هرگز فرمان مرگشان صادر نمىشود تا بميرند
جهنم را براى كافران، زندان سختى قرار داديم. « سوره اسراء: آیه ۸»
مجرمان را با بدنهاى كبود، در آن روز جمع مىكنيم! « طه : ۱۰۲»
و هنگامى كه در جاى تنگ و محدودى از آن افكنده شوند در حالى كه در غل و زنجيرند، فرياد واويلاى آنان بلند مىشود! « فرقان : ۱۳»
روز قيامت، آنها را بر صورتهايشان محشور مىكنيم، در حالى كه نابينا و گنگ و كرند؛ جايگاهشان دوزخ است؛ هر زمان آتش آن فرونشيند، شعله تازهاى بر آنان مىافزاييم! «اسراء: ۹۷»
بزودى آنها را در آتشى وارد مىكنيم كه هرگاه پوستهاى تنشان (در آن) بريان گردد (و بسوزد)، پوستهاى ديگرى به جاى آن قرار مىدهيم، تا كيفر (الهى) را بچشند. « نساء : ۵۶»
جهنم كمينگاهى است بزرگ، و محل بازگشتى براى طغيانگران! مدتهاى طولانى در آن مىمانند! در آنجا نه چيز خنكى مىچشند و نه نوشيدنى گوارايى، جز آبى سوزان و مايعى از چرك و خون! « نباء : ۲۱تا ۲۵»
روزى كه آن را مىبينيد، (آنچنان وحشت سراپاى همه را فرامىگيرد كه) هر مادر شيردهى، كودك شيرخوارش را فراموش مىكند; و هر باردارى جنين خود را بر زمين مىنهد «حج: ۲ »
لباسهايى از آتش براى آنها بريده شده، و مايع سوزان و جوشان بر سرشان ريخته مىشود؛ آنچنان كه هم درونشان با آن آب مىشود، و هم پوستهايشان، و براى آنان گرزهايى از آهن (سوزان) است «حج: ۱۹ تا ۲۱»
نمىتوانند شعلههاى آتش را از صورت و از پشتهاى خود دور كنند « انبیاء: ۳۹ »
هر گاه بخواهند از غم و اندوههاى دوزخ خارج شوند، آنها را به آن بازمىگردانند؛ و (به آنان گفته مىشود) بچشيد عذاب سوزان را! « حج: ۲۲ »
(آنگاه به ماموران دوزخ خطاب مىشود) اين كافران مجرم را بگيريد و به ميان دوزخ پرتابش كنيد! سپس بر سر آنها از عذاب آب جوشان بريزيد! « دخان: ۴۷ و ۴۸»
از چشمهاى بسيار داغ به آنان مىنوشانند; غذائى جز از ضريع ( خار خشك تلخ و بدبو) ندارند؛ غذايى كه نه آنها را فربه مىكند و نه از گرسنگى مىرهاند! « غاشیه: ۵ تا ۷ »
درخت زقوم غذاى گنهكاران است، همانند فلز گداخته در شكمها مىجوشد، جوششى همچون آب سوزان! « دخان: ۴۳ تا ۴۷ »
براى آنان در آن ( دوزخ) نالههاى دردناكى است و چيزى نمىشنوند « انبیاء: ۱۰۰»
در آن جا، نه مىميرند و نه زندگى مىكنند! «طه: ۷۴ »
در جهنم جاودانه خواهند ماند! شعلههاى سوزان آتش همچون شمشير به صورتهايشان نواخته مىشود; و در دوزخ چهرهاى عبوس دارند « المومنون: ۱۰۳ و ۱۰۴»
آنها همه اهل آتشند! « غافر: ۶»
آتشى شعلهور و سوزان فراهم كردهايم! هنگامى كه اين آتش آنان را از مكانى دور ببيند، صداى وحشتناك و خشم آلودش را كه با نفسزدن شديد همراه است مىشنوند « فرقان: ۱۱ و ۱۲ »
آنان كه بر صورتهايشان بسوى جهنم محشور مىشوند، بدترين محل را دارند و گمراهترين افرادند! « فرقان: ۳۴ »
جايگاه هميشگى آنها آتش است; هر زمان بخواهند از آن خارج شوند، آنها را به آن بازمىگردانند و به آنان گفته میشود: «بچشيد عذاب آتشى را كه انكار مىكرديد!» «سجده: ۲۰»
