی که مستقیماً در حلقهٔ نزدیک به ولادیمیر پوتین قرار داشتند.

این مطلب چند روز پیش منتشر شد که متن اصلی آن به زبان انگلیسی است که می توانید در لینک زیر ملاحظه کنید:

https://www.dropsitenews.com/p/jeffrey-epstein-ehud-barak-putin-israel-russia-syria-war-depose-assad?utm_source=post-email-title&publication_id=2510348&post_id=177588780&utm_campaign=email-post-title&isFreemail=true&r=262mjm&triedRedirect=true&utm_medium=email