سیمای آزادی یا سیمای ارتجاع

سیمای مجاهدین خلق یا سیمای مسعود و مریم

این مطلب ابندا در سایت ایران امروز به چاپ رسیده است


‏«سیمای آزادی» یکی از تلویزیون‌های ایرانی است که از طریق ماهواره در سراسر دنیا پخش می‌شود. این ‏تلویزیون در واقع رسانه صوتی-تصویری سازمان مجاهدین خلق ایران است. در یکی دو ماه گذشته تقریبا روزانه ‏برنامه‌های سیمای آزادی را نگاه می‌کنم. بیشتر انگیزه‌ام از دیدن این برنامه‌ها، یافتن دوستان قدیمی‌ام است که یا در ‏دوران جوانی و یا در زندان با هم بوده‌ایم. پس از ساعتهای متوالی تماشای این تلویزیون ظرف چند هفته گذشته، نه ‏تنها از دوستانم کسی را پیدا نکردم که بسیار متاسف شدم که سازمان مجاهدین با همه امکاناتی که در اختیار دارد، ‏رسانه‌ی صوتی و تصویری خود را به ابزاری برای تبلیغ مسعود و مریم تبدیل کرده است. بیش از آن، تاسفم از ‏اینروست که بسیاری از دوستانم که سالها در زندان‌های جمهوری اسلامی با سخت‌ترین شرایط و توام با شکنجه ‏سپری کردند و بسیاری از آنها ناجوانمردانه در قتل عام سال ۱۳۶۷ جان خود را از دست دادند، امروز اگر این ‏برنامه‌ها را می‌دیدند، درباره زندگی و مرگ خود چه اندیشه و احساسی داشتند.‏

اینروزها وقتی می‌گوییم سازمان مجاهدین خلق، یا بقول خودشان شورای ملی مقاومت، آنچه در ذهن می‌آید چیزی ‏بیشتر از مسعود و مریم نیست، یا بهتر بگویم تعلقات مسعود. شهر مجاهدین شهر اشرف است و ریاست جمهورش ‏مریم. در حقیقت مجاهدین هرچه دارند، ‌از صدقه سر مسعود است و تعلقات ایشان. اشرف و مریم خود نیز هرچه ‏دارند از آن مسعود است: اشرف، اشرف است چرا که همسر سابق مسعود بود، و مریم، مریم شد چرا که ‏همسرکنونی اوست و گرنه چرا صحبت از شوهر سابق او که از قدیمی‌ترین اعضای رهبری مجاهدین است،‌ ‏نیست؟ چرا عکس او را بر درو دیوار شهر اشرف نمی‌بینید، و یا بنیانگزاران اولیه سازمان، و یا ده‌ها وصدها ‏مجاهد قدیم و جدید؟

همسران مسعود از چنان موقعیتی برخوردارند که مسعود در پیام امسال خود به مناسبت رمضان سال۱۳۸۶ در ‏بخشی از سخن خود چنین می‌گوید:‏
‏” می‌گوئید، مگرخودت همه ما را نشان‌دار اشرف و اشرف‌نشان نکردی؟ بلکه کردم، خوب کردم، بازهم خواهم ‏کرد، بیشتر و بیشتر.”‏

تصور کنید مثلا در دیداری که آقای خمینی با دیدارکنندگان خود در حسینیه جماران داشت، می‌گفت خوب کردم ‏همه شما ار نشان‌دار بتول و یا بتول‌نشان کردم، بازهم خواهم کرد، بیشتر و بیشتر. از آنجا مثال آقای خمینی را ‏آوردم که مسعود خودش را در حقیقت در جایگاه او می‌گذارد و همه تلاش‌اش اینست که در مقام رهبر، ولی مطلقه ‏فقیه و پیشوا عمل کند. تازه او کارهایی را می‌کند که آقای خمینی هم از کردن آنها اگرعاجز نبود، شرمنده بود. مثلا ‏اگر قرار بود آقای خمینی مثل ایشان عمل کند، اسم تهران را می‌گذاشت بتول، یا به پاسداران و فرماندارن ارتش ‏جمهوری اسلامی نشان بتول می‌داد. عکس بتول را در تمام شهرها و حسینیه‌ها بر درو دیوار آویزان می‌کرد و ‏بتول را رئیس جمهورمادام‌العمر نظام جمهوری اسلامی ایران می‌کرد.‏

