موضع ما در قبال جنگ و تاثير آن در آينده تصميم گيريهاي سياسي

*روشنفکران و فعالين سياسي داخل و خارج کشور بايد بدانند که موضع گيري هاي کلي و شديد آنها بر عليه آمريکا در لحظه حساس فعلي مي تواند در تعيين سياست آمريکا در رابطه با ايران و همچنين در سياست راستگرايان تاثير جدي داشته باشد.

در گذشته صحبت هاي فراواني پيرامون مواضع جمهوري اسلامي و بخصوص محافل اقتدارگرا و در رابطه با جنگ عراق مطرح گرديده است. مواضع جمهوري اسلامي، خصوصا عناصر اقتدارگراي داخل حاکميت، قبل از آغاز و پس از مقاومت در عراق تغييري جدي نمود به اين بيان که از حالت انفعال کامل و عدم موضع گيري صريح يا به نوعي حمايت ناگفته به مخالفت فعال و دعوت مردم به تظاهرات ضد جنگ تغيير کرد.

تصرف بغداد به مقامات اقتدار گراي جمهوري اسلامي نشان داد که گرچه در زماني که آنها در حاکميت هستند و قدرت بسيج و سازماندهي و توانايي آن را دارند که بخشي از مردم را به خيابانها و ميادين و نمازهاي جمعه بکشانند، همچنان که صدام چندين روز قبل از اين توانايي بسيج هزاران نفر را داشت، اما اين نمايش قدرت چه بسا که خيلي پايدار نيست.

ديدگاههاي جديد بخشي از عناصر حاکميت را مي توان در سايت بازتاب ملاحظه نمود که گويا بيانگر نظرات بخشي از رهبران سپاه پاسداران و محافل پيرامون آنهاست.

مقاله آقاي فواد صادقي با عنوان “ايران و آمريکا و برخورد از نوع سوم” که اخيرا منتشر شده است، قابل تامل است. ايشان که در گذشته نه چندان دور، در واقع هفته گذشته، در مقاله ديگري تحت عنوان “بهترين فرصت براي مواجهه با آمريکا” معتقد بودند که “اگر قرار است برخوردي در مقابله با آمريکا صورت گيرد چه بهتر که ابتکار عمل به دست ايران باشد” و سپس مي فرمايند که ” آيا ما بايد منتظر بمانيم و … آيا نبايد از اين فرصت استفاده کنيم”

به ناگهان چرخشي نموده و نوع سومي از برخورد را کاملا متفاوت با آنچه هفته پيش توصيه مي کردند، مي نمايند. توصيه ايشان اين است که از آنجا که “مهمترين ويژگي سياستمداران آمريکايي، منفعت گرايي آنهاست و زماني که بتوان از موضع قدرت و استفاده مناسب از اهرمهاي فشار در اختيار خود با آنان برخورد کرد، نه تنها حاضر به پذيرش ما – همانگونه که هستيم – مي باشند، بلکه حاضر به واگذاري امتيازات مهمي نيز مي شوند و به نوعي توازن سياسي تن خواهند بود.”

ايشان در پايان نتيجه مي گيرند که “بايد بپذيريم که در شرايط جديد جهاني دشمني صرف و مذاکره منفعلانه، هيچ يک شيوه مناسبي در برخورد با آمريکا نيستند.”

عجيب چرخشي است، در کمتر از يک هفته ايشان از تشويق به جنگ بر عليه آمريکا به تشويق مذاکره فعالانه يابه بيان بهتر اينکه معامله سياسي براي ماندن –  “همانگونه که هستيم” – مي باشند. 

اين چنين است عمق اصالت در مبارزه ضد آمريکايي آقايان يا به بيان بهتر عمق وحشت از رودررويي مستقيم با آمريکا در شرايط فعلي.

اما چطور و چگونه ايشان در هفته گذشته به نتيجه رسيده بودند که بهترين فرصت مقابله با آمريکاست. به نظر مي رسد که آقايان به همان گونه که وزير اطلاعات عراق در مصاحبه هاي خود پيام دوام حکومت صدام را با اتکا به نيروهاي مدافع رژيم و از آنجمله بخشي از نيروهاي ضد جنگ در داخل و خارج کشور فرياد مي نمود، آقاي فواد صادقي و ساير همکاران ايشان نيز به اشتباه تمامي احساسات ضد جنگ و صلحجويانه مردم ايران در داخل و خارج کشور را به حساب حمايت از رژيم گذاشته و براي آن حساب باز کرده بودند که البته هنوز هم بر اين باور هستند.

