چرا شلیک کردی؟ دیوانه شده ای؟

هارتس؛ گیدئون لوی و الکس لوک-Gideon Levy and Alex Levac

برگردان: رضا فانی یزدی 

جوانی فلسطینی در رختخوابش و در خواب بدست یک سرباز اسرائیلی به قتل رسید. سربازان دیگر از او پرسیدند: «دیوانه‌ شده ای؟»

سربازان اسرائیلی به خانه‌ای در یکی از روستاهای کرانه باختری یورش بردند. یکی از سربازان چهار گلوله به سمت جوانی ۲۰ ساله شلیک کرد که در رختخوابش خوابیده بود. سپس سربازان جسد را برداشتند و تیرانداز را با عجله از خانه بیرون بردند. برادر مقتول شنید که سربازان دیگر به او می‌گفتند: «چرا شلیک کردی؟»

«چرا شلیک کردی؟» صدای سربازانی بود که از هم‌رزم‌شان، که دقایقی پیش  چهار گلوله به سمت اتاقی تاریک شلیک کرده بود و جوانی ۲۰ ساله را کشته بود، این سؤال را می‌پرسیدند. جوانی که احتمالاً حتی فرصت بیدار شدن هم نیافته بود.

«چرا شلیک کرد؟» پدر قربانی با خشم می‌پرسد. او خوابیده بود، اما با صدای شکستن در خانه و بلافاصله پس از آن شلیک‌ها از خواب پرید. سربازان اجازه نزدیک شدن به اتاق را به او ندادند، اما او پسرش را دید که به پشت افتاده، و خون از شانه و سینه‌اش فواره می‌زد.

چرا سرباز به جوانی بی‌گناه در رختخوابش شلیک کرد؟ این پرسش این هفته از واحد سخنگوی ارتش اسرائیل نیز پرسیده شد. پاسخ: «ماجرا در دست بررسی است.» اعدام خونسردانه یک جوان در خواب — و فقط «ماجرا در حال بررسی است»؟ البته، به‌احتمال زیاد در آینده نزدیک، یا حتی هیچ‌وقت، چیزی از نتایج این بررسی نخواهیم شنید. اما در ساعات اولیه صبح چهارشنبه، ۲۸ مه، سربازی جان انسانی هم‌سن خود را بدون هیچ دلیل روشنی گرفت. همین‌طوری، انگار هیچ اهمیتی نداشت.

سربازان درِ فلزی خانه را با زور باز کردند — آثار تخریب هنوز قابل مشاهده است. اما اصلاً چرا باید نیمه‌شب به این خانه یورش می‌بردند و همه را از خواب می‌پراندند؟ هیچ کدام از افراد این خانواده ساکن این خانه دو طبقه «مظنون تحت تعقیب» نبود. افزون بر این، قربانی، جاسم الصده، هرگز در گذشته بازداشت هم نشده بود. روستای جِت در شمال کرانه باختری به این معروف است که بسیاری از ساکنانش، از جمله جاسم، در شهرک‌های اسرائیلی کار می‌کنند — ولی این مانع از آن نشد که شهرک‌نشینان تابستان گذشته به آنجا حمله‌ور شوند و در جریان یک پُگروم (قتل‌عام قومی)، یکی از ساکنان روستا را بکشند.

جِت در منطقه قلقیلیه و در شرق شهرک کدومیم واقع است. خانه خانواده الصده گویای فقر است: چهار خانواده در دو طبقه این ساختمان زندگی می‌کنند؛ حیاط کوچکی با رخت‌ های آویزان و تلی از هیزم در گوشه‌ای دیده می‌شود. جاسم، کوچک‌ترین فرزند خانواده — چهار برادر و یک خواهر — با پدر و مادرش در طبقه پایین، در آپارتمانی دو اتاقه زندگی می‌کرد. یک برادر دیگر در آپارتمان کناری با همسر و فرزندانش زندگی می‌کند؛ طبقه بالا نیز متعلق به دو برادر دیگر و خانواده‌هایشان است.

رختخواب جاسم، با پتوی رنگارنگ، ملحفه‌ها و روبالشی، زیر یک کمد با دکورهای ارزان چینی، هنوز در همین هفته و در هنگام بازدید ما این محل، کاملاً آغشته به خون بود. لکه‌های خون خشک‌شده جای بدنش را نشان می‌داد.

ابراهیم الصده، پدر داغ‌دار، در اتاقی کوچک کنار اتاق جاسم خوابیده بود و صدای تیراندازی را شنید، که ظاهراً از فاصله‌ای بسیار نزدیک انجام شده بود. ابراهیم، مردی ۶۳ ساله، کوتاه‌قد، با ریشی کوتاه و دندانهای از دست داده، کارگری روزمزد است. همسرش حیفا سه سال از او کوچک‌تر است. حیفا در آن شب هولناک در خانه نبود. او شب را در خانه یکی از پسران دیگرشان در همان روستا سپری کرده بود، و آن شب از دیدن آن منظره  وحشتناک در امان مانده بود.

جاسم تا کلاس هفتم درس خواند، سپس برای کمک به امرار معاش خانواده ترک تحصیل کرد. تا دو ماه پیش در کارگاه نجاری‌ای در پارک صنعتی بار-اون نزدیک کدومیم کار می‌کرد. پس از تعطیلی آن کارگاه، در روستاهای اطراف کار می‌کرد. سه‌شنبه گذشته در روستای لَقیف، نه‌چندان دور از جِت، مشغول کار بود. عصر به خانه برگشت و تا ساعت ۱۱:۳۰ شب با خانواده در حیاط نشست، سپس به رختخواب رفت.