وقتی شنیدم ترکمان باشی (صفر مراد نیازوف) رهبر ترکمنستان، سال ۲۰۰۳ را به نام مادرش سال قربان سلطان ‏نام نهاد، و یا ماه آوریل را برای همیشه ماه قربان سلطان نامید و یا نام مجله زنان در ترکمنستان را قربان سلطان ‏
گذاشت، به یاد رجوی افتادم که نام تکه زمینی را که حکمران آن است به نام همسر اولش اشرف گذاشت و همسر ‏دومش را رئیس جمهور همان تکه زمین کرد. احتمالا اگر آرزوی دیرین او در دستیابی به قدرت در سراسر کشور ‏ایران روزی برآورده شود، بعید نیست که اسم کشور ایران را به کشور اشرف تغییر دهد و اگر مریم هنوز همسر ‏ایشان باشد،‌ رئیس جمهور دائم‌العمر کشور مریم خواهد بود. مردم ایران هم افتخار خواهند داشت که نشان اشرف ‏بگیرند و اشرف‌نشان شوند.‏

خواهران و برادران مجاهد در اردوگاه اشرف این روزها سخت مشغول رقص و آواز و تهیه لباس‌های رقص و ‏دکوراسیون صحنه‌های نمایش پیروزمندانه انتخاب مریم خانم به ریاست جمهوری هستند.‏

جالب این است که حتی در جمهوری ضد دمکراتیک اسلامی ایران، رفسنجانی هم نتوانست دوره ریاست خود را ‏به بیش از ۲ دوره‌ی ۴ ساله، یعنی ۸ سال،‌تمدید نماید. اما مریم خانم به همت رهبر و ولی فقیه و مجاهد نستوه ‏برادر مسعود همچنان پس از ۱۴ سال رئیس جمهور جمهوری اسلامی مجاهدین خلق است. تازه ایشان نه با رای ‏برادران و خواهران مجاهد ساکن اشرف که با رای شعور کل که بسیار برتر از رای تک تک برادران و خواهران ‏مجاهد است در این مقام ابقا شده است و احتمالا تا انتخاب همسر بعدی مسعود که بلافاصله پس از همسری به ‏بالاترین مقامات سازمانی و کشوری برگزیده خواهد شد، در همین مقام قرار است باقی بماند.‏

اگر رضا پهلوی ادعای پادشاهی می‌کند حداقل از تخم و ترکه محمدرضا شاه پهلوی است. اگر آقای بنی صدر ‏ادعای ریاست جمهوری کند، حداقل در دوره‌ای از تاریخ این کشور با بیش از ۱۱ میلیون رای به عنوان رئیس ‏جمهوری انتخاب شده بود. اگر مرحوم بختیار ادعای نخست‌وزیری داشت بهرحال برگزیده شاه و موردتایید مجلس ‏شورای ملی زمان خود بود. حتی وقتی رهبران کنونی جمهوری اسلامی ایران در مقام ریاست جمهوری، ریاست ‏مجلس و … ظاهر می‌شوند،‌ حداقل در یک مملکتی انتخاباتی برگزار شده و حالا هر چقدر قلابی،‌غیرعادلانه، ‏غیرمنصفانه، انحصارطلبانه و بشدت تبعیض گرایانه، ولی بهرحال عده‌ای کاندید شده‌اند و بهرحال یکی از ‏صندوق‌رای بیرون آمده است. نمی‌فهمم این ادعای احمقانه ریاست جمهوری منتخب شورای ملی مقاومت خانم ‏رجوی چه معنایی دارد و تا کی قرار است ادامه داشته باشد. ایشان از اوت ۱۹۹۳ رئیس جمهور برگزیده هستند.‏