موضعگيري بخش هاي قابل توجهي از روشنفکران و عناصر فعال سياسي داخل و خارج کشور بر عليه جنگ و نگراني به حق آنها در رابطه با آينده ايران، آقايان را بر اين باور آورد که گويا يک بار ديگر فرصت طلايي بسيج همگاني تحت لواي عناصر اقتدارگرا براي به ميدان آوردن بخش عظيمي از توده مردم ايران فراهم شده است و چه خوب که به اين احساسات هرچه بيشتر دامن زده و بهره گيري نمايند.

موضعگيري هاي عجولانه، بيانيه هاي شديد الحن بر عليه آمريکا در رابطه با جنگ و تشويق احساسات ملي گرايانه و ضد آمريکايي-ضد استعماري با استفاده از اصطلاحات مشابه با زبان آقايان در رابطه با غرب از طرف گروهها، محافل، و شخصيت هاي سياسي داخل و  خارج کشور موجب گرديد که آقايان يکبار ديگر به عنوان قهرمانان مبارزه ضد آمريکايي-ضد امپرياليستي به خود اجازه دهند که نهضت ضد استعماري را تحت پرچم رهبري جمهوري اسلامي به ميدان مبارزه بر عليه آمريکا بکشانند. گرچه اين رويا بيش از چند روزي دوام نياورد ولي زمينه آن همچنان باقي است.

روشنفکران و فعالين سياسي داخل و خارج کشور بايد بدانند که موضع گيري هاي شديد آنها بر عليه آمريکا بطور کلي در لحظه فعلي از حيات سياسي کشور ما مي تواند در تغيير سياست آمريکا در رابطه با ايران و سياست راستگرايان تاثير جدي داشته باشد که به آن مي پردازيم.

در رابطه با حاکميت مي توان به نکات زير اشاره نمود.

يک – مواضع شديد ضد آمريکايي ما موجب توهم حاکميت خواهد شد که آنها توان مقاومت بيشتري را در مقابل آمريکا خواهند داشت و نيروي مشوق آنها در موضع گيري هاي جنگ طلبانه آنهاست.

دو – اقتدارگرايان از جو همه جانبه ضد آمريکايي استفاده نموده و با ايجاد شرايط فوق العاده به تعطيلي پروسه دمکراسي مبادرت مي ورزند.

سه – اقتدارگرايان با نشان دادن يکپارچگي ضد آمريکايي مردم ايران، احساسات ضد ايراني مردم آمريکا را تحريک مي کنند و بالطبع به سياست هاي دولت آمريکا در جهت دشمني خشن با ايران ميدان مي دهند.

چهار – اقتدارگرايان با استفاده از شرايط يکپارچگي جو ضد آمريکايي پديد آمده، آن را سرمايه اي براي مقابله و معامله با آمريکا و حتي اصلاح طلبان داخلي مي کنند.

دررابطه با تاثير اين جريان بر سياست گذاري آمريکا مي توان اين نکات را ذکر کرد.

يک –  جو شديد ضد آمريکايي از جانب تمامي جريانات سياسي، سياست گذاران آمريکا را بر اين باور مي آورد که جريان دمکراسي در ايران جدي نبوده و نمي توان به آينده آن به مثابه يک حرکت داخلي اميدوار بود.

دو – يک دستگي و اتحاد ضد آمريکايي تشويقي است براي سياست هاي طرفدار جنگ با ايران در آمريکا و اينکه تنها را ه حل دخالت نظامي است. 

در اين لحظات حساس و سرنوشت ساز مي بايد احساسات را مهار نمود، تعقل سياسي و اينکه حاکميت جمهوري اسلامي و گرايشات اقتدارگراي آن چگونه از سمت گيري سياسي ما سود مي جويند، اساسي ترين نکته موضع گيري هاي سياسي ماست.

همصدا نشدن با رژيم و فاصله گرفتن از آن در نمايش هاي ضد آمريکايي، فشار همه جانبه از داخل و خارج کشور براي کناره گيري عناصر اقتدارگراي رژيم و فراهم نمودن زمينه رفراندوم و تشکل سياسي و  حرکت نيروهاي آزاديخواه در جهت استقرار دمکراسي در ايران، بهترين تضمين براي صلح و مقابله با گرايش جنگ طلب درسياست خارجي آمريکاست.

نگراني ما براي اجتناب از جنگ مي بايد که به انزواي رژيم انجامد، و نه تقويت آن.  هر نوع مشروعيت و حمايت آشکار و پنهان، گفته و نگفته و هم صدايي با رژيم مي تواند ما را گامي در جهت مقابله نظامي با آمريکا به جلو براند.

هشيار باشيم. 

7 آوریل 2003