پیروزی سوسیالیسم در انتخابات مقدماتی شهرداری نیویورک, چگونه؟


 مصاحبه با گریس ماوسر و گوستاوو گوردییو

زوران ممدانی Zohran Mamdani، عضو با سابقه انجمن سوسیالیست‌های دموکراتیک آمریکا در نیویورک، با نقش‌آفرینی کلیدی این سازمان در پیروزی‌اش، موفقیتی تاریخی را در انتخابات مقدماتی شهرداری نیویورک به دست آورد. ما با دو رئیس مشترک شاخه نیویورک این انجمن درباره چگونگی این پیروزی گفت‌وگو کردیم.

پیروزی تاریخی زوران ممدانی در انتخابات مقدماتی حزب دموکرات برای شهردار نیویورک به‌روشنی نشان می‌دهد که شاخه نیویورک انجمن سوسیالیست‌های دموکراتیک آمریکا (NYC DSA) پویاترین و قدرتمندترین سازمان چپ‌گرای کشور است. از زمان پیروزی نخستین رقابت قانون‌گذاری ایالتی با جولیا سالازار در سال ۲۰۱۸، این شاخه با برنامه‌ریزی دقیق یک ماشین انتخاباتی قدرتمند ساخته و چندین کرسی در مجلس ایالتی، سنا و شورای شهر را به دست آورده است. اکنون، با بهره‌گیری از یک سیستم ارتباطاتی فوق‌العاده و ارتشی عظیمی از داوطلبان، آن‌ها در انتخابات مقدماتی حزب دموکرات برای شهردار پیروز شده‌اند.

ساختار سیاسی حزب دموکرات همچنان وانمود می‌کند که گویا می‌تواند خود چنین شور و شوق توده‌ای را ایجاد کند، اما چنین چیزی برای یک برنامه سیاسی میانه‌رو اتفاق نخواهد افتاد. این فرصت برای چپ وجود دارد که به حزب واقعی اپوزیسیون تبدیل شود و رهبری مبارزه با اقتدارگرایی رو به رشد دولت دونالد ترامپ را بر عهده بگیرد. اما برای حکمرانی، چپ به زوهران‌های بسیاری نیاز دارد. فهمیدن چگونگی این کار، مطالعه موفقیت‌های و دستاورد های شاخه نیویورک DSA و بررسی آنچه قابل تکرار در جاهای دیگر هست و نیست را به امری کلیدی مبدل است.

برای پادکست The Dig متعلق به نشریه جاکوبین، دنیل دنور Daniel Denvir با گوستاوو گوردییو Gustavo Gordillo و گریس ماوسر Grace Mausser، رؤسای مشترک شاخه نیویورک DSA و طراحان اصلی برنامه انتخاباتی این شاخه و پیروزی ممدانی، گفت‌وگو کرده است. گوردییو یک برقکار اتحادیه‌ای است که کارزار تصویب «قانون ساخت تجدیدپذیر های عمومی Build Public Renewables Act» را آغاز کرد. ماوسر نیز رئیس مشترک DSA نیویورک و عضو این سازمان از ۲۰۱۸ است که در ده‌ها کارزار سوسیالیست دموکرات در نیویورک فعالیت کرده، عملیات گسترده میدانی در ائتلاف‌های چپ ایجاد کرده و میلیون‌ها دلار از اهداکنندگان مردمی پول جمع‌آوری کرده است.

دنیل دنور:
 پیروزی شگفت‌انگیز و غیرمنتظره زوران ممدانی چه پیامدهایی برای سیاست نیویورک و برای کل سیاست آمریکا دارد؟ من هنوز به‌شدت شگفت‌زده‌ام و در حال و هوایی از وجد سیاسی به سر می‌برم که از زمان پیوستنم به چپ آمریکا در نوجوانی در اواخر دهه ۱۹۹۰ تاکنون تجربه نکرده‌ام.

گوستاوو گوردییو:
 اغراق نیست اگر بگوییم این یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای چپ و جنبش سوسیالیستی در ایالات متحده در یک قرن گذشته است. ما به چیزی دست یافته‌ایم که بسیاری از کارزارها و سازمان‌دهندگان سال‌ها در تلاش برای آن بوده‌اند. مهم‌ترین بخش این موفقیت، ساخت یک ائتلاف طبقۀ کارگر بود که حوزه رأی‌دهندگان را گسترش داد، افرادی را وارد فرآیند رأی‌گیری کرد که هرگز رأی نداده بودند، و مشارکت سیاسی را به شکلی افزایش داد که هیچ‌کس دیگر تصورش را نمی‌کرد. این بزرگ‌ترین هدف برای برنی سندرز هم بود: نظریه تغییر او در طول دو کارزار ریاست‌جمهوری‌اش این بود که با برانگیختن غیررأی‌دهندگان، می‌تواند بر ساختار سیاسی حاکم غلبه کند. ما عملاً نشان دادیم که یک دستورکار اقتصادی مبتنی بر منافع طبقۀ کارگر کلید فعال‌کردن بسیاری از افرادی است که احساس می‌کنند سیاست جریان اصلی نمایندگی‌شان نمی‌کند، و این‌که می‌توانیم اکثریتی بسازیم که توان تغییر بنیادی نظام سیاسی و اقتصادی را داشته باشد.

گریس ماوسر:
 این یک درس بزرگ برای طبقه سیاسی دموکرات‌های جریان اصلی است. پس از پیروزی ترامپ در ۲۰۲۴، بحث‌های زیادی درباره ضرورت تمرکز دموکرات‌ها بر موضوعات معیشتی، هزینه زندگی و مسائل مادی تأثیرگذار بر طبقه کارگر آمریکا مطرح شد، اما هیچ‌کس این کار را نکرد — جز زوهران. این همان چیزی است که سوسیالیست‌ها مدت‌هاست گفته‌اند و در پروژه سیاسی مدرن DSA نیویورک بارها بر آن تأکید شده: اگر مستقیماً به دغدغه‌های مادی نیویورکی‌های طبقه کارگر بپردازیم، می‌توانیم آن‌ها را به رأی دادن به سوسیالیست‌ها و سازماندهی در حمایت از آنان ترغیب کنیم. این پیروزی دقیقاً این موضوع را ثابت می‌کند. ۳۰ درصد از حوزه‌های انتخابیه نیویورک که در ۲۰۲۴ به ترامپ رأی داده بودند، در این انتخابات مقدماتی به زوران رأی دادند. این نشان می‌دهد که نه تنها دموکرات‌های ثبت‌نام‌شده، بلکه افراد تازه‌وارد و تازه‌فعال نیز به میدان آمده‌اند — کسانی که ایده‌های نو می‌خواهند و به چشم‌اندازهای تازه علاقه‌مندند.

دنیل دنور:
 پیش از آن‌که وارد جزئیات کارزار شویم، می‌خواهم پیروزی زوران را در بستر تاریخی طولانی‌مدت نیویورک قرار دهم و جایگاه مهم آن را در تاریخ گسترده‌تر آمریکا یادآور شوم. نیویورک شهری بود که، برخلاف هر شهر دیگری، به یک سوسیال‌دموکراسی کارگری بدل شد. اما این نظم سوسیال‌دموکراتیک در یکی از نخستین صحنه‌های ضدانقلاب نئولیبرالی، طی بحران مالی شهر و ظهور اقتصاد جدید نئولیبرالی مبتنی بر املاک و مستغلات و امور مالی، به‌طرزی چشمگیر در هم شکست — بحرانی که، از جمله، به ظهور دونالد ترامپ به‌عنوان یک چهره ثروتمند و قدرتمند رسانه‌ای کمک کرد. تناقضات و فلاکت این نظام خشن جدید، سپس توسط رژیم «قانون و نظم» جولیانی کنترل شد، رژیمی که به الگویی برای واکنش‌های سرکوبگرانه در سراسر کشور در دهه ۱۹۹۰ و پس از آن بدل گشت.

و حال، همان شهر در آستانه انتخاب یک سوسیالیست علنی در مقام شهرداری است، آن هم بر پایه پیامی که تماماً درباره بازگرداندن نیویورک به خدمت مردم طبقه کارگر بوده است. کارزار زوران چگونه توانست تا این حد قدرتمند با میراث و آرمان‌های سوسیال‌دموکراتیک نیویورک ارتباط برقرار کند؟

گوستاوو گوردییو:
 برای ما در شاخه نیویورک DSA، این واقعیت که در نیویورک برنامه‌های عمومی گسترده‌ای داریم بسیار مهم است؛ بخش عمومی در اقتصاد نقش بسیار بزرگ‌تری نسبت به هر جای دیگر ایالات متحده دارد، ما یک سیستم عظیم بیمارستان‌های دولتی داریم، بیش از هر ایالت دیگری در آمریکا خانه‌های عمومی داریم — بیش از چهارصد هزار واحد در سطح ایالت؛ یک‌چهارم تولید انرژی ما در مالکیت و کنترل عمومی «سازمان نیروی برق نیویورک» است؛ و بزرگ‌ترین سیستم حمل‌ونقل عمومی کشور را داریم. این‌ها همیشه یک پایه مهم برای کار ما بوده و کمک می‌کند ایده‌هایمان را به طبقه کارگر ارائه کنیم، چون تا حدی بسیاری از پیشنهادهای ما در شکل‌هایی وجود دارد، حتی اگر بسیار تضعیف شده باشد. بنابراین، ما از مردم نمی‌خواهیم که چیزی را از صفر تصور کنند.

کارزار زوران چندان به تاریخ سوسیال‌دموکراتیک نیویورک تکیه نکرد، اما در اواخر کارزار به دستاوردهای دوران شهرداری لاگواردیا LaGuardia— که همزمان با دوره نیودیل New Deal در نیویورک بود — اشاره کرد. ما بالاترین نرخ عضویت کارگران اتحادیه‌ای در ایالات متحده را داریم, کارگرانی که سالها دست از مبارزه برای حقوق خود بر نداشته اند. مستاجران (کرایه نشین هایی) که می‌دانند که بدون مطالبه «کنترل و ثابت نگه داشتن اجاره freeze the rent» سیستم موجود کنونی امکان زندگی و اجاره مسکن برای آنها اصلاً ممکن نبود. مستأجران در نیویورک معمولاً می‌دانند که اگر در آپارتمان دارای اجاره تثبیت‌شده باشند، به‌سادگی نمی‌توان آن‌ها را بیرون کرد.

اما پیام غالب کارزار این بود که همه این دستاوردهای تاریخی به‌دلیل دوره‌های شهرداری‌هایی مانند بلومبرگ و جولیانی فرسوده شده‌اند. نیویورک به زمین‌بازی ثروتمندان تبدیل شده و این کارزار درباره بازپس‌گیری شهر و تبدیل آن به شهری برای طبقه کارگر است.

گریس ماوسر:
 اگرچه زوران چندان به تاریخ طولانی سوسیال‌دموکراتیک نیویورک یا بحران مالی دهه ۱۹۷۰ اشاره نکرد، اما تصویرسازی کارزار انتخاباتی او عمیقاً در نیویورک و تجربه زندگی در این شهر ریشه داشت. از همان ابتدا، طراحی کارزار خود را از تصویرسازی bodega imagery (بودگا در فرهنگ شهری ایالات متحده، به‌ویژه در نیویورک، به فروشگاه‌های کوچک محلی گفته می‌شود که اغلب متعلق به مهاجران است) گرفت. تمام ویدئوها و تبلیغاتش او را در حال قدم زدن در خیابان‌های نیویورک نشان می‌داد، در حال گفت‌وگو با مردم، راه رفتن مقابل ساختمان‌های دارای اجاره تثبیت‌شده، سوار مترو شدن — دارایی‌های عمومی‌ای که نیویورکی‌ها دارند و به آن‌ها وابسته‌اند و به‌حق احساس تعلق نسبت به آن‌ها دارند. این رویکرد در سطح مادی و احساسی با مردم ارتباط برقرار کرد.

