مرداد ماه نه فقط برای ما بازماندگان کشتارتابستان ۱۳۶۷ که برای بسیاری از مردم ایران یادآور خاطره کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ است. خاطره دوستان و رفقایی که با همه وجودشان آرزوی ساختن فردای بهتری را برای ایران در سینه های گرمشان داشتند. همه قربانیان آن کشتار وحشیانه از بهترین فرزندان این سرزمین بودند و علیرغم اختلافات سیاسی و راهی که در پیش گرفته بودند، آرزویی جز رهایی از ستم و ایجاد نظامی مردمی و عادلانه در دل نداشتند.
رهبری نظام اسلامی متاسفانه در آخرین روزهای جنگ و ویرانی و درست در زمانی که می شد به بهانه پایان جنگ و بزرگداشت صلح جشن ملی به پا کرد، با به پا کردن چوبه های دار هزاران نفر از زندانیان سیاسی را قتل عام کرد و خاطره ای از آن روزها به جای گذاشت که هرگز نمیتوان آن را فراموش کرد. و نباید فراموشش کرد که اگر فراموش کنیم و یا به هر بهانه ای توجیه شود، باز تکرار خواهد شد.
در رابطه با کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ بسیاری نوشته اند چه آنها که خود در آن دوران در زندان بودند و چه افرادی که در بیرون از زندان ها بر اساس شنیده ها و روایت های جسته گریخته از این و آن سعی کرده اند بر این جنایت سیاه که در پنهانی و سکوت در آن تابستان لعنتی اتفاق افتاد، نورافکنی کنند تا شاید که این لکه ننگ برای همیشه در تاریخ نظام اسلامی باقی مانده و عبرتی باشد برای همه حکومتگران که نمی توان برای همیشه جنایت را پنهان کرد و چهره جنایتکاران را در خفا نگاه داشت. گرچه ابعاد این جنایت در تاریخ معاصر ایران بی نظیر بود و جنایتی به این وسعت و پلیدی در خاطره تاریخی ما وجود نداشته اما متاسفانه در زمان وقوع این فاجعه ما شاهد مخالفتی جدی در سطح جامعه در رابطه با این کشتار بی رحمانه نبودیم. جدی ترین مخالفت با این کشتار در زمان وقوع آن مخالفت زنده یاد آیت الله منتظری در رابطه با این کشتار بود که گرچه در نوع خود قابل تقدیر و ستایش است اما از آنجا که در آن هنگام بازتاب بیرونی پیدا نکرد نتوانست به یک جنبش همگانی در اعتراض به این جنایت تبدیل شده و حداقل جلوی ادامه کشتار را بگیرد.
خانواده های زندانیان سیاسی نیز تا مدتها هیچ خبری ازآنچه در درون زندانها میگذشت نداشتند. گرچه با قطع ملاقات ها نگرانی های آنها افزایش پیدا کرده و تمام اخبار کم و بیش حاکی از آن بود که درون زندانها شرایط بسیار دشواری به وجود آمده است، اما خانواده ها از آنچه درون زندان ها می گذشت خبر نداشتند و بنابراین اقدامی متناسب با آنچه در جریان بود از آنها سر نزد. در خارج از کشور نیز گروه های مخالف حکومت گرچه از امکانات رسانه ای شبیه آنچه این روزها در اختیار دارند برخوردار نبودند اما رسانه هایی هم که وجود داشت توجهی چندانی به این کشتار نکردند و اگر هم اقدامی کردند پس از وقوع حوادث بود که متاسفانه دیگر نمی توانست از وقوع این کشتار جلوگیری کند و نوشداروی پس از مرگ بود و فقط در حد افشاگری باقی ماند.
امروز از آن کشتار بی رحمانه بیش از ۳۲ سال می گذرد ولی آن جنایت بی رحمانه همچنان در پرده ای از ابهام باقی مانده ومتاسفانه هیچ کدام از افرادی که دست به جنایت زده اند نه تنها در هیچ محکمه ای بازخواست نشده اند که هیچ، بلکه هنوز بعضی از آن ها در بالاترین مقامات قضایی و سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران در مسند قدرت جا خوش کرده و حتی در کمین پست های مهمتر حکومتی نشسته اند.
