جنگ ایران و اسرائیل از سایه بیرون می‌آید

جنگ ایران و اسرائیل از سایه بیرون می‌آید

چرا تندروهای تهران افزایش تنش را انتخاب کردند؟
نوشته افشون استوار | ۱۹ آوریل ۲۰۲۴

ترجمه: رضا فانی یزدی

شب گذشته اسرائیل یک پایگاه نظامی در نزدیکی شهر اصفهان در ایران را هدف قرار داد. مقامات ایرانی همچنین مدعی شدند که پهپادهای کوچک را در نزدیکی شهر تبریز در شمال ایران سرنگون کرده اند. علیرغم اینکه این حملات یک حمله مستقیم و آشکار به خاک ایران است، اما این حمله ای محدود به نظر می رسد. اگرچه رهبران ایران قول تلافی برای “کوچکترین اقدام تجاوزکارانه” در خاک خود را داده اند، اما پاسخ آنها فعلاً آرام بوده است. خبر بمب‌گذاری‌ها و مقیاس کوچک آن‌ها باعث شد تا در ارزیابی‌های اولیه چنین به نظر آید که هر دو طرف احتمالا به دنبال کاهش امواج تنش های میان خود باشند.
با این حال، آخرین قسمت‌های این چرخه بمب و واکنش نشان‌دهنده مرحله جدید و نگران‌کننده‌تر درگیری‌های جاری در خاورمیانه است. هفته گذشته، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – شاخه مهم نیروهای مسلح ایران و ستون نظام حاکم آن – ترکیبی از بیش از ۳۰۰ هواپیمای بدون سرنشین با سطح کم پرواز، موشک های کروز و موشک های بالستیک ارتفاع بالا را در تلاش برای غلبه بر سیستم دفاع اسرائیل و آسیب زدن شدید به اهداف نظامی در این کشور به پرواز در آورد. این حمله قدرت فزاینده ایران و تمایل آن برای ضربه زدن به دشمنانش را به نمایش گذاشت. این عملیات همچنین گواهی بر تسلط تندروهای سیاسی حاکم در نهادهای  امنیتی ایران بود. این جناح که هم رده‌های بالای سپاه را در کنترل خود داشته و هم در میان افسران جوان و پیشرو نقش غالب و مسلط را در اختیار گرفته است، برای دهه‌ها تأثیر زیادی بر سیاست خارجی ایران گذاشته است و به‌ویژه از زمان ترور قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس توسط آمریکا در سال ۲۰۲۰ این نقش حائز اهمیت و تأثیرگذارترشده است. طرفداران این گرایش پراگماتیسم در برخورد با غرب را قبول ندارند و عمیقاً به اصول ایدئولوژیک بنیادی انقلاب اسلامی متعهد ‌مانده و به‌ویژه در استفاده از قدرت نظامی و شبکه نیابتی ایران برای پیشبرد اهداف بلندمدت خود برای نابودی اسرائیل به‌عنوان یک کشور یهودی و پایان دادن به نفوذ امریکا در خاورمیانه سرمایه‌گذاری می‌کنند.

این اولین بار بود که ایران مستقیماً به خاک اسرائیل حمله کرد. و با این حال، بسیاری از ناظران خارجی این حمله ایران را تا اندازه ای محتاطانه ارزیابی کردند. آنها ادعا کردند که این حمله یک اقدام بازدارنده و محدود بود، که در درجه اول برای نشان دادن عزم این کشور به جای آسیب زدن به اسرائیل بود. به هر حال، تهران مقاصد خود را از قبل اطلاع داده و چند روز قبل به همسایگان خود هشدار داده بود که از طریق نیروی نظامی به اسرائیل پاسخ خواهد داد. از آنجایی که ۹۹ درصد تسلیحات این کشور نتوانست به اهداف خود اصابت کند – آنها عمدتاً توسط اسرائیل و شرکای غربی اش در مسیر خود رهگیری شدند و نسبت قابل توجهی (شاید تا نیمی) از ۱۱۰ موشک بالستیکی که ایران به سمت اسرائیل شلیک کرد، به درستی پرتاب نشدند یا در راه منهدم شدند. برخی ناظران بیرونی به این نتیجه رسیدند که حمله ایران هرگز به هیچ وجه برای آسیب رساندن نبوده است. در این دیدگاه، اقدامات ایران در درجه اول به منظور بازدارندگی اسرائیل از گسترش آتش افروزی های کنونی بود. تهران با این عملیات هم قدرت و هم خویشتنداری خود را به نمایش می گذاشت.
اما چنین تفکری ابعاد مهم‌تری از واکنش ایران را زیر سوال می‌برد: این که چرا ایران در چنین مقیاس عظیمی و چنین آشکارا پاسخ داد. تصمیم گیرندگان ایرانی می توانستند از طریق ابزارها و شیوه های موجود، مانند اقدامات مخفیانه یا نیابتی، یا از طریق یک حمله موشکی محتاطانه تر، به درگیری خود با اسرائیل ادامه دهند. یک حمله محدود همچنان م،ی توانست نشان دهنده عزم ایران باشد  و در عین حال محدودیت های توانایی‌های سپاه پاسداران را آشکار نسازد، هم چنآنکه اتفاق افتاد. اما ایران راه دیگری را در پیش گرفت و حمله ای بی سابقه را انجام داد و تقریباً از هر نوع سلاحی که در اختیار دارد و به طور قابل تصور می توانست به اسرائیل برسد، استفاده کرد. چنین اقدامی محدودیت حساب شده ای از خود نشان نداد. برعکس، این عملیات، عروج شاهین‌های (تندروها) سپاه در تهران و عمق تمایل آنها برای تصرف اسرائیل را آشکار کرد.