پیچ‌و‌مهره‌های یک کارزار سوسیالیستی برای شهرداری

دنیل دنور:
 ما را به پشت صحنه ببرید. ساختار کارزار چگونه بود؟ چطور آن را طوری ساختید که بتواند چنین شمار عظیمی از داوطلبان، بیش از پنجاه هزار نفر، را جذب و سازماندهی کند؟ رابطه بین خود کارزار و شاخه نیویورک DSA چگونه بود؟

گریس ماوسر:
 ساختار و روحیه این کارزار از مدلی شکل گرفت که از زمان کارزار جولیا سالازار Julia Salazar در ۲۰۱۸ در همه کارزارهای ما اجرا شده است. هسته کارزارهای DSA در نیویورک بر این باور عمیق است که هرکس علاقه‌مند باشد، تقریباً می‌تواند هر کاری برای کارزار انجام دهد. البته، ما می‌خواهیم بیشترین تعداد ممکن به در زدن‌ها (منظور رفتن به در خانه ها و معرفی کاندیدا و برنامه او بطور مستقیم به مردم است) و تماس‌های تلفنی بپردازند. اما وقتی کسی وقت بیشتری دارد، مهارتی برای ارائه دارد، یا آمادگی یادگیری مهارت‌های جدید را دارد، کارزارهای DSA تلاش می‌کنند او را به سطح بالاتری برسانند. ما این رویکرد را در نزدیک به دو دوجین کارزار از ۲۰۱۸ به بعد داشته‌ایم. همین باعث شد از همان ابتدا لایه رهبری لازم برای کارزاری با این مقیاس را داشته باشیم.

اولین سه نفری که به استخدام کارزار در آمدند، همه از اعضای DSA و از سازندگان این مدل بودند، بنابراین با سازمان ارتباط داشتند و رهبران دیگر را می‌شناختند که می‌توانستند در هماهنگی میدانی، هماهنگی داوطلبان و گسترش سریع کارزار به کار گرفته شوند. ساختار به‌صورت تدریجی و فراتر از انتظارات رشد کرد. از ابتدا، کار میدانی در مرکز قرار داشت، تا هر کس بخواهد بتواند وارد کارزار شود. نقطه ورود در کارزارهای DSA همیشه «در زدن» است. در این فرآیند، رهبران محلی می‌توانند داوطلبانی با وقت، انگیزه و پتانسیل بالا را شناسایی و به سمت رهبری میدانی ارتقا دهند، و سپس آن‌ها می‌توانند به هماهنگ‌کنندگان میدانی بدل شوند. این مدل باعث می‌شود کارزار هایی با این حجم را بتوان اجرا کرد و برای آینده لایه رهبری تازه‌ای ایجاد شود.

گوستاوو گوردییو:
 بین DSA نیویورک و کارزار زوران تفاوت وجود داشت. دو نهاد جدا بودند و همین‌طور باقی ماندند. اما همان‌طور که گریس گفت، بسیاری از استخدام‌های کلیدی از کادرهای DSA بودند. اعضای ما در همه بخش‌های کارزار حضور داشتند: بخش میدانی، بخش رسانه و ارتباطات به رهبری اندرو اپستین، بعدتر رسانه‌های اسپانیایی‌زبان (به منظور رساندن پیام کارزار به لاتین تبارها) ؛ بخش سیاسی برای ائتلاف‌سازی و جلب حمایت‌ها و کار سیاست‌گذاری؛ و بخش جمع‌آوری کمک مالی که پس از رسیدن زوران به سقف مجاز، مسئولیت عملیات و برگزاری رویدادها و گردهمایی‌های بزرگ را نیز برعهده داشت. هماهنگ‌کننده ارشد این بخش‌ها، اِل بیسگارد-چرچ Elle Bisgaard-Church بود که اکنون شاید قدرتمندترین فرد در نیویورک باشد و نابغه‌ای در راهبرد و مدیریت سیاسی است.

از نظر راهبرد میدانی، ابتدا شهر را نقشه‌برداری کردند تا پایگاه‌های اصلی و حوزه‌های مستعد را شناسایی کنند: مناطقی با حضور نمایندگان سوسیالیست مانند سان‌ست پارک، بخش‌هایی از بروکلین مرکزی و شمال بروکلین، حوزه الکساندریا اوکاسیو-کورتز در برانکس، جمعیت بزرگ آسیای جنوبی در پارک‌چستر و بخش‌هایی از کوئینز. سپس با پیشروی کارزار، حمایت‌ها در سراسر شهر گسترده شد و حوزه‌های جدیدی برای کار میدانی اضافه شدند.

اکثر کارزارهای DSA در بخش میدانی یک ساختار چهارلایه دارند:

  1. کنشگران میدانی (canvassers): هر داوطلبی که برای در زدن یا دیگر فعالیت‌ها می‌آید.


  2. رهبران میدانی (field leads): مسئول رویدادهای میدانی و هماهنگی روز کار.


  3. هماهنگ‌کنندگان میدانی (field coordinators): ناظر بر چند رهبر میدانی و تیم‌ها، تأمین تجهیزات و مواد.


  4. مدیران میدانی: در کارزارهای کوچک معمولاً یک نفر، اما در این کارزار ده‌ها نفر در سراسر شهر بودند.


برای مقایسه، در یک کارزار مجلس ایالتی شاید ۱ تا ۳ هماهنگ‌کننده میدانی باشد، اما اینجا فقط در محله فلت‌بوش دو نفر داشتیم. در آغاز، ۳۰ تا ۴۰ رهبر میدانی آموزش دیده بودند و تا پایان، این رقم به ۴۳۰ نفر رسید.

دنیل دنور:
 این موقعیت رهبری مهارت بالایی می‌خواهد.

گریس ماوسر:
 بله. رهبران میدانی باید اطلاعات زیادی درباره زوران و کارزار بدانند، روز اجرا را مدیریت کنند، آموزش کار با اپلیکیشن درزنی Minivan را بدهند، مواد تبلیغاتی را مدیریت کنند و داوطلبان را هدایت کنند. این‌ها افراد معتمدی هستند که توان تصمیم‌گیری لحظه‌ای دارند.

یکی از ریشه‌های این مدل، کارزار میدانی ۲۰۰۸ اوباما بود — با وجود ناامیدی بزرگی که بعداً ایجاد کرد — که الهام‌بخش این ساختار شد. تا‌شا ون اوکن Tascha Van Auken، مدیر میدانی این کارزار، از همان‌جا آغاز کرد و در واقع مادرخوانده شیوه ما در بخش میدانی DSA نیویورک است. او این روحیه را به کارزار زوران آورد.

مدیریت مستقیم این حجم عظیم از فعالیت میدانی برای کارکنان غیرممکن بود. آخر هر هفته ده‌ها رویداد برگزار می‌شد. بنابراین باید آموزش می‌دادیم و سپس اعتماد می‌کردیم. اشتباهاتی رخ می‌دهد، اما کارزارهای سنتی این سطح از اعتماد به مردم عادی هیجان‌زده از یک جنبش سیاسی را ندارند. این همان تفاوت کلیدی کارزار DSA ما با کارزارهای سنتی است.

دنیل دنور:
 معمولاً کارزارهای انتخاباتی روی آنچه «سه‌بار رأی‌دهنده» (Triple Prime) نامیده می‌شود تمرکز می‌کنند — کسانی که در سه انتخابات مقدماتی اخیر حزب دموکرات رأی داده‌اند و مطمئن‌ترین گزینه‌ها برای حضور در انتخابات پیش‌رو هستند. این تا حدی منطقی است؛ شما منابع محدودی دارید و می‌خواهید آن را روی کسانی صرف کنید که واقعاً روز انتخابات حاضر می‌شوند.
 اما این کارزار مسیر متفاوتی رفت و همان‌طور که اشاره کردید، نظریه تغییر برنی سندرز که در ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰ ناامید کننده بود، این‌جا جواب داد. تمرکز روی اقناع رأی‌دهندگان سنتی بود یا بسیج رأی‌دهندگان جدید؟ و این کارزار چگونه بالاخره نظریه برنی را عملی کرد؟

گوستاوو گوردییو:
 اول از همه، در کارزارها به مجموعه افرادی که قرار است مستقیماً در درزنی‌ها با آن‌ها صحبت کنید «جهان» (Universe) می‌گوییم. در عملیات میدانی معمولی حزب دموکرات، این «جهان» فقط شامل کسانی است که در همه انتخابات مقدماتی رأی داده‌اند. در کارزارهای ما، «جهان» گسترده‌تر است و شامل سه‌بار رأی‌دهندگان، دوبار رأی‌دهندگان و تک‌بار رأی‌دهندگان می‌شود — یعنی کسانی که در سه، دو یا یک انتخابات اخیر شرکت کرده‌اند.

اما در این رقابت، مانند دیگر کارزارهای DSA، کارزار رأی‌دهندگان جوان را نیز در برگرفت، از جمله کسانی که هرگز رأی نداده بودند، و همچنین رأی‌دهندگان آسیای جنوبی و مسلمان — حتی کسانی که پیش‌تر هرگز در انتخابات شرکت نکرده بودند. از همان ابتدا تلاش شد فراتر از بدنه معمول رأی‌دهندگان برویم.

یکی از اولین استخدام‌ها در کارزار، یک سازمان‌دهنده ویژه جامعه مسلمان و آسیای جنوبی بود که بر کار با نهادهای موجود این جوامع متمرکز بود — رفتن به مساجد و سازمان‌های سیاسی — و دیگری سازمان‌دهنده‌ای برای کار میدانی مستقیم در همین جوامع که به‌جای کار از بالا با نهادها، مستقیماً به سراغ مردم می‌رفت.

در یکی از روزهای پایانی کارزار، من در بوشویک — محله‌ای عمدتاً لاتین‌تبار در بروکلین که جوانان مهاجر زیادی هم دارد — در حال درزنی بودم. در اپلیکیشن Minivan فهرستی از درهایی که باید زد، ارائه می‌شود. بارها اتفاق افتاد که به‌طور تصادفی درِ همسایه‌ای را که در «جهان» کارزار نبود زدم و با کسانی روبه‌رو شدم که کاملاً زوران را می‌شناختند و قصد رأی دادن به او را داشتند یا قبلاً رأی داده بودند.

این تنوع تاکتیک‌ها بود که مردم را به روش‌های مختلف وارد فرآیند سیاسی کرد، به‌ویژه در جامعه آسیای جنوبی و میان مهاجران. به‌نظرم هیچ سابقه‌ای از کارزاری که این بخش از نیویورک را در این سطح سازمان‌دهی کرده باشد وجود ندارد. این عملاً جامعه‌ای بود که همیشه نادیده گرفته شده بود.

دنیل دنور:
 یکی از عواملی که نباید نادیده بگیریم، موضوع انتخاب نامزد است. پیدا کردن نامزد مناسب و درست به‌تنهایی پیروزی را تضمین نمی‌کند، اما بدون آن هم احتمال برد بسیار کم است. و زوران دقیقاً همان نامزد مناسب بود؛ یک استعداد سیاسی نسل‌ساز، در سطح مهارت ارتباطی اوباما — ولی با سیاست‌های درست، برخلاف اوباما. در مورد پیدا کردن نامزد مناسب چگونه فکر می‌کنید؟

گریس ماوسر:
 من و گوستاوو هر دو تجربه کار روی جذب نامزد داریم. من دو سال رئیس کمیته جذب نامزد شاخه‌مان بودم. پیدا کردن نامزد درست بسیار دشوار است. DSA نیویورک معمولاً با ارزیابی حوزه انتخابیه شروع می‌کند: آیا سابقه رأی‌دادن مترقی دارد؟ آیا پایگاه عضویتی داریم که بتوان روی آن بنا کرد؟

یکی از هیجان‌انگیزترین چیزها در مورد رقابت زوران این است که یک رقابت سراسری شهری بود و اکنون داده‌های انتخاباتی برای همه مناطق شهر داریم؛ می‌دانیم کجاها مردم حاضرند به یک سوسیالیست رأی بدهند و این داده‌ها در تعیین حوزه‌های هدف در سال ۲۰۲۶ و بعد از آن استفاده خواهد شد.

