توزیع ثروت در آمریکا،  فقر و فروپاشی طبقه متوسط  

در ادامه مطلب مربوط به پیامدهای نئولیبرالیسم در امریکا در چند دهه گذشته، در این بخش به چگونگی توزیع ثروت و تاثیر آن در عرصه های گوناگون زندگی مردم پرداخته ام. 

توزیع عادلانه ثروت، بخش مهمی از سلامت اقتصادی هر جامعه است. در آمریکا طی چند دهه اخیر توزیع ثروت به شکلی نامناسب در مقایسه با دهه ۶۰ و ۷۰ صورت پذیرفته و این امر موجب ایجاد شکاف بزرگ و بی سابقه ای میان اقشار و طبقات مختلف در کشور شده است. شکاف طبقاتی گرچه در جامعه وجود دارد اما با ستم و تبعیض جنسیتی و نژادی و قومی این شکاف بیشتر افزایش می یابد.

یکی از منابع اصلی ثروت، توزیع درآمد و دستمزد در یک کشور است. در مطلب گذشته معجزه نئولیبرالیسم، تقسیم فقر و از بین بردن فرصت های برابر نگاهی داشتیم به میزان اشتغال، حداقل دستمزد و میزان دستمزد بر اساس حرفه های گوناگون و تفاوت دستمزد میان کارمندان و مدیران و اختلاف دستمزد میان طبقات گوناگون در این کشور. در این قسمت با نگاهی دیگر به توزیع درآمد و دستمزد در میان گروه های مختلف مردم پرداخته وتاثیر مستقیم آن را در توزیع و انباشت ثروت در امریکا در ۵۰ ساله گذشته مطالعه می کنیم. در این قسمت بر اساس اطلاعات موجود از سال ۱۹۶۳ تا ۲۰۱۶ به بررسی این روند می پردازم.*

قبل از آغاز صحبت بهتر است در رابطه با دو اصطلاح  دهک و یا صدک که در این مطلب از آنها استفاده می شود توضیحی داده شود.

اگر کلیه خانواده ها را بر اساس میزان در آمد آنها از پایین به بالا ردیف کرده و سپس به ده گروه جمعیتی مساوی تقسیم کنیم، هر گروه یک دهک خوانده می شود، و اگر به صد گروه جمعیتی مساوی تقسیم کنیم، به هر کدام از این گروه ها یک صدک می گوییم. هر دهک شامل ده صدک است. پس با توجه به اینکه امریکا ۳۲۰ میلیون جمعیت دارد وقتی از دهک صحبت می کنیم منظور گروهای ۳۲ میلیون نفری است که به ترتیب میزان ثروت و یا درآمد از عدد یک تا ۳۲ میلیون قرار می گیرند. پس دهک اول می شود ۳۲ میلیون نفر اول با کمترین درآمد، دهک دوم می شود گروه جمعیت ۳۲ میلیون نفر دوم، و به همین ترتیب تا دهک آخر که می شود ۳۲ میلیون نفر آخر با بالاترین درآمد. وقتی از دهک ها و صدک های خانوادگی صحبت می کنیم با توجه به اینکه در امریکا در سال ۲۰۱۸ کمی بیشتر از ۸۳ میلیون خانواده وجود داشته است پس هر دهک می شود ۸.۳ میلیون خانواده و هر صدک می شود ۸۳۰ هزار خانواده .

شناخت و ترکیب جمعیت در امریکا به فهم بهتر این مطلب کمک می کند. به همین منظور دو نمودار زیر را تهیه کرده ام. در این نمودار ها تعداد کل جمعیت، جمعیت بر اساس سن، جنس، و ویژگی های نژادی و همچنین و تعداد و انواع خانواده ها بر اساس سرپرستی آنها نشان داده شده است.

نمودار زیر تعداد و انواع خانواده ها بر اساس سرپرستی آنها را در دو مقطع زمانی ۱۹۵۰ و ۲۰۱۸ نشان می دهد. 

میزان درآمد یکی از عوامل اصلی اختلاف طبقاتی و سطح زندگی در آمریکاست که در طول چند دهه گذشته به نفع دهک بالای هرم طبقاتی در کشور عمل نموده است. 

در نمودار زیر مقایسه صدک ۱۰، صدک ۵۰ و صدک ۹۰ را می بینید. سهم درآمد سالانه صدک ۱۰ (به رنگ آبی) طی سالهای ۱۹۶۳ تا ۲۰۱۶ تقریبا تغییری نداشته و از ۱۳۲۶۲ دلار به ۱۴۴۵۹ افزایش یافته و جالب است که این سهم در سال ۲۰۱۰ حتی کمتر از سال ۱۹۶۳ بوده است و این در حالیست که سهم صدک  ۹۰ در همین سالها از ۹۵۲۶۸ دلار به ۱۸۲۸۲۶ دلار افزایش یافته است، که در حقیقت دو برابر شده است. سهم صدک  ۵۰ نیز تغییر چندانی نکرده و از ۴۷۰۲۶ به ۶۴۹۵۹ افزایش یافته است.

 حال اگر ۱۹۷۰ را مبدا مقایسه خود قرار دهیم، نتایج شگفت انگیز است. در مقایسه با سال ۱۹۷۰ درآمد صدک ۱۰ از ۱۷۳۵۵ به ۱۴۴۵۹ دلار در سال  ۲۰۱۶کاهش پیدا کرده است و درآمد صدک ۵۰ نیز در این دوره تقریبا یکسان باقی مانده و این در حالیست که درآمد صدک ۹۰ حداقل  ۶۳۰۰۰ دلار افزایش پیدا کرده است.

مقایسه دو دوره  در دو نمودار زیر نشانگر تاثیر نئولیبرالیسم بر توزیع درآمدهاست: نمودار نخست مربوط به دوره پیش از کارتر که پایان دوران اقتصاد کینزی در امریکاست و نمودار بعدی مربوط به دوره پس از کارتر که آغاز پیشبرد روش های نئولیبرالی در آمریکاست.

نمودار نخست در زیر مربوط به دوره پیش از کارتر است که تا سال ۱۹۷۵ را در بر می گیرد. در این دوره چنانکه ملاحظه می کنید درآمد صدک ۱۰  از ۱۳۲۸۶ به ۱۶۶۲۱ دلار افزایش پیدا کرده است، یعنی ۱.۲۵ برابر شده است. درآمد صدک ۵۰ از ۴۷۰۲۶ دلار به ۵۸۳۳۸ دلار افزایش پیدا کرده که ۱.۲۴ برابر شده و درآمد صدک ۹۰ از ۹۵۲۶۸ به ۱۲۱۱۰۴ دلار افزایش یافته که ۱.۲۷ برابر شده است. در این دوران چنانکه می بینید افزایش میزان درآمد در این دوره ۱۲ ساله تقریبا برای هر سه گروه تقریبا یکسان بوده است.

در نمودار زیر دوره پس از کارتر را که می توان مرحله اول نئولیبرالیسم در امریکا خواند می توانید ملاحظه کنید که نشان می دهد چگونه اختلاف درآمد به شکل تصاعدی به نفع صدک ۹۰ تغییر کرده در حالیکه برای صدک ۱۰ این میزان کاهش پیدا کرده، صدک ۱۰ در این دوره ۴۰ ساله ۲۴۶۵ دلار از درآمدش کاسته شده است. صدک ۵۰ درآمدش کمتر از یک درصد (۰.۰۸ ) افزایش یافته است. صدک ۹۰ در این دوره درآمدش تقریبا ۶۰ هزار دلار افزایش یافته یعنی ۱.۴۶ برابر شده است. این اعداد بهترین شواهد برای نشان دادن پیامدهای روش های نئولیبرالیسم در زندگی واقعی مردم در آمریکاست. 

نمودار زیر همین تغییرات را در برش های ده ساله نشان می دهد. مقایسه درآمدها در دوره ریگان بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ از این نظر بسیار قابل توجه است. 

در نمودار زیر نیز چند دوره را با هم مقایسه کرده ام که  نتایج آن شگفت انگیز است.

  • دوره اول که از ۱۹۶۳ تا ۱۹۸۰ بوده و در آمد در این دوره برای هر سه گروه مورد نظر افزایش پیدا کرده است.
  • دوره دوم از ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ است که دوره ریاست جمهوری ریگان است، در این دوره درآمد صدک ۵۰ و ۹۰ افزایش یافته است در حالیکه درآمد صدک ۱۰ کاهش پیدا کرده است.
  • دوره سوم از ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۶ است که درآمد صدک ۵۰ و ۹۰ افزایش یافته اما باز درآمد صدک ۱۰ کاهش پیدا می کند. البته در این دوره و دوره پیش از آن درآمد صدک ۵۰ بسیار اندک افزایش داشته است. در دوره دوم (  ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰  ) درآمد صدک ۵۰ از ۵۶۷۴۵ به ۵۹۵۳۴ افزایش یافته که افزایش خالص آن ۲۷۸۹ دلار است در حالیکه در همین دوره افزایش درآمد صدک ۹۰ برابر ۱۷۷۱۲ دلار است. در دوره سوم (  ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۶ ) افزایش درآمد صدک ۵۰ برابر ۵۴۲۵ دلار است در حالیکه صدک ۹۰ برابر ۴۰۶۱۴ افزایش درآمد داشته است و تاسف آور این است که صدک ۱۰ که محروم ترین بخش از جمعیت کشور است در دوره دوم ۴۲۹ دلار و در دوره سوم ۲۲۲ دلار از درآمد خود را دست داده است. 

