ایالات متحده باید مذاکرات هستهای موازی با چین و روسیه را دنبال کند
رز گوتمولر-ROSE GOTTEMOELLER
۱۵ آوریل ۲۰۲۵
برگردان: رضا فانی یزدی
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، تقریباً هر هفته از زمان آغاز ریاستجمهوری خود در ژانویه، درباره کنترل تسلیحات هستهای اظهار نظر کرده است. برای مثال، در گفتوگویی با شبکه فاکس نیوز در ماه مارس، او این سلاحها را «هیولاهای بزرگ» و «بزرگترین تهدید وجودی جهان» نامید و تأسف خورد که ایالات متحده «این همه پول را صرف چیزی میکند که اگر مورد استفاده قرار گیرد، احتمالاً به پایان جهان منجر خواهد شد .» علاقه رئیسجمهور به این موضوع خوشیُمن است. در میان آشفتگیهای دولت او، در این موضوع خاص، تمایل ترامپ به خویشتنداری هستهای میتواند او را به سوی مذاکره برای اعمال محدودیتهای واقعی سوق دهد, و این در زمانه ایست که جهان به شدت به چنین اقداماتی نیازمند است.
کنترل تسلیحات هستهای در حال از بین رفتن است. «پیمان استارت نو» (New START) که در سال ۲۰۱۰ امضا شد، تنها توافقنامه باقیمانده بین ایالات متحده و روسیه در زمینه کنترل تسلیحات هستهای است. پیمان استارت نو, که من (نویسنده این مطلب) مسئول مذاکرات آن از جانب ایالات متحده بودم, تعداد کلاهکهای هستهای، موشکها و پرتابگرهایی را که هر کشور میتواند مستقر کند را محدود میکند و شامل مکانیسمهای گوناگونی برای راستیآزمایی اجرای آن است. اما این پیمان کمتر از یک سال دیگر، در فوریه ۲۰۲۶، منقضی خواهد شد. و کارآیی آن پیشتر نیز تضعیف شده است. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، در فوریه ۲۰۲۳ درست یک سال پس از تهاجم تمامعیار خود به اوکراین اعلام کرد که مسکو اجرای این پیمان را تا زمانی که ایالات متحده به حمایت و دفاع از اوکراین ادامه دهد، متوقف خواهد کرد؛ اقدامی که برای نخستین بار در تقریباً شصت سال تاریخ مذاکرات هستهای میان مسکو و واشنگتن، سرنوشت کنترل تسلیحات هستهای را به یک موضوع فرعی پیوند زد. از آن زمان، کرملین از هر گونه مذاکرهای در خصوص مسائل هستهای خودداری کرده است.
در همین حال، چین بهطور پیوسته در حال مدرنسازی نیروهای هستهای خود است. در حالی که پکن در گذشته تنها نیرویی نسبتاً محدود متشکل از چند صد کلاهک و سامانه پرتاب داشت که بیشتر طراحی و استقرار آنها برای انجام حمله تلافیجویانه در صورت وقوع حمله هستهای بود، در حال حاضر بیش از ۵۰۰ کلاهک در اختیار دارد و در حال افزایش تولید سامانههای پرتاب است. چین در حال گسترش هر سه بخش از «سهگانه هستهای» خود است، یعنی موشکهای بالستیک قارهپیما، موشکهای بالستیک پرتابشونده از زیردریایی، و بمبافکنهای راهبردی که به این کشور اجازه میدهد تسلیحات هستهای را از خشکی، دریا و هوا پرتاب کند. وزارت دفاع ایالات متحده تخمین زده که تا سال ۲۰۳۵، چین ممکن است تا ۱۵۰۰ کلاهک هستهای در اختیار داشته باشد. در همین حین، پکن از مذاکره درباره این رشد سریع تسلیحاتی با واشنگتن امتناع ورزیده است.