هرگز فرمان مرگشان صادر نمىشود تا بميرند، « فاطر: ۳۶»
عذاب آنها آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مىشوند « غافر: ۴۶»
آتشى كه هيزم آن انسانها و سنگهاست ،آتشى كه فرشتگانى بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمىكنند و آنچه را فرمان داده شدهاند (به طور كامل) اجرا مىنمايند! « تحریم: ۶»
آنها در ميان بادهاى كشنده و آب سوزان قرار دارند، و در سايه دودهاى متراكم و آتشزا! سايهاى كه نه خنك است و نه آرامبخش! « واقعه: ۴۲ تا ۴۴»
هميشه درآن باقى مىمانند; نه در عذاب آنان تخفيف داده مىشود، و نه مهلتى خواهند داشت! «بقره: ۱۶۲»
آنها جز آتش چيزى نمىخورند; (و هدايا و اموالى كه از اين رهگذر به دست مىآورند، در حقيقت آتش سوزانى است) و خداوند، روز قيامت، با آنها سخن نمىگويد; و آنان را پاكيزه نمىكند; و براى آنها عذاب دردناكى است «بقره: ۱۷۴»
در آن هنگام كه غل و زنجيرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را مىكشند، و در آب جوشان وارد مىكنند; سپس در آتش دوزخ افروخته مىشوند! « غافر: ۷۱ و ۷۲»
آنها فرياد مىزنند: «پروردگارا! ما را خارج كن تا عمل صالحى انجام دهيم غير از آنچه انجام مىداديم!» (در پاسخ به آنان گفته مىشود) اكنون بچشيد كه براى ظالمان هيچ ياورى نيست! «فاطر: ۳۷»
مسلما آن (جهنم)، بد جايگاه و بد محل اقامتى است!» « فرقان: ۶۶»
ایمان به آخرت
ایمان به آخرت یکی از ا رکان اساسی همه ادیان ابراهیمی است. تمام فرق اسلامی ایمان به آخرت را در کنار ایمان به خدا و ایمان به نبوت یکی از سه اصل اساسی دین اسلام به شمار میآورند.
در آیات قرآن و احادیث، از مفاهیمی چون برزخ، قیامت، بهشت و جهنم به کرات نام برده شده است. محشر، بهشت و جهنم اجزا شکل دهنده معاد یا همان رستاخیز موعود می باشند و از نظر اسلام به همان اندازه واقعیت دارند که وعده آخرت یا اصل معاد در عقاید اسلامی واقعیت دینی است. در قرآن به دفعات از مفاهیم بالا نام برده شده است.
بطور نمونه، واژه «آخرت» حداقل ۱۰۷ بار در قرآن تکرار شده است، واژه «دوزخ» ۹۴ مرتبه، و واژه «جهنم» ۵۳ بار. همچنین از «آتش» به معنای همین آتشی که می شناسیم که سوزنده است ۱۷۸ بار در آیات مختلف قرآن نام برده شده است. بجز چند استثنا که آتش برای گرم کردن و ذوب فلزات (کهف: ۹۶) و یا روشنایی برای یافتن راه (طه:۱۰ و نور: ۳۵) بکار رفته است، درتمام موارد دیگر آتش وسیلهای است برای مجازات گناهکاران و سوزاندن آنها به اشکال گوناگون. گاه این آتش حتی به عنوان خوراک به گناهکاران خورانده می شود. در تمام موارد یعنی در ۱۷۵ مورد دیگر در قرآن آتش فقط و فقط وسیلهای است برای اعمال عذاب و شکنجهی گناهکاران که یا میسوزاند، یا آبهایی را که باید گناهکاران را در آن فرو کرد به جوش میآورد و یا بادهای سوزانی را تولید می کند که همچون شمشیر بر سر و گردن گناهکاران میوزند و کسی را از آن راه فراری نیست، و یا موجب برشته شدن پوست و یا بریان کردن پوست و گوشت گناهکاران است.