در نمودارهای زیر کل خانوارها به پنج گروه تقسیم شده اند، چهار گروه اول هر کدام نشان دهنده یک پنجم از کل خانوارها هستند که شامل ۸۰ درصد کل خانوارها در آمریکاست. برای این چهار گروه سقف یا حداکثر درآمد آنها در نظر گرفته شده است، برای گروه پنجم حداقل میزان درآمد آنها در نظر گرفته شده است. این گروه ۵ درصد بالای کشور از نظر درآمد هستند، یعنی ثروتمند ترین گروه بین سالهای ۱۹۶۷ تا ۲۰۱۸. قابل توجه است که حداقل درآمد ۵ % بالا تقریبا ۱۰ برابر حداکثر درآمد ۲۰% اول، ۵ برابر حداکثر درآمد ۲۰% دوم، ۳ برابر حداکثر درآمد ۲۰% سوم و ۲ برابر حداکثر درآمد ۲۰% چهارم افزایش داشته است. 

با توجه به میزان درآمد که منبع اصلی انباشت ثروت است می توان به ریشه اصلی این نابرابری در امریکا در چند دهه گذشته نظر انداخت. در زیر به توزیع ثروت برای بخش های مختلف در امریکا می پردازم.

توزیع ثروت در امریکا در نیم قرن گذشته

طی ۵۰ سال گذشته متوسط ثروت افزایش یافته است، اما نه برای همه گروه ها و نه به یک اندازه. نابرابری در میزان انباشت ثروت بسیار بیشتر از نابرابری در میزان درآمد است. بین سالهای ۱۹۶۳ تا ۲۰۱۶ برای صدک ۱۰، یعنی خانواده های دارای کمترین ثروت، میزان ثروت آنها از منهای ۱۸ دلار در سال ۱۹۶۳ به منهای ۹۵۰ دلار در سال ۲۰۱۶ کاهش پیدا کرده است. در حقیقت این گروه که در برش یک دهم خانوارهای با پایین ترین درآمد را تشکیل می دهند ۹۵۰ دلار بدهی بالا آورده اند.

خانواده های در میانه نردبان ثروت، یعنی صدک ۵۰،  ثروت شان به دو برابر افزایش یافته است. خانواده های نزدیک به بالای نردبان ثروت، یعنی صدک ۹۰ نیز ثروت شان پنج برابر شده است.

ثروت خانواده هایی که در صدک ۹۹ هستند – به عبارت دیگر ، آنهایی که ثروتمندتر از ۹۸ درصد از کل خانواده ها هستند، ثروت شان هفت برابر شده است. این تغییرات نابرابری ثروت را به میزان قابل توجهی افزایش داده است. در سال ۱۹۶۳ خانواده های نزدیک به بالای نردبان ثروت، شش برابر (یا ۶ دلار در مقابل هر ۱ دلار) ثروت خانواده های وسط نردبان را داشتند. اما در سال ۲۰۱۶ ثروت  آنها ۱۲ برابر ثروت خانواده های میانه نردبان ثروت شده است.

تفاوت دو نمودار بالا و پایین در این است که در نمودار بالا سه مقطع زمانی ۱۹۶۳، ۲۰۰۱ و ۲۰۱۶ در نظر گرفته شده و در نمودار پایین عمدا به دلیلی که توضیح می دهم به جای مقطع ۲۰۰۱ مقطع ۱۹۹۵ را برگزیده ام. 

آنچه در نمودار بالا قابل ملاحظه است این است که ثروت همه جمیعت از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۹۵ افزایش پیدا کرده است، گرچه هیچ نسبت منطقی در این تغییرات وجود ندارد اما در مجموع همه صدک ها افزایش ثروت داشته اند. مثلا صدک ۱۰ از منهای ۱۸ دلار به ۹۴ دلار یعنی ۱۱۲ دلار افزایش ثروت داشته و صدک ۹۹ ثروتش از ۱۴۵۷۲۰۱ دلار  به ۳۸۵۱۴۳۱ دلار افزایش پیدا کرده است، یعنی تقریبا بیش از ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار به ثروت اش اضافه شده است. اما در دوره بعدی سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۶ می بینیم که صدک ۱۰،صدک ۲۰،صدک ۳۰ و صدک ۴۰ همگی بخشی از ثروت خود را نسبت به سال ۱۹۹۵ از دست می دهند، یعنی ۴۰ % از مردم امریکا در این دوره ثروت خود را از دست داده اند و این در حالیست که ثروت  صدک ۹۰ تقریبا ۲ برابر شده و ثروت صدک ۹۹ با افزایش تقریبا ۷ میلیون دلار به ۳ برابر افزایش یافته است. این نمودار نشان می دهد که چگونه فاصله طبقاتی از نظر انباشت ثروت در این دوره بین صدک های پایینی و بالایی زیاد ترشده و طبقه متوسط در این دوران کوچک تر شده است.

در نمودار زیر باز به جای مقطع ۱۹۹۵ سال ۱۹۸۹ را در نظر گرفته ام. این سال از این بابت اهمیت دارد که پایان دوره ریگان در ریاست جمهوری است و می تواند برای مقایسه با دیگر دوره ها به عنوان اولین دهه از تسلط نئولیبرالیسم بر زندگی مردم و پیامدهای آن مورد توجه قرار گیرد.

سیاهچال فقر و بدبختی 

فاجعه بار ترین پیامد فاصله طبقاتی در وضعیت ده تا صدک پایین ثروت مشاهده می شود، یعنی از صدک اول تا صدک دهم. ثروت صدک اول در سال ۱۹۶۳ منهای ۶۴۰۵ دلار بوده است که در سال ۱۹۸۹ به منهای ۱۵۱۵۱ دلار و در سال ۲۰۱۶ به منهای ۸۰۶۲۰ دلار افزایش پیدا می کند. چنانکه می بینید تمامی خانوادهایی که در بین ۱ تا ۱۰ درصد اول قرار گرفته اند روز بروز در فقر بیشتری فرو رفته و هیچ چشم انداز امیدی برای بیرون آمدن از این سیاه چاله فقر و بدبختی برایشان قابل رویت نیست. اینجا سیاهچالی است که بیش از ۱۰% از مردم امریکا در آن مانده اند. اینجا بیش از ۳۲ میلیون نفر در فقر کامل بسر می برند و در این جاده یکطرفه و به سوی نابودی روان هستند.

در نمودار زیر میزان ثروت (سال ۲۰۱۶)  و درآمد این گروه را (سال ۲۰۱۸) نشان داده ام. درآمد را در قسمت راست محور و میزان ثروت را در قسمت چپ محور می بینید. 

ثروت خالص خانواده ها در امریکا 

متوسط ثروت خالص خانوادها را در نمودار زیر بر اساس تقسیمات ۲۰ درصدی ملاحظه می کنید که برای روشن ساختن تراکم صعودی ثروت، باز در میان ۲۰ درصد بالا دو دهک در نظر گرفته شده است. یعنی این گروه ۲۰ درصدی بالا را به دو بخش تقسیم کرده ام، بخش اول خانواده های بین ۸۰ تا ۹۰ درصد و بخش دوم خانواده های بین ۹۰ تا ۱۰۰ درصد. آنچه در این نمودار قابل توجه است تفاوت متوسط ثروت خالص میان این گروهای ۲۰ درصدی است. گروه دوم ثروت اش ۱.۴ برابر گروه اول است. گروه سوم ثروت اش ۱.۶ برابر گروه دوم است. گروه چهآرم ثروت اش ۱.۸ برابر گروه سوم است. گروه پنجم ثروت اش بیشتر از ۱۲ برابر گروه چهارم است. البته اگر به دو دهک درون این گروه پنجم نگاه کنیم می بینیم که دهک پایین ۲ برابر گروه چهارم ثروت دارد و دهک بالا ثروت اش ۵.۹ برابر ثروت دهک پایین است. 

متوسط ثروت خالص خانواده بر اساس سن و سال نیز از چند نظر قبل بررسی است. اول اینکه در دوران اخیر جمعیت پیرتر پولدار تر شده است که نشاندهنده انباشت ثروت در طول چند دهه گذشته است. فقدان یک سیستم عادلانه مالیات بر ثروت نیز نقش مهمی در پولدارتر شدن جمعیت پیر دارد.  

جالب است که ثروت هر فرد را در دوران مختلف سنی ملاحظه کنید و اینکه چگونه میزان این ثروت طی سالهای ۱۹۸۹ تا ۲۰۱۶ به سنین بالاتر منتقل شده است.

