آیا واقعا همه مردم اصلاح طلبند؟

در مصاحبه ای که اخیرا  آقای محمدرضا خاتمی با خبرنگار ایسنا داشتند، در رابطه با سوال اینکه تحلیل شما از بقیه مردم چیست، ایشان می گویند “اکثریت قاطع مردم ایران اصلاح طلب هستند. در واقع تمامشان اصلاح طلبند حتی کسانی که به محافظه کاران رای می دهند.” 

آیا واقعا فکر می کنید همه مردم ایران اصلاح طلبند؟ نکات بسیاری در مصاحبه ایشان مطرح گردیده است که به جای خود قابل توجه و موضوع بحث و بررسی جداگانه ای می تواند باشد. اما صحبت ایشان در رابطه با اینکه مردم ما در واقع تمامشان اصلاح طلبند از این جهت قابل اهمیت است که بیانگر نگاه معینی است که باید در آن دقت کرد. 

چرا چنین نگاهی داریم؟ این تنها آقای محمدرضا خاتمی نیست که چنین نگاهی دارد، اپوزیسیون سنتی ما، چپ ما، ملیون ما، همه و همه همین گونه می گویند. نه تنها اپوزیسیون که جناح محافظه کار حاکمیت هم همین نگاه را دارد. اپوزیسیون می گوید همه مردم ما مخالف حاکمیت اند، اصلاح طلبان می گویند همه مردم اصلاح طلبند، محافظه کاران می گویند همه مردم حامی و طرفدار نظام جمهوری اسلامی هستند. کدام یک از ما درست می گوییم، یا کدام یک درست نمی گوییم.

آیا همه اصلاح طلبند؟

آیا همه آنهایی که به پای صندوق های رای رفتند، حتی اگر بگوییم در بدترین حالت آن ده درصد از جامعه بوده اند (با در نظر گرفتن آراء آقایان حداد عادل و احمد توکلی) یا که سی و پنج درصد کل آرا در سطح کشور، همه اینها اصلاح طلبند. 

یا به قول اپوزیسیون همه مردم مخالفند؟ پس چگونه است که در کشوری با صددرصد مردم مخالف حاکمیت هنوز پس از بیست و پنج سال نظامش پا برجاست. 

یا به قول حاکمیت که می گوید همه موافقند اما در بهترین حالت آن با توسل به تمام حیل حداکثر می تواند به قول خودش پنجاه در صد از مردم را به پای صندوق ها بیاورد در حالیکه بیشتر از نیمی از نمایندگان مجلسش در اعتراض و مخالفت با شیوه های مستبدانه به تحصن می نشینند و استانداران و فرمانداران و وزیر کشورش از غیرآزادبودن انتخابات و فرمایشی بودن آن داد و فغان بر می آورند و رئیس جمهورش در نامه ای برای فردا فغان بر می آورد که جامعه ما قرن ها و سالیان درازی است که در چنگال استبداد گرفتار و مردمش از واهمه نا امنی بیشتر و آشفتگی افزون تر به تحمل ستم نظام حاکم رضایت داده اند. 

واقعا کدامیک از ما راست می گوییم؟ چرا چنین نگاهی داریم، چرا از جانب همه سخن می گوییم؟ 

سوالم از آقای خاتمی است، چرا می گویید مردم ما در واقع تمامشان اصلاح طلبند؟ چرا از جانب آنهایی که با اصلاحات مخالفند، صحبت می کنید؟ چرا منکر وجود آنها می شوید؟ چرا تصور می کنید که همه به گونه شما دنیا را می بینند و تحول در کشور را انتظار دارند؟ مگر شما نماینده و پیام آور همه لایه های اجتماعی جامعه ایران هستید؟ اگر همه مردم اصلاح طلبند، چرا کشتی اصلاحات در بن بست کنونی به گل نشسته است. 

واقعیت این است که همه مردم ایران اصلاح طلب نیستند مثل هر کجای دیگر دنیا. بخشی با اصلاحات مخالفند، به هر لحاظ که بگویید، به لحاظ نظری، اقتصادی، عقب ماندگی فکری، نفع در قدرت سیاسی و حکومتی، یا گرفتار سنت های دیرینه فرهنگی و دینی، به هر حال همه اصلاح طلب نیستند. 

در جامعه ای که هنوز مفاهیمی چون مدرن بودن، سنت گرایی، اصلاح طلبی، دمکراسی و مردمسالاری، روشنفکری دینی و غیر دینی، قانونگرایی و حقوق بشر، نقش زنان و حقوق آنها در رابطه با جامعه و خانواده و دهها مورد دیگر هنوز در میان روشنفکران و منورالفکر ترین اقشار این جامعه مورد بحث و گفتگوست و تعریف معینی از اینها مورد قبول نیست، چگونه فکر می کنید که همه این جامعه اصلاح طلب است آن هم با درک ویژه ای که شما و دوستانتان دارید. 