زوران قطعاً یک استعداد سیاسی نسل‌ساز است، اما همه نامزدها لازم نیست در این سطح باشند. نمی‌توان فقط به دنبال کسانی بود که این‌قدر توانمندند، چون ساختن یک جنبش با این معیار بسیار محدود می‌شود. من بیشتر زمانی به کار جذب نامزد افتخار می‌کنم که توانسته‌ایم از اتحادیه‌ها، کارگران صف مقدم، یا سازمان‌دهندگان مسکن — مثل مارسلّا میتاینس Marcela Mitaynes و فَرا سوفرا فورست Phara Souffrant Forrest— یا معلم‌های اتحادیه‌ای مثل جَباری بریس‌پورت Jabari Brisport نامزد بگیریم؛ کسانی که احتمالاً هیچ‌گاه توسط جریان اصلی دموکرات معرفی نمی‌شدند.

برخلاف مشاوران حزب دموکرات که اولین سؤالشان این است «آیا این فرد می‌تواند ۵۰ هزار دلار یا بیشتر جمع کند؟»، ما چنین معیاری نداریم، چون DSA می‌تواند پول جمع‌آوری کند و به نامزدها یاد دهد که چگونه این کار را انجام دهند. اکنون ساختار مشخصی داریم برای ارزیابی این‌که آیا نامزد ویژگی‌های اصلی لازم را دارد یا خیر، و سپس آموزش دادن مهارت‌هایی که کم دارد — از سخنرانی عمومی و شبکه‌سازی گرفته تا مهارت‌های جمع‌آوری کمک مالی. ما به دنبال رهبران ارگانیک در محیط خودشان هستیم، چه در اتحادیه‌ها، چه در محله‌ها و سازمان‌های محلی.

برای نمونه، سال گذشته نامزدی به نام ایان هانتلی Eon Huntley داشتیم که رئیس انجمن اولیا و مربیان مدرسه دخترش بود و ارتباطات زیادی از این طریق داشت. همچنین به دنبال نامزدهایی هستیم که متعهد به پروژه باشند؛ لازم نیست از ابتدا کادر حزبی باشند، اما باید سوسیالیست باشند، به‌عنوان سوسیالیست رقابت کنند، و بفهمند که ما یک پروژه جنبش‌ساز هستیم. آن‌ها نباید وقتی به آلبانی یا شورای شهر رفتند، کاملاً مستقل و بی‌ارتباط عمل کنند، بلکه باید هم در نهاد قانون‌گذاری و هم درون DSA نقش سازمان‌دهنده داشته باشند و بخشی فعال از راهبرد درون/بیرون باشند.

دنیل دنور:
 زوهران، اما، یک نامزد کادر است و این برای من بخش مهمی از این پیروزی و بی‌سابقه بودنش است.

گریس ماوسر:
 کاملاً. قبل از این‌که برای مجلس ایالتی نامزد شود، عمیقاً در کارزارهای دیگر DSA فعال بود و در شاخه نیویورک شناخته‌شده بود. او همچنین رهبر کمیته «سوسیالیست‌ها در دفتر» (Socialists in Office (SIO) در کنار دیگر قانون‌گذاران ایالتی بوده است. در این نقطه، نمی‌توان زوران را از DSA جدا کرد.

گوستاوو گوردییو:
 برای من، هرچه بیشتر پیش می‌رویم، برخی از ویژگی‌هایی که شخصاً بر آن‌ها تمرکز دارم و به طور کلی DSA در جذب نامزدها بر آن‌ها تمرکز می‌کند، این‌ها هستند:

  • آیا آن فرد تجربه فعالیت در نهادهای سیاسی طبقه کارگر را دارد؟
  •  آیا تجربه سازماندهی به عنوان یک جمع سیاسی و ایفای نقش رهبری در یک جمع سیاسی را دارد؟
  •  آیا میل و آمادگی برای ورود به درگیری‌های طبقاتی دارد؟
  •  آیا تجربه‌ای در مبارزه طبقاتی دارد؟

 یکی از ویژگی‌های واقعاً استثنایی زوران این است که او به طرز چشمگیری به سازماندهی جمعی متعهد است. من و گریس هر دو در لیست انتخاباتی DSA که در سال ۲۰۲۰ شرکت کرد، حضور داشتیم؛ همان سالی که او برای اولین بار همراه با چهار سوسیالیست دیگر به مجلس ایالتی راه یافت. آن گروه اولین نسخه «کمیته سوسیالیست‌ها در دفتر» (SIO) را شکل داد که نهادی برای هماهنگی با نمایندگان منتخب ما و هم‌حکمرانی است. نقش مهم و تاثیر گزار و به‌ یادماندنی‌ زوران در SIO، تاکید او بر برجسته کردن نیاز به اقدام جمعی بود. این به آن معنا بود که اگر تصمیمی گرفته می‌شد که در آن اکثریت و اقلیت وجود داشت، مسیر کلی را اکثریت تعیین می‌کرد چون ما ساختاری دموکراتیک داریم، اما باید به اقلیت‌ها نیز حساسیت نشان می‌دادیم. این رویکرد باعث شد که او یک نامزد ائتلافی بسیار قوی باشد. ما خانه سیاسی او بودیم. این تجربه و ارزش‌گذاری او بر سازماندهی جمعی باعث شده که به شکلی منحصربه‌فرد برای چنین نقشی که اکنون بر عهده گرفته، مناسب باشد، به‌علاوه اینکه او یک ارتباط‌گر سیاسی بسیار توانمند هم هست.

امتیازی برای سوسیالیسم در شهر نیویورک NYC 

دنیل دنور:
 گریس، شما گفتید که کارزار زوران به شکل چشمگیری عضویت و رهبری در NYC DSA را گسترش داد. بعد از این پیروزی، این سازمان چقدر بزرگ‌تر خواهد شد؟ این پیروزی چه تغییری در اندازه، ظرفیت و قدرت NYC DSA ایجاد می‌کند؟

گریس ماوسر:
 سقف رشد بسیار بالاست. ما اکنون به ده هزار عضو رسیده‌ایم. اما بخش مهم دیگری از ظرفیت، این است که چند نفر از این اعضا نه فقط فعال، بلکه آماده پذیرش نقش رهبری هستند. این کارزار تعداد افرادی را که آماده رهبری و پیشبرد پروژه‌ها هستند، به طرز چشمگیری افزایش داد. گاهی این‌ها اعضای قدیمی بودند که دوباره فعال شدند یا با هیجان وارد شدند و در طول کارزار مهارت‌هایشان ارتقا یافت. اما همچنین شاهد ورود چشمگیر افرادی بودیم که به عنوان مسئولان میدانی فعالیت کردند، در حالی که پیش‌تر عضو DSA نبودند، و از طریق این نقش‌ها دیدند که DSA چه نقشی مرکزی در این کارزار دارد و حالا تصمیم گرفته‌اند به آن بپیوندند.

گوستاوو گوردییو:
 برخی از این اعضا ممکن است مسیر رهبری انتخاباتی را ادامه دهند. بسیاری از آن‌ها در انتخابات عمومی فعال خواهند ماند. اما این همچنین یک گروه کاملاً جدید از افراد است که می‌توان از آن‌ها برای کارزارهایی مانند «مالیات از ثروتمندان» که بر آلبانی متمرکز است، سایر کارزارهای موضوعی، اقدامات دفاعی در برابر دولت ترامپ، یا آموزش‌های «آشنایی با حقوق خود» استفاده کرد. DSA پروژه‌های بسیاری دارد و مهارت‌هایی که به عنوان یک داوطلب در نقش‌هایی مانند خانه‌به‌خانه‌ در زن، سرپرست میدانی یا هماهنگ‌کننده میدانی به دست می‌آورید، می‌تواند در کارزارهای سازماندهی دیگری هم به کار گرفته شود.

دنیل دنور:
 درباره موج عظیم حمایت مهاجران از زوران چه نظری دارید؟ این رأی تا چه حد از قبل سازمان‌یافته بود؟ سازمان‌های اجتماعی مهاجر چه نقشی در این کارزار داشتند؟ این‌ها برخی از همان جوامعی بودند که فقط سال گذشته گرایش به ترامپ داشتند. چه اتفاقی افتاد؟
 و با توجه به این اتفاق، آیا DSA یا کارزار زوران باید به باشگاه‌های غیرانگلیسی‌زبان فکر کنند تا به سنت قدیمی سوسیالیست‌های نیویورک در یک قرن پیش برگردند؟

گوستاوو گوردییو:
 این یکی از دلگرم‌کننده‌ترین نتایج این انتخابات بود. زوران در کالج پوینت پیروز شد. او در بسیاری از مناطق شرقی کویینز، بنسون‌هرست و حتی برایتون بیچ پیروز شد — مناطقی که با جوامع آسیای شرقی، آسیای جنوبی، لاتین‌تبار و همچنین طبقه کارگر سفیدپوست شناخته می‌شوند — و همه این‌ها در انتخابات قبلی به سمت ترامپ گرایش پیدا کرده بودند و معمولاً به نامزدهای چپ‌گرا رأی نمی‌دادند.
 این دستور کار اقتصادی بود که این موفقیت را ممکن کرد.

در جامعه لاتین‌تبار، او حمایت سازمان Make the Road و سازمان New York Communities for Change (NYCC) را داشت. NYCC از نخستین سازمان‌هایی بود که همراه با DSA او را تأیید کرد و از مهم‌ترین حامیانش بود. این سازمان‌ها در بوشویک و ایست نیویورک، در ایست هارلم — همه مناطقی که زوران در آن‌ها عملکرد خوبی داشت — لاتین‌تبارها را سازماندهی می‌کنند.
 او همچنین با عضو شورای شهر ما، آلکسا آویلس Alexa Avilés، که حوزه‌اش در سانست پارک — یک منطقه عمدتاً مکزیکی در بروکلین — است، همکاری نزدیکی داشت. او با حمایت کمیته دموکراتیک وابسته به لابی AIPAC مواجه بود که در نهایت به‌شدت شکست خورد. حوزه آویلس همچنین شامل محله چینی‌های بروکلین است و از اوایل کارزار، ما در آن مناطق، همراه با آلکسا، زوران و مارسلای میتاینس Marcela Mitaynes، عضو مجلس ایالتی آن منطقه، فعالیت‌های میدانی مشترکی داشتیم و میتاینس نیز از حامیان جدی او بود.

به نظرم این سازماندهی‌ها به‌ویژه در جامعه لاتین‌تبار خیلی مؤثر بود. بعدتر، زوران حمایت‌های پرآوازه‌ای از سوی نمایندگان کنگره، الکساندریا اوکاسیو-کورتز Alexandria Ocasio-Cortez و نیدیا ولاسکز Nydia Velázquez دریافت کرد و توانست این حمایت‌ها را به تبلیغات تلویزیونی تأثیرگذار تبدیل کند. او همراه با AOC و نیدیا در رژه روز پورتوریکو شرکت کرد و بخشی از فیلم آن به ویدئوهای موفق کارزارش تبدیل شد. گوستاوو ریورا Gustavo Rivera، سناتور ایالتی در برانکس، هم او را تأیید کرد. من همراه او در یک بازار کوچک مکزیکی در روزهای پایانی کارزار بودم. پیش‌تر نیز در کنسرت مکزیکی Fuerza Regida در باغ میدان مدیسن Madison Square Garden فعالیت داشتیم. جوان‌ها او را می‌شناختند.