در نمودار زیر رابطه مستقیم دستمزد و انباشت ثروت را در سه مقطع زمانی برای ۵ گروه با در نظر گرفتن سقف درآمد یا دستمزد آنها تهیه کرده ام که نشان می دهد که چگونه خانواده های با درآمدهای پایین از نظر میزان ثروت روزبروز فقیرتر شده و خانواده های با درآمدهای بالا به ثروت شان افزوده می شود و این فاصله طبقاتی پس از طی چند دهه دیگر هرگز قابل ترمیم نیست و امکان جابجایی افراد از طبقه ای به طبقه دیگر را بطور کلی از بین می برد. در قسمت پایین، جدول دستمزد را می بینید که دستمزد را برای همه گروهها در این سه مقطع زمانی نشان می دهد و در قسمت بالا توزیع ثروت را برای گروه های مشابه در همین دوره های زمانی می بینید.. به قسمت بالا که جدول نشان دهنده ثروت است اگر دقت کنید می بینید که ثروت صدک ۲۰  در این دوره تاریخی ۳۳ ساله از ۶۲۹۳ دلار به ۴۸۰۰ دلار کاهش پیدا کرده است، در همین دوره می بینید که ثروت صدک ۴۰ از ۴۸۹۲۱ ابتدا در سال ۱۹۸۹ به ۴۷۹۷۱ کاهش یافته و سپس به ۴۹۱۰۰ دلار رسیده است. یعنی ثروت این گروه فقط در این ۳۳ سال ۱۷۹ دلار بیشتر شده است. حالا اگر به صدک ۸۰  و صدک ۹۵ نگاه کنید می بینید در این دوره ۳۳ ساله دهک هشتم بیشتر از ۲۲۰ هزار دلار و صدک ۹۵ بیشتر از یک میلیون و ۴۰۰ هزار دلار به ثروت اش اضافه شده است. 

نمودار زیر نشان دهنده شکاف طبقاتی در امریکا میان صدک ۱ و صدک ۹۹ است. در سال ۲۰۱۶ این شکاف چنانکه می بینید به بیشتر از ۱۰۴۸۰۰۰۰ دلار رسیده است و به یقین در حال حاضر در سال ۲۰۲۰ این شکاف عمیق تر شده و احتمالا در این روزها از مرز  ۱۲ میلیون دلار نیز گذشته است. در این نمودار می بینید که ثروت یک نفر که در این رده قرار گرفته بیشتر از ثروت ۱۲ میلیون نفر است که در صدک اول قرار دارند.

در این قسمت نگاهی می کنیم به توزیع ثروت از زاویه ای دیگر. در نمودار زیر توزیع ثروت را در سه مقطع زمانی در سال ۱۹۶۳ و ۱۹۸۳ و ۲۰۱۶ بررسی کرده ام که اینبار توجه به ۵ گروه است، صدک ۱۰، صدک ۵۰، صدک ۹۰، صدک ۹۵ و صدک ۹۹.

با مشاهده نمودار زیر به این نتیجه می رسیم که:

  • فقیرترین خانواده ها که به صدک ۱۰ تعلق دارند،  گرچه در ۱۹۶۳ ثروتی ندارند اما در سال ۲۰۱۶ مقدار ۹۵۰ دلار قرض دارند.
  • صدک ۵۰ خانواده هایی هستند که در میانه قرار گرفته اند، این گروه ثروتمند تر شده و ثروت آنها تقریبا ۲ برابر شده است .
  • صدک ۹۰ خانواده هایی هستند که کمی نزدیکتر  به راس هرم ثروت قرار دارند، این خانواده ها باز ثروتمند تر شده و ثروت آنها تقریبا ۵ برابر شده است. 
  • صدک ۹۵ خانواده هایی هستند که فاصله کمتری با راس هرم ثروت دارند، این خانواده ها باز ثروتمند تر شده و ثروت آنها بیشتر از۵.۸ برابر شده است. 
  • صدک ۹۹ خانواده هایی که با فاصله یک صدک از راس هرم ثروت قرار گرفته اند، از دیگر گروه ها در این بررسی از همه ثروتمندتر شده اند. ثروت آنها در این فاصله زمانی بیشتر از ۷ برابر شده است. 

آنچه در این نمودارها قابل توجه است مقایسه دوره اول با دوم و دوم با سوم است. دوره اول فاصله ۲۰ ساله ایست تا دوران ریاست جمهوری ریگان، و دوره دوم از سال دوم ریاست جمهوری ریگان است تا ۲۰۱۶ یعنی یک دوره ۳۵ ساله با تسلط کامل شیوه های نئولیبرالی. 

صدک ۱۰:

  • از ۱۹۶۳ تا ۱۹۸۳ ثروت اش از منهای ۱۸ به ۷۲۴ دلار می رسد یعنی ۷۴۲ دلار به ثروت اش اضافه می شود. 
  • از ۱۹۸۳ تا ۲۰۱۶ ثروت اش از ۷۲۴ دلار به منهای ۹۵۰ دلار کاهش پیدا می کند، یعنی در این دوره ۱۶۷۴ دلار از دست می دهد.

صدک ۵۰:

  • در دوره اول ثروت اش دو برابر می شود یعنی ۴۱۷۱۸ دلار به ثروت اش افزوده می شود.
  • در دوره دوم ۱۹۸۳ تا ۲۰۱۶، کمتر از ۱۵ هزار دلار به ثروت اش اضافه می شود.

حالا اگر به صدک ۹۰ و یا صدک ۹۵ و صدک ۹۹ نگاه کنید می بینید که در دوره اول ثروت آنها دو برابر شده و در دوره دوم بیشتر از دو برابر افزایش یافته است. این دو دوره تفاوت آشکار سهم گروه های مختلف از ثروت را در دوره پیش و پس از تسلط نئولیبرالیسم در امریکا بخوبی نشان می دهد. 

در طی۶۰ سال گذشته با توجه به اینکه تولید نا خالص ملی افزایش چشم گیری داشته سهم مردم زحمتکش جز فقر و بدهی بیشتر نبوده است و فقط صدک های بالا و بویژه ۱% بالای کشور به ثروت افسانه ای دست پیدا کرده است.

توزیع ثروت با توجه به ویژگی های نژادی

در تاریخ آمریکا همیشه توزیع ثروت به شکل ناعادلانه ای صورت گرفته است و سفید پوست ها همیشه  سهم بیشتری از ثروت را به خود اختصاص داده اند اما این روند بخصوص طی دوران ریگان و پس از تسلط نولیبرالیسم در این کشور روزبروز بدتر شده و در نتیجه فاصله طبقاتی به شکل تصاعدی افزایش یافته است. این شکاف و فاصله طبقاتی از دو جنبه قبل بررسی است، فاصله طبقاتی میان مردم به طور کلی و فاصله بر اساس جنس و نژاد به طور خاص.

در آمریکا توزیع ثروت و تقسیم درآمد از جنبه های مختلف قابل بررسی است. مثلا جمعیت سیاه پوست و یا آفریقایی تبارهای آمریکایی  نسبت به همه گروهای دیگر ساکن این سرزمین و دیگر نژادها  کمترین بهره را از درآمد و دستمزد می برند. چانکه در جدول زیر می بینید سیاهپوستان از نصف درآمد میانه آسیایی ها برخوردارند. سیاه پوستان ۲۸ هزار دلار کمتر از درآمد میانه سالانه سفیدپوست ها در سال ۲۰۱۷ داشته اند. این نسبت در سالهای پیش از آن  به مراتب بدتر بوده است. سرخ پوست ها یا بومیان آمریکایی در مقام ششم قرار دارند و لاتین تبارها نیز بعد از بومیان آمریکایی و آفریقایی تبارهای آمریکایی از نظر دستمزد در مقام پنجم قرار دارند . 

زنان نیز نسبت به مردان از دستمزد کمتری برخوردارند و زنان سیاه پوست در مجموع از کمترین دستمزد در امریکا برخوردارند.

نمودار زیر نشان دهنده متوسط میزان ثروت در درمیان چند گروه نژادی است که سفید پوستان White ، سیاهان Black ، مردم آمریکایی لاتین تبار، Hispanic و غیر سفید پوستان، Nonwhite را در نظر گرفته و اطلاعات آن مربوط به سالهای  ۱۹۶۳ تا ۲۰۱۶ است. این نمودار نشان دهنده رابطه مستقیم میان رنگ پوست و تقسیم ثروت در امریکاست که در تمام ۶۰ سال گذشته وجود داشته و روز به روز هم این شکاف بیشتر شده است. در این نمودار رنگ آبی نشان دهنده سفید پوستان، رنگ سبز غیر سفید پوستان، رنگ صورتی برای سیاهان و رنگ سیاه برای آمریکای لاتین تبارها به کار رفته است. 

