در زمانیکه اکثریت مردم ایالات متحده با سیاست آقای بوش در عراق مخالفند و مخالفت
خود را در انتخابات اخیر با حمایت از حزب دمکرات و کمک به این حزب در بدست آوردن
اکثریت کرسیها در هر دو مجلس نمایندگان و سنای این کشور به نمایش گذاشتند و
همزمان با اعلام نتیجه گزارش گروه بررسی مسائل عراق بیکر-همیلتون که بخشی از راه
حل بحران عراق را در مذاکره ایالات متحده با همسایگان عراق از حمله ایران و سوریه و
تلاش در جهت یافتن یک راه حل دیپلماتیک توصیه میکند.
روز چهارشنبه این هفته آقای بوش در سخنرانی خود خطاب به مردم این کشور، با
تشریح سیاست اخیر خود در عراق، ضمن پذیرش مسئولیت اشتباهات تاکنون، استراتژی
جدید خود را تشریح نمود.
استراتژی جدید بوش در قبال ایران
استراتژی اخیر ایشان با تاکید بر افزایش نظامیان و تهدید برعلیه جمهوری اسلامی ایران
در حقیقت ادامه همان سیاستی است که راه حل بحران عراق را در میادین جنگ و تقابل
نظامی جستجو مینماید و علیرغم تاکید گروه کار بررسی بحران عراق که بر راه حل
دیپلماتیک و مذاکره با نیروهای درگیر تاکید دارد ایشان با اعلام سیاست جدید نه تنها راه
دیپلماسی را کنار گذاشته اند که سیاست خود را در جهت تقابل هرچه بیشتر با
جمهوری اسلامی ایران قرار دادهاند.
ایشان با اشاره به اینکه “بخشی از جوخههای مرگ شیعه توسط دولت ایران حمایت
میشوند” و “ایران با حمایت مادی خود پشتیبان حمله علیه سربازان امریکایی است” و
اینکه “دو رژیم (ایران و سوریه) اجازه میدهند تروریستها و شورشیان از خاک
کشورشان برای ورود به عراق و خروج از آن استفاده نمایند” هشدار داد که “ما
شبکههای را که سلاحهای پیشرفته و تعلیمات نظامی برای دشمنان ما تامین
میکنند” را “یافته و نابود خواهیم کرد.”
ایشان در ضمن همین صحبت از استقرار ناوگان جنگی تازه ایالات متحده و سیستمهای
دفاع ضد موشکی پاتریوت در منطقه خلیج فارس خبر داد.
ساعتی پیش از صحبت ایشان، نظامیان امریکایی در شهر اربیل عراق به کنسولگری
جمهوری اسلامی ایران حمله نموده و پنج تن از مقامات ایرانی را به گروگان گرفتند. این
اقدام گرچه با مخالفت شدید آقای بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق مواجه گردید و
موجب شد که ایشان دستور محاصره نیروهای نظامی امریکایی را در منطقه فرودگاه
اربیل صادر کنند، اما مقامات امریکایی هنوز هیچ توضیحی بجز اطلاعیهای که از طرف
ارتش ایالات متحده منتشر گردیده و مدعی شده است که این افراد فعالیتهایشان به
قصد کشتن نیروهای عراقی و متحدان آنان بوده است انجام ندادهاند.
این اقدام در حالیست که دو ماه پیش از این نیز نیروهای امریکایی چند دیپلمات دیگر
ایرانی را نیز در عراق دستگیر کرده بودند.
همزمانی این اقدامات با تهدیدات خانم رایس که چند ساعت پس از سخنرانی آقای بوش
مدعی شد که ایالات متحده در صورتیکه ایران سعی داشته باشد که تلاشهای تازه این
کشور را برای باثبات کردن عراق مختل نماید، “بیکار نخواهد نشست” و تهدید به اینکه
امریکا مصمم است که تجاوز منطقهای ایران را سرکوب نماید و “امریکا کنار نخواهد
نشست تا بگذارد چنین فعالیتهایی ادامه یابد” و “دخالت ایران در عراق تحمل نخواهد
شد” موجب وخیمتر شدن اوضاع کنونی گشته است.