از این رو، در آیندهای نزدیک، ایالات متحده ممکن است با دو قدرت هستهای, روسیه و چین همزمان روبرو شود که تعداد کلاهکهای مستقر آنها مشابه یکدیگر باشد. این دو شریک نزدیک میتوانند با هم تهدید به انجام یک حمله پیشدستانه کنند که ایالات متحده به اندازه کافی سلاح برای پاسخگویی به آن نداشته باشد. برتری ترکیبی آنها میتواند توان بازدارندگی ایالات متحده را تضعیف کند و پیامدهای فاجعهباری برای ثبات منطقهای و جهانی به دنبال داشته باشد. گرچه این تهدید بسیار جدی است، اما غیر قابل مدیریت نیست. احتمال آنکه واشنگتن بتواند در زمینه مسائل هستهای با مسکو و پکن به نوعی توافق دست یابد، بیشتر از امکان توافق در سایر حوزههای نظامی، سیاسی و اقتصادی با این قدرتهاست. اگر ایالات متحده تحت رهبری ترامپ بتواند بهطور موفقیتآمیز با روسیه برای حفظ برابری هستهای تعامل کند و برای نخستین بار با چین در خصوص کنترل خطرات هستهای وارد مذاکره شود، این سه کشور میتوانند از یک رقابت تسلیحاتی هستهای شبیه به دوران جنگ سرد که پرهزینه، خطرناک و در نهایت برای همه بیفایده خواهد بود، جلوگیری کنند.
وسواس هستهای
ترامپ مدتهاست که درباره مشکل تسلیحات هستهای فکر میکند. از اواسط دهه ۱۹۸۰، زمانی که ترامپ یک سرمایهدار جوان در حوزه املاک بود، تلاش کرد (گرچه موفق نشد) تا رئیسجمهور وقت، رونالد ریگان، را قانع کند که او را به عنوان مذاکره کننده ارشد ایالات متحده در مذاکرات کنترل تسلیحات راهبردی با اتحاد جماهیر شوروی منصوب کند. گرچه ترامپ به تغییر مکرر دیدگاههای خود شهرت دارد، اما تمرکز او بر تهدیدات هستهای و لزوم کنترل آنها به طرز قابل توجهی ثابت مانده است. از دیدگاه رئیسجمهور، این سلاحها سرمایهگذاری بدی هستند: چرا باید پول را صرف چیزی کرد که هرگز قابل استفاده نیست، زیرا استفاده از آنها احتمالاً به پایان جهان منجر میشود؟
ترامپ از ناتوانی خود در پیشبرد مسائل هستهای در دوره نخست ریاستجمهوریاش ناامید شده بود. تلاشهای او برای مذاکره با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، برای از بین بردن استقرار تسلیحات هستهای پیونگیانگ و پیشبرد توافق کاهش تسلیحات با چین و روسیه هر دو بینتیجه ماندند. اکنون، ترامپ مصمم به تلاش دوباره به نظر میرسد و در فوریه اعلام کرد که مذاکرات درباره این موضوع با پوتین و شی جینپینگ، رئیسجمهور چین، «از اولین دیدارهایی است که میخواهم انجام دهم.»
خلع سلاح کامل، چنانکه ترامپ به آن اشاره کرده، انتظاری بیش از حد است. اما فرصت قابل توجهی برای واشنگتن وجود دارد که در این زمینه با روسیه و چین، البته به شیوههای متفاوت اقدام کند. در مورد روسیه، ایالات متحده با یک قدرت هستهای همطراز خود سر و کار دارد. طی شش دهه گذشته، رابطه هستهای این دو کشور بر پایه برابری بوده است: برابری در تعداد و آزادی در ترکیببندی ساختار نیروها، به این معنا که تا زمانی که مجموع کلاهکهای هستهای آنها در چارچوب محدودیتهای مساوی باقی بماند، هر کشور میتواند این کلاهکها را روی سامانههای پرتاب مختلف مستقر کند. ایالات متحده تمایل به استفاده بیشتر از موشکهای دریایی داشته، در حالی که روسیه بر موشکهای بالستیک قارهپیما که از زمین شلیک میشوند، تمرکز کرده است. طی این دوره، واشنگتن و مسکو در قالب پیمانها یا ابتکارات یکجانبه موازی، به طور جدی برای محدود سازی و کاهش زرادخانههای هستهای خود تلاش کردهاند. این محدودسازی اکنون در حال فرسایش است. هدف ترامپ باید احیای آن باشد.