نمودار زیر نشاندهنده ثروت متوسط  Average Wealth  در سال ۲۰۱۶ است. چنانکه می بینید خانواده های سیاهپوست کمترین ثروت متوسط را دارند که ۵۱ هزار دلار کمتر از ثروت متوسط یک خانواده اسپانیایی تبار و ۷۸۰ هزار دلار کمتر از ثروت متوسط یک خانواده سفید پوست است.

در نمودار زیر میانگین انباشت ثروت را بر اساس جنس و نژاد مشاهده می کنید که به خوبی تبعیض را در هر دو مورد نشان می دهد. چنانکه می بینید تفاوت ثروت مرد سفید با زن سفید حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار دلار است در حالیکه این تفاوت میان مرد سفید و زن اسپانیایی تبار که متوسط ثروت او از همه پایین تر است بیشتر از یک میلیون و ۵۰۰ هزار دلار می باشد. جالب است که اختلاف متوسط ثروت میان زن و مرد سیاه پوست در بین این سه گروه از همه کمتر است. 

برای نمونه این نمودارها نشان می دهند که چگونه بین سالهای ۱۹۸۳ تا ۲۰۱۶ این روند به ضرر سیاهپوستان و اسپانیایی تبار ها ادامه پیدا کرده است و سیاهان روزبروز از دیگر گروهها فقیر تر شده اند. برای دیدن تغییرات در این مورد در طول ۴۵ ساله گذشته به نمودارهای زیر نگاه کنید.

در نمودر زیر میانگین Mean ارزش دارایی های یک خانواده را در سال ۲۰۱۶ در آمریکا بر اساس نژاد آنها می بینید. در این نمودار نیز سه گروه مورد سفید پوستان، سیاهپوستان و اسپانیایی تبار ها در نظر گرفته شده اند.

ثروت متوسط یک خانواده بر اساس نژاد

برای درک بهتر فاصله طبقاتی-نژادی بهتر است به آماری که در این حوزه وجود دارد مراجعه کرد. برای این منظور دو نمودار زیر را تهیه کرده ام که توزیع ثروت را در رابطه با نژاد نشان می دهند.

در دو نمودار زیر متوسط Average ثروت و میانه Median ثروت را برای متولدین سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۵۱ می بینید. این دو نمودار از این جهت قابل توجه است که میزان ثروت افراد را بر اساس سن و نژاد نشان می دهد.

نمودار اول نشاندهنده متوسط ثروت است. مثلا اگر به سال ۱۹۸۳ که اولین سال در این نمودار است توجه کنید، یعنی زمانی که سن افراد بین ۳۲ تا ۴۰ سال است، می بینید تفاوت متوسط ثروت افراد سفید و سیاه تقریبا ۱۴۷ هزار دلار است. همین دو گروه سنی را اگر در سال ۲۰۱۶ که سن افراد بین ۶۵ تا ۷۳ سال است با هم مقایسه کنید می بینید که این تفاوت متوسط ثروت به بیش از یک میلیون و ۱۳۴ هزار دلار رسیده است. این نمودار نشان می دهد که سفید ها  با میانگین سنی ۵۳ سال به بالا به نسبت هم سنین سیاهپوست خود بیشتر از یک میلیون دلار بیشتر ثروت دارند. سقف متوسط ثروت برای سفید ها در تمام این دوران (سنین ۵۰ سالگی به بالا) همیشه بالاتر از یک میلیون و ۲۰۰ هزار دلار بوده در حالیکه برای شهروندان سیاهپوست هرگز به بیشت از ۲۸۰ هزار دلار نرسیده است. آنچه در اینجا قابل توجه است تاثیر این انباشت ثروت در فراهم ساختن فرصت ها برای کودکان خانواده، انتخاب محل سکونت، آینده زندگی فرزندان آنها، امکان دسترسی خود و فرزندانشان به آموزش دانشگاهی و تامین سلامت و بهداشت، تغذیه سالم، تفریحات و استفاده از دیگر مواهب زندگی برای این خانواده هاست. این آمارها در حقیقت نشان دهنده دو دنیای متفاوت برای دو گونه نژادی است که به ظاهر هر دو شهروند یک کشور بوده و از حقوق مساوی برخوردارند و سیستم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی این کشور مدعی است که همه شهروندان این کشور از فرصت های برابر بهره مند هستند. 

نمودار زیر میانه Median ثروت را برای متولدین سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۵۱ را نشان می دهد. در این نمودار نیز می بینید که چگونه تقسیم ثروت با توجه به نژاد در این دوره رابطه مستقیم دارد. با نگاهی به نمودار متوجه می شویم که میانه ثروت سفیدها در تمام این دوره از ۸ برابر تا ۳۲ برابر ثروت سیاهپوستان در نوسان است. توجه کنید که ۸ برابر تا ۳۲ برابر ثروت بیشتر فقط به خاطر رنگ پوست چگونه توانسته است به یک ابزار تبیعض سیستماتیک بر علیه سیاهپوستان تبدیل شده و آنها را به حاشیه جامعه رانده و سیستم جدایی سازی نژادی Segregation را همچنان ۶۰ سال پس از لغو آن پا برجای نگاه دارد. 

وضعیت مسکن در امریکا 

وضعیت مسکن در امریکا نیز با توجه به نژاد همچون دیگر موارد است. در این زمینه نیز سفید پست ها به طور متوسط نزدیک به ۳۰ درصد بیشتر از سیاهپوستان صاحب مسکن هستند و قیمت متوسط مسکن آنها نیز بمراتب گران تر از قیمت مسکن سیاهپوستان و یا اسپانیایی تبارهاست. در نمودار زیر سهم مالکیت مسکن بین سالهای ۱۹۸۳ تا ۲۰۱۶ را بر اساس نژاد می بینید. 

تعداد مردم ساکن خانه هایی که از یارانه های دولتی Subsidized Housing  استفاده می کنند در طی سالهای گذشته تغییر کرده است که دلایل مختلفی دارد. چنانکه می بینید بیش از ۹ میلیون و ۴۰۰ هزار خانوار در سال ۲۰۱۹ از آن امکانات استفاده کرده اند. اینها مردمی هستند که به دلیل فقدان درآمد کافی قادر به پرداخت اجاره ماهانه خود نبوده و به نسبت درآمد خود از کمک دولتی برای پرداخت اجاره ماهانه استفاده می کنند. چنانکه می بینید طی ۲۰ ساله گذشته این تعداد تقریبا یک میلیون خانوار افزایش پیدا کرده است.

میزان پس انداز در دوران بازنشستگی در امریکا 

در نتیجه تبعیض در دوران اشتغال، میزان پس انداز در دوران بازنشستگی بر اساس نژاد بسیار متفاوت است. نمودار زیر نشان دهنده تفاوت هنگفت در میزان پس انداز در دوران بازنشستگی و رشد روزافزون این تفاوت طی سالهای ۱۹۸۹ تا ۲۰۱۶ است.

وام های دانشجویی 

طی چند دهه گذشته خانواده های دانشجویان سیاه پوست به طور متوسط نسبت به خانواده های سفید پوست بدهی بیشتری در رابطه با وام دانشجویی داشته اند. دلیل اصلی آن نداشتن منابع مالی لازم و کافی برای حمایت از فرزندانشان در دوران تحصیل است. چنانکه می بینید ۴۲ درصد از خانواده های سیاه پوست در سال ۲۰۱۶ بیشتر از ۱۴۰۰۰ دلار بدهی وام دانشجویی دارند در حالیکه این بدهی برای ۳۴ درصد خانواده های سفید پوست و کمتر از ۱۱۰۰۰ دلار است. در دو نمودار زیر درصد جمعیت نژادی با بدهی وام های دانشجویی را در سال های گوناگون می بینید.

بر اساس اطلاعات Federal Reserve بانک مرکزی امریکا، ۳۰ سال پیش  ۱% از جمعیت امریکا تقریباً یک چهارم کل ثروت جامعه را در اختیار داشته اند در حالیکه امروزه تقریباً یک سوم کل ثروت را در اختیار دارند و این در حالیست که ۵۰% پایین جمعیت ۳۰ سال پیش ۳.۷ % از کل ثروت را داشته و امروز ثروت آنها به ۱.۹% کل ثروت کاهش پیدا کرده است.

طبق این گزارش ثروت ۱% بالا حدود ۲۳ برابر ثروت نیمه پایین کشور است. ثروت ۱۰% بالا تقریبا ۲.۳ برابر ثروت ۹۰ % جمعیت پایین کشوراست.

در هیچ دوره ای در تاریخ بشریت چنین فاصله طبقاتی که امروز در امریکا وجود دارد، وجود نداشته است. 

در آینده به مساله فقر در امریکا می پردازم.

رضا فانی یزدی 

دهم ماه جولای ۲۰۲۰ 

* برای تهیه این مطلب و مطالب گذشته از منابع زیر استفاده شده است.

https://www.census.gov/
https://www.bls.gov/
https://www.dol.gov/
https://www.worldbank.org/
https://www.cbpp.org/
https://www.statista.com/
https://www.wikipedia.org/
https://www.federalreserve.gov/

توزیع ثروت در آمریکا،  فقر و فروپاشی طبقه متوسط  

در ادامه مطلب مربوط به پیامدهای نئولیبرالیسم در امریکا در چند دهه گذشته، در این بخش به چگونگی توزیع ثروت و تاثیر آن در عرصه های گوناگون زندگی مردم پرداخته ام. 