در هیمن مقطع ما در جمهوری ضددمکراتیک اسلامی ایران شاهد حداقل ۳ رئیس جمهوری، رفسنجانی، خاتمی و ‏احمدی‌نژاد بوده‌ایم. ولی در نظام دمکراتیک مجاهدین انگار تا زمانی که رئیس جمهور همسر رهبر باقی بماند، ‏‏‌رئیس جمهوری او قطعی است. در حقیقت انتخاب رئیس جمهور در گرو برگزیدن همسر جدید از طرف رهبر ‏است. باز به یاد ترکمان باشی افتادم که اگر زنده بود چه بسا این بار همسر، خاله و یا عمه‌اش را شاید رئیس ‏جمهوری ترکمنستان می‌کرد. برایم واقعا پرسش‌انگیز است که کدامیک از دیگری یاد گرفته‌اند، رجوی از ‏ترکمان‌باشی یا ترکمان‌باشی از رجوی، و شاید هم هر دو از یک جنس‌اند و به طبیعت و غریزه خودشان رفتار ‏کرده‌اند.‏

دو سه هفته است که هر روز بخش قابل توجهی از برنامه‌های تلویزین آزادی به پخش رقص‌های دسته‌جمعی ‏مردان و پسران مجاهد به مناسبت چندمین سالگرد برگزیدن خانم مریم عضدانلو – ببخشید، رجوی – به مقام ‏ریاست جمهوری می‌گذرد.‏

مردان میانسال و گاه کمی پیر شده، هم‌دوره‌های خودما و یا حتی مسن‌ترها، به هزار آهنگ باید برقصند و عکس ‏مریم را به هزار شکل و شمایل برسرهایشان گرفته و به نمایش می‌گذارند. اینها همان مردانی هستند که زمانی که ‏صدام مجاهد نستوه زنده و در قدرت بود، در شهر اشرف سوار بر تانک و مسلسل بدست در مقابل مریم و مسعود ‏و تمثال صدام رژه می‌رفتند و حالا در مقابل تمثال مریم و مسعود و در مقابل نمایندگان ایاد علاوی و شیوخ سنی ‏عراقی شادمانه می‌رقصند، ‌اگر می‌گویم مردان، فکر نکنید که با نگاه مردسالارانه زنان را ندیده‌ام. در هیچ کدام از ‏رقص‌ها زنان را نمی‌بینید. به نظر می‌رسد که خواهران مجاهد درست با همان معیارهای حکومت جمهوری ‏اسلامی، البته اینبار در شهر اشرف، حق ندارند در مقابل چشم نامحرم برقصند.‏

در سیمای آزادی مجاهدین هم مثل همان سیمای جمهوری اسلامی هنوز زنان باید با حفظ حجاب کامل اسلامی ‏بدون آرایش ظاهر شوند. حداکثر زنان می‌توانند همانند سیمای جمهوری اسلامی در گروه‌های کر آواز بخوانند ‏و یا در گروه ارکستر بنوازند. تفاوتشان با خوانندگان و نوازندگان زن در جمهوری اسلامی این است که در حاشیه ‏لباس‌هایشان عکس‌های مریم آذین‌بخش است و همه‌شان مریم نشان هستند.‏

نه در دوران شاه، نه در دوران جمهوری اسلامی ایران، نه در کره شمالی و نه حتی در عراق دوران صدام هم ‏اینهمه عکس رهبران حکومتی را بر سر و سینه و شانه نظامیان، پلیس، و نیروهای امنیتی و مردم هرگز ندیده‌اید ‏که در اردوگاه اشرف بر سروشانه و دست و حاشیه‌ی لباس و طبل و درخت و دکوراسیون آویزان است.‏

در اردوگاه سه هزارنفری اشرف به جرات می‌توان گفت که صدها هزار عکس با روسری‌ها و لباس‌های ‏رنگارنگ از مریم به درودیوار و سینه و شانه و دست مجاهدین است. حداقل سیمای آزادی مجاهدین چنین نشان ‏می‌دهد.‏

فقط در نمایش‌های رقص و آواز نیست که خانم مریم رجوی بر صفحه سیمای آزادی است، اخبار سیمای آزادی ‏اخبار مسعود و مریم است. (خانم مریم رجوی هم همانگونه که آقای احمدی‌نژاد با رهبران دول در دیگر کشورها ‏دست نمی‌دهد، در دیدارهای خود با مردان دست نمی‌دهد. با گرفتن دسته‌گلی در هر دو دست در تمام دیدارها از ‏دست دادن با مردان خودداری می‌کنند. البته نوبت به زنان که می‌رسد، روبوسی را فراموش نمی‌کنند.‏