در قبال چین، ایالات متحده باید هدفی متفاوت دنبال کند: متقاعد کردن پکن به اینکه منافعش در پیشبینیپذیری و ثبات نهفته است. برخلاف تسلیحات روسیه، نیروهای هستهای چین هنوز به مراتب از ایالات متحده عقبترند. اگرچه نیروهای چینی با سرعت در حال مدرن شدن هستند، اما چین تا یک دهه یا بیشتر به یک قدرت هستهای همطراز تبدیل نخواهد شد. در این فاصله، واشنگتن باید با پکن وارد تعامل شود تا اهداف آن را درک کند، آینده ساختار نیروها و برنامههای مدرنسازی را پیشبینیپذیر کند و خطر سوءتفاهمهایی که میتوانند به بحران هستهای منجر شوند را کاهش دهد. به جای تمرکز بر اندازه زرادخانه چین، ایالات متحده باید به دنبال ایجاد درک متقابل و اعمال خویشتنداری دوجانبه باشد تا از وقوع یک رقابت تسلیحاتی هستهای جلوگیری شود، یا بهتر است بگوییم کنترل تسلیحات.
بازگشت به میز مذاکره
در مورد روسیه، مسیر مذاکرات هستهای نسبتاً مستقیم است. مذاکرهکنندگان آمریکایی و روسی تقریباً شصت سال است که در این عرصه فعالند و یکدیگر را به خوبی میشناسند. از دهه ۱۹۷۰، زمانی که روابط واشنگتن و مسکو به شدت خصمانه بود، دو طرف توانستند تسلیحات هستهای را کنترل، محدود و کاهش دهند، بدون توجه به آنچه در دیگر جنبههای روابطشان رخ میداد. به ویژه پس از بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ که نزدیکترین لحظه به وقوع یک جنگ هستهای بود، هر دو طرف به این درک رسیدند که تسلیحات هستهای تهدیدی وجودی برای بشریت هستند و تعهد کردند که گفتوگوهای هستهای را در مسیری جداگانه ادامه دهند. ایالات متحده و روسیه حتی پس از تهاجم نخست روسیه به اوکراین و تصرف کریمه در سال ۲۰۱۴، اجرای پیمان استارت نو را ادامه دادند.
اما این رویکرد از سوی روسیه پس از تهاجم دوم به اوکراین در سال ۲۰۲۲ تغییر کرد و پوتین اجرای پیمان استارت نو را متوقف نمود. با این حال، کرملین اکنون ممکن است مایل باشد این تصمیم را برگرداند و مذاکرات درباره یک پیمان هستهای جدید را همزمان با روند حلوفصل جنگ در اوکراین آغاز نماید. در فوریه ۲۰۲۵، پوتین اظهار داشت: «ما و ایالات متحده مسئله تمدید پیمان استارت نو را داریم. شاید دیگران فراموش کرده باشند، اما من یادم هست که این پیمان حدود یک سال دیگر، در فوریه ۲۰۲۶، منقضی میشود.» معاون وزیر امور خارجه روسیه، سرگئی ریابکوف، نیز به تغییر لحن واشنگتن از زمان روی کار آمدن ترامپ اشاره کرده و گفته است این تغییر ممکن است نشانگر فرصت جدیدی برای مذاکرات هستهای باشد.
حتی اگر مسکو و واشنگتن نتوانند تا پیش از انقضای پیمان استارت نو، بر سر یک پیمان جایگزین توافق کنند، گسترش سریع زرادخانههای هستهای اجتنابناپذیر نیست. در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، برای مدت طولانی هیچ پیمان تسلیحاتی فعالی وجود نداشت، اما ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی به سادگی توافق کردند که به محدودیتهای تعیین شده در پیمان سالت ۲ ــ که هرگز تصویب نشد ــ پایبند بمانند. روسیه و ایالات متحده امروز نیز میتوانند اقدام مشابهی انجام دهند. هر دو میتوانند بهطور علنی توافق کنند که محدودیتهای پیمان استارت نو را تا زمان مذاکره بر سر محدودیتهای جدید حفظ کنند. چین، فرانسه و بریتانیا ــ سایر قدرتهای هستهای تحت پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT) ــ نیز باید تعهد دهند که با افزایش تعداد کلاهکهای خود یا استقرار سامانههای بیثباتکننده، مفاد استارت نو را تضعیف نکنند.
