ما وقتی از مبارزه خشونت آمیز صحبت می کنیم به معنای آن نیست است که حق دفاع مشروع را از خود و یا دیگران سلب کنیم، حق دفاع مشروع از اولین حقوق انسانی همه ماست که در همه جوامع پیشرفته و حتی در اعلامیه جهانی حقوق بشر برای همه افراد بشر به رسمیت شناخته شده است و هیچ کسی را به هیچ دلیلی نباید برای دفاع مشروع از جان خود سرزنش کرد و یا از او بخواهیم که در مقابل تهاجم بی رحمانه دیگران به او و افراد خانواده اش و دوستان و هموطنانش ساکت و آرام نشسته و به شکایت به مراجع قانونی بسنده کند، آنهم در کشوری که نیروی انتظامی آن و مراجع قانونی آن خود عامل خشونت و سرکوب می باشند
این روزها با اوج گرفتن جنبش اعتراضی بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران در رابطه با قتل مهسا امینی و اعتراض به چندین دهه سرکوب در کشور تعداد زیادی از جوانان، زنان و مردان، پسران و دختران ایرانی در خیابان های ایران دست به اعتراض زده و در مواردی با نیروهای انتظامی و گروه های سرکوب لباس شخصی درگیر شده و گاه آنها را مورد ضرب و جرح قرار داده و آنها را از پای در می آورند. مشاهده رفتار مخالفین نظام در خیابان ها در اعتراض به سرکوب که گاه به شکل مقابله به مثل صورت می گیرد موجب شده که عده ای از دوستان ما مردم را از درگیر شدن با نیروهای انتظامی و مقابله به مثل با آنها بر حذر داشته و گاه رفتار مردم معترض را شکلی از تعرض خشونت آمیز معرفی کرده و حتی گاه بطور ضمنی رفتار مردم را محکوم می کنند و مدعی هستند که این شکل از اعتراضات راه به جایی نمی برد و امکانات سرکوب بیشتری را برای حکومت هموار می کند.
سوال اینجاست که مقاومت مشروع در مقابل چنین رفتار ظالمانه و وحشیانه نیروهای انتظامی و امنیتی لباس شخصی های مزدور نظام اسلامی چگونه باید باشد و مقاومت مشروع به چه معناست؟
گاه دوستان ما با مثال آوردن از توصیه ها و رفتارهای برخی از رهبران جنبش های مدنی که روش های غیرخشونت آمیز را انتخاب کرده اند توصیه می کنند که افراد در خیابان ها در مقابل خشونت نیروهای سرکوب عکس العملی از خود نشان ندهند و با تحمل درد و رنج سرکوب و با مشاهده روش های وحشیانه عوامل نظام جمهوری اسلامی ایران، خشونت و سرکوب را تحمل کرده و فقط با دست خالی در خیابان ها به شکل تظاهرات مسالمت آمیز راه مبارزه را به پیش ببرند.
من اینجا در صدد تجویز هیچ شکلی از مبارزه و مقابله با نیروهای سرکوب نظام جمهوری اسلامی ایران نیستم چرا که خودم در خیابان حضور ندارم و در این سوی دنیا شاهد مبارزات مردم هستم، اما سوال اینجاست که اگر امروز من هم در کنار مردم در خیابانهای شهرهای کشورم حضور داشتم و مورد تهاجم نیروهای سرکوبگر نظام جمهوری اسلامی ایران قرار می گرفتم و با گلوله و باتون بر سر و صورتم ضربات مرگبار آنها را حس میکردم آیا باز هم پیشنهاد می کردم که زدن مامورین و یا مجروح کردن آنها به شیوه های گوناگون محکوم است و باید درد و رنج ضربات مرگبار آنهارا تحمل می کردم و با سکوت به راه خود ادامه می دادم؟
همه ما در زندگی و در هر کجا که هستیم دفاع مشروع و مقابله با مهاجم را حق خود می دانیم، در بسیاری از کشورها افراد با خود اسپری های فلفل pepper spray و یا تیزر taser را در اختیار دارند که اگر مهاجمی به آنها حمله کرد و مزاحمتی برای آنها ایجاد کرد و نیروی انتظامی که باید محافظ سلامت آنها باشد در آنجا حضور نداشت، وسیله ای برای دفاع از خود داشته باشند. ما اگر برای دفاع از خود در مقابل فردی مهاجم احساس می کنیم که باید از وسایلی چون اسپری فلفل و یا تیزر و یا مقابله بدنی مشت و لگد استفاده کنیم، چرا وقتی در کشوری نیروی انتظامی آن ما را زیر مشت و لگد می گیرد و از هر وسیله ای برای سرکوب ما استفاده می کند این حق دفاع مشروع را برای خود قائل نباشیم؟
من اگر در ایران بودم و مورد تعرض نیروهای انتظامی قرار می گرفتم و فرصتی برای دفاع مشروع از خود داشتم حتماً از آن فرصت استفاده کرده و اجازه نمیدادم که مهاجم بی پاسخ بماند.