جنگ در سایه
موشکباران ایران در ظاهر تلافی جویانه بود. این حمله پس از حمله اسرائیل در دمشق که دو هفته پیش از آن اتفاق افتاده و در آن 16 نفر از جمله هشت افسر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ساختمان مرتبط با کنسولگری ایران کشته شده بودند، انجام شد. تهران حمله اسرائیل را اقدامی وقیحانه برای تشدید تنش تلقی کرد، اما در حقیقت اسرائیل صدها بار پیش از این به مواضع سپاه در سوریه حمله کرده است. این کمپین، که اسرائیل از سال ۲۰۱۳ به راه انداخته است، به دنبال آن بوده است که سپاه پاسداران را از تقویت حضور نظامی خود در کشور و ایجاد اختلال در تامین تسلیحات به حزب‌الله و دیگر گروه‌های شبه‌نظامی ضد اسرائیلی در شام (سوریه) دلسرد کند. بنابراین سوریه برای مدت طولانی خط مقدم جنگ اعلام نشده بین ایران و اسرائیل بوده است – درگیری که با رادیکالیزه شدن سیاست خارجی ایران پس از انقلاب ۱۹۷۹ آغاز شد و با گسترش نفوذ ایران در سراسر منطقه در پی تهاجم ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳ و و آشوب ناشی از بهار عربی تقریباً یک دهه بعد از آن شتاب بیشتری گرفت.

درگیری ایران و اسرائیل بیشتر در سایه جنگ‌های بزرگتر خاورمیانه رخ داده است. شیوه اصلی ایران برای انجام این مبارزه، تامین تسلیحات پیشرفته – به ویژه موشک‌ها و پهپادها – برای گروه‌های شبه‌نظامی دشمن اسرائیل در نوار غزه و در عراق، لبنان، سوریه و یمن بوده است. ایران بیشتر به دنبال ارائه سلاح های سبک تر مانند تفنگ های خودکار و نارنجک برای شبه نظامیان در کرانه باختری بوده است. تهران می‌خواهد اسرائیل را با درگیری‌های مداوم و محاصره کردن آن با دشمنانش که نمی‌تواند به راحتی از طریق اقدام نظامی آنها را شکست دهد، بی‌ثبات کند. حمایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از گروه مبارز فلسطینی حماس سنگ بنای این استراتژی بزرگتر بوده است. این حمایت به تقویت توانایی‌های نظامی حماس کمک کرد و فناوری و دانش لازم برای تولید زرادخانه گسترده ای از راکت‌ها و موشک‌ها و استقرار این تسلیحات را از نظر تاکتیکی و استراتژیک در اختیار حماس قرار داد. قیام حماس در ۷ اکتبر از بسیاری جهات ثمره کارزار مخفی سپاه بود. جنگی که پس از آن به وقوع پیوست، چالش تقریباً غیرقابل حلی را که اسرائیل با آن روبروست برجسته کرد. تهاجم وحشیانه اسرائیل نتوانست حماس را سرکوب کند، در حالی که کشتار ده ها هزار فلسطینی محکومیت جهانی بر علیه اسرائیل را برانگیخته است.