شدت تنفر از رژیم جمهوری اسلامی ایران در کشتار مخالفین بویژه در دهه اول پس از انقلاب و بویژه کشتار ‏وحشیانه زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ متاسفانه باعث شده است که بخش قابل توجهی از نیروهای مخالف نظام ‏اسلامی به خود اجازه نمی‌دهند که رفتارهای مسخره و بشدت عقب‌مانده رهبری سازمان مجاهدین را به نقد بکشند. ‏این وحشت بیشتر به این دلیل است که رهبری سازمان مجاهدین هرگونه نقد و مخالفتی را با سیاست‌های خود به ‏محافل اطلاعاتی و امنیتی رژیم نسبت می‌دهد.‏

رهبری سازمان مجاهدین با مظلوم نمایی و گروگان گرفتن احساسات بازماندگان جنایت‌های رژیم اسلامی موفق ‏شده است که بخش قابل توجهی از اعضای این سازمان را همچنان در حاشیه حمایتی خود نگاه دارد. متاسفانه توده ‏هوادار سازمان توجهی نمی‌کند که سازمانی که در قدرت نیست یک چنین خیمه شب بازی‌های ارتجاعی و ضد ‏دمکراتیکی را راه انداخته است، زمانی که در کسوت قدرت حکومتی درآید چه خواهد کرد. ‏

رهبری سازمان مجاهدین بیشتر از دو دهه است که در نقش مزدور برای دول خارجی بویژه در دوران حیات ‏حکومت صدام در ارائه اطلاعات نظامی،‌ امنیتی، و همچنین شرکت در سرکوب مردم منطقه در کنار سازمان‌های ‏اطلاعاتی و امنیتی رژیم صدام ایفای نقش کرده است. و هم اکنون نیز در کنار ارتجاعی ترین محافل سیاسی منطقه ‏در خدمت دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی بیگانه تمام تلاش خود را در جهت اجرای پروژه‌هایی قرار داده است که ‏بیشترین آسیب آن به مردم کشور ما و نیروهای واقعا دمکرات و طرفدار حقوق بشر در داخل و خارج ایران وارد ‏خواهد آمد.‏

حسن داعی‌الاسلام، از نزدیکان این سازمان،‌ هرگونه حرکت صلح طلبانه و مخالفت ایرانیان با جنگ را به ‏دستگاه‌های اطلاعاتی و لابی جمهوری اسلامی نسبت می‌دهد و تمام تلاش خود را در کنار دیگر نیروهای طرفدار ‏جنگ به کار گرفته تا طرفداران صلح را خانه نشین نماید و مریم رجوی در شورای اروپا التماس می‌کند که شدت ‏تحریم‌های اقتصادی هرچه بیشتر و بیشتر شده و کشورهای غربی از هیچ فشاری بر مردم ایران فروگذار نکنند.‏

مریم رجوی بخوبی می‌داند که تحریم‌های اقتصادی خواست ایشان برعلیه جمهوری اسلامی همان شرایطی را ‏برای مردم ایران ببار خواهد آورد که خود شاهد آن بوده است که در دوران صدام برای مردم عراق به ارمغان ‏آورد، یعنی محرومیت میلیونها مردم عراق از نیازهای روزانه و بجای‌گذاشتن چند صدهزار قربانی. ایشان که ‏خود در آن دوران به اتفاق همسرشان جناب مسعود رجوی جزو سوگلی‌های صدام بودند و در عراق سکونت ‏داشتند، خوب می‌دانند که تحریم‌های اقتصادی، صدام و دارودسته‌اش و سوگلی‌ها و نوچه‌های صدام از جمله ‏رهبری سازمان مجاهدین را قربانی نکرد و چه بسا بخشی از آنها در هیات ناجی ملی محبوب مردم هم شدند.‏

تحریم‌های اقتصادی خواست ایشان بر احمدی‌نژاد و خامنه‌ای و … هم تاثیر چندانی نخواهد داشت، بهای آن را ‏مردم ایران باید بپردازند. البته خانم رجوی کمترین صدمه‌ای از بابت چنین تحریم‌هایی متحمل نخواهند شد.‏

