پنهان، پشت نقاب مبارزه با حکومت دینی

در دورانی که طرفداران فلسطینی ها را در مخالفت با نسل کشی اسرائیل دستگیر کرده، به زندان می اندازند و از کشورهای محل اقامت خود اخراج می کنند، در زمانه ای که در بعضی از کشورهای به اصطلاح دموکراتیک اروپایی چون آلمان، اعتراض به کشتار زنان و کودکان و مردم بی گناه فلسطینی را غیرقانونی اعلام کرده و تحت عنوان یهودی ستیزی جرم انگاری کرده اند، شاید بهتر باشد که کمی با دقت و تامل بیشتری به انگ ها و اتهام های ضدامپربالیست‌ بودن و طرفداری از نظام دینی در گفتار شخصیت‌ها و فعالین سیاسی و رسانه ها و محافل ایرانی توجه کرد.
از قدیم‌ گفته اند که ترس برادر مرگ است و انسان‌ها برای پنهان کردن رفتار خود هزار بهانه می تراشند و به هزار حیله متوسل می شوند و حاضرند روی بسیاری از پرنسیب های انسانی خود پای گذاشته و برای حفظ خود و موقعیت خود و‌خانواده شان به بسیاری از رفتارهایی که اساسا در شرایط عادی از آنها دوری کرده و به آن باور ندارند و حتی مخالف آن هم هستند دست زده و برای توجیه آن هزار بهانه هم بیاورند. این روزها بکار بردن انگ ضدامپریالیست به مخالفین جنگ به عنوان فحش و‌ناسزا و یا اتهام طرفداری از تروریسم و حماس به افرادی که برای محکوم کردن جنایات اسرائیل در فلسطین و لبنان اعتراض می کنند و یا اتهام یهودستیزی به کسانی که احتمال حمله اسرائیل، این حکومت فاشیستی به ایران را محکوم کرده و این خطرات را گوشزد می کنند باز در رسانه ها و محافل ایرانی بالا گرفته است.
این رفتارها از جانب بسیاری از نیروهای سیاسی بسیار حساب شده بوده و حکایت همان نان به نرخ روز خوردن آنهاست، چرا که عده ای فکر می کنند که اگر جنگی میان ایران و اسرائیل و با حمایت همه جانبه آمریکا روی دهد که به احتمال یقین پای اروپایی ها هم به این جنگ کثیف باز خواهد شد فردا نوبت به ما ایرانی ها رسیده و پرونده ما هم باز خواهد شد و سیل دستگیری و اخراج از کار و احتمال اخراج از کشورهای محل اقامت برای ما نیز شروع می شود.
باید به این واقعیت توجه داشت که عده زیادی از ایرانی ها نیز در امریکا و کانادا و اروپا با پنهان شدن پشت مبارزه با نظام دینی در ایران و مبارزه با تروریسم، فلسطینی ها و حامیان آنها را در مبارزه با فاشیسم حاکم بر اسرائيل تحت عنوان حامیان حماس محکوم کرده و مبارزه صد ساله مردم این سرزمین را بر علیه اشغالگران صهیونیست و جنایتکاران جنگی به دلیل ترس و عافیت طلبی خود به تروریسم متهم کرده و در پشت این نقاب کثیف پنهان شده اند، چرا که تصور می کنند که در آینده نزدیک تنش میان این کشورها افزایش پیدا کرده و شاید هم جنگی بین ایران و اسرائیل با حمایت آمریکا و اروپا آغاز شود، و فردا شاید نوبت ما ایرانی ها برسد.
لجن مال کردن مبارزات مردم فلسطینی و حامیان آنها تحت عناوینی چون تروریسم و بنیادگرایی دینی و مزدوری برای حکومت اسلامی در تهران را باید به عنوان ارسال سیگنال های دید که این افراد به دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی در کشورهای محل سکونت خود می فرستند و با ارسال این پیام ها به دنبال این هستند که نشان دهند و بگویند که ما شهروند خوب هستیم، حساب ما از دیگران جداست، قائل به نظم مورد نظر شما هستیم، شما هر جنایتی هم که بکنید، ما اعتراضی نمی کنیم و همیشه حق با شماست.