توزیع عادلانه ثروت، بخش مهمی از سلامت اقتصادی هر جامعه است. در آمریکا طی چند دهه اخیر توزیع ثروت به شکلی نامناسب در مقایسه با دهه ۶۰ و ۷۰ صورت پذیرفته و این امر موجب ایجاد شکاف بزرگ و بی سابقه ای میان اقشار و طبقات مختلف در کشور شده است. شکاف طبقاتی گرچه در جامعه وجود دارد اما با ستم و تبعیض جنسیتی و نژادی و قومی این شکاف بیشتر افزایش می یابد.

یکی از منابع اصلی ثروت، توزیع درآمد و دستمزد در یک کشور است. در مطلب گذشته معجزه نئولیبرالیسم، تقسیم فقر و از بین بردن فرصت های برابر نگاهی داشتیم به میزان اشتغال، حداقل دستمزد و میزان دستمزد بر اساس حرفه های گوناگون و تفاوت دستمزد میان کارمندان و مدیران و اختلاف دستمزد میان طبقات گوناگون در این کشور. در این قسمت با نگاهی دیگر به توزیع درآمد و دستمزد در میان گروه های مختلف مردم پرداخته وتاثیر مستقیم آن را در توزیع و انباشت ثروت در امریکا در ۵۰ ساله گذشته مطالعه می کنیم. در این قسمت بر اساس اطلاعات موجود از سال ۱۹۶۳ تا ۲۰۱۶ به بررسی این روند می پردازم.*

قبل از آغاز صحبت بهتر است در رابطه با دو اصطلاح  دهک و یا صدک که در این مطلب از آنها استفاده می شود توضیحی داده شود.

اگر کلیه خانواده ها را بر اساس میزان در آمد آنها از پایین به بالا ردیف کرده و سپس به ده گروه جمعیتی مساوی تقسیم کنیم، هر گروه یک دهک خوانده می شود، و اگر به صد گروه جمعیتی مساوی تقسیم کنیم، به هر کدام از این گروه ها یک صدک می گوییم. هر دهک شامل ده صدک است. پس با توجه به اینکه امریکا ۳۲۰ میلیون جمعیت دارد وقتی از دهک صحبت می کنیم منظور گروهای ۳۲ میلیون نفری است که به ترتیب میزان ثروت و یا درآمد از عدد یک تا ۳۲ میلیون قرار می گیرند. پس دهک اول می شود ۳۲ میلیون نفر اول با کمترین درآمد، دهک دوم می شود گروه جمعیت ۳۲ میلیون نفر دوم، و به همین ترتیب تا دهک آخر که می شود ۳۲ میلیون نفر آخر با بالاترین درآمد. وقتی از دهک ها و صدک های خانوادگی صحبت می کنیم با توجه به اینکه در امریکا در سال ۲۰۱۸ کمی بیشتر از ۸۳ میلیون خانواده وجود داشته است پس هر دهک می شود ۸.۳ میلیون خانواده و هر صدک می شود ۸۳۰ هزار خانواده .

شناخت و ترکیب جمعیت در امریکا به فهم بهتر این مطلب کمک می کند. به همین منظور دو نمودار زیر را تهیه کرده ام. در این نمودار ها تعداد کل جمعیت، جمعیت بر اساس سن، جنس، و ویژگی های نژادی و همچنین و تعداد و انواع خانواده ها بر اساس سرپرستی آنها نشان داده شده است.

نمودار زیر تعداد و انواع خانواده ها بر اساس سرپرستی آنها را در دو مقطع زمانی ۱۹۵۰ و ۲۰۱۸ نشان می دهد. 

میزان درآمد یکی از عوامل اصلی اختلاف طبقاتی و سطح زندگی در آمریکاست که در طول چند دهه گذشته به نفع دهک بالای هرم طبقاتی در کشور عمل نموده است. 

در نمودار زیر مقایسه صدک ۱۰، صدک ۵۰ و صدک ۹۰ را می بینید. سهم درآمد سالانه صدک ۱۰ (به رنگ آبی) طی سالهای ۱۹۶۳ تا ۲۰۱۶ تقریبا تغییری نداشته و از ۱۳۲۶۲ دلار به ۱۴۴۵۹ افزایش یافته و جالب است که این سهم در سال ۲۰۱۰ حتی کمتر از سال ۱۹۶۳ بوده است و این در حالیست که سهم صدک  ۹۰ در همین سالها از ۹۵۲۶۸ دلار به ۱۸۲۸۲۶ دلار افزایش یافته است، که در حقیقت دو برابر شده است. سهم صدک  ۵۰ نیز تغییر چندانی نکرده و از ۴۷۰۲۶ به ۶۴۹۵۹ افزایش یافته است.

 حال اگر ۱۹۷۰ را مبدا مقایسه خود قرار دهیم، نتایج شگفت انگیز است. در مقایسه با سال ۱۹۷۰ درآمد صدک ۱۰ از ۱۷۳۵۵ به ۱۴۴۵۹ دلار در سال  ۲۰۱۶کاهش پیدا کرده است و درآمد صدک ۵۰ نیز در این دوره تقریبا یکسان باقی مانده و این در حالیست که درآمد صدک ۹۰ حداقل  ۶۳۰۰۰ دلار افزایش پیدا کرده است.

مقایسه دو دوره  در دو نمودار زیر نشانگر تاثیر نئولیبرالیسم بر توزیع درآمدهاست: نمودار نخست مربوط به دوره پیش از کارتر که پایان دوران اقتصاد کینزی در امریکاست و نمودار بعدی مربوط به دوره پس از کارتر که آغاز پیشبرد روش های نئولیبرالی در آمریکاست.

نمودار نخست در زیر مربوط به دوره پیش از کارتر است که تا سال ۱۹۷۵ را در بر می گیرد. در این دوره چنانکه ملاحظه می کنید درآمد صدک ۱۰  از ۱۳۲۸۶ به ۱۶۶۲۱ دلار افزایش پیدا کرده است، یعنی ۱.۲۵ برابر شده است. درآمد صدک ۵۰ از ۴۷۰۲۶ دلار به ۵۸۳۳۸ دلار افزایش پیدا کرده که ۱.۲۴ برابر شده و درآمد صدک ۹۰ از ۹۵۲۶۸ به ۱۲۱۱۰۴ دلار افزایش یافته که ۱.۲۷ برابر شده است. در این دوران چنانکه می بینید افزایش میزان درآمد در این دوره ۱۲ ساله تقریبا برای هر سه گروه تقریبا یکسان بوده است.

در نمودار زیر دوره پس از کارتر را که می توان مرحله اول نئولیبرالیسم در امریکا خواند می توانید ملاحظه کنید که نشان می دهد چگونه اختلاف درآمد به شکل تصاعدی به نفع صدک ۹۰ تغییر کرده در حالیکه برای صدک ۱۰ این میزان کاهش پیدا کرده، صدک ۱۰ در این دوره ۴۰ ساله ۲۴۶۵ دلار از درآمدش کاسته شده است. صدک ۵۰ درآمدش کمتر از یک درصد (۰.۰۸ ) افزایش یافته است. صدک ۹۰ در این دوره درآمدش تقریبا ۶۰ هزار دلار افزایش یافته یعنی ۱.۴۶ برابر شده است. این اعداد بهترین شواهد برای نشان دادن پیامدهای روش های نئولیبرالیسم در زندگی واقعی مردم در آمریکاست. 

نمودار زیر همین تغییرات را در برش های ده ساله نشان می دهد. مقایسه درآمدها در دوره ریگان بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ از این نظر بسیار قابل توجه است. 

در نمودار زیر نیز چند دوره را با هم مقایسه کرده ام که  نتایج آن شگفت انگیز است.

  • دوره اول که از ۱۹۶۳ تا ۱۹۸۰ بوده و در آمد در این دوره برای هر سه گروه مورد نظر افزایش پیدا کرده است.
  • دوره دوم از ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ است که دوره ریاست جمهوری ریگان است، در این دوره درآمد صدک ۵۰ و ۹۰ افزایش یافته است در حالیکه درآمد صدک ۱۰ کاهش پیدا کرده است.
  • دوره سوم از ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۶ است که درآمد صدک ۵۰ و ۹۰ افزایش یافته اما باز درآمد صدک ۱۰ کاهش پیدا می کند. البته در این دوره و دوره پیش از آن درآمد صدک ۵۰ بسیار اندک افزایش داشته است. در دوره دوم (  ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰  ) درآمد صدک ۵۰ از ۵۶۷۴۵ به ۵۹۵۳۴ افزایش یافته که افزایش خالص آن ۲۷۸۹ دلار است در حالیکه در همین دوره افزایش درآمد صدک ۹۰ برابر ۱۷۷۱۲ دلار است. در دوره سوم (  ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۶ ) افزایش درآمد صدک ۵۰ برابر ۵۴۲۵ دلار است در حالیکه صدک ۹۰ برابر ۴۰۶۱۴ افزایش درآمد داشته است و تاسف آور این است که صدک ۱۰ که محروم ترین بخش از جمعیت کشور است در دوره دوم ۴۲۹ دلار و در دوره سوم ۲۲۲ دلار از درآمد خود را دست داده است. 