سیمای آزادی مجاهدین واقعا آئینه تمام نمای چهره واقعی این سازمان است. سیمای آزادی تصویریست از عدم ‏درک سازمان مجاهدین از دمکراسی، حقوق بشر، جایگاه زن، نقش رهبری، دیالوگ خشونت و انتقام و عدم تعلق ‏خاطر به منافع ملی و ارزش‌های ایرانی. اگر برای لحظه‌ای بتوان احساس منفی خود را نسبت به حکومت اسلامی ‏به کناری نهاد، و به آنچه مجاهدین در این سالها انجام داده و می‌دهند توجه کنیم، آنوقت می‌توان عمق فاجعه، عقب ‏ماندگی و ارتجاع و فریب و پوپولیسم را در چهره رهبری مجاهدین مشاهده کرد. ‏

با احترام،
رضا فانی یزدی
rezafani@yahoo.com
‏2007‏/11‏/03‏

——————————————————————————–


نظر کاربران:


متاسفانه رهبران اين سازمان فحاشی و هتاكی را با مبارزه اشتباه گرفته اند اينان در گرداب و منجلاب ساخته شده توسط مادام و مسيو رجوی غرق‌اند.
ايران منهای رجوی و حركاتش و ادعاهايش بسوی آزادی و دمكراسی در پيش است. بگذار برای هم كارت تبريك بفرستند و دسته گل ارسال نمايند و عكسهايشان در اشرف به اسارت گرفته شده تكثير نمايند و در ارگانهايی كه با چپاول برقرار ساخته اند خود را در راس ببينند. روزی در خواهند يافت كه نزد ملت ايران جايگاهی ندارند


*

آقای فانی تنها نیستند اما هرچقدر هم مورد تإیید باشند، فرقی ندارد.
نوشة ایشان دست کم از این بابت فاقد ارزش است که تحلیلی فحاشانه مبتنی بر فقدان اطلاعات است. اگر نگوییم اطلاعات جعلی. برای مثال:
یکم: اشرف و مریم باعتبار همسری با مسعود نیست که مورد احترام مچاهدین هستندو بلکه تنها برای آنکه مظاهر ارزشهای مبارزاتی والایی شمرده می شوند که برای زن شجاع ایرانی آرزو می شود.
دوم: مریم رئیس جمهوری بالفعل نیست برای برای دوران گذار پس از سرنگونی رژیم آخوندی. پس ایرادات دوره و مادام العمر و… حرف مفت است.
سوم: مجاهدین یا رفقای سابق شما، لابد کمتر از شما شعور ندارند که به این زنان افتخار می کنند. این احمقانه است که باور شود در شرایط کنونی اشرف که هیچکسی نمی تواند از روی زور یا احساسات بچگانه در آنجا بماند. این را فقط فرافکنان آخوندی می گویند یا باور می کنند

*

کشیده شدن اینها به این وضعییت محصول سلب حقوقی است که پیش ازاین از آنها دریغ شد… کافی بود جایی در مجلس اول داشتند یقینا” کار به اینجا نمیکشید. اینها با حاکمیت دو روی یک سکه (در عرض هم)نیستند. آنها در طول هم و رابطه علت معلولی با هم دارند.


*

جناب فانی یزدی، فقط برای یادآوری عرض می کنم : ایران ۶۰ تا ۷۰ میلیونی دارای پتانسیل عظیم سیاسی ست که بخشی از آن را ولا یت فقیه و نیروهای مذهبی قشری و اقتدارگرا نمایندگی می کند ، بخش دیگر زیر نفوذ سلطنت طلبان هستند ، قسمتی نیروهای سکولار و ملی هستند و نیروی زیادی هوادار مجاهدین هستند. چپ دارای ده ها رهبری و سازمان می باشد، جمهوری خواهان هنوز پراکنده هستند. اگر فشار بی معنی سیاسی کم شود این بار صدها گروه کوچک و بزرگ به فعالیت بیشتری خواهند پرداخت.
مطمئن باشید تا زمانی هزاران هوادار مجاهدین مسعود ـ مریم میگویند ، مسعود و مریم رجوی با همین روشهای به زندگی ادامه خواهند داد . شما فکر می کنید که واقعا رضا پهلوی عده ای شاه دوست را نمایندگی نمی کند. و یا داریوش همایون و بنی صدر و .. و.. تنها هستند!