اگر شما اعتراض و تظاهرات در مخالفت با کشتار مردم فلسطینی را ممنوع کنید, ما نه تنها اعتراضی نمی کنیم که بجای مخالفت و محکوم کردن این سیاست های جنگ طلبانه شما، به جنگ مخالفین این سیاست ها در کشورهای محل زندگی خود رفته و برای آنها با اتهاماتی چون حمایت از تروریسم و بنیادگرایی دینی پرونده سازی می کنیم و آنها را به شما نشان می دهیم. این جماعت با چنین رفتارهایی با صدای بلند دارند فریاد می زنند که ما شهروند خوب‌ کشور شما هستیم‌، که همیشه حامی سیاست های جاری در کشور شما بوده و خواهیم بود، کمترین اعتراضی به این سیاست ها نداریم حتی اگر منجر به جنگ و نسل کشی و آپارتاید در دیگر کشورها شود.
این نوع رفتارها البته فقط منحصر به ایرانیان مهاجر نیست و در همه جای دنیا در دوره های معینی شیوع پیدا کرده که شاید بتوان اوج آن را در دوران ظهور فاشیسم و حکومت های استبدادی مشاهده کرد. گرچه چنین رفتارهایی ضد دمکراتیک و خلاف عقل و همه پرنسیب های معقول انسانی است ولی اتفاق جدید و عجیبی نیست و در کشور خود ما هم در دوره های سیاه سرکوب حکومت ها شاهد چنین رفتارهایی بوده ایم که افراد یا با جنایتکاران هم صدا شده و یا سکوت کرده و مدعی شده اند که از وقوع چنان وقایعی بی اطلاع بوده اند. پس باید گفت که این مدل رفتارهای گروهی قابل فهم است و ‌عجیب هم نیست، اما مشکل اینجاست که این عده فکر می کنند که ما به اندازه کافی شعور نداریم و یا خر هستیم و نمی فهمیم که چرا اینها چنین حرف هایی را زده ‌‌و این چنین رفتار می کنند.
عریان ترین نمونه این رفتارها را ما در زندانهای نظام اسلامی تجربه کرده ایم. بسیاری از توابین در زندان نیز رفتار خود را با سیاه نمایی و برجسته کردن خطاهای بعضی از رفتارهای گروه های مخالف رژیم توجیه کرده و با فحاشی به آنها به مسئولین در زندان‌ها علامت می دادند که کجا ایستاده اند. خود شیرینی های آنها باعث رنج و عذاب بسیاری از زندانیان همبند آنها می شد و گاه به اعدام دیگران منتهی می شد، اما تاسف آور این بود که علیرغم این رفتارها بسیاری از توابین نیز اعدام شدند. تواب شاخ و دم ندارد و محدود و محکوم و محصور در زندان نیست!!
شاید بهتر است باز به خاطر داشته باشیم که وقتی نازی ها به کشتار و قتل عام یهودیان پرداختند، دم دروازه های اردوگاهای مرگ ‌و جنایت و کشتار و در ورودی کوره های آدم سوزی از کسی نمی پرسیدند که نظر سیاسی تو چیست و تا چه اندازه یهودی هستی و یا طرفدار دولت نازی آلمان هستی یا نه؟ فقط کافی بود که یهودی باشی، حتی اگر کاپو (یهودی های که با نازی ها همکاری می کردند) هم بودی و در اردوگاههای مرگ و جنایت و پای کوره های آدم سوزی هم در خدمت جنایتکاران نازی بودی و یهودیان هم محله و گاه اعضای خانواده خودت را هم برای مرگ به کوره های آدم سوزی روانه می کردی، باز هم راه فراری از اردوگاههای مرگ برایت نبود، یا در روزهای بعد روانه کوره ها می شدی و یا در حاشیه اردوگاه‌های مرگ با گرسنگی و بیماری و در انتظار مرگ روزی عمرت به پایان می رسید و اگر خیلی خوشبخت بودی پس از سالها تحمل شکنجه و عذاب بدن اسکلت گونه و نیمه زنده ات پس از پایان جنگ بار دیگر زندگی را تجربه می کرد.