قرآن در میان تمام کتب آسمانی از ویژگی منحصر به فردی برخوردار است که به تفصیل و جزئیات به دنیای پس از مرگ و آخرت پرداخته است. در قرآن ایمان به آخرت به اندازه ایمان به خدا و ایمان به پیامبر اهمیت داشته و در حقیقت سه اصل «توحید»، «معاد» و «نبوت» سه رکن اصلی تشکیل دهنده دین اسلام هستند و نفی هرکدام از آنها، موجب خروج از اسلام شده و عاقبتش عذاب و مجازات دائمی در جهنم و هلاکت ابدی است.
در بیشتر از ۵۰ آیه قرآن، جهنم و عذاب ابدی در آن به کسانی وعده داده شده که منکر معاد و یا آتش جهنم در زمان حیات خود بودهاند.
ترس از مکافات عمل
بسیاری از علمای اسلامی بر این عقیده اند که: ایمان به روز جزاء مهمترین عاملی است که انسان را از ارتکاب به گناه باز میدارد.
آنها همچنین بر این عقیدهاند که “اگر از جانب خدا حسابی در کار و جزاء و پاداش در کار نباشد. دعوت دینی که مجموعهای از فرمانهای خدا و اوامر و نواهی اوست کمترین اثری در بر نخواهد داشت. و وجود و عدم دستگاه نبوت و تبلیغ در اثر مساوی خواهد بود بلکه عدم آن بر وجودش رجحان دارد، زیرا که پذیرفتن این و پیروی از مقررات شرع، خالی از کلفت و سلب آزادی نیست و در صورتی که متابعت آن اثری در بر نداشته باشد هرگز مردم زیر بار آن نخواهند رفت و از آزادی طبیعی دست برنخواهند داشت. از اینجا روشن میشود که اهمیت تذکر و یادآوری روز رستاخیز معادل با اهمیت اصل دعوت دینی است.” (علامه سید محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ص ۱۶۴)
پس کمترین شبههای در معاد میتواند اساس دعوت دینی را در هم بریزد. همین امر در طول تاریخ ۱۴ قرن گذشته اسلامی موجب آن بوده است که معدودی از دانشمندان اسلامی که جرات یافته و شبههای در پذیرش معاد به گونهای که در قرآن از آن یاد شده است وارد آوردهاند، مورد بی مهری شدید دیگر علمای دینی قرار گرفته و حکم ارتداد آنها صادر شده است.
علمای دینی بر این باورند که علت اصلی پذیرش دعوت دینی و اجرای احکام دین توسط مومنین ایمان به روز مجازات و پذیرش بهشت و جهنم و حساب و کتاب در کار خداست و گرنه هیچ دلیلی وجود ندارد که انسانها از آزادی طبیعی خود دست برداشته و مقید به اجرای احکام و دستورات دینی گردند.
این تفکر موجب این نتیجهگیری گردیده است که هرچه مجازات سخت تر و عذاب آن شدیدتر باشد، دعوت دینی و پذیرش احکام دین بیشتر مورد قبول می افتد.
تاکید علمای دینی در ارائه تصویر وحشتآور دوزخ و اشکال مجازاتهای غیرقابل تحمل و ابدی در آن که اساسا برپایه آیات قرآنی است بیشتر متوجه همین اصل است که فراموشی روز جزا، موجبات انکار دین را فراهم خواهد آورد چرا که اگر حساب و کتابی در کار نباشد، چه دلیلی دارد که از آزادی طبیعی دست کشید و قید پذیرش احکام دینی و قیمومیت روحانیت را پذیرفت.
قرآن نیز خود با همین استدلال مشوق پذیرش دعوت دینی است و تا آنجا که ممکن است تصویر وحشتآور جهنم را به منظور تهدید و ارعاب استفاده نموده و برای منکرین قیامت شدیدترین مجازاتهای ابدی را در نظر میگیرد.