برای مقابله با طرح بازی منطقه‌ای ایران، اسرائیل سعی کرده هزینه‌هایی را هم در خارج و هم در داخل به رژیم ایران تحمیل کند. نقطه کانونی آن کمپین، فعالیت مخفیانه اسرائیل در ایران بوده است. حملاتی که احتمالاً توسط آژانس اطلاعاتی اسرائیل موساد انجام شده است، شامل بمب گذاری در حفاظت شده ترین تأسیسات هسته ای و نظامی ایران و ترور مقامات عالی رتبه، افسران و دانشمندان ایرانی بوده است. شاید جسورانه ترین آن عملیات، قتل محسن فخری زاده، عالی ترین مقام هسته ای سپاه بود که در سال ۲۰۲۰ هنگام بازگشت از تعطیلات به تهران توسط یک مسلسل کنترل از راه دور کشته شد. توانایی اسرائیل برای انجام چنین عملیات دقیق و ویرانگر، بارها شکنندگی امنیت داخلی ایران را آشکار کرده است. هر حمله تحقیرآمیزتر از حمله بعدی بود، به خصوص که به نظر می رسید ایران قادر به جلوگیری از آنها نبوده و قادر به پاسخگویی مشابه به اسرائیل نیز نبود.

اگرچه ایران تلاش کرد تا اسرائیل را از طریق حملات تند و تیز خود مجازات کند، مانند تلاش برای ترور اسرائیلی‌های برجسته در خارج از کشور و حمله به کشتیرانی اسرائیل، اما از حمله مستقیم به اسرائیل صرف نظر کرد. این تا حدودی به دلیل نگرانی از این بود که انجام این کار می تواند منجر به جنگ گسترده تر با اسرائیل و ایالات متحده شود. بسیاری از رهبران سپاه پاسداران از چنین نبردی استقبال می‌کنند، اما اجماع غالب در رژیم مدت‌هاست که بر این باور است که حتی اگر کشور از چنین درگیری جان سالم به در ببرد، نمی‌تواند پیروز شود. عناصر عملگرایانه تر در داخل رژیم نیز در پی کم اهمیت جلوه دادن ارزش عملیاتی حملات اسرائیل در داخل ایران بودند. اگرچه موفقیت‌های جنگ سایه اسرائیل برای ایران شرم‌آور بود، اما عملیات اسرائیل محدود بود و به برنامه‌های استراتژیک ایران لطمه‌ای وارد نکرد و اساساً نمی‌توانست رفتار منطقه‌ای ایران را به چالش بکشد. این جریان نسبتا عملگرا با هدایت محتاطانه ولی فقیه، علی خامنه ای که همیشه بر بازی طولانی تاکید کرده و پیروزی ایران بر دشمنان خود را اجتناب ناپذیر می داند، وضعیت موجود را بیش از اسرائیل به نفع ایران می دانستند. پیش از ۷ اکتبر، کارزار منطقه‌ای ایران به خوبی پیش می‌رفت: متحدین منطقه‌ای این کشور در حال افزایش بودند، کنترل ایالات متحده بر خاورمیانه در حال لغزش بود، و اختلافات سیاسی اسرائیل به طور پیوسته کشور را به سمت بحران سوق می‌داد. درگیری ایران با اسرائیل در چارچوب پارامترهای متقابل ساخته شده باقی مانده و قابل مدیریت بود. تا زمانی که ایران حاضر بود هزینه های بازی را متحمل شود، همچنان برتری خود را نسبت به حریفان حفظ می کرد.

حملات ۷ اکتبر و جنگ غزه قدرت ایران را تقویت کرد. اسرائیل متحمل شکستی بی‌سابقه و تحقیرآمیز شده بود، و قدرت دفاع بسیار تحسین‌شده‌اش ضعیف‌تر از آن چیزی بود که کسی تصورش را می‌کرد. لشکرکشی خونین بعدی آن در غزه، حمایت از آرمان فلسطین را هم در منطقه و هم در سراسر جهان احیا کرد. همدردی با اسرائیل، به ویژه در غرب، جایی که محکومیت جنگ اسرائیل و رفتار آن با فلسطینی ها آشکارتر می شود، از بین رفته است. مقامات ایرانی هیچ عجله ای برای کمک به پایان دادن به جنگ در غزه نداشتند، چه از طریق ارائه کمک های نظامی بیشتر به فلسطینی ها و چه با مقابله مستقیم با اسرائیل. جنگ در واقع با دستور کار ایران همخوانی داشت. جنگ اسرائیل با وجود اینکه حماس را به خطر می‌اندازد، اما پیوسته به وجهه اسرائیل آسیب می‌رساند، ریاکاری حامیان غربی‌اش را برملا می‌کرد و مسئله فلسطین را به عنوان یک هدف مردمی احیا می‌کرد. علاوه بر این، ایران نیازی به مداخله نداشت، زیرا در عوض می‌توانست از نمایندگان خود برای انجام حملات بیشتر نمادین از جانب خود استفاده کند. برای این منظور، حزب الله به طور معمول شمال اسرائیل را گلوله باران می کند و حوثی ها در یمن حملات موشکی و پهپادی متعددی را علیه اسرائیل انجام داده اند. هیچ کدام از این دو تلاش جنگی اسرائیل را خدشه دار نکردند، حتی اگر حملات مکرر حوثی ها در سواحل یمن موفق شده باشد کشتیرانی جهانی را مختل کند.