متاسفانه تعدادی از مسئولین آن دوران نیز که اکنون دیگر مسئولیتی رسمی در نظام جمهوری اسلامی ندارند و حتی به خارج پرتاب شده اند، نیز هنوز حاضر نشده اند لب به سخن گشوده و از آنچه در آن روزها گذشت حداقل برای ثبت در تاریخ بگویند. به نظر می رسد که مجموعه بازیگران آن دوران از آنجا که شریک و همکار یکدیگر دراین جنایت بوده اند باوجود اختلافات جدی که این روزها باهم دارند، باز وقتی پای جنایت تابستان ۶۷ به میان می آید آگاهانه سکوت می کنند و یا بدتر از آن با بزرگنمایی اشتباهات سیاسی گروه های مخالف نظام از جمله مجاهدین خلق به گونه ای شیادانه سعی در توجیه جنایت حکومتی دارند. اینکه مجاهدین خلق چه سیاستی را در دهه ۶۰ در پیش گرفتند و یا در دوران جنگ در کدام سمت و سو ایستادند هیچ ربطی به کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ ندارد و افرادی که این دو را به هم ربط داده و مستقیم و یا غیرمستقیم جنایت نظام در کشتار زندانیان سیاسی را با حمله مجاهدین مربوط می کنند اگر مغرض نباشند احمق هستند زیرا که اولا زندانیان سیاسی هیچ نقشی در عملیات نظامی در جبهه ها نداشتند و حتی بسیاری از زندانیان وابسته به گروهای چپ که همراه مجاهدین اعدام شدند در آن زمان مخالف سیاست مجاهدین خلق بودند ولی گروه گروه به چوبه های دار آویخته شده و توسط حکومت اسلامی اعدام شدند، دوم اینکه اگر حمله به کشور بهانه ای برای اعدام اسیران جنگی می بود در همان دوران چند صد هزار اسیر عراقی در ایران در اسارت بودند و با وجود ادامه حمله های عراق به کشورمان، نظام دست به کشتار اسرا به بهانه حمله نیروهای عراقی نزد. کسانی که حمله مجاهدین را توجیه و دلیل قتل عام زندانیان سیاسی می دانند در حقیقت نه فقط کشتار آن دوران را توجیه می کند که توجیهی برای کشتارهای آینده نظام در شرایط مشابه می تراشند. همه ما می دانیم که چه در این روزها و چه در آینده احتمال جنگ و حمله نظامی به ایران توسط کشورهای دیگر وجود دارد و همه می دانیم که میلیونها نفر از مردم ایران ناراضی اند و احتمال آن وجود دارد که در شرایط جنگی از حمله نظامی به ایران استقبال کنند ولی آیا می توان به این بهانه به قتل عام مردم در کشور و یا زندانیان سیاسی در زندانها دست زد؟! این جنایت را به هیچ بهانه ای نمی توان و نباید توجیه کرد چرا که اجازه انجام دوباره آن به بهانه های مشابه صادر می شود.
زمان آن رسیده است که همه ما بدون هیچ اما و اگری این کشتار وحشیانه را محکوم کنیم حتی اگر شدیدترین نقدها را به عملکرد سازمان مجاهدین خلق در آن دوران داشته و یا در حال حاضر داریم. نفرت عمومی در آن دوران نسبت به عملکرد سازمان مجاهدین خلق شاید یکی از دلایل مهمی بود که باعث شد که بسیاری از افرادی که می توانستند و می بایست با این جنایت مخالفت کنند سکوت را پیشه کردند. ما هرگز نباید با پاشیدن تخم نفرت بر علیه گروه های سیاسی دیگر به هر دلیلی زمینه های سرکوب آینده آنها را فراهم کنیم. ما می توانیم مخالف جدی سیاست های یکدیگر باشیم. می توانیم از همه رسانه ها استفاده کرده و به نقد بیرحمانه یکدیگر بپردازیم ولی هرگز نباید تخم نفرت بر علیه یکدیگر بپاشیم که این بذر نه فقط در کشور ما و نه فقط پس از انقلاب که در همه جوامع بشری به کشتار و قتل عام روییده است.
آنهایی که این روزها به هر بهانه ای بذر نفرت بر علیه دیگران می پاشند باید بدانند که بذر نفرت آنها زمینه های کشتار فردا را فراهم می کند. همه ما باید یادمان باشد که در دادگاه های انقلاب اسلامی به همان اتهاماتی محکوم به اعدام و زندان های درازمدت شدیم و یا تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار گرفتیم که پیشتر از آن در روزنامه ها و مجلات خود همان اتهامات را علیه همدیگر استفاده می کردیم. ما خود آنقدر همدیگر را خائن و جاسوس و ضدانقلابی و وطن فروش و عامل بیگانه نامیده بودیم که وقتی دادگاه های انقلاب اسلامی ما را یک یک به همان اتهامات واهی محاکمه می کردند و گروه گروه اعدام مان می کردند دیگر در جامعه کسی باقی نمانده بود که از ما دفاع کند.
مدتی است که تعدادی از نشریات در ایران هماهنگ با تعدادی از فعالین سیاسی و رسانه ای در خارج کشور موج جدیدی از چپ ستیزی را آغاز کرده اند. این چپ ستیزی به هر بهانه ای این روزها فعالین سیاسی و روشنفکران چپ را هدف می گیرد. در این میان آنها که در دوران کشتار چپ در دهه اول انقلاب دستی در جنایت ها داشتند و یا در حاشیه سفره نظام اسلامی ارتزاق می کردند البته برای توجیه رفتار خود برای چپ هنوز هم پرونده سازی می کنند که هم گذشته خودشان توجیه شود و هم آرامش وجدان پیدا کنند.
فاجعه کشتار زندانیان سیاسی بار دیگر به ما یادآوری می کند این وظیفه انسانی ماست که برای اینکه این فاجعه دیگر تکرار نشود جلوی گفتمان هایی که می تواند به خشونت و جنایت دامن بزند باید با صراحت و بدون تعارف بایستیم و ترسی هم از فرافکنی نداشته باشیم.
آنها که امروز بذر نفرت می کارند، فاجعه ی کشتار فردا را می رویانند.
رضا فانی یزدی ۲ آگوست ۲۰۲۰
سیزدهم مرداد ۱۳۹۹