«جنبش سبز، جنبشی مخالف جمهوری اسلامی نیست»

گفت و گو با رضا فانی یزدی پیرامون جنبش سبز و رهبری آن

پانته‌آ بهرامی
Download it Here!

در حاشیه تجمعات ایرانیان در نیویورک برای اعتراض به حضور محمود احمدی‌نژاد در این شهر و برخوردهای خشونت‌آمیز با مردم در ایران، شنبه‌شب نیز نشستی با حضور کارشناسان و فعالان سیاسی برگزار شد.

رضا فانی یزدی از جمله افرادی است که قرار بود در این نشست سخنرانی کند؛ اما به دلیل کمبود وقت، موفق به این کار نشد. با او در این باره گفت و گو کردم.


رضا فانی یزدی (عکس: پانته‌آ بهرامی، زمانه)

موضوع صحبتتان راجع به «هژمونی جنبش از آن کیست؟» بود که متأسفانه به خاطر کمبود وقت موفق به صحبت نشدید. بحث اساسی‌تان در این زمینه چه بوده است؟

تعداد زیادی به‌ویژه در اپوزیسیون خارج از کشور هستند که مباحث رهبری جنبش و هژمونی در رهبری را مطرح می‌کنند و اصرار بر این دارند که رهبری یا بخش قابل توجهش در خارج از کشور است؛ از آن ِ اپوزیسیون سابق است یا در جهت دیس‌کردیت (بی‌اعتبار) کردن رهبری موجود جنبش در ایران که در این باره بحث می‌کنند.

اساس بحث من این است که ما به عنوان حامیان جنبش سبز، در حقیقت وقتی از جنبش سبز حمایت می‌کنیم، باید از رهبری موجود جنبش سبز حمایت کرده و اعتبارشان را از بین نبریم.

چه کسانی این کار را می‌کنند، چه کسانی این اعتبار را از بین می‌برند؟

بسیار کسانی که امروز به نام جنبش سبز در خارج از کشور حرف می‌زنند و سعی می‌کنند که ضمن حمایت ضمنی از جنبش سبز، شخصیت‌هایی مثل آقای موسوی را مثلاً به اتهام این که در سال‌های اولیه‌ی انقلاب در قدرت بود و در آن دوره قتل عام صورت گرفته و کشتار زندانیان سیاسی انجام شده، یا مثلاً آقایان خاتمی و کروبی را متهم می‌کنند به این که بخشی از حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی هستند و واقعیت هم دارد.

با این تأکیدات، مقبولیت اجتماعی این رهبری را زیر سؤال برده و حالتی ایجاد می‌کنند که این جنبش اگر قرار باشد با اتکا به این رهبری حرکت کند، چشم‌انداز و آینده‌ای ندارد. واقعیت این است که ما الان آلترناتیوی برای این رهبری نداریم. جنبش سبز هم جنبشی مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران نیست.

جنبش سبز به نظر من جنبشی است که از جریان اصلاحات در دوره‌ی آقای خاتمی شروع شده است، جنبشی که ضمن نقد و انتقاداتی به حاکمیت، خواهان تحول در درون نظام موجود است. تحولات دموکراتیکی که به هر حال قدم به قدم زندگی مردم و وضعیتشان را عوض کند.


تراکت کمپین مبارزه با جنایت علیه بشریت

با توجه به اتفاقات بعد از انتخابات و سرکوب معترضان، شما این را چگونه می‌بینید؟ فکر می‌کنید جنبش سبز می‌تواند اساساً یک قدم دیگر جلو برود؛ با توجه به این که هیچ عقب‌نشینی‌ای از طرف حاکمیت دیده نشده است؟

بخشی از واقعیت این است: کسانی که امروز در خیابان‌های تهران معترض‌اند، از فضای موجود برای خواست‌ها و مطالباتی که ۳۰ سال سرکوب شده است، استفاده می‌کنند. بخشی از این‌ها خانواده‌های افرادی هستند که طی ۳۰ سال گذشته اعدام شده‌اند و امروز در خاوران خوابیده‌اند؛ یا سال‌های طولانی زندانی سیاسی بوده‌اند؛ یا متواری شدند و امکانات اجتماعی زندگی و همه‌ی مواهب زندگی را در ایران از دست دادند.