در نمودارهای زیر کل خانوارها به پنج گروه تقسیم شده اند، چهار گروه اول هر کدام نشان دهنده یک پنجم از کل خانوارها هستند که شامل ۸۰ درصد کل خانوارها در آمریکاست. برای این چهار گروه سقف یا حداکثر درآمد آنها در نظر گرفته شده است، برای گروه پنجم حداقل میزان درآمد آنها در نظر گرفته شده است. این گروه ۵ درصد بالای کشور از نظر درآمد هستند، یعنی ثروتمند ترین گروه بین سالهای ۱۹۶۷ تا ۲۰۱۸. قابل توجه است که حداقل درآمد ۵ % بالا تقریبا ۱۰ برابر حداکثر درآمد ۲۰% اول، ۵ برابر حداکثر درآمد ۲۰% دوم، ۳ برابر حداکثر درآمد ۲۰% سوم و ۲ برابر حداکثر درآمد ۲۰% چهارم افزایش داشته است. 

با توجه به میزان درآمد که منبع اصلی انباشت ثروت است می توان به ریشه اصلی این نابرابری در امریکا در چند دهه گذشته نظر انداخت. در زیر به توزیع ثروت برای بخش های مختلف در امریکا می پردازم.

توزیع ثروت در امریکا در نیم قرن گذشته

طی ۵۰ سال گذشته متوسط ثروت افزایش یافته است، اما نه برای همه گروه ها و نه به یک اندازه. نابرابری در میزان انباشت ثروت بسیار بیشتر از نابرابری در میزان درآمد است. بین سالهای ۱۹۶۳ تا ۲۰۱۶ برای صدک ۱۰، یعنی خانواده های دارای کمترین ثروت، میزان ثروت آنها از منهای ۱۸ دلار در سال ۱۹۶۳ به منهای ۹۵۰ دلار در سال ۲۰۱۶ کاهش پیدا کرده است. در حقیقت این گروه که در برش یک دهم خانوارهای با پایین ترین درآمد را تشکیل می دهند ۹۵۰ دلار بدهی بالا آورده اند.

خانواده های در میانه نردبان ثروت، یعنی صدک ۵۰،  ثروت شان به دو برابر افزایش یافته است. خانواده های نزدیک به بالای نردبان ثروت، یعنی صدک ۹۰ نیز ثروت شان پنج برابر شده است.

ثروت خانواده هایی که در صدک ۹۹ هستند – به عبارت دیگر ، آنهایی که ثروتمندتر از ۹۸ درصد از کل خانواده ها هستند، ثروت شان هفت برابر شده است. این تغییرات نابرابری ثروت را به میزان قابل توجهی افزایش داده است. در سال ۱۹۶۳ خانواده های نزدیک به بالای نردبان ثروت، شش برابر (یا ۶ دلار در مقابل هر ۱ دلار) ثروت خانواده های وسط نردبان را داشتند. اما در سال ۲۰۱۶ ثروت  آنها ۱۲ برابر ثروت خانواده های میانه نردبان ثروت شده است.

تفاوت دو نمودار بالا و پایین در این است که در نمودار بالا سه مقطع زمانی ۱۹۶۳، ۲۰۰۱ و ۲۰۱۶ در نظر گرفته شده و در نمودار پایین عمدا به دلیلی که توضیح می دهم به جای مقطع ۲۰۰۱ مقطع ۱۹۹۵ را برگزیده ام. 

آنچه در نمودار بالا قابل ملاحظه است این است که ثروت همه جمیعت از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۹۵ افزایش پیدا کرده است، گرچه هیچ نسبت منطقی در این تغییرات وجود ندارد اما در مجموع همه صدک ها افزایش ثروت داشته اند. مثلا صدک ۱۰ از منهای ۱۸ دلار به ۹۴ دلار یعنی ۱۱۲ دلار افزایش ثروت داشته و صدک ۹۹ ثروتش از ۱۴۵۷۲۰۱ دلار  به ۳۸۵۱۴۳۱ دلار افزایش پیدا کرده است، یعنی تقریبا بیش از ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار به ثروت اش اضافه شده است. اما در دوره بعدی سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۶ می بینیم که صدک ۱۰،صدک ۲۰،صدک ۳۰ و صدک ۴۰ همگی بخشی از ثروت خود را نسبت به سال ۱۹۹۵ از دست می دهند، یعنی ۴۰ % از مردم امریکا در این دوره ثروت خود را از دست داده اند و این در حالیست که ثروت  صدک ۹۰ تقریبا ۲ برابر شده و ثروت صدک ۹۹ با افزایش تقریبا ۷ میلیون دلار به ۳ برابر افزایش یافته است. این نمودار نشان می دهد که چگونه فاصله طبقاتی از نظر انباشت ثروت در این دوره بین صدک های پایینی و بالایی زیاد ترشده و طبقه متوسط در این دوران کوچک تر شده است.

در نمودار زیر باز به جای مقطع ۱۹۹۵ سال ۱۹۸۹ را در نظر گرفته ام. این سال از این بابت اهمیت دارد که پایان دوره ریگان در ریاست جمهوری است و می تواند برای مقایسه با دیگر دوره ها به عنوان اولین دهه از تسلط نئولیبرالیسم بر زندگی مردم و پیامدهای آن مورد توجه قرار گیرد.

سیاهچال فقر و بدبختی 

فاجعه بار ترین پیامد فاصله طبقاتی در وضعیت ده تا صدک پایین ثروت مشاهده می شود، یعنی از صدک اول تا صدک دهم. ثروت صدک اول در سال ۱۹۶۳ منهای ۶۴۰۵ دلار بوده است که در سال ۱۹۸۹ به منهای ۱۵۱۵۱ دلار و در سال ۲۰۱۶ به منهای ۸۰۶۲۰ دلار افزایش پیدا می کند. چنانکه می بینید تمامی خانوادهایی که در بین ۱ تا ۱۰ درصد اول قرار گرفته اند روز بروز در فقر بیشتری فرو رفته و هیچ چشم انداز امیدی برای بیرون آمدن از این سیاه چاله فقر و بدبختی برایشان قابل رویت نیست. اینجا سیاهچالی است که بیش از ۱۰% از مردم امریکا در آن مانده اند. اینجا بیش از ۳۲ میلیون نفر در فقر کامل بسر می برند و در این جاده یکطرفه و به سوی نابودی روان هستند.

در نمودار زیر میزان ثروت (سال ۲۰۱۶)  و درآمد این گروه را (سال ۲۰۱۸) نشان داده ام. درآمد را در قسمت راست محور و میزان ثروت را در قسمت چپ محور می بینید. 

ثروت خالص خانواده ها در امریکا 

متوسط ثروت خالص خانوادها را در نمودار زیر بر اساس تقسیمات ۲۰ درصدی ملاحظه می کنید که برای روشن ساختن تراکم صعودی ثروت، باز در میان ۲۰ درصد بالا دو دهک در نظر گرفته شده است. یعنی این گروه ۲۰ درصدی بالا را به دو بخش تقسیم کرده ام، بخش اول خانواده های بین ۸۰ تا ۹۰ درصد و بخش دوم خانواده های بین ۹۰ تا ۱۰۰ درصد. آنچه در این نمودار قابل توجه است تفاوت متوسط ثروت خالص میان این گروهای ۲۰ درصدی است. گروه دوم ثروت اش ۱.۴ برابر گروه اول است. گروه سوم ثروت اش ۱.۶ برابر گروه دوم است. گروه چهآرم ثروت اش ۱.۸ برابر گروه سوم است. گروه پنجم ثروت اش بیشتر از ۱۲ برابر گروه چهارم است. البته اگر به دو دهک درون این گروه پنجم نگاه کنیم می بینیم که دهک پایین ۲ برابر گروه چهارم ثروت دارد و دهک بالا ثروت اش ۵.۹ برابر ثروت دهک پایین است. 

متوسط ثروت خالص خانواده بر اساس سن و سال نیز از چند نظر قبل بررسی است. اول اینکه در دوران اخیر جمعیت پیرتر پولدار تر شده است که نشاندهنده انباشت ثروت در طول چند دهه گذشته است. فقدان یک سیستم عادلانه مالیات بر ثروت نیز نقش مهمی در پولدارتر شدن جمعیت پیر دارد.  

جالب است که ثروت هر فرد را در دوران مختلف سنی ملاحظه کنید و اینکه چگونه میزان این ثروت طی سالهای ۱۹۸۹ تا ۲۰۱۶ به سنین بالاتر منتقل شده است.