حل مشکل سه جانبه
چین موردی پیچیدهتر است. این کشور به سرعت در حال مدرنسازی زرادخانه هستهای خود است و هم در واشنگتن و هم در میان متحدان آمریکا نگرانی فزایندهای وجود دارد که چین قصد دارد به رقیبی هم اندازه ایالات متحده، هم در زمینه نیروهای هستهای و هم نیروهای متعارف تبدیل شود. اگر چین، همانطور که وزارت دفاع آمریکا تخمین زده، تا سال ۲۰۳۵ حدود ۱۵۰۰ کلاهک هستهای تولید کند و همه آنها را مستقر سازد، تقریباً به سقف ۱۵۵۰ کلاهکی که ایالات متحده و روسیه طبق پیمان استارت نو به آن توافق کردهاند، خواهد رسید. در بدترین سناریو, با این تصور که چین و روسیه همزمان و با هم ایالات متحده را به حمله هستهای تهدید کنند، واشنگتن با برتری هستهای چنان عظیمی روبرو خواهد شد که ممکن است قدرت دفاع از منافع خود را نداشته باشد.
ایالات متحده میتواند و باید برای چنین سناریویی برنامهریزی کند تا هم از خود و هم از متحدانی که به چتر هستهای واشنگتن وابستهاند محافظت نماید. اما در عین حال، باید در ارزیابی میزان این تهدید واقعبین بود. اگرچه ایالات متحده و روسیه هر یک ۱۵۵۰ کلاهک تحت پیمان استارت نو مستقر کردهاند، اما هر دو کشور تعداد زیادی کلاهک ذخیره دارند. ایالات متحده در مجموع حدود ۵۲۷۷ کلاهک و روسیه حدود ۵۴۴۹ کلاهک در اختیار دارند. اگر ایالات متحده مجبور شود با تهدید هستهای ترکیبی مواجه شود، میتواند با استفاده از هزاران کلاهک ذخیره خود، کلاهکهای بیشتری مستقر کند؛ مثلاً کلاهکهای بیشتری بر روی موشکهای دریایی یا زمینی خود قرار دهد یا از بمبافکنهای راهبردی برای تحویل آنها بهره گیرد.
اگر ایالات متحده مجبور شود کلاهکهای بیشتری بر روی موشکها مستقر کند، از محدودیتهای تعیین شده در پیمان استارت نو فراتر خواهد رفت؛ روسیه نیز ممکن است همین کار را انجام دهد و نوعی رقابت تسلیحاتی آغاز شود. بنابراین مهم است که چین متعهد شود این محدودیتها را تضعیف نکند و موجب واکنش ایالات متحده نشود. اینجا جایی است که مذاکرات اهمیت مییابد. واشنگتن، در زمینه مسائل هستهای، سابقه طولانی مذاکرات با چین، همچون مذاکرات با روسیه را ندارد، اما بیتجربه هم نیست. ایالات متحده و چین در چارچوب رژیمهای چندجانبه مهمی همچون پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT) در سال ۱۹۷۰ و پیمان جامع منع آزمایشهای هستهای (CTBT) در سال ۱۹۹۶ با یکدیگر همکاری کردهاند و چین در حال حاضر ریاست مجمع پنج کشور دارای سلاح هستهای (چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا و ایالات متحده) تحت NPT را بر عهده دارد. پکن با مسائل و حساسیتهای مذاکرات هستهای و آنچه برای حفظ ثبات راهبردی هستهای لازم است، آشناست.
با این حال، چین بهشدت در برابر مذاکرات بیشتر مقاومت کرده و استدلال میکند که به دلیل شکاف وسیع بین نیروهای هستهای چین و ایالات متحده، شفافیتی که برای دیپلماسی هستهای لازم است، چین را بیش از حد آسیبپذیر خواهد کرد. دیپلماتهای چینی اغلب میگویند که تنها زمانی که واشنگتن و مسکو زرادخانههای خود را کاهش دهند، زمان گفتوگو فرا خواهد رسید. این موضع حتی همزمان با مدرنسازی سریع نیروهای هستهای چین، ساخت موشکهای بالستیک جدید، زیردریاییها، بمبافکنها و افزایش تعداد کلاهکها تغییری نکرده است. دولت چین حتی برای سالها تلاش کرده شدت این توسعه را انکار کند و اصرار داشته است که ۳۰۰ سیلوی جدید موشکی که در شمال و غرب پکن ساخته شده، در واقع مزرعه های بادی هستند!