در جامعه آسیای جنوبی هم اوضاع شگفت‌انگیز بود. کارکنان ویژه‌ای برای رسانه‌های اسپانیایی‌زبان و فعالیت‌های میدانی استخدام شده بودند. آخر هفته آخر کارزار، من چند بار به کنزینگتون رفتم — منطقه‌ای با جمعیت بنگلادشی در بروکلین — و سطح حمایتی که آنجا دیدم، بی‌سابقه بود. جامعه مهاجر را هرگز تا این حد سازمان‌یافته و فعال ندیده بودم. رهبری جدی سیاسی از سوی آسیای جنوبی‌ها در کارزار حضور داشت، درست مثل همه جوانانی که فعالیت می‌کردند.

گریس ماوسر:
 واقعاً شگفت‌انگیز بود. در کنزینگتون وقتی در می‌زدی، کسی بیرون می‌آمد و می‌گفت: «آره، نگران نباش. من روز انتخابات ساعت ۱۰ صبح می‌روم و همه ساکنان ساختمانم را با خودم می‌برم.» فعالیت میدانی در آن مناطق خیلی لذت‌بخش بود. گروه Desis Rising Up and Moving (DRUM)، یک گروه سازماندهی جامعه آسیای جنوبی، واقعاً پیشگام چنین فعالیت‌هایی بود.

درباره زبان‌های دیگر در DSA، قطعاً چیزی است که می‌خواهیم به سمت آن برویم. اما خوشبختانه شرکایی داریم که همین حالا این جوامع را سازماندهی می‌کنند. وقتی ائتلافی از گروه‌ها را می‌سازیم که نه تنها زوران را در انتخابات عمومی پیروز می‌کنند، بلکه ارتشی هستند که او برای اجرای سیاست‌هایش نیاز دارد، فکر می‌کنم روابطمان با این گروه‌ها نزدیک‌تر خواهد شد و همپوشانی بیشتری ایجاد خواهد شد.

گوستاوو گوردییو:
 من اهل پرو هستم و زبان اولم اسپانیایی است. من کمک کردم گروهی به نام «سوسیالیست‌های لاتین‌تبار» را در شاخه‌مان راه‌اندازی کنیم. ایجاد یک شاخه اسپانیایی‌زبان DSA منابع زیادی می‌خواهد و باید گام‌به‌گام و درست انجام شود. ترجمه به تنهایی کافی نیست و حتی کوچک‌ترین مشکل ماست. همچنین DSA یک سازمان نسبتاً جوان است و بیشتر اسپانیایی‌زبانان تک‌زبانه در شهر، افراد مسن‌تر هستند، بنابراین در سازماندهی به زبان‌های دیگر با چالش‌هایی روبه‌رو هستیم.

دنیل دنور:
 گوستاوو، درباره فعال‌کردن جوامع مهاجر در نیویورک گفتید که تمرکز دقیق بر پیام اقتصادی و هزینه زندگی داشتید. اما همه این تأکید بر مبارزه طبقاتی بدون عقب‌نشینی از مسائل هویتی یا «بیداری» انجام شد. این کاملاً در تضاد با نظر مرکزگرایانی است که می‌گویند راه پیروزی بر طبقه کارگر حامی مگا این است که روی مهاجرت یا مسائل ترنس یا سایر مسائل اجتماعی موضعی محافظه‌کارانه‌تر بگیریم، در حالی که همچنان به اقتصاد نئولیبرالی پایبند بمانیم.

گوستاوو گوردییو:
 دوستی به من گفت شاید یکی از دلایلی که تمرکز زوران بر برنامه اقتصادی باورپذیرتر بود، این بود که او زیر آب هیچ‌کس را نزد تا خودش را از سرزنش دیگران مصون داشته و به این ترتیب نشان داد که حاضر است برای همه بجنگد.

گریس ماوسر:
 به‌عنوان یک سوسیالیست عمیقاً متعهد، زوران می‌داند که اجرای جدی سیاست‌های اقتصادی مردمی غیرممکن است اگر بخواهید دیگران را قربانی کنید. گاهی لیبرال‌ها یا پیشروهای جعلی هم این را می‌دانند و از آن به عنوان بهانه استفاده می‌کنند. اگر بگویید می‌خواهید کارها را ارزان‌تر کنید، مشاغل اتحادیه‌ای خوب ایجاد کنید، یا حمل‌ونقل رایگان فراهم کنید، اما بگویید «به‌جز برای مهاجران» یا «به‌جز برای افراد ترنس  trans people»، این بهانه‌ای خواهد شد تا این سیاست‌ها هرگز برای هیچ‌کس عملی نشود. شما نمی‌توانید مشاغل اتحادیه‌ای خوب داشته باشید اگر اجازه دهید مهاجران همواره استثمار شوند، چون این همیشه راهی برای دور زدن استخدام کارگران اتحادیه‌ای خواهد بود. زوران این را به خوبی می‌داند و به همین دلیل حاضر نیست در این مسائل کوتاه بیاید.

دنیل دنور:
 یکی از شگفت‌انگیزترین اتفاقات این رقابت، حمایت متقابل براد لندرBrad Lander و زوران از یکدیگر بود. این کاملاً برعکس اتفاقی بود که در سال ۲۰۲۰ افتاد، وقتی الیزابت وارن حاضر نشد از برنی سندرز حمایت کند، حتی زمانی که کل دستگاه حاکم با قدرت پشت بایدن ایستاد. به سختی می‌توان نمونه‌ای مشابه یافت که در آن لیبرال‌های چپ با ما علیه مرکز نئولیبرال هم‌پیمان شوند. براد لندر Brad Lander واقعاً عالی عمل کرد.
 این مسئله ائتلاف‌های لیبرال-چپ بسیار مهم است، چون از یک سو، از نظر واقع‌گرایانه و با توجه به توازن قوا در کشور، ما به این ائتلاف برای پیروزی نیاز داریم. اما از سوی دیگر، این ائتلاف‌ها در سال‌های اخیر به شدت دشوارتر شده‌اند، چون بسیاری از امکان‌های چنین ائتلاف‌هایی با حمایت پرشور بایدن و بسیاری از دموکرات‌ها از نسل‌کشی اسرائیل در غزه نابود شده است.
 آیا اتفاقی که بین این دو افتاد فقط ناشی از نظام رأی‌گیری انتخاب ترجیحی بود که حمایت متقابل را تشویق می‌کند؟ یا نکته‌ای در این اتفاق وجود دارد که می‌تواند الگوی ما در سراسر کشور باشد؟ به نظر می‌رسد در سطح پایه، لیبرال‌ها خطر فاشیسم و اقتدارگرایی ترامپ را می‌شناسند، از ناتوانی و عدم تمایل دستگاه دموکراتیک برای مقابله با این خطر خشمگین‌اند، و به دنبال رهبری از سمت چپ هستند. ما این را در تجمعات AOC و برنی دیده‌ایم و اکنون به شکل قدرتمندی در کارزار زوران مشاهده می‌کنیم.

گریس ماوسر:
 من با موضوع «رأی‌گیری ترجیحی رتبه‌بندی‌شده» (RCV) شروع می‌کنم. این یک شکل نسبتاً خاص از رأی‌گیری در ایالات متحده است، و عالی است. این روش دموکراتیک‌تر است و به مردم اجازه می‌دهد ترجیحات خود را بیشتر بیان کنند. در این رقابت، زوران حتی اگر سیستم «اکثریت نسبی» (first-past-the-post) برقرار بود هم پیروز می‌شد، چون بیشترین آرا را داشت. اما RCV چارچوبی را که مردم برای رقابت انتخاباتی به کار می‌بردند تغییر داد. من فکر می‌کنم این روش کمک کرد که نامزدهای غیر وابسته به کومو Cuomo (شهردار سابق و کاندید حزب دمکرات) جبهه‌ای متحدتر داشته باشند و از حمله به یکدیگر خودداری کنند. این روش کمک کرد که از «حمله به چپ» جلوگیری شود. البته محبوبیت فوق‌العاده زوران هم مانع از حمله به چپ شد، اما RCV از نظر ساختاری نیز به این امر کمک کرد.

همچنین، فضای سیاسی درباره اینکه چه کسی می‌تواند یک ائتلاف چپ-لیبرال را رهبری کند در حال تغییر است. جریان اصلی حزب دموکرات می‌خواهد شما باور کنید که فقط دموکرات‌های وابسته به بدنه اصلی حزب می‌توانند این ائتلاف را رهبری کنند، آن هم با گرفتن موضعی میانه بین فاشیسم و پیشروگرایی که به‌زعم آن‌ها می‌تواند نظر یک گروه رأی‌دهنده خیالی را جلب کند و ورق را برگرداند. اما من فکر می‌کنم این انتخابات نشان داد که سوسیالیست‌ها در واقع بهترین رهبران هستند، به‌ویژه وقتی که درباره مسائل مادی، کیفیت زندگی و مسائل مربوط به توان مالی زندگی صحبت می‌کنیم. زوران توانست این کار را انجام دهد.

در مورد نکته شما درباره اسرائیل، حتی از زمان انتخابات ریاست‌جمهوری، شاهد بوده‌ایم که سیاست‌ها و دیدگاه مردم نسبت به دولت اسرائیل پیوسته تغییر کرده و انتقادی‌تر شده است.

دنیل دنور:
 نظرسنجی‌ها کاملاً روشن و شگفت‌انگیز هستند. و فکر می‌کنم این یک نکته کلیدی است که توضیح می‌دهد چرا تمام آن حملات مداوم و شدید به زوران بی‌اثر ماند. کسانی که این حملات را انجام می‌دادند هنوز نتوانسته‌اند با این واقعیت آشکار و تجربی کنار بیایند که پایگاه رأی‌دهندگان حزب دموکرات دیگر علاقه چندانی به اسرائیل ندارد.

گریس ماوسر:
 بله. و نکته جالب در مورد براد لندر این است که او خود را یک صهیونیست می‌داند، اما منتقد اسرائیل است. فکر می‌کنم این موضوع به او اجازه داده تا راحت‌تر با زوران متحد شود و با تغییرات رو به رشد در این زمینه همراهی کند.

گوستاوو گوردییو:
 ما عملاً بر خلاف این باور متعارف عمل کردیم که یک ائتلاف چپ-لیبرال باید توسط لیبرال‌ها یا بدنه اصلی حزب دموکرات هدایت شود. در واقع، نظرسنجی‌ها به طور مداوم نشان می‌داد که رأی‌دهندگان به یک برنامه سوسیالیستی تمایل دارند و اشتیاقی به سیاست‌های لیبرال در پایگاه رأی‌دهی وجود ندارد. شاید لازم بود یک دولت دوم ترامپ روی کار بیاید تا شکست‌های بدنه اصلی حزب دموکرات آن‌قدر آشکار شود که رأی‌دهندگان لیبرال در نهایت به نامزدی مانند زوران رأی بدهند. همچنین فکر می‌کنم بسیاری از رأی‌دهندگان لندر، وقتی حمایت او را از زوران دیدند و متوجه روند شکل‌گیری رقابت شدند، احتمالاً در نهایت زوران را در رتبه اول خود قرار دادند، چون فکر می‌کردند مسیر رقابت به همین سمت می‌رود.