در نمودار زیر رابطه مستقیم دستمزد و انباشت ثروت را در سه مقطع زمانی برای ۵ گروه با در نظر گرفتن سقف درآمد یا دستمزد آنها تهیه کرده ام که نشان می دهد که چگونه خانواده های با درآمدهای پایین از نظر میزان ثروت روزبروز فقیرتر شده و خانواده های با درآمدهای بالا به ثروت شان افزوده می شود و این فاصله طبقاتی پس از طی چند دهه دیگر هرگز قابل ترمیم نیست و امکان جابجایی افراد از طبقه ای به طبقه دیگر را بطور کلی از بین می برد. در قسمت پایین، جدول دستمزد را می بینید که دستمزد را برای همه گروهها در این سه مقطع زمانی نشان می دهد و در قسمت بالا توزیع ثروت را برای گروه های مشابه در همین دوره های زمانی می بینید.. به قسمت بالا که جدول نشان دهنده ثروت است اگر دقت کنید می بینید که ثروت صدک ۲۰  در این دوره تاریخی ۳۳ ساله از ۶۲۹۳ دلار به ۴۸۰۰ دلار کاهش پیدا کرده است، در همین دوره می بینید که ثروت صدک ۴۰ از ۴۸۹۲۱ ابتدا در سال ۱۹۸۹ به ۴۷۹۷۱ کاهش یافته و سپس به ۴۹۱۰۰ دلار رسیده است. یعنی ثروت این گروه فقط در این ۳۳ سال ۱۷۹ دلار بیشتر شده است. حالا اگر به صدک ۸۰  و صدک ۹۵ نگاه کنید می بینید در این دوره ۳۳ ساله دهک هشتم بیشتر از ۲۲۰ هزار دلار و صدک ۹۵ بیشتر از یک میلیون و ۴۰۰ هزار دلار به ثروت اش اضافه شده است. 

نمودار زیر نشان دهنده شکاف طبقاتی در امریکا میان صدک ۱ و صدک ۹۹ است. در سال ۲۰۱۶ این شکاف چنانکه می بینید به بیشتر از ۱۰۴۸۰۰۰۰ دلار رسیده است و به یقین در حال حاضر در سال ۲۰۲۰ این شکاف عمیق تر شده و احتمالا در این روزها از مرز  ۱۲ میلیون دلار نیز گذشته است. در این نمودار می بینید که ثروت یک نفر که در این رده قرار گرفته بیشتر از ثروت ۱۲ میلیون نفر است که در صدک اول قرار دارند.

در این قسمت نگاهی می کنیم به توزیع ثروت از زاویه ای دیگر. در نمودار زیر توزیع ثروت را در سه مقطع زمانی در سال ۱۹۶۳ و ۱۹۸۳ و ۲۰۱۶ بررسی کرده ام که اینبار توجه به ۵ گروه است، صدک ۱۰، صدک ۵۰، صدک ۹۰، صدک ۹۵ و صدک ۹۹.

با مشاهده نمودار زیر به این نتیجه می رسیم که:

  • فقیرترین خانواده ها که به صدک ۱۰ تعلق دارند،  گرچه در ۱۹۶۳ ثروتی ندارند اما در سال ۲۰۱۶ مقدار ۹۵۰ دلار قرض دارند.
  • صدک ۵۰ خانواده هایی هستند که در میانه قرار گرفته اند، این گروه ثروتمند تر شده و ثروت آنها تقریبا ۲ برابر شده است .
  • صدک ۹۰ خانواده هایی هستند که کمی نزدیکتر  به راس هرم ثروت قرار دارند، این خانواده ها باز ثروتمند تر شده و ثروت آنها تقریبا ۵ برابر شده است. 
  • صدک ۹۵ خانواده هایی هستند که فاصله کمتری با راس هرم ثروت دارند، این خانواده ها باز ثروتمند تر شده و ثروت آنها بیشتر از۵.۸ برابر شده است. 
  • صدک ۹۹ خانواده هایی که با فاصله یک صدک از راس هرم ثروت قرار گرفته اند، از دیگر گروه ها در این بررسی از همه ثروتمندتر شده اند. ثروت آنها در این فاصله زمانی بیشتر از ۷ برابر شده است. 

آنچه در این نمودارها قابل توجه است مقایسه دوره اول با دوم و دوم با سوم است. دوره اول فاصله ۲۰ ساله ایست تا دوران ریاست جمهوری ریگان، و دوره دوم از سال دوم ریاست جمهوری ریگان است تا ۲۰۱۶ یعنی یک دوره ۳۵ ساله با تسلط کامل شیوه های نئولیبرالی. 

صدک ۱۰:

  • از ۱۹۶۳ تا ۱۹۸۳ ثروت اش از منهای ۱۸ به ۷۲۴ دلار می رسد یعنی ۷۴۲ دلار به ثروت اش اضافه می شود. 
  • از ۱۹۸۳ تا ۲۰۱۶ ثروت اش از ۷۲۴ دلار به منهای ۹۵۰ دلار کاهش پیدا می کند، یعنی در این دوره ۱۶۷۴ دلار از دست می دهد.

صدک ۵۰:

  • در دوره اول ثروت اش دو برابر می شود یعنی ۴۱۷۱۸ دلار به ثروت اش افزوده می شود.
  • در دوره دوم ۱۹۸۳ تا ۲۰۱۶، کمتر از ۱۵ هزار دلار به ثروت اش اضافه می شود.

حالا اگر به صدک ۹۰ و یا صدک ۹۵ و صدک ۹۹ نگاه کنید می بینید که در دوره اول ثروت آنها دو برابر شده و در دوره دوم بیشتر از دو برابر افزایش یافته است. این دو دوره تفاوت آشکار سهم گروه های مختلف از ثروت را در دوره پیش و پس از تسلط نئولیبرالیسم در امریکا بخوبی نشان می دهد. 

در طی۶۰ سال گذشته با توجه به اینکه تولید نا خالص ملی افزایش چشم گیری داشته سهم مردم زحمتکش جز فقر و بدهی بیشتر نبوده است و فقط صدک های بالا و بویژه ۱% بالای کشور به ثروت افسانه ای دست پیدا کرده است.

توزیع ثروت با توجه به ویژگی های نژادی

در تاریخ آمریکا همیشه توزیع ثروت به شکل ناعادلانه ای صورت گرفته است و سفید پوست ها همیشه  سهم بیشتری از ثروت را به خود اختصاص داده اند اما این روند بخصوص طی دوران ریگان و پس از تسلط نولیبرالیسم در این کشور روزبروز بدتر شده و در نتیجه فاصله طبقاتی به شکل تصاعدی افزایش یافته است. این شکاف و فاصله طبقاتی از دو جنبه قبل بررسی است، فاصله طبقاتی میان مردم به طور کلی و فاصله بر اساس جنس و نژاد به طور خاص.

در آمریکا توزیع ثروت و تقسیم درآمد از جنبه های مختلف قابل بررسی است. مثلا جمعیت سیاه پوست و یا آفریقایی تبارهای آمریکایی  نسبت به همه گروهای دیگر ساکن این سرزمین و دیگر نژادها  کمترین بهره را از درآمد و دستمزد می برند. چانکه در جدول زیر می بینید سیاهپوستان از نصف درآمد میانه آسیایی ها برخوردارند. سیاه پوستان ۲۸ هزار دلار کمتر از درآمد میانه سالانه سفیدپوست ها در سال ۲۰۱۷ داشته اند. این نسبت در سالهای پیش از آن  به مراتب بدتر بوده است. سرخ پوست ها یا بومیان آمریکایی در مقام ششم قرار دارند و لاتین تبارها نیز بعد از بومیان آمریکایی و آفریقایی تبارهای آمریکایی از نظر دستمزد در مقام پنجم قرار دارند . 

زنان نیز نسبت به مردان از دستمزد کمتری برخوردارند و زنان سیاه پوست در مجموع از کمترین دستمزد در امریکا برخوردارند.

نمودار زیر نشان دهنده متوسط میزان ثروت در درمیان چند گروه نژادی است که سفید پوستان White ، سیاهان Black ، مردم آمریکایی لاتین تبار، Hispanic و غیر سفید پوستان، Nonwhite را در نظر گرفته و اطلاعات آن مربوط به سالهای  ۱۹۶۳ تا ۲۰۱۶ است. این نمودار نشان دهنده رابطه مستقیم میان رنگ پوست و تقسیم ثروت در امریکاست که در تمام ۶۰ سال گذشته وجود داشته و روز به روز هم این شکاف بیشتر شده است. در این نمودار رنگ آبی نشان دهنده سفید پوستان، رنگ سبز غیر سفید پوستان، رنگ صورتی برای سیاهان و رنگ سیاه برای آمریکای لاتین تبارها به کار رفته است. 