هم ترامپ در دوره نخست ریاستجمهوریاش و هم پس از او رئیسجمهور بایدن، از امتناع چین برای گفتوگو درباره مدرنسازی هستهای خود ناامید شدند. دولت اول ترامپ تلاش کرد چین را به زور وارد پیمان استارت نو کند، بهطوری که عملاً میخواست چین را تحت همان توافق کاهش تسلیحات که برای دو قدرت هستهای بسیار برتر (روسیه و ایالات متحده) طراحی شده بود، قرار دهد. همانطور که قابل پیشبینی بود، رهبران چینی واکنش بدی نشان دادند و مذاکرات بیشتر را متوقف کردند. این وضعیت در دوران بایدن نیز ادامه یافت. در جریان اجلاس ۲۰۲۳ در کالیفرنیا، بایدن تصور کرد که با شی جینپینگ درباره آغاز گفتگوهای هستهای به پیشرفتی دست یافته، اما پکن بار دیگر از حضور بر سر میز مذاکره امتناع کرد.
این بار اما ممکن است اوضاع متفاوت باشد. با پایان یافتن اعتبار پیمان استارت نو، مذاکرات میتواند از نقطهای صفر آغاز شود. دیگر هیچ معاهده الزامآور حقوقی وجود نخواهد داشت که چین مجبور به پذیرش آن شود، هرچند چین میتواند و باید آماده باشد که در صورتی که روسیه و ایالات متحده توافق کنند، به محدودیتهای تعیین شده در استارت نو پایبند بماند. البته موانع زیادی میتواند مسیر پیشرفت را مختل کند. در واشنگتن گروهی از چینی ستیزان و در پکن گروهی از آمریکاستیزان میتوانند مانع از گفتوگو شوند. تشدید جنگ تجاری آمریکا و چین نیز کمکی به این روند نمیکند. و اگرچه ترامپ ظاهراً تمایل زیادی به گفتوگو با شی دارد، مشخص نیست که آیا او برای مذاکرات هستهای با چین همان میزان اولویت قائل است که برای مذاکرات با روسیه قائل شده است یا خیر.
هنر معامله کردن
بهترین راه پیش روی واشنگتن، انجام دو مذاکره موازی است. نخستین مذاکره با روسیه خواهد بود، برای تمدید محدودیتهای پیمان استارت نو فراتر از فوریه ۲۰۲۶ و سپس تلاش برای اعمال محدودیتهای اضافی بر تمام کلاهکهای هستهای، چه مستقر و چه غیرمستقر، چه راهبردی و چه غیر راهبردی. ترامپ در دوره نخست ریاستجمهوری خود گامی مهم در این مسیر برداشت، زمانی که موفق شد پوتین را به توافق اصولی برای انجماد کل ذخایر موجود کلاهکهای هستهای متقاعد کند. او اکنون میتواند بر پایه همان چارچوب پیشین عمل کند و به دنبال اعمال محدودیتهایی بر جدیدترین سامانههای پرتاب روسیه باشد، نظیر اژدر هستهای پیشران و مسلح معروف به “پوسایدون” (Poseidon).
روسیه که نگران صحبتهای ترامپ درباره ساخت یک سامانه دفاع موشکی جدید به نام «گنبد طلایی» است، ممکن است بر گنجاندن این موضوع در دستور کار مذاکرات اصرار کند. از منظر مسکو، تقویت دفاع موشکی آمریکا میتواند عامل بازدارندگی هستهای روسیه را تضعیف کند: ایالات متحده، در حالی که انتظار دارد دفاع موشکیاش در برابر حمله تلافیجویانه هستهای مؤثر باشد، ممکن است دیگر حمله نخستین به روسیه را پرخطر نپندارد. پوتین بویژه نگران این احتمال بوده و در ابتدا به دلیل همین موضوع، از پیمان استارت نو انتقاد کرده بود، چرا که این پیمان محدودیتی بر دفاع موشکی آمریکا اعمال نمیکرد. اگر مسکو بر ورود دفاع موشکی به دستور کار اصرار ورزد، واشنگتن نیز باید بر لزوم محدود کردن سامانههای پیشرفته دفاع موشکی روسیه، نظیر سامانه اس۵۰۰، تأکید کند.