ما باید به جای پرداختن به افشاگری نیروهای میهنمان با تمام کج و کولگی ها به تمرین تحمل یکدیگر و برای ایجاد یک فضای جدید که تمام نیروهای راست و میانه و چپ ، ملی مذهبی ، شاهی و جمهوری خواه با حقوق برابر برای ایجاد قانون اساسی مدرن به سوی تشکیل مجلس موسسان برویم . مگر ما چنین زمینه ی چند حزبی نداشتیم ؟

فکر نمی کنم پس از ۱۰۰ سال از عمر مشروطه، سلطنت و مذهب از صحنه ی سیاسی ایران رخت بر خواهند بست و فکر نمی کنم که آنها دوباره مسلط خواهند شد. ولی اگر صادقانه و شرافتمندانه به سوی یک میثاق ملی برویم، قدرت بین نیروهای موجود جامعه تقسیم خواهد شد. من امیددارم که نیروهای سکولار جمهوری خواه آینده ی بهتری دارند. باید یاد بگیریم یک دیگر را باتمام کج و کولگی تحمل کنیم . همه ی ما نمایندگان این جامعه ی درب و داغون هستیم باید از زیر صفر شروع کینم تا آنهائیکه هنوز علنا و غیر علنی برای تصاحب تمام قدرت بی تابی می کنند ناکام بمانند. مگر تمام سیاستمداران سوئد یا انگلیس شریف هسنتند؟ به ایتالیا نگاه کن یا آمریکا! چرا ما میخواهیم شریفترین آدم ها در مجلس باشند آیا تمام ایرانیان شریفند که نمایندگانشان شریف باشند ؟


*

بعضی از گفته‌های آقای یزدی کاملآ درست است ، اینها همان اسلامگراهای متعصب و بی مغزی هستند که سر قبر ابوالفضل و یا سایر امامزاده ها میروند و سرشان را روی قبر میگذارند و از استخوانهای آنها طلب پیروزی بر حاکمان ایران و ایجاد حکومتی بد تر از آنرا خواستار می‌شوند.
ولی این گروه علیرغم اینک عوامل اطلاعاتی کافی در ایران دارند هرگز به آنها اطلاع داده نشده است که این مردم دیگر فریب این مذهبیون لاف زن و ضد ایرانی را نخواهند خورد. آقای رجوی بهتر است در سیاست کلی خود بدون هرگونه تعصبی تجدید نظر کند و از عوامل خود در ایران بخواهد که از اعتقادات و نظرات کنونی نسل جوان و پیران سالخورده در مورد مذهب و حکومت مذهبی اطلاعات کافی بدهند. آقای رجبی اگر بر همین پایه نظرات باقی بمانند در ایران آینده جائی نخواهند داشت.

*

آقای فانی يزدی، همه گفته شما در خصوص مجاهدين، مسعود ومريم درست. پيشنهاد عملی شما چيست. شما طيف های مختلف فدائی وجمهوريخواه داريد چه گلی بر سر جنبش می زنيد که آنها نزدند. امروز مسائل را تحليل می کنيد چند روز بعد خودتان هم قبول نداريد.
اين همه چپ و جمهوريخواه در اروپا و امريکا جمع شديد يک فرستنده تلويزيونی از خودتون نداريد. ديکتاتوری يا خود محوری گير مسعود و مريم نيست گير فرهنگی وتاريخی همه ماست. مگر کسی از پيش مي دانست خمينی سال ۵۷ ميشود جلاد سال ۶۷. يا خامنه ای مگر همين بود که امروز می بينيد.
من و شما هم اگر موقعيت پيدا کنيم همين هستيم کمی کمتر يا بيشتر. چهره همه منطقه را که نگاه کنيد همين است. بايد برای اتحاد عليه اين بختک ارتجاع حاکم بر ايران فکری کرد نه اينکه به چشم هم خاک پاشيد. تفرقه ما به نفع حکومت ارتجاعی ايران است.
با احترام امير حسينی

*

من مجاهدین را نسخه دوم آخوندها می‌دانم، اما در این شرایط انتقاد، آنهم به صورتی که آقای فانی مطرح کرده‌اند را فقط کمک به اهداف جمهوری اسلامی می‌دانم. امیدوارم که آقای فانی چنین منظوری نداشته باشد.