نمودار زیر نشاندهنده ثروت متوسط  Average Wealth  در سال ۲۰۱۶ است. چنانکه می بینید خانواده های سیاهپوست کمترین ثروت متوسط را دارند که ۵۱ هزار دلار کمتر از ثروت متوسط یک خانواده اسپانیایی تبار و ۷۸۰ هزار دلار کمتر از ثروت متوسط یک خانواده سفید پوست است.

در نمودار زیر میانگین انباشت ثروت را بر اساس جنس و نژاد مشاهده می کنید که به خوبی تبعیض را در هر دو مورد نشان می دهد. چنانکه می بینید تفاوت ثروت مرد سفید با زن سفید حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار دلار است در حالیکه این تفاوت میان مرد سفید و زن اسپانیایی تبار که متوسط ثروت او از همه پایین تر است بیشتر از یک میلیون و ۵۰۰ هزار دلار می باشد. جالب است که اختلاف متوسط ثروت میان زن و مرد سیاه پوست در بین این سه گروه از همه کمتر است. 

برای نمونه این نمودارها نشان می دهند که چگونه بین سالهای ۱۹۸۳ تا ۲۰۱۶ این روند به ضرر سیاهپوستان و اسپانیایی تبار ها ادامه پیدا کرده است و سیاهان روزبروز از دیگر گروهها فقیر تر شده اند. برای دیدن تغییرات در این مورد در طول ۴۵ ساله گذشته به نمودارهای زیر نگاه کنید.

در نمودر زیر میانگین Mean ارزش دارایی های یک خانواده را در سال ۲۰۱۶ در آمریکا بر اساس نژاد آنها می بینید. در این نمودار نیز سه گروه مورد سفید پوستان، سیاهپوستان و اسپانیایی تبار ها در نظر گرفته شده اند.

ثروت متوسط یک خانواده بر اساس نژاد

برای درک بهتر فاصله طبقاتی-نژادی بهتر است به آماری که در این حوزه وجود دارد مراجعه کرد. برای این منظور دو نمودار زیر را تهیه کرده ام که توزیع ثروت را در رابطه با نژاد نشان می دهند.

در دو نمودار زیر متوسط Average ثروت و میانه Median ثروت را برای متولدین سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۵۱ می بینید. این دو نمودار از این جهت قابل توجه است که میزان ثروت افراد را بر اساس سن و نژاد نشان می دهد.

نمودار اول نشاندهنده متوسط ثروت است. مثلا اگر به سال ۱۹۸۳ که اولین سال در این نمودار است توجه کنید، یعنی زمانی که سن افراد بین ۳۲ تا ۴۰ سال است، می بینید تفاوت متوسط ثروت افراد سفید و سیاه تقریبا ۱۴۷ هزار دلار است. همین دو گروه سنی را اگر در سال ۲۰۱۶ که سن افراد بین ۶۵ تا ۷۳ سال است با هم مقایسه کنید می بینید که این تفاوت متوسط ثروت به بیش از یک میلیون و ۱۳۴ هزار دلار رسیده است. این نمودار نشان می دهد که سفید ها  با میانگین سنی ۵۳ سال به بالا به نسبت هم سنین سیاهپوست خود بیشتر از یک میلیون دلار بیشتر ثروت دارند. سقف متوسط ثروت برای سفید ها در تمام این دوران (سنین ۵۰ سالگی به بالا) همیشه بالاتر از یک میلیون و ۲۰۰ هزار دلار بوده در حالیکه برای شهروندان سیاهپوست هرگز به بیشت از ۲۸۰ هزار دلار نرسیده است. آنچه در اینجا قابل توجه است تاثیر این انباشت ثروت در فراهم ساختن فرصت ها برای کودکان خانواده، انتخاب محل سکونت، آینده زندگی فرزندان آنها، امکان دسترسی خود و فرزندانشان به آموزش دانشگاهی و تامین سلامت و بهداشت، تغذیه سالم، تفریحات و استفاده از دیگر مواهب زندگی برای این خانواده هاست. این آمارها در حقیقت نشان دهنده دو دنیای متفاوت برای دو گونه نژادی است که به ظاهر هر دو شهروند یک کشور بوده و از حقوق مساوی برخوردارند و سیستم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی این کشور مدعی است که همه شهروندان این کشور از فرصت های برابر بهره مند هستند. 

نمودار زیر میانه Median ثروت را برای متولدین سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۵۱ را نشان می دهد. در این نمودار نیز می بینید که چگونه تقسیم ثروت با توجه به نژاد در این دوره رابطه مستقیم دارد. با نگاهی به نمودار متوجه می شویم که میانه ثروت سفیدها در تمام این دوره از ۸ برابر تا ۳۲ برابر ثروت سیاهپوستان در نوسان است. توجه کنید که ۸ برابر تا ۳۲ برابر ثروت بیشتر فقط به خاطر رنگ پوست چگونه توانسته است به یک ابزار تبیعض سیستماتیک بر علیه سیاهپوستان تبدیل شده و آنها را به حاشیه جامعه رانده و سیستم جدایی سازی نژادی Segregation را همچنان ۶۰ سال پس از لغو آن پا برجای نگاه دارد. 

وضعیت مسکن در امریکا 

وضعیت مسکن در امریکا نیز با توجه به نژاد همچون دیگر موارد است. در این زمینه نیز سفید پست ها به طور متوسط نزدیک به ۳۰ درصد بیشتر از سیاهپوستان صاحب مسکن هستند و قیمت متوسط مسکن آنها نیز بمراتب گران تر از قیمت مسکن سیاهپوستان و یا اسپانیایی تبارهاست. در نمودار زیر سهم مالکیت مسکن بین سالهای ۱۹۸۳ تا ۲۰۱۶ را بر اساس نژاد می بینید. 

تعداد مردم ساکن خانه هایی که از یارانه های دولتی Subsidized Housing  استفاده می کنند در طی سالهای گذشته تغییر کرده است که دلایل مختلفی دارد. چنانکه می بینید بیش از ۹ میلیون و ۴۰۰ هزار خانوار در سال ۲۰۱۹ از آن امکانات استفاده کرده اند. اینها مردمی هستند که به دلیل فقدان درآمد کافی قادر به پرداخت اجاره ماهانه خود نبوده و به نسبت درآمد خود از کمک دولتی برای پرداخت اجاره ماهانه استفاده می کنند. چنانکه می بینید طی ۲۰ ساله گذشته این تعداد تقریبا یک میلیون خانوار افزایش پیدا کرده است.

میزان پس انداز در دوران بازنشستگی در امریکا 

در نتیجه تبعیض در دوران اشتغال، میزان پس انداز در دوران بازنشستگی بر اساس نژاد بسیار متفاوت است. نمودار زیر نشان دهنده تفاوت هنگفت در میزان پس انداز در دوران بازنشستگی و رشد روزافزون این تفاوت طی سالهای ۱۹۸۹ تا ۲۰۱۶ است.

وام های دانشجویی 

طی چند دهه گذشته خانواده های دانشجویان سیاه پوست به طور متوسط نسبت به خانواده های سفید پوست بدهی بیشتری در رابطه با وام دانشجویی داشته اند. دلیل اصلی آن نداشتن منابع مالی لازم و کافی برای حمایت از فرزندانشان در دوران تحصیل است. چنانکه می بینید ۴۲ درصد از خانواده های سیاه پوست در سال ۲۰۱۶ بیشتر از ۱۴۰۰۰ دلار بدهی وام دانشجویی دارند در حالیکه این بدهی برای ۳۴ درصد خانواده های سفید پوست و کمتر از ۱۱۰۰۰ دلار است. در دو نمودار زیر درصد جمعیت نژادی با بدهی وام های دانشجویی را در سال های گوناگون می بینید.

بر اساس اطلاعات Federal Reserve بانک مرکزی امریکا، ۳۰ سال پیش  ۱% از جمعیت امریکا تقریباً یک چهارم کل ثروت جامعه را در اختیار داشته اند در حالیکه امروزه تقریباً یک سوم کل ثروت را در اختیار دارند و این در حالیست که ۵۰% پایین جمعیت ۳۰ سال پیش ۳.۷ % از کل ثروت را داشته و امروز ثروت آنها به ۱.۹% کل ثروت کاهش پیدا کرده است.

طبق این گزارش ثروت ۱% بالا حدود ۲۳ برابر ثروت نیمه پایین کشور است. ثروت ۱۰% بالا تقریبا ۲.۳ برابر ثروت ۹۰ % جمعیت پایین کشوراست.

در هیچ دوره ای در تاریخ بشریت چنین فاصله طبقاتی که امروز در امریکا وجود دارد، وجود نداشته است. 

در آینده به مساله فقر در امریکا می پردازم.

رضا فانی یزدی 

دهم ماه جولای ۲۰۲۰ 

* برای تهیه این مطلب و مطالب گذشته از منابع زیر استفاده شده است.

https://www.census.gov/

https://www.bls.gov/

https://www.dol.gov/

https://www.worldbank.org/

https://www.cbpp.org/

https://www.statista.com/

https://www.wikipedia.org/

https://www.federalreserve.gov/