ما پیش‌تر هم تجربه رهبری یک ائتلاف چپ-لیبرال توسط سوسیالیست‌ها در DSA را داشته‌ایم، در بسیاری از کمپین‌های موضوعی‌مان. من کمک کردم تا کارزار «قانون ساخت انرژی‌های تجدیدپذیر عمومی» (Build Public Renewables Act) راه‌اندازی شود که در سال ۲۰۲۳ تصویب شد؛ این قانون برای انرژی تجدیدپذیر و تحت مالکیت عمومی است. این یک ائتلاف چپ-لیبرال بود که به وضوح توسط سوسیالیست‌ها هدایت می‌شد. می‌توان همین را درباره برخی کمپین‌های قوانین مربوط به اجاره‌بها و سایر کارزارهای قانون‌گذاری ما هم گفت. ما یک تحلیل سوسیالیستی و ماتریالیستی داریم که فکر می‌کنم برای اکثریت مردم جذاب است، و به همین دلیل باید آن برنامه را در مرکز توجه قرار دهیم.

پیروزی زوران و اتحادیه‌های کارگری سازمان‌یافته

دنیل دنور:
 نظر شما درباره جهت‌گیری سیاسی اتحادیه‌های کارگری در این انتخابات چیست؟ بیشتر اتحادیه‌ها از کومو Cuomo حمایت کردند، با استثناهای مهمی مانند «اتحادیه کارگران خودروسازی آمریکا» (UAW). اما اتحادیه‌هایی مانند 32BJ SEIU و «شورای کارگران هتل و بازی‌های نیویورک» که اتحادیه‌های مهمی در پشت کومو بودند، هر دو در انتخابات عمومی با شور و اشتیاق از زوران حمایت کردند.
 برداشت شما از رویکردهای متفاوت اتحادیه‌ها در این انتخابات چیست؟ و آیا فکر می‌کنید پیروزی زوران محاسبات سیاسی کارگری را تغییر خواهد داد، چه در نیویورک و چه شاید در سطح گسترده‌تر، در ماه‌ها و سال‌های آینده؟

گوستاوو گوردییو:
 فکر می‌کنم برخی از اتحادیه‌های بزرگ‌تر نیویورک احتمالاً با این تصور از کومو حمایت کردند که او شکست‌ناپذیر است، همان‌طور که خیلی‌ها چنین باوری داشتند. بنابراین، یا باید اگر در بخش دولتی هستند با او چانه‌زنی کنند، یا برای حفظ قراردادهای خوب، امتیاز بدهند و معامله کنند. به نظرم این منطق درونی بسیاری از این حمایت‌ها از او بود. انگیزه آن‌ها بیشتر ناشی از الهام یا اشتیاق نسبت به کومو نبود. به همین دلیل هم احتمالاً توانستند به‌سرعت پشت زوران قرار بگیرند.

اما درست همان‌طور که شاهد افزایش چشمگیر مشارکت رأی‌دهندگان جوان و مهاجر در نیویورک بودیم، زوران توانست بسیاری از کارگران عضو اتحادیه را الهام دهد تا به‌طور خودجوش در اتحادیه‌های خود سازماندهی کنند و حمایت او را در بسیاری از اتحادیه‌هایی که معمولاً نامزدهای DSA در آن‌ها به سختی تأییدیه می‌گیرند، به دست آورند. در تاریخ فعالیت‌های انتخاباتی ما در نیویورک‌سیتی، همیشه گرفتن تأیید اتحادیه‌ها برای نامزدهای شورشی ما دشوار بوده است. تقریباً همیشه شاغلان فعلی مناصب سیاسی از سوی اتحادیه‌ها تأیید می‌شوند.

در کارزار زوران، اولین اتحادیه‌ای که حمایت کرد، منطقه 9a اتحادیه UAW بود. بسیاری از اعضای DSA در این اتحادیه حضور دارند. البته بسیاری از آن‌ها بخشی از سازماندهی‌ای بودند که «شاون فین» را به عنوان رئیس بین‌المللی اتحادیه و «براندون مانسیلا» را به عنوان مدیر منطقه ما انتخاب کردند.

بسیاری از این اعضای تازه فعال شده در اتحادیه، زوران را نامزدی دیدند که با ارزش‌های کارگری و اتحادیه‌ای همسو بود. و یک تلاش بسیار گسترده سازماندهی درون اتحادیه شکل گرفت، تا حدی که حتی بسیاری از رهبران اتحادیه را غافلگیر کرد. من با دوستانی در UAW صحبت کردم که از رهبران این تلاش بودند، و آن‌ها به من گفتند که حتی نمی‌دانستند فرآیند رسمی گرفتن تأییدیه در اتحادیه چگونه است یا چه کسی مسئول این تصمیم‌گیری‌هاست. همه این‌ها را خودشان یاد گرفتند. این یک نتیجه شگفت‌انگیز این کارزار است — که خودسازماندهی کارگری در اتحادیه‌ها را افزایش می‌دهد، آمادگی چپ را برای مقابله با هر حمله‌ای بیشتر می‌کند، و وقتی کارگران فعال و مشارکت‌کننده هستند، ظرفیت پیروزی در مطالبات بزرگ‌تر را بالا می‌برد.

اتحادیه‌های دیگری هم حمایت کردند. شاید مهم‌ترین تأییدیه از طرف اتحادیه «AFSCME DC 37» بود، اتحادیه کارگران شهری. اعضای این اتحادیه شامل برخی از کم‌درآمدترین کارگران شهر هستند: مانند کارکنان غذای مدارس، مأموران عبور دانش‌آموزان، کارکنان اداره پارک‌ها، جنگل‌بانان و افرادی که کار یدی برای شهر انجام می‌دهند. اما همچنین شامل کارکنان دفتری، حسابداران و کارمندان اداره بهداشت هم می‌شود. مشابه UAW، بسیاری از چپ‌گرایان عضو DC 37 بودند، گرچه سال‌ها سازماندهی خاصی نداشتند.

در برخی از شعب، فهرست‌های اصلاح‌طلبان شکل گرفته و موفقیت‌هایی هم کسب کرده بود، اما به‌طور کلی، اعضای DC 37 که از زوران هیجان‌زده بودند، همان مسیری را رفتند که اعضای UAW رفته بودند: آن‌ها در فرآیند تأییدیه اتحادیه فعال شدند. آن‌ها شرکت کردند و با متحدانی در رهبری موجود اتحادیه آشنا شدند که از افزایش مشارکت جوانان در فرآیندهای سیاسی اتحادیه استقبال می‌کردند. این همان چیزی بود که در نهایت منجر به تأیید رتبه دوم زوران از سوی DC 37 شد.

من خودم عضو یک اتحادیه و فعال در جنبش کارگری نیویورک هستم. این تاییدیه رتبه دوم فراتر از رویاهای من در آغاز این کارزار بود. جدایی سیستماتیک میان چپ سازمان‌یافته و کارگران سازمان‌یافته در ایالات متحده طی صد سال گذشته یکی از دلایل اصلی ضعف چپ در این کشور نسبت به چپ در سطح بین‌المللی بوده است. بنابراین، دیدن تأییدیه DC 37 از زوران و فرستادن رهبرانش برای سخنرانی در تمام تجمعات بزرگ، لحظه‌ای واقعاً شگفت‌انگیز بود. همه آن‌ها همان چیزی را بیان کردند که در میان عموم مردم می‌دیدیم: موجی از حمایت مردمی برای زوران که آن‌ها هم با گوش دادن به اعضای خود، این حمایت‌ها را اعلام کردند. این کارزار فقط به ایجاد فرصت‌های بیشتر ادامه خواهد داد.

انتخاباتهای قبلی برای سوسیالیست های دموکراتیک نیویورک NYC DSA پیش از زوران

دنیل دنور:
 بیایید کمی وارد تاریخ عمیق‌تر شویم. پروژه انتخاباتی NYC DSA چگونه برای اولین بار شکل گرفت، آن هم با نامزد کردن اولین نامزدتان، جولیا سالازار، برای سنای ایالتی در سال ۲۰۱۸؟ سالازار پیروز شد و AOC هم همین‌طور. البته هرچند AOC عضو DSA بود و این سازمان از او حمایت کرد، اما کارزار او پیش از هر چیز پروژه‌ای از «دموکرات‌های عدالت‌خواه» بود. سالازار، برعکس، مستقیماً از سوی DSA و از میان اعضای آن جذب شد.

شما این پروژه را که حدود هشت سال پیش آغاز شد، چگونه طراحی کردید؟ و چگونه این مسیر ادامه یافت تا با پیروزی‌های بعدی در انتخابات سنا و مجلس ایالتی و شورای شهر، به نقطه‌ای رسیدید که امروز NYC DSA می‌تواند این ارتش عظیم داوطلبان را بسیج کند تا در انتخابات مقدماتی شهرداری نیویورک پیروز شود؟

گریس موسر:
 در واقع، من تاریخ را دست‌کم یک سال زودتر آغاز می‌کنم. پس از کارزار برنی سندرز، انسجام زیادی در سازمان شکل گرفت. همان زمان بود که NYC DSA «گروه کاری انتخاباتی» خود را تشکیل داد و یک سند راهبردی نوشت که امروز هم به آن رجوع می‌کنیم؛ سندی درباره شناسایی و جذب نامزدها و چگونگی اداره کارزارها.

در سال ۲۰۱۷، ما دو کارزار داشتیم. یکی کارزار کشیش «خدر الیاتیم Khader el-Yateem» برای شورای شهر در بی‌ریج بروکلین Bay Ridge, Brooklyn بود. این برای بحث امروز جالب است، چون زوران خودش در آن کارزار فعال بود، خیلی در میدان کار کرد و چیزهای زیادی درباره نحوه اداره یک کارزار یاد گرفت. دیگری کارزار «جباری بریس‌پورت» برای شورای شهر بود. هر دو کارزار موفقیت انتخاباتی نداشتند. الیاتیم به‌عنوان یک دموکرات در انتخابات مقدماتی دموکرات‌ها شرکت کرد، جباری هم به‌عنوان یک نامزد سبز و با یک فهرست مستقل سوسیالیستی در انتخابات عمومی شرکت کرد که برای یک نامزد حزب سوم عملکرد بسیار خوبی داشت. جباری بعدها در ۲۰۱۸ به‌عنوان دموکرات وارد سنای ایالتی شد.

الیاتیم و جباری در واقع آزمایش‌هایی برای ساختن توانمندی‌های ما بودند. اما DSA مالکیت کامل این کارزارها را نداشت. ما عملیات موازی اجرا کردیم، رهبران جدید ساختیم، مهارت‌هایمان را ارتقا دادیم. این تجربه به ما کمک کرد تا در ۲۰۱۸ بتوانیم به‌طور کامل مالک کارزار جولیا سالازار شویم. او یک «نامزد کادری» بود؛ از درون رهبری و «گروه کاری سوسیالیست فمینیست» ما جذب شد. او در یک گروه مطالعاتی جاکوبین عضو بود، آن زمان که این گروه‌ها پس از ۲۰۱۶ بسیار محبوب شده بودند. سالازار توسط اعضای DSA جذب شد، اعضای DSA کارزارش را اداره کردند، مسئولان میدانی و هماهنگ‌کنندگان میدانی همه از DSA بودند و واقعاً کل عملیات را از بالا تا پایین مدیریت کردند.

این یک نقطه تحول برای سازمان بود و به ما نشان داد که تقریباً به تنهایی می‌توانیم یک کارزار را اجرا و پیروز شویم. البته جولیا حمایت‌های دیگری هم داشت، اما غیر از DSA پشتیبانی نهادی مهمی وجود نداشت.

سال ۲۰۱۸ این پیروزی را داشتیم. در ۲۰۱۹، ما از «تیفانی کابان Tiffany Cabán» برای دادستانی ناحیه کوئینز حمایت کردیم.

دنیل دنور:
 آن کارزار واقعاً خیلی نزدیک به پیروزی بود.

گریس موسر:
 بله، فقط شصت رأی اختلاف داشتیم.