ما وقتی از مبارزه خشونت آمیز صحبت می کنیم به معنای آن نیست است که حق دفاع مشروع را از خود و یا دیگران سلب کنیم، حق دفاع مشروع از اولین حقوق انسانی همه ماست که در همه جوامع پیشرفته و حتی در اعلامیه جهانی حقوق بشر برای همه افراد بشر به رسمیت شناخته شده است و هیچ کسی را به هیچ دلیلی نباید برای دفاع مشروع از جان خود سرزنش کرد و یا از او بخواهیم که در مقابل تهاجم بی رحمانه دیگران به او و افراد خانواده اش و دوستان و هموطنانش ساکت و آرام نشسته و به شکایت به مراجع قانونی بسنده کند، آنهم در کشوری که نیروی انتظامی آن و مراجع قانونی آن خود عامل خشونت و سرکوب می باشند.
آنچه ما امروز در خیابانهای کشورمان در واکنش به سرکوب نیروهای انتظامی از طرف مردم می بینیم به هیچ وجه رفتار خشونت آمیز نیست و نباید آن را در مقوله خشونت جای داد، آنچه مردم می کنند اتفاقاً ابتدایی ترین شکل دفاع مشروع از خودشان است و من تعجب می کنم که بعضی از دوستان با دیدن این رفتارها به نادرستی توصیه به عدم خشونت می کنند و به نوعی دفاع مشروع مردم از خود را به رفتار خشونت آمیز تعبیر می کنند و مردم را از ادامه چنین رفتاری بر حذر می دارند.
جالب است که دوستانی که مخالف رفتارهای خشونت آمیز هستند و برای توصیه های خود از شخصیت های چون گاندی، مارتین لوتر کینگ و نلسون ماندلا برای تایید نظرات خود نقل قول می آورند توجه نمی کنند که هیچکدام از آنها هرگز دفاع مشروع را سرزنش نکردند و حتی در مواردی که بهترین نمونه آن کنگره ملی آفریقا می باشد مقابله مسلحانه را نیز زمانی که لازم بود تجویز کردند و حتماً می دانید که ماندلا خود به اتهام سازماندهی مبارزه مسلحانه دستگیر و دادگاهی شد و هرگز تا آخرین روزها در مذاکرات برای انتقال قدرت با دولت آپارتاید حاضر به تقبیح مبارزه مسلحانه و انحلال بخش نظامی کنگره ملی آفریقا نشد.
واقعا نمی دانم تا چه اندازه با مبارزات مردم در آفریقای جنوبی بر علیه آپارتاید آشنا هستید اما جالب است که بدانید مهمترین رهبران کنگره ملی آفریقا هیچکدام هرگز دفاع مشروع و مبارزه مسلحانه را علیه رژیم آپارتاید نه تنها محکوم نکردند که این شکل از مبارزه را حق خود می دانستند.
در سفری که چند سال پیش به آفریقای جنوبی داشتم به محلی رفتم که ماندلا و دوستانش در آنجا توسط حزب کمونیست آفریقای جنوبی اسکان داده شده بودند و مخفیگاه آنها بود و در همانجا دستگیر میشوند و اتفاقاً اسنادی که از آنجا به دست می آید در دادگاه رهبران کنگره ملی آفریقا برای اثبات سازماندهی مبارزه مسلحانه مورد استفاده قرار گرفته و آنها نیز در دادگاه شجاعانه از خود و شیوه های مشروع مبارزه دفاع می کنند.