حمله ماه آوریل اسرائیل به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دمشق مقامات ایرانی را مجبور به انتخابی دشوارتر کرد. از آنجایی که این حمله مستقیما به ساختمان کنسولگری ایران اصابت کرده بود، رهبران ایران آن را حرکتی ایذایی در جهت افزاتش تنش از طرف اسراییل ارزیابی کردند. رژیم ایران ناچارا باید تصمیمی اتخاذ می‌کرد: یا از انتقام‌جویی آشکار خودداری کند و به بهره‌مندی از وضعیت کنونی ادامه دهد و یا با زور به اسرائیل پاسخ دهد و یا با پای خود به سمت تله ای احتمالی که اسرائیل برای آنها پهن کرده بود، برود. خویشتنداری و آدم پاسخ به این حملات به ایران این امکان را می‌دهد که همدردی منتقدان اسرائیل را جلب کند، و جنایات غزه را در کانون توجه قرار دهد و شاهد فرورفتن بیشتر دولت اسرائیل در باتلاق کنونی باشد. انتقام‌جویی آشکار و با زور اما به ایران کمک می‌کند تا به اسرائیل بفهماند که از حالت کنونی و موجود که دو طرف از طریق جنگ در سایه ایجاد کرده اند خارج نشده و اسرائیل را وادار کند که به همین حالت رضایت دهد، و بدین ترتیب وضعیتی که بیشتر برای ایران مطلوب‌تر است را احیا کند.
هر دو مسیر خطراتی را به همراه داشتند. خویشتن داری ممکن است اسرائیل را تشویق کند که دست به کار شود و ایران را در زمانی دیگر مجبور به واکنش کند. انتقام گیری نیز خطرناک خواهد بود. حمله آشکار ایران می تواند شکاف بین بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا را التیام بخشد. اقدام نظامی ایران همچنین می‌تواند توجه جهان را از رفتار اسرائیل در غزه منحرف کند، و انزجار و سرزنش از اسرائیل را به سمت دیگری منحرف کند و درگیری گسترده‌تری را آغاز کند. جنگ بین اسرائیل و ایران نیز می تواند به راحتی به درگیری با ایالات متحده منجر شده که اگر این اتفاق بیفتد، شانس موفقیت ایران به شدت کاهش می یابد.