خدا در جهنم لباسهایی از آتش برتن گناهکاران میکند، از چشمههای بسیار داغ به آنها مینوشاند، غذایی به آنها میدهد که همانند فلز گداخته در شکمها میجوشد، در آنجا نه چیزی خنکی میچشند و نه نوشیدنی گوارایی، جز آبی سوزان و مایعی از چرک و خون، با بدنهای کبود در حالیکه در غل و زنجیرند و فریاد واویلای شان بلند است به میان دوزخ پرتابشان میکند و سپس بر سر آنها از عذاب آب جوشان میریزد. زمانی که پوستهای تنشان بریان میگردد و میسوزد، پوستهای جدیدی بر اندام آنها قرار میدهد تا عذاب الهی را بچشند. در آنجا نه میمیرند و نه زندگی میکنند. آنجا چنان وحشتناک است که هر مادر شیردهی کودک شیرخوارش را فراموش میکند و هربارداری جنین خود را بر زمین مینهد. شعلههای سوزان آتش همچون شمشیر برصورتهایشان نواخته میشود، آنها را در میان بادهای کشنده و آب سوزان قرار میدهد و در سایه دودهایی متراکم و آتشزا، هنگامی که غل و زنجیر برگردن آنها قرار گرفته آنها را کشان کشان در آب جوشان وارد میکند و سپس در آتش دوزخ افروخته میشوند.
هرگز فرمان مرگشان را صادر نمیکند. عذاب آنها آتش است، جایگاه همیشگی آنها آتش است و هر زمان بخواهند از آن خارج شوند آنها را به آن بازمیگرداند و به آنها میگوید بچشید عذاب آتشی را که انکار میکردید! آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها هستند، آتشی که مامورینی بر آن گمارده شدهاند که بسیار خشن و سختگیرند، آتشی شعلهور و پر لهیب که همسر ابولهب در حالیکه بر گردنش طنابی است از لیف خرما، هیزمکش آن است.
با ارائه چنین تصویری از جهنم و روز جزاء، قرآن پایههای نظام قضائی دینی را برای مسلمانان نیز تعریف میکند.
تصویر جهنم و انواع شکنجهها و مجازاتهای تعریف شده در قرآن بقدری غیرانسانی و جنایتکارانه است که معدودی از علمای دینی به ناچار در پی راههایی برای انکار معاد جسمانی که در قرآن بر آن اشاره رفته است، برآمدند.
تمام آیات قرآن که به موضوع معاد و زندگی پس از مرگ اشاره کردهاند، معاد را به گونهای جسمانی تعریف و توصیف کردهاند. در حقیقت بیشتر ادیان شناخته شده از جمله ادیان کلیمی، مسیحی و اسلام در اساس از معاد برداشتی جسمانی داشته و تمام تصاویر ارائه شده و داستانهای موجود در این متون بر اساس معاد جسمانی است. تنها استثناء در این زمینه دین بابی و دیانت بهائی است که معاد جسمانی را از اساس رد نموده و به معنای معینی از معاد روحانی باور دارد.
معاد جسمانی چیست؟
اعتقاد به معاد و زنده شدن انسانها پس از مرگ در عالم آخرت یکی از ارکان ایمانی و اعتقادی اساسی در دین اسلام است و اگر کسی منکر آن گردد از زمره مسلمانی خارج است.
اسلام معتقد است که انسانها پس از مرگ به جهان دیگری میروند که در قرآن از آن به عنوان «برزخ» نام برده شده است.
برزخ یا همان عالم قبر از نظر ادبیات قرآنی و اسلام، فاصله دنیا و آخرت است. یعنی انسان پس از مرگ بلافاصله وارد قیامت نمیشود، بلکه در برزخ میماند و تا قیامت در این عالم برزخ باقی خواهد ماند.
همان جاست که نکیر و منکر بر او ظاهر میشوند.
در قرآن فقط در یک آیه از عالم برزخ نام برده شده است. “تا آنگاه که یکی از آنها را مرگ فرا میرسد میگوید: پروردگارا مرا بازگردان، باشد کار شایستهای در زمینهایی که نکردهام انجام دهم. ابدا، این صرفا سخنی است که او گوینده آن است و از جلوی آنها (از حین مرگ) تا روزی که مبعوث شوند برزخ و فاصله است.” (مومنون: ۱۰۰)
پس از عالم برزخ، عالم آخرت، قیامت و یا همان قیامت کبری شروع میشود. در توصیف قیامت در قرآن به تفصیل سخن رفته است. در صدها آیه به توصیف قیامت پرداخته شده و چگونگی و شرح مراحل بازگشت به آخرت و چگونگی رسیدن به حساب و کتاب و پرونده انسانها و چگونگی پاداش و مجازات در دنیای آخرت شرح داده شده است.