گوستاوو گوردییو:
 زوران هم یکی از داوطلبان اصلی آن کارزار بود.

گریس موسر:
 و «تاشا ون آوکن Tascha Van Auken» هم عضو تیم میدانی آن کارزار بود. ما بارها دیدیم که رهبرانمان پله‌پله پیشرفت کردند. اما بله، در آن رقابت فقط با اختلاف ۶۰ رأی باختیم. این عدد همیشه در ذهنم هست وقتی از کوبیدن درها یا رفتن به سراغ رأی‌دهندگان خسته می‌شوم: اگر روزی با ۶۰ رأی ببازیم و من یک شیفت تبلیغ خانه‌به‌خانه را نرفته باشم، خیلی احمقانه خواهد بود.

البته تیفانی دو سال بعد، در ۲۰۲۱، با حمایت DSA به شورای شهر راه یافت. آن سال ما مقیاس کارمان را خیلی بزرگ‌تر کردیم. چهار نامزد سوسیالیست را در سراسر شهر به میدان فرستادیم، از جمله ممدانی و جباری بریس‌پورت (که خودم در آن سال عضو تیمش بودم)، همچنین «فارا سوفان فارست» و «مارسلا میتاینز» — همه این کارزارها را اعضای DSA اداره کردند. از همان مدل استفاده کردیم و توانستیم از انرژی سیاسی ۲۰۲۰ بهره بگیریم، چه در پی اعتراضات جورج فلوید، چه پس از بحث‌ها و جنب‌وجوش‌های ناشی از قرنطینه کرونا.

ما همه آن رقابت‌ها را بردیم و ناگهان یک «پروژه سوسیالیست‌ها در قدرت» داشتیم. وقتی فقط یک منتخب داری، مثل سال‌های ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰ که جولیا تنها بود، سخت است که یک کمیته واقعی داشته باشی. اما ناگهان پنج نفر شدیم و یک پروژه هم‌حکومتی خیلی بزرگ‌تر داشتیم.

بعد، در انتخابات شورای شهر ۲۰۲۱ شش نامزد داشتیم. آن سال برایمان سخت‌تر بود. شرایط کلان سیاسی دیگر مثل ۲۰۲۰ مساعد نبود. پس‌لرزه‌های انرژی چپ‌گرایانه ۲۰۲۰ با یک چرخش تند به راست در ۲۰۲۱ مواجه شد. ما فقط در دو رقابت از شش رقابت پیروز شدیم: «الکسا آویلس» و «تیفانی کابان».

از آن زمان، کمی محتاط‌تر پیش رفتیم. همچنان فهرست‌هایی از نامزدها داریم اما نه به بزرگی ۲۰۲۱. مراقب ظرفیت‌مان هستیم. باختن سخت است و می‌تواند باعث بی‌انگیزگی شود، پس در انتخاب رقابت‌هایمان دقت می‌کنیم. البته این به معنی پرهیز از ریسک نیست، ولی هر سال دست‌کم یک پیروزی داشته‌ایم و هیچ‌یک از کرسی‌هایمان را از دست نداده‌ایم، حتی با وجود حملات و هزینه‌های سنگین برای کنار زدن منتخبین‌مان.

الان کمیته سوسیالیست‌های ما در آلبانی (سطح ایالتی) ۹ عضو در مجلس و سنا دارد. در شورای شهر هم دو عضو داریم (دوره‌های شورای شهر چهار ساله است، پس فرصت رشد کمتر است). اما روند ما فقط رو به جلو بوده، هیچ کرسی‌ای را از دست نداده‌ایم. و این برای ما هیجان‌انگیز است، حتی در سال‌هایی که پیروزی سخت به دست می‌آید. می‌دانیم که داریم ظرفیت و مهارت می‌سازیم تا در لحظات سیاسی بزرگ، حداکثر بهره را ببریم.

دنیل دنور:

سازمان سوسیالیست‌های دموکراتیک آمریکا در نیویورک (NYC DSA) بدون شک مواضع خود را حفظ کرد، اما روند پیروزی‌ها اندکی کند شد، دست‌کم در سطح قانون‌گذاری ایالتی، پس از سال ۲۰۲۰. چیزی که شنیده‌ام این است که نوعی تئوری شکل گرفت مبنی بر اینکه استراتژی متمرکز بر آلبانیِ DSA به نوعی به سقفی برخورد کرده است ــ دست‌کم در آن مقطع. این استراتژی بیشترین موفقیت را در حوزه‌هایی نشان می‌داد که پایگاه نهادی حزب دموکرات در ضعیف‌ترین وضعیت خود قرار داشت؛ حوزه‌هایی در «دالان کمونیستی (Commie Corridor)»: کارگران یقه‌سفیدِ تحصیل‌کرده که تحت تأثیر چپِ احیاشده و جنبش‌های اجتماعیِ پس از اشغال وال‌استریت (Occupy) شکل گرفته بودند ــ آن جمعیت، به‌اضافهٔ مناطقی با شمار بالای کارگران مهاجر در پله‌های پایین بازار کار. اما در دیگر بخش‌های نیویورک، جایی که ماشین حزبی محلیِ دموکرات‌ها همچنان قدرتمند باقی مانده بود ــ معمولاً ماشین حزبی سیاه‌پوستان یا دومینیکنی‌ها یا چینی-آمریکایی‌ها ــ اوضاع دشوارتر به نظر می‌رسید.

چه چیزی رقابت زهران را متفاوت و موفق کرد، حتی در چنین جاهایی که رقابت‌های سطح پایین‌تر بسیار دشوار بودند؟ آیا این همان «جادوی رقابت در بالای برگهٔ رأی» بود، با سطح بالاتری از مشارکت و دیده‌شدن که می‌توانست ایجاد شود؟ یا صرفاً چرخهٔ مساعدتری برای چپ بود؟ و آیا پیروزی زهران درک DSA نیویورک را از اینکه کجاها می‌تواند در شهر نیویورک پیروز شود، تغییر می‌دهد؟ آیا ناگهان تعداد زیادی از حوزه‌های شورای شهر، مجلس ایالتی و حتی کنگره به اهداف بالقوه بدل شده‌اند؟

گوستاوو گوردیو:
 وقتی اولین بار ایدهٔ معرفی یک سوسیالیست برای شهرداری به من گفته شد، واکنش نخست من این بود: «وای، این دیوانگی محض است. این کاملاً برخلاف استراتژی ماست.» فکر می‌کنم بیشتر رهبران DSA هم همین واکنش اولیه را داشتند. اما من خیلی زود نظرم عوض شد. ما دریافته بودیم که استراتژی‌مان بر رقابت در کرسی‌های پایین‌دست در دولت محلی و ایالتی بنا شده است، چون مقیاس قابل مدیریتی بود که می‌توانستیم در آن پیروز شویم. و سپس می‌توانستیم با گروهی از همان اعضای مجمع یا سناتورهای ایالتی اصلاحاتی را در سطح دولت ایالتی یا محلی به دست بیاوریم.

اما مشکل اینجاست که بسیاری از کارگران اصلاً نمی‌دانند «مجمع ایالتی» چیست، هرگز اسم نمایندهٔ مجمعشان را نشنیده‌اند، و فقط آگاهی اندکی از آنچه در آلبانی یا در بودجه می‌گذرد دارند. در عوض، همه کمابیش می‌دانند رئیس‌جمهور یا شهردار کیست، یا چه کسی برای آن سمت‌ها رقابت می‌کند. طبقهٔ کارگر، جایی که بیشترین درگیری سیاسی‌اش رخ می‌دهد، همین رقابت‌های در بالاترین سطحِ برگهٔ رأی است. و پس از دیدن شکست‌های انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ و چرخهٔ ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴ ــ جایی که چپ هیچ نامزدی در مقدماتی نداشت و هیچ‌کس در آن سطح دستور کار ما را پیش نمی‌برد…

دنیل دنور:
 این فاجعه‌بار بود. کل مناظره‌ها و سیاست را به‌سمت راست کشاند.

گوستاوو گوردیو:
 بنابراین در آن مقطع، ما فکر کردیم که مسیر باریکی برای پیروزی وجود دارد، اما باید دست‌کم تلاش کنیم دستور کارمان را در بزرگ‌ترین مقیاس ممکن در شهر مطرح کنیم، زیرا این همان راهی است که می‌توانیم به طبقهٔ کارگر برسیم و سیاست توده‌ای واقعی بسازیم.

نکتهٔ دیگری هم بود: ما در سال ۲۰۲۰ در کل مجموعهٔ نامزدهایمان بسیار موفق عمل کردیم، زمانی که برنی در بالای برگهٔ رأی بود و خیزش‌های جورج فلوید رخ می‌داد؛ در آن زمان، شاهد یکی از بزرگ‌ترین میزان‌های مشارکت انتخاباتی در کشور بودیم. در مقابل، در چرخهٔ بعدی، یعنی ۲۰۲۲، هفت نامزد شورشی معرفی کردیم و تنها دو نفرشان در سطح ایالت پیروز شدند. آن سال، هیچ نامزد الهام‌بخشی در بالای برگهٔ رأی نبود. عملاً چپ هیچ رقابتی در آن سطح نداشت و مشارکت بسیار پایین بود. در ۲۰۲۴ هم وضع مشابهی بود؛ مشارکت پایین، رقابت سطح بالا تقریباً بی‌رمق، و تنها یکی از سه نامزد شورشی ما پیروز شد. همچنین در همان چرخه، رقابت جمال بومن را هم که من درگیرش بودم، از دست دادیم.

پس ما باید میزان مشارکت را افزایش دهیم. این همان چیزی است که به ما کمک می‌کند پیروز شویم. به این نتیجه رسیده‌ام که بسیاری از وفادارترین و ثابت‌قدم‌ترین رأی‌دهندگان اغلب کسانی هستند که در نهادهای محلی حزبی جاافتاده‌اند. و در این رقابت، دو دستور کار رقیب وجود داشت درباره اینکه چگونه ممکن است پیروز شویم: یکی این بود که ذهنیت رأی‌دهندگان موجود را تغییر دهیم و آن‌ها را قانع کنیم. و دیگری این بود که بدنهٔ انتخاباتی را گسترش دهیم و افراد تازه‌ای را به پای صندوق بیاوریم. همین دومی بود که این رقابت را برای ما بُرد.

گریس موسر:
 من فکر می‌کنم فعالیت‌های ما در رقابت‌های سطح پایین‌تر، حتی زمانی که به پیروزی انتخاباتی منجر نشد، زمینه‌ساز نتایجی بود که روز سه‌شنبه [۲۴ ژوئن ۲۰۲۵] شاهد آن بودیم. به دو رقابت خاص فکر می‌کنم: در سال ۲۰۲۲ زمانی که ما دیوید الکسیس David Alexis را برای سنا علیه یک نمایندهٔ واقعاً بد، کوین پارکر Kevin Parker، معرفی کردیم. کاملاً مشمئزکننده. حاشیه‌ای است، اما او واقعاً باید کنار برود. و سپس در سال ۲۰۲۴، ما ایان هانتلی Eon Huntley را در بد-استایو (Bed-Stuy) علیه نمایندهٔ وقت، استفانی زینرمن Stefani Zinerman، وارد رقابت کردیم. بنابراین، همین حوزه‌ای که ما در آن رقابت کردیم، شاید بالاترین حاشیهٔ رأی برای زوران در میان همهٔ حوزه‌های مجمع را داشت. فکر نمی‌کنم اگر ما فقط سال گذشته آنجا چنین کمپین فشرده‌ای اجرا نکرده بودیم، این میزان مشارکت به این سطح می‌رسید.