همه چیز خیلی سریع رخ داد. ابراهیم به یاد می‌آورد که اول صدای کوبیده شدن درِ ورودی را شنید. ساعت ۱:۴۵ بامداد بود. تقریباً به طور غریزی کارت شناسایی‌اش را که همیشه شب‌ها زیر تشک نگه می‌دارد، برداشت تا برای هر اتفاقی آماده باشد. در کرانه باختری، زندگی فلسطینی‌ها بدون در دست داشتن کارت های شناسایی صادر شده توسط اسرائیلی‌ ها ممکن نیست.

او از دیدن دو سرباز که وارد اتاقش شده بودند شوکه شد. یک لحظه بعد صدای شلیک گلوله‌ها را از اتاق دیگرِ آپارتمان کوچکش شنید. جاسم، در روز مرگش، بیست سال و یک هفته داشت.

«پسرم را کشتید!» ابراهیم به سمت سربازان فریاد زد، بی‌آنکه در آن لحظه مطمئن باشد که پسرش واقعاً مرده است. سربازان چیزی نگفتند، اما مانع ورود او به اتاق پسرش شدند. از لابه‌لای آن‌ها، ابراهیم دید که جاسم به پشت افتاده و به شدت خون‌ریزی می‌کند. او جیغ زد و سربازان به او دستور دادند به آپارتمان کناری — خانه پسرش ایهاب، ۳۸ ساله و پدر چهار فرزند — برود.

هنگامی که ابراهیم از کنار سربازان می‌گذشت، شنید که آن‌ها به تیرانداز می‌گویند: «دیوانه‌ای، دیوانه!» پسر دیگرش، درویش، ۳۷ ساله که طبقه بالا با خانواده‌اش زندگی می‌کند، گفت شنید که یکی از سربازان به او گفت: «چرا شلیک کردی؟ دیوانه‌ای؟ واسه چی؟» یکی دیگر از سربازان از او پرسید: «این جسد کیه؟» تیرانداز گفت: «نمی‌دونم.» — «به کسی که نمی‌شناسی شلیک می‌کنی؟» هم‌رزمش با تعجب پرسید. به گفته درویش، سربازان بلافاصله تیرانداز را سوار یک جیپ کردند، حتی قبل از آنکه جسد را از خانه خارج کنند.

ابراهیم از آن‌ها خواست اجازه دهند پسرش را ببیند، اما سربازان جسد را برده بودند. کسی به او اطلاع نداد که جاسم مرده، ولی خودش مطمئن بود. از آن‌ها خواست به دستشویی برود، اما گفتند باید در حیاط این کار را بکند.

آن شب سربازان سه آپارتمان از چهار واحد ساختمان را بازرسی کردند، اما چیزی نیافتند و کسی را دستگیر نکردند. این‌گونه یورش‌های شبانه و خشن، اغلب چیزی بیش از تمرین برای نیروها یا ابزار ترور اهالی نیست.

سربازان جسد جاسم را با جیپ به خارج روستا بردند و سپس آن را تحویل آمبولانس فلسطینی دادند. گزارش پزشکی دکتر ابراهیم داوود از بیمارستان درویش نزال در قلقیلیه، جایی که جاسم به آن منتقل شد، نشان داد که او هنگام ورود مرده بوده است.

پزشکان سه زخم ورودی گلوله و دو زخم خروجی در سینه و شکم یافتند. با شلیک سه گلوله از فاصله نزدیک، جاسم هیچ شانسی برای زنده ماندن نداشت. ترکش چهارمین گلوله به سرش اصابت کرده و شکستگی‌هایی نیز در بازوی چپش پیدا شد.

ساعت ۳:۳۰ بامداد بود که ارتش اسرائیل دفتر هماهنگی و ارتباط فلسطینی را از مرگ جاسم مطلع کرد و خواستار اعزام آمبولانس برای تحویل جسد شد. یک ساعت دیگر طول کشید تا آخرین سربازان روستا را ترک کردند و مردم توانستند از خانه‌های خود بیرون بیایند.

خانواده الصده فوراً به بیمارستان قلقیلیه رفتند تا پیکر جاسم را ببینند، که در آن زمان در سردخانه بود. عکس‌های او اکنون بر دیوارهای خانه نصب شده‌اند.

عبدالکریم سعیدی، پژوهشگر میدانی سازمان حقوق بشری اسرائیلی بتسلم، بامداد آن روز از روستای عَتیل، در منطقه طولکرم، به خانه رسید — مسافتی نه‌چندان کوتاه. او گفت که لکه‌های خون را بر دیوار اتاق خواب جاسم و روی ملحفه‌ها دیده است. بر اساس بررسی خون‌های پاشیده‌شده در اتاق، هیچ شکی ندارد که جاسم در حالی که در رختخوابش خواب بوده، هدف گلوله قرار گرفته است. سکوت کامل در خانه و نبود صدای فریاد یا حرکت از سوی جاسم نیز نشان می‌دهد که او اصلاً بیدار نشده و در خواب اعدام شده است.

جاسم همان صبح چهارشنبه در گورستان روستای جِت به خاک سپرده شد.

منبع اصلی انتشار مطلب :

https://www.haaretz.com/israel-news/twilight-zone/2025-06-06/ty-article-magazine/.highlight/an-idf-soldier-kills-a-palestinian-asleep-in-bed-his-fellow-troops-ask-are-you-crazy/00000197-4312-da41-a9f7-7f96f77d0000