صور اسرافیل
آغاز قیامت چنانچه از آیات و احادیث برمیآید زمانی است که تمام موجودات پس از مرگ دوباره زنده میشوند. گویا اسرافیل با دمیدن در صور که شیپوری شبیه شاخ گاو است، قیامت را اعلام میکند.
جالب است که امام علی بن حسین سجاد درباره صور چنین گفته است “صور شاخی بزرگی است که یک سر و دو طرف دارد و میان طرف پایین که در سمت زمین است تا طرف بالا که در سمت آسمان است به اندازه فاصله اعماق زمین هفتم تا فراز آسمان هفتم است و در آن سوراخهایی به تعداد ارواح خلائق وجود دارد.” (لئالی الاخبار، جلد ۵، ص ۵۳)
حضرت علی نیز در نهجالبلاغه در خطبه ۱۸۶ در این مورد چنین میگوید: “در صور دمیده میشود، پس هر جانی از تن بیرون رفته و هر زبانی لال میگردد (مرگ همه را فرا میگیرد) و کوههای بلند و سنگهای محکم و استوار خرد گشته از هم میپاشند.”
نفخ صور یا دمیدن در صور بر دو نوع است.
نفخ اماته یا دمیدن مرگ: اسرافیل بار اول که در صور میدمد باعث مرگ همه موجودات زنده میشود. در سوره زمر آیه ۶۸ چنین آمده است: “در صور دمیده میشود پس تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند جز کسانی که خدا بخواهد می میرند.”
همچنین در آیههای ۱۳ تا ۱۶ از سوره حاقه در قرآن چنین آمده است: “به محض اینکه یک بار در صور دمیده شود و زمین و کوهها از جا برداشته شوند و یکباره در هم کوبیده و متلاشی گردند در آن روز واقعه عظیمی روی می دهد. آسمانها از هم میشکافند و سست میگردند و فرو میریزند.”
بنابراین پس از اولین دمیدن صور توسط اسرافیل (نفخ اماته) همه موجدات زنده و کل جهان آفرینش از میان میروند.
سپس اسرافیل برای بار دورم دز صور خود میدهد.
نفخ احیا یا دمیدن زندگی: این پایان عالم برزخ است. این بار همه موجودات جهان دوباره زنده میگردند و تمام مردگان از قبر در آمده و در صحنه محشر گرد هم میآیند. صحنه محشر محلی است که در روز قیامت همه مردگان زنده شده برای حسابرسی به اعمالشان در آنجا جمع میشوند.
چنانچه از آیات و روایات اسلامی برمیآید، گویا همه انواع بشر از ابتدای آفرینش تا لحظهی نفخ اماته که مرگ جهان است در همین محل جمع میشوند و در صفوف مختلف برای بازجویی و سوال و جواب الهی در انتظار میمانند.
صفوف طولانی برای ورود به جهنم
اگر قیامت را همین فردا تصور کنیم، طبق روایات شیعه و آیات قرآن، صفی به درازای حداقل ۱۵ میلیارد نفر انسان بر در جهنم در انتظار ایستاده است که غل و زنجیر بر سر و گردن آنهاست و مامورین سختگیر و خشن دوزخ باید یکی یکی آنها را در آب جوشان فرو کرده و در آتش سوزان پرتابشان کنند.*
در هیچکدام از ادیان دیگر تصویر جهنم به دقتی که در قرآن به آن پرداخته شده مورد اشاره قرار نگرفته است. تصویر جهنم در قرآن در حقیقت تصویر شکنجهگاهی است که بشرتاکنون حتی در بدترین اعصار تاریخی موفق به ساختن گوشهای از آن نگردیده است. نه در صدر اسلام، نه در دوران خلافت، نه در دوران انگیزاسیون قرون وسطی، نه در اردوگاههای مرگ نازی در آشویتز، نه در اردوگاههای مرگ استالین، نه در نسل کشی به شیوه پل پت، و نه در زندانهای جمهوری اسلامی ایران چنین شکنجهگاهی وجود نداشته است!