ادامه سیاست نو محافظهکاران برای تغییررژیم ایران
مجموعه اقدامات فوق بیانگر تفوق سیاست نومحافظهکاران جنگ طلبی است که بشدت
مخالف مذاکره با رژیم جمهوری اسلامی ایران بوده و هرگونه مذاکره با این رژیم را به
ضعف ایالات متحده در مقابل رژیم ایران تفسیر مینمایند. این مجموعه با کوبیدن بر طبل
جنگ و دنبال کردن پروژه تغییر رژیم، هدفش را سازماندهی بخشی از اپوزیسیون ایرانی
خارج از کشور قرار داده و با تشویق گروههای قومی و خرابکاری در داخل مرزهای ایران
به دنبال کشانیدن پای ارتش ایالات متحده به داخل مرزهای ایران و نهایتا تقابل نظامی دو
کشور است.
توجه به آنچه در یکی دو ماه اخیر گذشته است، از جمله:
سفر آقای چینی، معاون ریاست جمهوری امریکا، به عربستان سعودی و تشویق
مقامات این کشور به حمایت و دخالت مستقیم به نفع گروههای سنی عراقی در
مقابل شیعیان،
تلاش موفقیت آمیز امریکا در تصویب قطعنامه شورای امنیت برعلیه جمهوری
اسلامی ایران در رابطه با غنی سازی،
تهدید کشورهای دیگر و کمپانیهای بزرگ اقتصادی به منظور توقف فعالیتهای
بازرگانی آنها با ایران،
تشدید فشار بر چین به منظور لغو قرار داد 20 میلیارد دلاری خرید گاز از ایران
افزایش فشار بر روسیه به منظور توقف ارسال تسلیحات، بویژه سیستم دفاع ضد
موشکی،
تلاش در جهت تشدید مخاصمات گروههای شیعه و سنی و ایجاد فضای وحشت
از دخالت جمهوری اسلامی ایران در دیگر کشورها و توسعه نفوذ شیعیان در
منطقه،
فرستادن ناوگان جنگی ایالات متحده به خلیج فارس،
مانور مشترک نظامی امریکا با کشورهای حوزه خلیج فارس،
شایعه بمباران مراکز هستهای ایران توسط اسرائیل و شدت گرفتن لحن گفتگوی
مقامات اسرائیلی بر علیه ایران،
تشویق به اعدام زودرس صدام به منظور تحریک جامعه سنی عراقی بر علیه
حکومت شیعه در این کشور،
و در پایان، نطق اخیر آقای بوش و تهدیدات خانم رایس، همگی بیانگر حلقههای
زنجیری است که در پیوستگی با هم یکی پس از دیگری دایره دیپلماسی را
محدود نموده و فضای لازم را برای تقابل نظامی مهیا مینماید.
از طرف دیگر، بخشی از مقامات ایرانی نیز آگاهانه به این تقابل با سخنرانیهای
تحریک آمیز و عدم حسن نیت در استفاده از امکانات موجود برای رفع خطر حمله
نظامی، هیزم بیار آتش جنگ شدهاند.
توطئه درگیرسازی ایران در جنگ منطقهای
استیصال ایالات متحده از وضعیت کنونی این کشور در عراق و موقعیت برنده
جمهوری اسلامی ایران در چشمانداز آینده، مقامات امریکا را بر این داشته است
که جمهوری اسلامی ایران را در یک جنگ منطقهای جدید در مقابل مجموعه
کشورهای سنی و مسلمان در منطقه قرار دهد و بدینگونه تضاد عمده کنونی
تقابل جامعه اسلامی با امریکا و حضورآن در منطقه را به تقابل شیعه و سنی
تغییر داده و حکومت ایران را در مقابل مجموعه کشورهای عربی و مسلمان قرار
دهد.