همین‌طور برای دیوید، که در فلت بوش Flatbus و شرق فلت بوش East Flatbush رقابت می‌کرد: بخش اصلی آن حوزه هم تقریباً ۶۰ درصد به زهران رأی داد، که بسیار قابل توجه است. این دو محله به‌طور تاریخی سیاه‌پوست هستند: بد-استایو Bed-stuy عمدتاً آفریقایی‌ـ‌آمریکایی است، در حالی که فلتبوش عمدتاً کارائیبی است. بنابراین فکر می‌کنم حتی وقتی نمی‌بریم، داریم چیزی را می‌سازیم. ما داریم ظرفیت می‌سازیم.

رقابت‌های در بالای برگهٔ رأی واقعاً مهم‌اند، اما فکر نمی‌کنم ما به گروهی تبدیل شویم که همیشه بخواهد در آن سطح بزرگ رقابت کند. ظرفیتی که ساخته‌ایم بسیار ارزشمند است، زیرا می‌توان آن را سریعاً به کار گرفت تا از لحظه‌های سیاسی خاص بهره‌برداری کنیم. در رقابت زوران، ما لحظه‌ای سیاسی را درست شناسایی کردیم: در پی ترامپ و نسل‌کشی فلسطینیان. توانستیم بر پایهٔ خشم گسترده بنا کنیم، و همچنین فرد مناسبی را داشتیم تا این کار را انجام دهد. ما قرار نیست فقط برای رقابت کردن وارد انتخابات در بالای برگهٔ رأی شویم، چون یک شکست بزرگ می‌تواند یک عقب‌گرد بزرگ هم باشد. همان‌طور که این پیروزی اکنون برای تقویت قدرت ما و صحبت دربارهٔ قوت چپ به کار گرفته می‌شود، یک شکست سنگین هم به‌عنوان شاهدی به کار خواهد رفت که ببینید، سوسیالیست‌ها هرگز نمی‌توانند پیروز شوند. ما همچنان بسیار سنجیده و جدی عمل خواهیم کرد؛ هم در مسیر پیروزی و هم در اندیشیدن به رقابت‌های سطح پایین‌تر.

دنیل دنور:
 آیا این پیروزی در بالاترین سطح انتخاباتی با استفاده از برگهٔ رأی، محاسبات شما را برای رقابت‌های سطح پایین‌تر تغییر می‌دهد؟ به این معنا که DSA نیویورک تا حدی به سقفی درخصوص حوزه‌های قانون‌گذاری ایالتی رسیده بود که می‌توانست در آن‌ها پیروز شود. آیا حالا حوزه‌های شورای شهر، ایالتی و حتی کنگره‌ای وجود دارند که زوران در آن‌ها پیروز شد و اکنون به‌طور واقع‌بینانه قابل تصرف برای DSA نیویورک هستند؟

گوستاوو گوردیو:
 مزیت یک رقابت سراسری شهری این است که به ما نقشه‌ای از داده‌های تازه می‌دهد برای اینکه سیاست‌های ما در سراسر شهر چگونه عمل می‌کنند. ما در شمال ستان آیلند Staten Island، که منطقه‌ای بسیار متنوع چندنژادی از شهر است، بسیار خوب عمل کردیم. این مرا به فکر می‌اندازد: آیا می‌توانیم یک سوسیالیست را در شمال ستان آیلند Staten Island معرفی کنیم؟ ما در تمام حوزه‌های شمالی منهتن پیروز شدیم، جایی که تاکنون هیچ نامزد DSA نداشتیم، اما هزاران عضو DSA در آنجا داریم. بسیاری از حوزه‌های دیگری که در آن‌ها خوب عمل کردیم، پیش‌تر هم به‌عنوان مناطق بالقوهٔ رشد شناسایی شده بودند. ما در تعدادی از حوزه‌های کنگره از کومو هم جلو زدیم، از جمله حوزهٔ حکیم جفریز Hakeem Jeffries. جالب است، هرچند این به معنای آن نیست که او لزوماً هدف قرار خواهد گرفت.

اما کیفیت نامزد، لحظهٔ سیاسی، و این واقعیت که این رقابتی در بالای برگهٔ رأی بود ــ همه شرایطی هستند که تکرارشان در آینده دشوار خواهد بود. بنابراین فکر نمی‌کنم این بدان معنا باشد که ما می‌توانیم در چرخهٔ بعدی سی کرسی به دست بیاوریم.

یکی دیگر از آثار غافلگیرکنندهٔ پیروزی قاطع زوران این است که باعث نوعی بازآرایی در چشم‌انداز سیاسی شده، جایی که اکنون می‌بینیم سیاستمداران و گروه‌هایی که قبلاً هیچ علاقه‌ای به ما نداشتند، بسیار بیشتر به کار ما توجه نشان می‌دهند. آن‌ها دست‌کم باید اذعان کنند که یک اکثریت انتخاباتی وجود دارد که طرفدار مالیات‌ستانی از ثروتمندان، انجماد و توقف افزایش اجاره‌ها، مراقبت همگانی از کودکان و یک دستور کار اقتصادی کارگری است. و این امر به همهٔ کمپین‌های ما کمک خواهد کرد، نه فقط کمپین‌های انتخاباتی، بلکه کمپین‌های قانون‌گذاری‌مان هم. ما اکنون نسبت به گذشته در زمینی متفاوت از قدرت کار می‌کنیم.

دنیل دنور:
 از یک سو، ما شاهد دموکرات‌های سطح ایالت، اعضای هیئت نمایندگی کنگره، هستیم که از حمایت کامل از زوران خودداری کردند، یا در برخی موارد، از جمله به‌ویژه کریستن جیلیبرند Kirsten Gillibrand، حرف‌های زننده، نژادپرستانه و اسلام‌هراسانه دربارهٔ او زدند. از سوی دیگر، شاهدیم که رهبری حزب دموکرات در سطح مناطق و ماشین حزبی واقعی حزب در سطح شهر، خیلی سریع‌تر خود را با شرایط وفق داده‌اند.

گریس موسر:
 بله، درست است. همان‌طور که همیشه، دموکرات‌های جریان اصلی تلاش می‌کنند مواضع‌شان را مثلث‌بندی کنند، به جای اینکه چیزی را با صراحت بگویند. اما فکر می‌کنم ما در مسیر همان نوع بازآرایی هستیم. کریستن جیلیبرند حرف‌های زننده‌ای زد. و بلافاصله واکنش شدیدی ایجاد شد که او را وادار به عذرخواهی کرد. فکر می‌کنم شاهد حرکت دموکرات‌های کنگره در این مسیر خواهیم بود. اما قطعاً در سطح شهر، مردم زودتر از آنچه انتظار داشتیم به این پیروزی اذعان کرده‌اند. و اکنون ما یک فرصت واقعی برای ایجاد ائتلاف با کسانی داریم که پیش‌تر علاقه‌ای به این کار نداشتند.

دنیل دنور:
 همان‌طور که بسیاری از شنوندگان بی‌شک می‌دانند، DSA در سطح ملی و در میان بسیاری از شاخه‌های محلی، اغلب دچار شکاف‌های عمیق است. پیروزی زوران چگونه ممکن است این سازمان را در سطح ملی و میان شاخه‌ها شکل دهد؟

گوستاوو گوردیو:
 علاقهٔ زیادی برای تکرار تجربهٔ ما در سراسر کشور وجود دارد. بسیاری از شاخه‌ها تلاش کرده‌اند از ما الگو بگیرند و نسخه‌های محلی خودشان را از پروژهٔ «حزب‌سازی مقدماتی» که ما در نیویورک داریم، اجرا کنند. لس‌آنجلس Los Angeles را می‌توان یکی از پیشرفته‌ترین همتایان دانست؛ بخش بزرگی از شورای شهرشان متشکل از سوسیالیست‌هاست. و در مینیاپولیس Minneapolis، تعدادی سوسیالیست در شوراهای شهر و در مجلس ایالتی حضور دارند. شاخهٔ DSA در شهرهای دوقلو (Twin Cities) اکنون نامزد خود، عمر فتحOmar Fateh، را برای شهرداری معرفی کرده است؛ انتخاباتی که در نوامبر برگزار خواهد شد. DSA آتلانتا نیز هم‌رئیس شاخهٔ خود، کلسی باندKelsea Bond، را برای یک کرسی شورای شهر معرفی کرده و اخیراً یک سوسیالیست را به مجلس ایالتی فرستاده است. فکر می‌کنم بسیاری از شاخه‌های DSA در حال توجه و یادگیری هستند.

گریس موسر:
 هر گرایش و جناحی در DSA می‌خواهد این پیروزی‌ها را به نام خود ثبت کند. و همین باعث می‌شود من امیدوار باشم. ما در نیویورک از این استقبال می‌کنیم. همان‌طور که برنی برای بسیاری از اعضای DSA عامل وحدت بود، امیدوارم این هم به لحظه‌ای وحدت‌بخش تبدیل شود و مردم را تشویق کند تا کمپین‌هایی طراحی کنند که برای پیروزی ساخته شده‌اند؛ کمپین‌هایی که بر پیروزی متمرکز باشند و در عین حال برای حالت شکست هم استراتژی داشته باشند. من در مجموع بسیار امیدوارم که این بتواند لحظه‌ای برای ترمیم برخی از شکاف‌های درون DSA باشد. و همچنین این می‌تواند فرصتی برای ما در نیویورک باشد تا اطلاعات تاکتیکی، منابع و الهام را در اختیار رفقایمان در دیگر نقاط کشور قرار دهیم که درگیر این فعالیت‌ها هستند. شاید آن‌ها تازه در سال اولشان باشند، سالی مشابه سال جولیا سالازار برای ما، یا تنها یک یا دو سال از ما عقب‌تر باشند. اما فکر می‌کنم آنچه ما انجام داده‌ایم ترسیم یک مسیر است که دیگر شاخه‌های DSA می‌توانند آن را با شرایط محلی خود تطبیق دهند.

قدم بعدی چیست؟

دنیل دنور:
 آیا نگران نوامبر هستید؟ اینکه دستگاه حزب دموکرات و طبقهٔ سرمایه‌دار برای نابود کردن زوران از هیچ کاری فروگذار نکنند؟ آیا کمپین زوران در ماه‌های آینده با تمام قوا و بدون هیچ‌گونه خوش‌بینی ساده‌انگارانه به پیش خواهد رفت تا یک پیروزی قاطع بر آدامز Adams، کومو Cuomo و کرتیس اسلیوا Curtis Sliwa به دست آورد؟ (این افراد دیگر کاندیداهای رقیب برای زوران در انتخابات آتی و مرحله نهایی برای شهرداری هستند.)

گوستاوو گوردیو:
 ما قطعاً از هیچ کاری فروگذار نخواهیم کرد و هیچ چیز را قطعی نمی‌دانیم. ائتلاف ما نشان داده که می‌تواند طبقهٔ میلیاردرها و هر نامزد انتخابی آن‌ها را شکست دهد. ما قبلاً این کار را کرده‌ایم و باز هم انجام خواهیم داد. و وقتی زوران شهردار شود، ما همچنان علیه طبقهٔ میلیاردرها خواهیم جنگید تا بتوانیم برنامهٔ او را اجرا کنیم. این کمپین در ژانویه متوقف نخواهد شد. چهار سال ادامه خواهد داشت، و اگر لازم باشد چهار سال دیگر هم.

من مشتاقم ببینم آن‌ها در چند ماه آینده چه حربه‌هایی به کار خواهند گرفت. آن‌ها همین حالا هم در آشفتگی هستند. به نظر من، چند نامزد بسیار ضعیف دارند که جناح راست و دستگاه سیاسی را تقسیم خواهند کرد. در همین حال، ما یک بار دیگر فرصت داریم، به خاطر بودجه‌های تطبیقی (matching funds) در نیویورک. اهمیت این موضوع در این کمپین را نمی‌توان دست‌کم گرفت. ما برای انتخابات مقدماتی حدود ۸ یا ۹ میلیون دلار جمع‌آوری کردیم، که بخش زیادی از آن از طریق تأمین مالی عمومی بود. ما دوباره می‌توانیم همین کار را در انتخابات اصلی انجام دهیم. این یک فرصت دیگر به ما می‌دهد تا تاکتیک‌های تازه‌ای را که بار اول امتحان نکرده بودیم، در این چند ماه آینده به کار بگیریم. من آماده‌ام که به مبارزه ادامه دهم.