اقدام انتقام جویانه آشکار و با نمایش قدرت بسیار زیاد ایران، نشان داده است که تصمیم‌گیرندگان در این کشور دیگر با منطق خویشتن‌داری بسنده نمی کنند. شاهین های سیاسی (تندروها) در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای مدت طولانی از پاسخ فیزیکی به اسرائیل دفاع کرده و در نهایت به نظر می رسد که خامنه ای را متقاعد کرده اند که به اقدام نظامی قابل توجهی از جانب آنها رضایت دهد. این تصور که ایران عمداً حمله ضعیفی را آغاز کرده است، قابل بررسی نیست. ایران امیدوار بود که ضربه ای چشمگیر به اسرائیل وارد کند. این کشور با آشکار کردن نقاط ضعف خود و در عین حال تأکید بر نقاط قوت اسرائیل، چیزی به دست نمی آورد. اگر ایران می خواست به سادگی پیامی ارسال کند، می توانست با مهمات بسیار کمتر و با هزینه بسیار کمتر این کار را انجام دهد. ایران همانند تمامی تهاجمات نظامی اخیر خود، مانند اقدامات پس از ترور سلیمانی، جسارت اقدام آشکار را با دیپلماسی با هدف جلوگیری یا محدود کردن قصاص ترکیب کرد. تهران با علم به اینکه ایالات متحده از کشانده شدن دوباره به یک جنگ در خاورمیانه خودداری می کند، و اینکه اسرائیل به تنهایی نمی تواند به راحتی جنگی را علیه ایران انجام دهد، تلاش کرد تا برای هر دو رقیب خود فضایی غیر قابل عمل فراهم کند. ایران با ارسال پیامهایی از مقاصد خود، که هدفش حمله به مراکز جمعیتی نبوده و تنها به اهداف نظامی انتخاب شده اکتفا خواهد کرد و این که این حملات پایان اقدامات تلافی جویانه آنهاست، امیدوار بود که از پاسخ نظامی اسرائیل جلوگیری کند.
اما اسرائیل ممکن است نخواهد ایران حرف آخر را بزند. بلافاصله پس از حمله ایران، اسرائیل اعلام کرد که از طریق نوعی اقدام نظامی خود پاسخ خواهد داد. به نظر می رسد که عملیات پیش از سپیده دم در ۱۹ آوریل با هدف قرار دادن یک پایگاه نظامی ایران در نزدیکی اصفهان اولین و شاید تنها شلیک ها تلافی جویانه ایست که انجام شد. این حمله در مقیاس کوچک که شامل تعداد محدودی موشک یا پهپاد بود، موفق شد به پدافند هوایی ایران نفوذ کند، اما به نظر می‌رسید که پیامی برای پایان دادن به چرخه تشدید تشنج باشد. با این حال، تهران باید تصمیم بگیرد که آیا تهدید خود مبنی بر تلافی بیشتر در صورت حمله اسرائیل به خاک ایران را دنبال خواهد کرد یا خیر. با این حال، پس از حمله، شخصیت‌های رسانه‌ای وابسته به دولت ایران در رسانه‌های اجتماعی این اقدام را بی‌اهمیت جلوه داده  و برخی اظهار داشتند که این اقدام اصلاً شامل سلاح‌های جدی نبوده، بلکه شامل میکروکوادکوپترها می‌شود – چیزی که نگران کننده نیست. .
تلافی حداقلی اسرائیل در این مورد ممکن است حداقل برای مدتی در جلوگیری از تبادل خصومت های آشکار موفق باشد. اما آنچه در اینجا دیده نمی شود گزینه ای است که بتواند به طور قطعی به درگیری بین این دو کشور پایان دهد. و دلیل ان اینست که این تنش یک جنگ انتخابی است که عمدتاً توسط ایران به اسرائیل و منطقه تحمیل شده است. تنها دو خط مشی مشخص وجود دارد: یا اینکه اسرائیل تسلیم ایران شده و پروژه دولت یهود را پایان دهد و یا ایران بتواند سیاست های خود را در قبال اسرائیل معکوس کند. حل مسئله فلسطین، مانند راه حل دو کشوری نیز می تواند کارزار ایران را تضعیف کند و به تدریج آن را به تغییر مسیر تشویق کند. اما از آنجا که هیچ کدام از این موارد به این زودی اتفاق نمی افتد، نشانح ایست از اینکه این درگیری ها نیز ادامه خواهد یافت.
تا زمانی که ایران به استراتژی خود برای محاصره اسرائیل و ارسال تسلیحات پیشرفته به سمت نیروهای نیابتی شبه‌نظامی که مراکز جمعیتی اسرائیل را تهدید می‌کنند، ادامه می‌دهد، اسرائیل مجبور خواهد بود که کمپین متقابل خود را علیه ایران دنبال کند. هر چه این تعادل کنونی بیشتر ادامه یابد، احتمال جنگ علنی بین دو کشور بیشتر می شود. چنین جنگی میان ایران و اسرائیل نمی تواند در خلع و در انزوا اتفاق بیفتد. طبیعتا ایالات متحده، نمایندگان منطقه ای ایران و شاید حتی کشورهای همسایه را نیز درگیر خود کند. این جنگ محدوده وسیعی از منطقه را در بر می گیرد و به دلیل بازیگران زیادی که درگیر آن هستند، احتمالا کوتاه مدت نیز نخواهد بود. در حقیقت، چه در یک هفته، یک سال یا یک دهه دیگر، جنگ علنی بین ایران و اسرائیل به نوعی اجتناب ناپذیر است. در واقع، این منطقه احتمالا در لبه پرتگاه و در انتظار سقوط است.

درباره نویسنده: افشون استوار (AFSHON OSTOVAR)  دانشیار دانشکده تحصیلات تکمیلی نیروی دریایی، عضو ارشد مؤسسه تحقیقات سیاست خارجی، و نویسنده جنگ‌های جاه طلبانه: ایالات متحده، ایران و مبارزه برای خاورمیانه است.

این‌مقاله در مجله مسایل بین الملل به چاپ رسید که در لینک زیر قابل دسترسی است.

https://reader.foreignaffairs.com/2024/04/19/iran-and-israels-war-comes-out-of-the-shadows/content.html