در این رابطه، در مطلب دیگری با عنوان « اعدام صدام، تنش میان شیعه و سنی،
و آینده ایران»* به بخشی ازاین مساله اشاره کردهام.
آقای بوش و نزدیکان ایشان به خوبی آگاهند که راه حل نظامی در عراق شکست
خورده است. قریب به چهارسال از اشغال نظامی عراق میگذرد. ایالات متحده با
اعزام بیشتر از نصف واحدهای جنگاور نظامی در این کشور، با به جای گذاشتن
بیش از سه هزار کشته و هزاران مجروح و میلیاردها دلار هزینه نظامی نه تنها
موفق به کنترل اوضاع نیست، بلکه بیشتر استانهای عراق خارج از کنترل
نیروهای این کشور و نیروهای عراق بوده و بغداد با بیشترین حضور نظامیان
امریکایی ناامنترین شهر عراق است.
هدف افزایش نیروی نظامی چیست؟
افزایش نیروی نظامی امریکا برای چیست وقتی که در این کشور هیچگونه راه حل
نظامی برای حل مناقشات داخلی این کشور وجود ندارد.
افزایش نیروهای نظامی امریکایی در این کشور نه تنها کمکی به کنترل اوضاع
نخواهد کرد که آسیبپذیری آنها را به دلیل حضور گستردهتر و در معرض حمله
قرار گرفتن ایشان تشدید میکند. بر فرض که بپذیریم راه حل نظامی
پاسخگوست، این پرسش پیش میآید که این نیروها قرار است با چه کسی
بجنگند: با اقلیت سنی، یا اکثریت شیعه؟
چگونه میتوان اقلیت سنی در این کشور را سرکوب نمود و همزمان به ائتلاف
شیعه و سنی در یک حکومت واحد و کشور واحد عراق نائل آمد؟ اگر هدف
شیعیان هستند، چگونه میتوان با شیعیانی که امروز اکثریت حکومت را در اختیار
گرفتهاند و قرار است پس از خروج نیروهای امریکایی کنترل اوضاع عراق را به
دست گیرند وارد جنگ شد؟
مابین شیعیان نمیتوان تفاوت قائل شد. مقتدی صدر، جدی ترین مخالف حضور
ایالات متحده با شصت هزار شبه نظامی او، حامی درجه اول حکومت آقای مالکی
است. نیروهای انتظامی در حال تربیت برای کنترل عراق بطور عمده از شیعیانی
هستند که بیشتر از آنچه از فرماندهان و مشاوران امریکایی خود حرفشنوی
داشته باشند، مطیع و فرمانبر رهبران شیعه و مذهبی محلی خود باقی خواهند
ماند.
تقابل نیروهای نظامی ایالات متحده با هریک از بخشهای شیعه به انفجار عراق
منجر گردیده و بیشترین آسیب و خسارت را برای ارتش امریکا به جای خواهد
گذاشت ضمن آنکه حکومت کنونی عراق را بیثبات نموده و این در شرایطی
است که هیچ جایگزینی برای حکومت کنونی وجود ندارد.
خطرناکترین سناریو برای منطقه
از طرفی سیاست کنونی ایالات متحده در منطقه در ایجاد یک ائتلاف ضد شیعه در
تناقض با ثبات و آرامش و حل بحران در عراق است. چرا که بخشی از همین
شیعیان در عراق حکومتی را نمایندگی میکنند که در حال حاضر تنها متحد
امریکا در عراق بوده و ضمنا تمایل به ثبات و آرامش و امنیت در عراق را نیز دارد.