مذاکره با چین، که بر کنترل تسلیحات هستهای متمرکز خواهد بود، باید با تعهد چین آغاز شود مبنی بر اینکه این کشور به تعداد کافی کلاهک هستهای تولید یا مستقر نکند که محدودیتهای پیمان استارت نو را تضعیف کند. پکن باید شفافیت بیشتری درباره مدرنسازی هستهای خود نشان دهد و آماده شود اقداماتی را انجام دهد که خطر سوءتفاهمهای احتمالی درباره وضعیتهای هستهای ایالات متحده و چین را کاهش دهد. تبادل دادهها، اطلاعرسانی درباره فعالیتهایی چون آزمایش موشکی، تعریف مشترک اصطلاحات مربوط به سلاحهای هستهای، و بهبود خطوط ارتباطی بحران میتوانند بخشی از این بسته توافقی باشند.
اگرچه مذاکرات با چین باید عمدتاً بر کنترل (و نه محدودسازی) متمرکز باشد، اما یک سامانه هستهای وجود دارد که ایالات متحده باید برای ممنوعیت آن هم بر چین و هم بر روسیه فشار بیاورد: سامانه بمباران مداری جزئی یا FOBS. موشکهای FOBS که مسیر بالستیک پیشبینیپذیری ندارند، میتوانند بدون هشدار حمله کنند و قادر به مانور برای گریز از پدافند های موشکی هستند و تهدیدی جدی برای مراکز فرماندهی و کنترل به شمار میروند. به گفته مقامات نیروی هوایی و نیروی فضایی ایالات متحده، چین در سال ۲۰۲۱ یک موشک FOBS را در اقیانوس آزاد آزمایش کرد که موجب نگرانی جدی در واشنگتن شد و بر لزوم ممنوعیت این سامانه در هر گونه مذاکرات آینده تأکید کرد.
ترامپ نباید این فرصت را از دست بدهد. حتی اگر مانع تصویب در سنا برای ورود ایالات متحده به یک پیمان الزامآور هستهای بسیار دشوار باشد, گرچه می توان حدس زد که با توجه به نفوذ قوی ترامپ بر کنگره او با دشواری چندانی مواجه نباشد. ترامپ این شانس را دارد که در پیشبرد توافقات سیاسی بهتر با چین و روسیه همچنان موثر باشد. افزون بر برگزاری این مذاکرات حیاتی با پکن و مسکو، ترامپ باید به تاثیر حمایت نیمبند خود از متحدان ایالات متحده در اروپا و آسیا بر مباحث مربوط به اشاعه هستهای در این مناطق نیز توجه کند. رئیسجمهور آشکارا علیه افزایش تعداد سلاحهای هستهای سخن میگوید، اما رفتارهای او آلمان، لهستان، کره جنوبی و کشورهای دیگر را به صراحت به فکر ساخت زرادخانههای هستهای برای خودشان انداخته است. اگر ترامپ واقعاً تمایل به مهار سلاحهای هستهای دارد, او و دولتش باید تعهد ایالات متحده به بازدارندگی هستهای گسترده را تقویت کنند. با کاهش وسوسه متحدان برای ساخت سلاحهای هستهای خود و متوقف ساختن رقابت تسلیحاتی جدید با چین و روسیه در همان آغاز، ترامپ میتواند به دنیا خدمتی بزرگ کند و تهدید فزاینده هستهای را تحت کنترل درآورد.
درباره نویسنده:
رز گاتمولر (Rose Gottemoeller) استاد مدرسه ویلیام جی. پری در مؤسسه مطالعات بینالمللی فریمن اسپوگلی در دانشگاه استنفورد و پژوهشگر در مؤسسه هوور است. او پیشتر معاون دبیرکل ناتو و معاون وزیر امور خارجه ایالات متحده در امور کنترل تسلیحات و امنیت بینالمللی بوده است.
متن اصلی این مقاله در ۱۵ آوریل ۲۰۲۵ در مجله Foreign Affairs به چاپ رسید که در لینک زیر قابل دسترسی است.
https://www.foreignaffairs.com/united-states/arms-control-not-dead-yet