*

جناب آقای فانی یزدی سلام
الحق که بزنگاه و بدرستی این سازمان را به نقد کشیده اید .صحبت از طرفداران صادق سازمان میشود اما همین طرفداران بموقع آلت
دست میشوند و یادمان نرود که همین بسیجیان و پاسداران با داشتن احساسات مذهبی چه جنایاتی برای امام امت و جانشین خلفش انجام
ندادند.
مهربان

*
نوشته‌یِ آقایِ فانی هم کوتاه بود، هم مفید. باید به شکلی منطقی، و به دور از هر تعصب و پرخاشگری در کنارِ نقدِ رژیمِ ارتجاعی و سرکوبگرِ جمهوریِ اسلامی، به نقدِ سازمانِ مجاهدینِ خلق نیز پرداخت.
زیرا این سازمان آن رویِ دیگرِ سکّه‌یِ جمهوریِ اسلامی ایران است. و متأسفانه نیرویی ضدِ‌دمکراتیک و در روند تحولاتِ سیاسی و اجتماعی‌یِ آینده، نقشِ بسیار مُخربی ایفا خواهد کرد! امیدوارم تا هنوز که فرصت هست، این سازمان بتواند از درون مُتحوّل شود و با ایدئولوژیِ به‌غایت ارتجاعی و مُخربِ اسلامی فاصله بگیرد و دین را حداقل مسئله‌یِ شخصی و خصوصی افراد بداند، و تفکرات مُدرن و دمکراتیک را سرلوحه‌یِ ادامه‌یِ مبارزاتِ سیاسی خود علیه جمهوریِ اسلامی قرار دهد.
با تشکر … پویا


*

با سپاس های فراوان از آقای فانی یزدی برای کوششی که جهت کالبدشکافی و افشای سیمای وحشتناک مجاهدین خلق،انجام داده اند.
اگر حساب افراد ساده دلی را که بدنه این سازمان را میسازند، که فقط بخاطر نفرت از حکومت اسلامی و مبارزه با آن به این سازمان روی آورده اند، حدا کنیم، سازمان مجاهدین خلق جزع محدود سازمان های دهشناکی میباشد که تاریخ بیاد دارد. بی رحمی و دژخیمی این سازمان را میتوان تنها با تشکیلات خمرهای سرخ در کامبوچ مقایسه کرد که برای نهادینه کردن یک ایدئولوژی پوسیده که به زمان ماقبل دوران سنگ تعلق داشت، یک میلیون انسان قربانی کردند.
همانطور که آقای فانی یزدی اشاره کرده اند اپوزیسیون دمکرات ایران خطر وجود همچنین سازمان تروریستی را شاید بخاطر همدردی با اعدام های دسته جمعی نیرو های آنها در دهه 1360توسط حکومت اسلامی، دست کم میگیرد، در حالیکه خطر وجود این سازمان در صحنه سیاسی ایران جهت به بیراه کشاندن روند دمکراسی در ایران، از خطر حمله اتمی آمریکا به ایران کمتر نیست.
متاسفانه هم حکومت جابرانه ملاها در ایران و هم ایدئولوژی دهشناک مجاهدین خلق، بلای آسمانی نازل شده بر سر این ملت نیستند، بلکه برایند مستقیم سرگردانی فرهنگی و بی هویتی ملتی هستند که از سرچشمه های فرهنگ اصیل ایرانی و انسان پرور خود بدور شده اند. بطوریکه این دو ایدئولوژی زاده این بی فرهنگی و آش کشک خاله این ملت شده اند. ملتی که پس از 30 سال تجربه جنایت و کشتار توسظ یک حکومت ایدئولوژیک مذهبی بدنبال آلترناتیو و سیستم جایگزین مذهبی دیگری چون مجاهدین میدود، لیاقت حکومتی بهتر از حکومت آخوندی نمیباشد. به زبان دیگر همین آخوندها از سرش هم زیادتر هستند.
برزو شکوهمند

*


آقای فانی یزدی: اقای حسن داعی السلام بارها عضویت شان در سازمان تروریستی مجاهدین را تکذیب کرده اند . من نمی فهمم که شما با کدام مدارک تهمت به این بزرگی را به ایشان می زنید. حتما که میدانید که تهمت زدن و به شخصیت دیگران خدشه وارد کردن در قوانین آمریکا جرم است و ایشان می توانند شما در تعقیب قانونی کنند.
علیرضا

*

برداشت من این بود که متن فقط برای اشاره به نقش حسن داعی نوشته شده. البته من هم مثل بقیه طرفدار جنگ نیستم ولی مردم چه با تحریم چه بی تحریم تحت فشار هستند الان جو داره به سمت نادری نیست اسکندری پیدا شود پیش میره متاسفانه. حرکت ضد جنگ اگر همراه با براندازی جمهوری اسلامی نباشه بی فایدس.