دوستان ایرانی ما مخصوصا آن عده ای که با اتهام زنی به دیگران برای آنها پرونده سازی هم می کنند باید بخاطر داشته باشند که زمانی که مسلمان کشی و ایرانی کشی راه افتاد تفاوتی بین مسلمان و مسیحی و یهودی ایرانی و با دین و بی دین و کافر و مسلمان ایرانی نمی گذارند و متاسفانه همه قربانی خواهند شد. ایرانیان ساکن امریکا بد نیست به تجربه ژاپنی ها پس از حمله ژاپن به ‌پرل هاربور در دوران جنگ جهانی دوم توجه کنند. این تجربه های تاریخی گرچه دردناک ولی حاوی درس‌هایی برای بازماندگان و نسل های بعدی است که هرگز با زیرپا گذاشتن پرنسیب های انسانی، وجدان خود را فدای لحظه نکرده و راه آزار و سرکوب هم نوعان خود را هموار نکنند، که اگر چنین شد، باید به یاد داشته باشند که آنها خود در ته همان صفی ایستاده اند که هم وطنان شجاع تر آنها در اول صف‌ ردیف شده و خوب است که بدانند که نوبت آنها هم خیلی زودتر از آنکه تصور کنند خواهد رسید. بدبختی البته آنجاست که زمانی که نوبت به آنها می رسد دیگر جنایتکار حرفه ای تر و سنگدل تر شده، چشم و گوش جامعه به این جنایات عادت کرده و ضمنا دیگر معترضی باقی نمانده که برای رهایی آنها فریاد اعتراض خود را بلند کند.
اگر شهامت مقابله با جنایت را نداری، اگر می ترسی که کار و زندگیت را از دست بدهی, اگر نگران زندگی خانواده ات هستی؟ خب باش. اما مبارزه دیگران را تخطئه نکن, به آنها دشمنی نورز، مردمی را که قربانی آپارتاید و نسل کشی شده اند را تروریست و حامی ترور معرفی نکن و با انگ های احمقانه ای چون یهودی ستیز، ضدامپربالیست‌, چپ محور مقاومتی، پنجاه و هفتی و منجمد شده در دوران جنگ سرد، برای هم وطن خودت که از تو شجاع تر است پرونده سازی نکن.
تفاوت بنیادی است میان مبارزه با جمهوری اسلامی ایران، مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی با پنهان شدن پشت نقاب این ادعا با هدف دفاع از جنایت و کشتار کودکان و زنان و مردم فلسطینی و تشویق به جنگ و ویرانی کشور و یا سکوت توام با تائید و همراه شدن با سیاست های ددمنشانه حکومت های حامی نسل کشی و آپارتاید در اسراییل.

دسته های فاشیسم که راه افتادند به هیچ‌کس رحم نخواهند کرد و تو و خانواده ات را هم لگد مال خواهند کرد.
رضا فانی یزدی
۵ آوریل ۲۰۲۵

پس نوشت: در پایان بهتر است صریح تر بگویم که افراد مورد خطاب من در این مطلب کسانی هستند که در یکی دو سال گذشته و به خصوص پس از آغاز جنگ غزه و تهدیداتی که در کشورهای اروپایی و امریکا برای موقعیت کاری و شغلی آنها به وجود آمده است یکباره تغییر موضع داده و نه تنها کمترین توجهی به کشتار مردم بی‌گناه در این سرزمین‌ها ندارند بلکه در هر فرصت که نصیبشان می‌شود در مصاحبه‌ها و نوشته‌ها، در گردهمایی‌ها و اجتماعات و در رسانه های مجازی تمام هم و غم خود را صرف فحاشی به گروه‌های فلسطینی و یا مردم حامی آنها در کشورهای دیگر کرده و این در حالیست که کمترین اعتراضی به جنایت‌های رژیم صهیونیستی در اسرائیل نمی‌کنند. برای اینکه بحث را شخصی نکرده باشم و از آوردن اسم افراد خودداری کنم به شما پیشنهاد می‌کنم که فقط به دور و بر خود نگاه کنید و یا نگاهی به صفحات بسیاری از فعالین سیاسی ایرانی در اروپا و امریکا و به خصوص در کشورهایی که اعتراضات بر علیه جنایات اسرائیل هزینه بردار است، انداخته و ببینید که چه تغییر ناگهانی در مواضع این افراد در این دوره زمانی حاصل شده و چرا در زمانی که دادگاه جنایی بین المللی ICJ حکم جلب نتانیاهو رئیس دولت فاشیست و جنایتکار اسرائیل را صادر کرده ( همین مدعیان حقوق بشر و مدافعین حقوق زنان و کودکان در ایران ) حتی یک کلمه در این مورد صحبتی نمی کنند و اتفاقا صفحات آنها بگونه ای تنفرانگیز لبریز است از توهین و افترا به مخالفین جنایات و جنایتکاران جنگی.