دنیل دنور:
 و این بار، بخش بسیار بزرگ‌تری از بدنهٔ رسمی حزب دموکرات پشت زوران است، همچنین نیروی کار سازمان‌یافته. او توانست بدون داشتن چنین حمایتی بر آن‌ها غلبه کند. حالا قرار است بخش زیادی از این حمایت‌ها را داشته باشد.

گریس موسر:
 از نظر من، کمپین انتخابات عمومی از حالا تا نوامبر فرصتی است برای انسجام و محکم‌سازی ائتلافی که پشت زوران قرار دارد و اکنون بسیار بزرگ‌تر شده است. بسیاری از این گروه‌ها پیش‌تر هرگز به‌طور معنادار با یکدیگر همکاری نکرده بودند. ما در لحظه‌ای بسیار هیجان‌انگیز برای سازمان قرار داریم، جایی که این فرصت را داریم با رهبران بزرگ‌ترین اتحادیه‌های کارگری شهر ــ که اغلب سیاسی محافظه‌کار هستند و همیشه با ما در برگهٔ رأی همسو نیستند، حتی اگر در خواسته‌هایمان برای کارگران نیویورکی هم‌نظر باشیم ــ به‌طور آشکار همکاری کنیم. بنابراین این فرصت بسیار هیجان‌انگیزی است برای اینکه در طول انتخابات عمومی با هم سازماندهی کنیم، این پیوندها را محکم کنیم و خود را برای چهار سال مبارزه جهت به دست آوردن آنچه در این شهر حق ماست آماده کنیم.

گوستاوو گوردیو:
 من واقعاً در کمپین انتخاب مجدد جمال بومن Jamaal Bowman درگیر بودم و دیدم که طبقهٔ میلیاردرها چگونه می‌توانند ۱۵ تا ۲۰ میلیون دلار در یک رقابت خرج کنند تا انتخاباتی را بخرند. بنابراین، در این انتخابات مقدماتی فوق‌العاده رضایت‌بخش بود که دیدیم آن‌ها ۳۵ میلیون دلار علیه زوران خرج کردند و نشان دادند که هیچ مقدار پولی نمی‌تواند این انتخابات را بخرَد.

من یک برقکار اتحادیه‌ای هستم. همین حالا در یک کارخانه کار می‌کنم. حتی در همین کارخانه‌ای که آنتن موبایل نمی‌گیرد، یک روز داشتند تبلیغات منفی علیه زوران را پخش می‌کردند و باورم نمی‌شد ــ می‌گفتند زوران می‌خواهد نیویورک را بی‌ثبات کند و از این حرف‌ها. و واقعاً بسیاری از ما در هفته‌های پایانی انتخابات دچار ناامیدی شده بودیم، چون فکر می‌کردیم دیده‌ایم این تبلیغات چقدر علیه بومن مؤثر بود. و مطمئن نبودیم که بتوانیم در این رقابت مقدماتی مقابل‌شان مقاومت کنیم. اما معلوم شد که می‌توانیم.

دنیل دنور:
 وقتی پیروزی در دست باشد، پرسش بزرگ، حکمرانی است. این کار چگونه انجام می‌شود؟ کارهای بسیار زیادی برای انجام وجود دارد، اما انجام بسیاری از آن‌ها نیز بسیار دشوار خواهد بود. حکومت‌داری سوسیالیستی در میان همهٔ تناقضاتِ شهردار نیویورک بودن چگونه می‌تواند به‌طور مؤثر عمل کند؟ و آن هم وقتی شهردار نیویورک باشی، در حالی که کَتی هوکول Kathy Hochul در دفتر فرمانداری است و ترامپ در کاخ سفید؟

خوان کارلوس موندِرو، یکی از چهره‌های برجستهٔ حزب پودموس در اسپانیا، گفته بود که وقتی نیروهای مترقی به ابزارهای حکمرانی دسترسی پیدا می‌کنند، وارد تصرف کامل دولت می‌شوند، گویی که خانهٔ جدیدی است. اما ممکن است اتاق‌ها تله‌گذاری شده باشند، پله‌ها با مانع بسته شده باشند، تک‌تیراندازهایی در آشپزخانه کمین کرده باشند؛ تیراندازانی که دیده نمی‌شوند، چون حضورشان بدیهی فرض شده و همین باعث می‌شود کارآمدتر باشند: پول، مالکیت، آموزش برتر، دانش «اسرار» حکومت، هنجارهای سازمانی، ارتباط نزدیک با مقامات عالی‌تر و غیره. در دموکراسی‌های لیبرال، فشارهای عظیمی می‌تواند بر دولت‌های رادیکال وارد شود ــ چه در سطح شهری، چه ایالتی، و چه فدرال. رسانه‌های جریان اصلی، قوهٔ قضاییه، سرویس‌های اطلاعاتی و احزاب مخالف همگی ممکن است وارد میدان شوند با رسوایی‌هایی که از هیچ ساخته می‌شوند، آزار قضایی، ترفندهای کثیف یا مانورهای سیاسی ــ و این حتی پیش از آن است که فشارهای بازار را هم در نظر بگیریم.

چگونه DSA، کمپین، و جنبش وسیع‌تر در حال اندیشیدن به راهبردهایی برای عبور از این چالش‌ها هستند و چگونه می‌توانند تضمین کنند که، هرچند بی‌تردید زهران نخواهد توانست نیویورک را به‌طور کامل سوسیالیستی کند، اما بتواند یک دولت کارآمد و موفق داشته باشد؟

گوستاوو گوردیو:
 این نقل‌قول فوق‌العاده‌ای است و فکر می‌کنم مشاهد‌ه‌ای است که ما در تجربهٔ انتخاب سوسیالیست‌ها به دولت به‌خوبی با آن آشنا هستیم. اینکه فقط کسی را انتخاب کنیم و فکر کنیم موقعیتش به او قدرت می‌دهد تا یک دستور کار را اجرا کند یا واقعاً قدرت را برای طبقهٔ کارگر به‌کار گیرد، کافی نیست. به همین دلیل ما معتقدیم ساختن یک جنبش خارج از نهادهای حکومتی بسیار مهم است؛ اینکه قدرت و سازمان فراپارلمانی داشته باشیم تا بتوانیم برای پیشبرد دستور کاری که طبقهٔ سرمایه‌دار قطعاً با آن مخالفت خواهد کرد، فشار بیاوریم.

در نیویورک، پس از انتخاب زوران برای نخستین بار همراه با لیست انتخاباتی، ما کمیته‌ای به نام Socialists in Office (سوسیالیست‌ها در دفتر) تشکیل دادیم که به یکی از مراکز هماهنگی میان استراتژی درون و بیرون حکومت بدل شد؛ جایی که منتخبین درون نهادهای حکومتی در تلاش برای تصویب قوانین و افزایش مالیات ثروتمندان بودند و ما که در بیرون بودیم، به‌صورت دموکراتیک دربارهٔ دستور کاری تصمیم می‌گرفتیم که برایش مبارزه و سازماندهی می‌کردیم. ما از راه مشارکت توده‌ای و دموکراسی توده‌ای این مسیر را ساخته‌ایم، و همین امر برای دستیابی به اهداف سیاستی او ضروری خواهد بود.

مطالبهٔ انجماد اجاره‌ها نوعی خواستهٔ هوشمندانه است، چون به درآمد (اختصاص منابع مالی)جدید نیاز ندارد و قدرتی است که شهردار از قبل در اختیار دارد، از طریق انتصاب اعضای هیئت تعیین دستورالعمل اجاره‌ها (Rent Guidelines Board). بنابراین این چیزی است که زوران می‌تواند در ابتدای کار اجرایی کند. البته کمپینی عظیم علیه این سیاست به راه خواهد افتاد. بنابراین باید کار دفاعی انجام دهیم تا دستور کار را واقعاً جا بیندازیم. اما فکر می‌کنم یکی دیگر از ویژگی‌های این کمپین این است که زوران عملاً با شعار تبدیل نیویورک به یک اقتصاد سوسیالیستی تبلیغ نکرد. زوران و همهٔ ما سوسیالیست‌های دموکرات هستیم، اما دستور کار او از اصلاحات تحول‌آفرینی تشکیل شده است که تغییرات بعدی در اقتصاد و نظام سیاسی را در آینده ممکن خواهد ساخت. در حال حاضر، مقیاس تغییراتی که ما دنبالش هستیم چیزی است که می‌توانیم در چهار سال به دست بیاوریم.

گریس موسر:
 بله، من با آنچه گوستاوو مطرح کرد موافقم. من نسبت به توانایی‌مان برای حکومت‌داری بسیار خوش‌بینم. این موضوع به دو نکته خلاصه می‌شود. نخست اینکه، نیویورک بزرگ‌ترین شهر کشور و مرکز فرهنگی و مالی جهان است. فکر می‌کنم تقریباً هر چپ‌گرایی که به ادارهٔ امور علاقه داشته باشد ــ چه برای آوردن ایده‌ها و چه حتی برای پذیرش مسئولیت مستقیم به‌عنوان کمیسر یا یکی از منصوبین در دولت ــ مایل به همکاری خواهد بود. این فرصتی عظیم برای چپ‌هاست، نه فقط در نیویورک سیتی یا ایالت نیویورک، بلکه واقعاً در سراسر جهان، تا بیایند و ایده‌های خود را دربارهٔ سوسیالیسم شهری به اجرا بگذارند.

دلیل دوم خوش‌بینی من این است که زوران با ائتلافی به‌طور جدی سازمان‌یافته‌تر از هر زمان دیگر در تاریخ مدرن سیاست نیویورک انتخاب خواهد شد. 

او ارتشی از مردم خواهد داشت که آماده‌اند به او کمک کنند تا با آن نیروهایی که شما به آن‌ها اشاره کردید مبارزه کند. نه فقط در DSA، بلکه ما در گسترهٔ وسیع‌ترِ چپ در نیویورک نیز این چالش‌های حکمرانی را تجربه کرده‌ایم و با چشمانی کاملاً باز به استقبال آن می‌رویم. می‌دانیم که دشوار خواهد بود. می‌دانیم که مبارزه خواهد بود. و می‌دانیم که زوران، حتی به‌عنوان شهردار، عصای جادویی نخواهد داشت. بنابراین ما همین حالا دربارهٔ چگونگی انسجام، سازماندهی مشترک و ادامهٔ کار نه فقط تا انتخابات عمومی، بلکه برای چهار یا هشت سال آینده گفت‌وگو می‌کنیم.

https://jacobin.com/2025/08/nyc-dsa-zohran-mamdani-mayoral

همکاران موثر در انجام این گفتگو:
گریس موسر Grace Mausser، رئیس مشترک یا هم‌رئیس شاخه نیویورک سیتی «سوسیالیست‌های دموکرات آمریکا» است.
گوستاوو گوردیو Gustavo Gordillo، برقکار و هم‌رئیس شاخه نیویورک سیتی «سوسیالیست‌های دموکرات آمریکا» است.
دنیل دنور Daniel Denvir، نویسنده کتاب ملی‌گرایی بومی تمام‌عیار آمریکایی (All-American Nativism) و مجری برنامه «The Dig» در رادیو جاکوبین است.

برای آشنایی بیشتر با تاریخچه این حزب مطلب زیر را مطالعه کنید .