*

آقای فانی یزدی
لازم است ابتدا از جسارت شما در به نقد کشیدن روابط حاکم بر سازمان مجاهدین و عملکرد رهبری آن سپاسگذاری کنم. اما سؤال های نهفته ای در مقاله وزین شما وجود دارد که تنها با شناخت ماهیت فرقه گرایانه در سازمان مجاهدین میسر است. ماهیت فرقه گرایانه در سازمان مجاهدین نیز در سایه مبارزه مسلحانه و خشونت طلبانه قوام پیدا کرده است.
با سپاس مجدد

*

با سلام.
آنچه رژیم شاه به خطا انجام نداد نشان دادن چهره واقعی از روحانیون و افکار آنها در تلویزیون و رسانه ها بود. رژیم کنونی نیز با چشم پوشی از وجود این قبیله باعث شده است که افکار و منش آنها از چشم مردم دور بماند. در شرایط آشفه خطر آن هست که فردی مانند رجوی نیز به قدرت برسد و بعضی نه از حب علی بلکه از بغض معاویه به حمایت از سرکرده یک قبیله به خیابان بریزند.
امید وارم خداوند شر رجوی و قبیله وی را از ما دور نگاه دارد.


*

با نظر آقای فانی کمابیش موافقم. منتها مجاهدین وجمهوری اسلامی را دو روی سکه ای می دانم که در کارگاه ” اسلام” ضرب شده‌اند. این دو درعین مخالفت قهرآمیز با یکدیگر ، هریک دیگری را تقویت می کند. مجاهدین دست کم دردو برهه ی خرداد ۱۳۶۰ و تابستان ۱۳۶۷ بیشترین کمک را به رژیم در کشتار بی‌دریغ مخالفان ودگراندیشان و بستن فضای سیاسی جامعه کردند. آن ها هرچند در ترکیب وهیئت کنونی نقش و جایی در جنبش آزادیخواهی و دمکراتیک مردم ایران ندارند اما می توانند در لحظات سرنوشت ساز با تحرکات ویرانگر خود خواسته یا ناخواسته به یاری رژیم بیایند.


*

من با نظر شما موافقم ولی شما به علت اصلی كه موجب بوجود آمدن چنين ديكتاتورهايی می شود نپرداخته ايد و بنظر من اسلام ناب انقلابی موجب پيدايش چنين تفكری در سراسر منطقه شده است و شما مصلحت انديشی می نماييد.


*

با سلام خدمت آقای فانی یزدی،
در مقاله خود البته به درستی کیش شخصیت در درون سازمان مجاهدبن خلق و دیگر اشکالات آن سازمان پرداخته اید. اما چنانکه شما خود نیز حتما می دانید اشرف ربیعی یک مجاهد تمام عیار بود که در خانه تیمی مجاهدین در تهران در اواخر سال ۶۰ در کنار موسی خیابانی و عده ای دیگر کشته شدند. در حالیکه همسر آیت الله خمینی جایی در فضای عمومی در مبارزات و در کنار همسرش به عنوان یک رهبر مذهبی سنتی نداشت. “اشرف” یا “اشرفی” پس ادای احترام به یک چریک کشته شده نیز هست.
بعلاوه واژه اشرفی بکارگرفته شده از سوی آقای رجوی نشانی از با ارزش بودن هم مادی و هم معنوی مدال و نشان مورد نظر نیز هست. در پایان نیز می گویید که کارهای مجاهدین مخالف ارزش های ایرانی است، که این مورد نیز حاکی از پرلطفی شما به فرهنگ ایرانی و شاید ندیدن نکات منفی آن نیز باشد. هرچه باشد مجاهدین نیز فرزندان همین آب و خاک و فرهنگند حال با این سرنوشت تراژیک.
با تشکر،
حمید فرخنده