به گونه ای که شما می گویید انگار همه جامعه اصلاح طلبند اما متاسفانه خودشان نمی دانند. و یا اگر می دانند به آدرس عوضی مراجعه می کنند. اینجا به نظرم شما و تمام آنهایی که به اینگونه فکر می کنند، تصور می کنید که مردم نمی فهمند که چه می کنند و چه می خواهند، کافی است ما به آنها بگوییم و بیدارشان کنیم همه چیز تمام است. چگونه است که شما هم 22 میلیون آراء خرداد 76 را از آن خود می دانید، و هم آراء ریخته شده به صندوق ها که محافظه کاران را برکرسی های مجلس می نشاند و همه را طرفدار اصلاحات قمداد می کنید. 

به نظرم مشکل ما همین جاست که ما دوست نداریم که دیگرانی را ببینیم که مثل ما نیستند. در اعماق این نگاه، در بدترین حالت حذف دیگران و در بهترین حالت آن نادیده گرفتن دیگران نشسته است. نگاه شما، نگاه اپوزیسیون و نگاه محافظه کاران همه در همین نقطه است که با هم تلاقی دارند. ما همه همدیگر را نفی می کنیم. بحث نفی یک یا چند نفر نیست، نفی گونه ای از تفکر، عادات، فرهنگ و سنت هاست که در میلیون ها انسان در جامعه ما تجلی یافته و حیات دارد. ما یا چشمانمان را بر آنها می بندیم و وجودشان را منکر می شویم، یا تلاش می کنیم که آنها را به رنگ های دیگری در آوریم یا که کوچشان می دهیم یا زندانشان می کنیم یا وادارشان می کنیم که به گویش های ما بگویند و یا فاقد ارزش ها و حقوق برابرشان می خوانیم و محکومشان می کنیم.

بسته به اینکه در کجای قدرت هستیم، یا حذفشان می کنیم یا حذفمان می کنند. قبول کنیم که نه تنها همه مردم اصلاح طلب نیستند، نه تنها آنهایی که در انتخابات به گرایش محافظه کار رای داده اند اصلاح طلب نیستند، بلکه در جبهه دوم خرداد هم دیگر همه اصلاح طلبان سابق، امروز اصلاح طلب نیستند. اپوزیسیون هم همه اش اصلاح طلب نیست. بپذیریم که هم در میان مخالفین نظام و هم در میان موافقین نظام عده ای اصلاح طلبند، و عده ای مخالف اصلاحات. تصور نکنید که می شود رفت و تمام کشور را به قول آقای حجاریان عضو حزب کرد و یا به خدمت جنبش اصلاحات در آورد. 

بهتر است با نگاهی واقع بینانه و نه آرمان خواهانه و انحصار طلبانه، نیروهای بالقوه اصلاحات را در داخل و خارج از کشور شناخت، درک کرد که چه نیازهایی این بخش از جامعه را به جنبش اصلاح طلبانه سوق داده و چه نوع از اصلاحات مورد پذیرش و پاسخگوی نیازهای این بخش می باشد و چگونه و با چه روش هایی و در نتیجه چه پاسخ هایی در دایره ممکنات موجود (داخلی و خارجی) می توان آنها را بسیج نموده و سازمان داد. 

این که بگوییم در کشور ما همه اصلاح طلبند، حتی آنها که به محافظه کاران رای می دهند، همان اندازه حقیقت دارد که بگوییم همه مردم عراق طرفدار دمکراسی هستند. یا در مجموعه کشورهای اسلامی در منطقه همه طرفدار اصلاحات و تغییرات ساختاری و بنیادی هستند، حتی آنها که به دنبال جریاناتی همچون القاعده یا جیش المهدی و یا طالبان و اخوان المسلمین می روند.

پیشرفت جنبش اصلاحات نه در نفی موجودیت گرایش محافظه کار در کشور که در گرو درک حقیقتی است که می پذیرد بخشی از این مردم و رهبران مورد قبول آنها نه تنها اصلاح طلب نیستند که مخالف سرسخت اصلاحات نیز می باشند.

حال باید راهی را جستجو کرد که نه تنها این بخش نادیده گرفته نشود، که آینده بهتر خود را نه در تشدید مقابله خود با جنبش اصلاح طلبانه که در تحمل آن جستجو نماید. ندیدن این واقعیت و چشم بستن بر آن شاید جدی ترین مانع بر گذرگاه عبور این جوامع به مردمسالاری است.

تحمل جنبش اصلاحات از جانب محافظه کاران به معنی چشم پوشی آنها از موجودیت خود نیست، به معنی تشدید رقابتی است که به منظور احراز مقبولیت بیشتر اجتماعی و احراز آراء بیشتر از جانب آنها پذیرفته می شود. 

نه می توان ساده انگارانه گفت که محافظه کاران دارای حامی و پایگاه اجتماعی نیستند، نه می توان آراء بدست آورده محافظه کاران را به حساب خود گذاشت یا منکر آن شد، و نه می توان آنهایی را که اصلاحات را باور ندارند هنوز اصلاح طلب نامید. 

با احترام 

۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۳

رضا فانی یزدی