ولی بخش اصلی این جنبش که بخش میلیونی این مردم هستند، کسانی‌اند که در انتخابات شرکت کرده‌اند. یعنی آن بخش از مخالفانی که به عنوان آتش زیر خاکستر توسط مخالفان نظام جمهوری اسلامی مطرح می‌شوند، در این انتخابات اصلاً شرکت نمی‌کردند.

اتفاقاً امروز بحث بر سر این است که بسیاری از کسانی که در انتخابات اخیر حضور داشتند، کسانی بودند که برای اولین بار شرکت کرده بودند. یعنی امید داشتند که با آمدن کسانی مثل کروبی یا موسوی، حرکتی ایجاد شود.

ببینید، اگر ما روند انتخابات را در جمهوری اسلامی در نظر بگیریم، می‌بینیم که همیشه روندی داشته‌ایم که بین ۴۰ تا ۶۰ درصد جمعیت ایران در انتخابات شرکت کرده است.

در این دوره کسانی که برای اولین‌ بار شرکت کرده‌اند، بخششان کسانی‌اند که برای اولین بار نیز واجد شرایط انتخابات بوده‌اند. یعنی نسل جوانی که برای اولین بار امکان شرکت درانتخابات را پیدا کرده و در آن هم شرکت می‌کند. پس این‌طور نیست که مخالف نظام باشد و نظام را بایکوت ‌کند. این بخشی‌ است که معتقد است در چهارچوب نظام تحولات ممکن است.

با توجه به این که می‌گویید کسی که این جنبش را می‌پذیرد، رهبری‌اش را هم باید بپذیرد، فکر می‌کنید اگر این رهبری با توجه به این که از طرف حاکمیت هیچ عقب‌نشینی‌ای نمی‌شود، اگر نتواند بیش از این کاری کند و بخواهد همین جا درجا بزند، فکر می‌کنید که حرکت جنبش به کجا کشیده می‌شود؟

ببینید؛ اگر بعضی‌ها فکر کرده‌اند که با پیدایش این جنبش که بعد از انتخابات و به شکل عصبانی در خیابان‌های تهران متجلی شده است، قرار است داستان انقلاب ۵۷ یک بار دیگر تکرار شود و نظام جمهوری اسلامی ایران فرو ریخته و انقلاب صورت بگیرد، این انتظار توهمی نادرست از سوی آن‌ها بوده است.

جنبشی که مطالباتش شرکت در انتخابات بوده و خواسته‌اش تغییر یک رییس‌جمهور در نظام جمهوری اسلامی ایران؛ زمانی هم که در انتخابات شرکت کرده است، نه شعارحذف رهبری را داده؛ نه شعار انحلال مجلس شورای اسلامی و نه شعار انحلال شورای نگهبان؛ بلکه خواسته است شخصیتی مثل موسوی را در موقعیت ریاست جمهوری بگذارد و دوران دیگری چون دوره‌ی خاتمی را تکرار کند.

بنابراین عقب‌نشینی این جنبش نهایتاً این است که برمی‌گردد به همان دوران مثلاً آقای خاتمی و چندان چیزی از دست نرفته است. یعنی آن‌هایی دچار توهم بودند که خیال می‌کردند رژیم قرار است فرو بپاشد.

یعنی شما می‌گویید که انتظارات باید در همین حد مانده و نباید بیشتر شود؛ چون این جنبش پتانسیل این را ندارد که بیش از این جلو رود؟

انتظارات به نظر من نباید در این حد بماند؛ ولی باید در حدی باشد که وسعت جنبشی را که امروز تحت عنوان «جنبش سبز» در خیابان‌ها و در همه‌ جا خودش را نشان می‌دهد، محدود نکند. یعنی شما اگر شعارها را رادیکالیزه کنید، بخش قابل توجهی از این نیرو که به‌عنوان «رأی من کو؟» در خیابان‌ها هست، همراه نمی‌شود.

به اضافه‌ی این‌که بخشی از رهبران خود این جنبش عقب‌نشینی خواهند کرد. یعنی اگر قرار باشد شعار سرنگونی داده شود، نه تنها آقایان موسوی، کروبی، هاشمی و خاتمی عقب‌نشینی خواهند کرد، حتی شخصیتی مثل آیت‌الله منتظری نیز عقب خواهد نشست.

۳۰ سپتامبر ۲۰۰۹

https://zamaaneh.com/special/2009/09/post_905.html