سیاست تقابل سنی و شیعه نمیتواند تنها در خارج از مرزهای عراق و بر علیه
حکومت جمهوری اسلامی ایران در منطقه باقی بماند. این تقابل مسلما به
سرعت به داخل عراق منتقل گردیده و با شدت هرچه بیشتر به جنگ غیررسمی
کنونی شیعه و سنی دامن زده و چشم انداز امنیت و ثبات در عراق را برای
همیشه غیر محتمل خواهد نمود.
بازی با برگ تقابل و جنگ شیعه و سنی خطرناکترین سناریوی ممکن در
منطقهای است که آینده ایالات متحده به مناسبات دوستانه با هردو گروه سنی و
شیعه نیازمند است. متاسفانه بخشی از مقامات امریکایی با تحریک اسرائیل در
دام بازی خطرناکی افتادهاند که بشترین باخت را نصیب آنها خواهد کرد. اگر
چشمانداز ثبات و امنیت در عراق در گرو ائتلاف حکومتی است که در آن هر دو
گروه سنی و شیعه در کنار یکدیگر به گونهای مسالمتآمیز زندگی خواهند کرد،
چشمانداز ثبات در کل منطقه نیز در ایجاد تفاهم مابین عمدهترین قدرتهای
منطقهای آن از جمله ایران، عربستان سعودی، اسرائیل و سایر قدرتهاست.
نیاز ایالات متحده و سایر قدرتهای جهانی به ثبات در این منطقه مسلما بیشتر
از ثبات در یکی از کشورهای منطقه مثلا عراق میباشد. راه دستیابی به ثبات و
امنیت و حل بحران در عراق در گرو تفاهم قدرتهای منطقهای است و در راس
آن، پذیرش نقش منطقهای جمهوری اسلامی ایران، نقشی که چه بسا اگر با
دنبال کردن یک دیپلماسی معقول از طرف ایالات متحده بکار گرفته شود، در
خدمت حل بحران کنونی بوده و موجبات تحول در درون ایران را نیز فراهم خواهد
ساخت.
ضرورت هشیاری و عمل محافل ایرانی
تجربه پیروزی دمکراتها در انتخابات اخیر در امریکا میتواند برای نیروهای اصلاح
طلب ایرانی سرمشقی باشد که با تاکید بر نقش جنگافروزانه حاکم کنونی در
کشور و برای کنترل گرایش پادکانی در قدرت سیاسی، تا آنجا که ممکن است
بتوانند به بسیج جامعه برای مقابله با این قدرت برآمده و از این طریق به کمک آن
بخشی از حاکمیت در ایالات متحده بیایند که بشدت اینروزها مخالف حمله نظامی
به ایران بوده و نگران آینده منطقه هستند.
ادامه تحریکات باند احمدینژاد و اصرار ایشان بر تکمیل پروژه غنیسازی و ادعای
راهاندازی شصت هزار سانتریفوژ تا آخر سال جاری و سورپریز کردن جامعه جهانی
و همچنین تحریکات برعلیه موجودیت دولت اسرائیل از یک طرف و سکوت گرایش
اصلاحطلب در مقابله جدی با اقدامات ماجراجویانه این باند، امیدها را در داخل
امریکا و محافل بینالمللی برای یافتن راه حل مسالمتآمیز با جمهوری اسلامی
کاهش داده و میتواند به جنگ تمام عیاری در منطقه منجر گردد که متاسفانه
دود آن به چشم همه رفته و زبانههای آتش آن خشک و تر را با هم خواهد
سوزاند.
سازماندهی یک جبهه وسیع از نیروهای طرفدار صلح و مخالف با سیاستهای
ماجراجویانه احمدینژاد که صدای خود را بصورت فعالانه در خارج از کشور نیز
بازتاب دهد، میتواند در مقابل شکلگیری یک جنگ تمام عیار در منطقه، هر دو
گرایش جنگطلب داخلی و خارجی را خلع سلاح نموده و صلح و آرامش و آینده
بهتر را برای منطقه عراق و ایران به ارمغان آورد.
با احترام،
رضا فانی یزدی
13 ژانویه 2007