تصویر زیر در آستانه ورود به همین محل نصب شده است که آن را للیزلیف Liliesleaf مینامند. روزانه بسیاری از مردم آفریقای جنوبی و بازدید کنندگان خارجی به احترام به رهبران کنگره ملی آفریقا و مبارزات ضد آپارتاید از این محل دیدن میکنند و در آستانه ورود نوشته زیر را میبینند که نقل قولی است از آلبرت لتولی Chief Albert Luthuli رئیس کنگره ملی آفریقا و برنده جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۶۰ که در آفریقای جنوبی شاید بیشتر از نلسون ماندلا و دیگر رهبران کنگره ملی آفریقا شناخته شده و مورد احترام این مردم می باشد.
او می گوید: «هیچ کس حق ندارد مردم شجاعی را که به خاطر عدالت خواهی به خشونت متوسل می شوند و یا اقدام به ایجاد یک نیروی سازمان یافته به منظور ایجاد صلح و هماهنگی نژادی دست می زنند را سرزنش کند.»
این گفته بخشی از دفاعیه او در دفاع از اقدامات کنگره ملی افریقا و گروه دستگیر شدگان به اتهام سازماندهی مبارزات مسلحانه در آفریقای جنوبی در دادگاه معروف در سال ۱۹۶۴ است که به محکومیت نلسون ماندلا و هشت تن دیگر از رهبران کنگره ملی افریقا منتهی شد.
بنابراین باید وقتی از از خشونت و خشونت پرهیزی صحبت می کنیم متوجه باشیم که خشونت به چه معناست و در کجا و در چه اشکالی محکوم و یا قابل سرزنش است و یا نباید به کار گرفته شود و آیا دفاع مشروع اشخاص در خیابان ها که مورد تهاجم نیروهای نظامی و امنیتی قرار می گیرند را میتوان در در زمره خشونت و رفتار خشونت آمیز تعریف کرد؟
ما به خصوص در خارج از کشور نمی توانیم هیچ نسخه ای برای رفتار مردم از پیش بپیچیم، اما ما می توانیم بگوییم اگر خودمان در خیابان ها و در کنار مردم بودیم چه می کردیم و اگر از تجربه مبارزات در دیگر کشورها کمک می گیریم سعی کنیم که به دقت این تجربه ها را منتقل کنیم و متوجه باشیم که انتقال نادرست این تجربه ها به خاطر اهمیت تاریخی آن ها می تواند برای مبارزان داخل کشور گمراه کننده باشد.
من اگر در خیابان های ایران مورد ضرب و شتم نیروی انتظامی قرار می گرفتم مسلماً از خود دفاع می کردم و این دفاع مشروع نه به معنای برداشتن اسلحه و جنگ ولی پاسخ مناسب را درخور توانایی و امکان به نیروی مهاجم وارد می کردم.
همه ما آرزو می کنیم حکومت جمهوری اسلامی ایران دست از سرکوب وحشیانه مردم برداشته و به مطالبات آن ها پاسخگو باشد و امیدواریم که روند تحولات در ایران با کمترین هزینه ممکن گردد، اما متاسفانه نظام جمهوری اسلامی ایران در این چهار دهه عمر خود نشان داده است که نه تنها پاسخگوی اعتراضات مدنی و خشونت پرهیز مردم نبوده که به قیمت ریختن خون جوانان کمر به سرکوب بسته است و حاضر به عقب نشینی نیست، بنابراین این مردم کوچه و بازار هستند که تصمیم می گیرند که در هر لحظه چگونه از حق دفاع مشروع خود استفاده کرده و برای رسیدن به صلح و عدالت از چه شیوه هایی استفاده کنند.
ما در خارج از کشور به عنوان حامی مبارزات مردم باید صدای آنها بوده و نباید رفتار آنها را در برخورد با نیروهای انتظامی هرگز سرزنش کنیم و حق دفاع مشروع را از آنها سلب کرده و برسمیت نشناسیم.
رضا فانی یزدی
اول مهر ماه ۱۴۰۱