هیچکدام از رژیمهای ضدبشری در هیچ دورهای از تاریخ نتوانسته است شکنجهگاهی به مخوفی جهنم وعده داده شده در قرآن را بسازند. شکنجهگاهی که در آن لباس زندانبان از آتش است و پس از بریان شدنِ پوستهای آنها، پوستهای جدید میروید و غذایشان همانند فلز گداخته در شکمهای زندانیان می جوشد و نوشیدنی شان مایعی است از چرک و خون و بر سر و رویشان مایع سوزان و جوشان میریزند. و همه این عذاب ابدی است، در آنجا نه میمیرند و نه زندگی میکنند.
این تصویر مرگ آور و جنون آمیز همان وعده معاد در قرآن است، مکانی که قرار است همه ما با جسم مادی خود به آن بازگردانده شده و برای ابد در جهانی که پایانی بر آن نیست، شکنجه شویم.
شبهات موجود در رد معاد جسمانی
پذیرش معاد بدینگونه که در قرآن با جزئیات به آن پرداخته شده از همان ابتدا برای معدودی از متفکران علوم دینی مورد سوال قرار گرفته و به دلایل گوناگون به آن شبهه وارد نمودهاند.
مثلا عدهای مطرح کردهاند که چگونه ممکن است که انسان دوباره زنده گردد در حالیکه بدن او متلاشی شده است. این شبهه به شبههی «اعاده معدوم» معروف است.
شبهه دیگر، شبههی «عدم قابلیت بدن برای حیات مجدد» است. این گروه معتقدند که گرچه بازگشت روح به بدن محال عقلی نیست، اما وقوع آن مشروط به شرایط معینی است. چنانکه وقوع روح در بدن حاصل شکلگیری نطفه در رحم و شرایط مناسب برای رشد آن و تکامل جنین و تولد است. از این نظر بدن که متلاشی شد دیگر قابلیت حیات را ندارد.
دیگر شبهه «علم فاعل» است بدین معنی که خدا برای پاداش و یا مجازات افراد، باید بتواند همه آنها را در بدنهای خودشان که به آن تعلق داشتهاند دوباره زنده نماید و جزئیات کارهای آنها را به خاطر داشته باشد تا بتواند برای هر بدن کارنامهای از کارهای بد و خوب در اختیار داشته و مجازات نماید. اساس این شبهه بر این است که علم خداوند چگونه ممکن است قادر باشد که در طول میلیونها سال تمام این جزئیات را حفظ کرده و مجازات را ممکن نماید.
شبهه دیگر، «قدرت فاعل» است. این شبهه اساس قدرت خدا را بر زنده کردن دوباره مردگان زیر سوال میبرد. چگونه است که خدا قادر نیست حتی پیامبران خود را زنده کند. پس از کجا قدرت زنده کردن مردگان را خواهد داشت.
اما معروف ترین شبهه در رابطه با معاد جسمانی شبهه معروف آکل و ماکول است که از قدیمیترین شبهات درباب معاد جسمانی است که برای اول بار توسط ابو اسحق نوبختی معروف به شیخالمتکلمین مطرح شد. و پس از او تعدادی دیگر از متکلمان شیعه در آن باره بحث کردهاند. ابوعلی سینا شیخالرئیس نیز در آثارش در رد معاد جسمانی از این شبهه استفاده نموده است. اصل این شبهه چنین است: اگر انسانی به هر دلیلی انسانی یا بخشی از بدن انسانی دیگر را بخورد، در روز قیامت تکلیف چیست؟
حاج ملا هادی سبزواری چنین میگوید: “اگر انسان غذای انسانی شود، اجزای ماکول یا دربدن آکل بازمیگردد، یا در بدن ماکول. هر کدام باشد یکی از آن دو عود نکند بالتمام. نیز اگر کافر مومنی را بخورد تغذیب مومن مطیع یا تنعیم کافر لازم آید.”
با این فرض که انسانی غذای انسانی دیگر شود، پنج حالت زیر ممکن است.
۱- اجزای هر کدام از آن دو به صورت کامل و مستقل بازگردند.
۲ – بدنی که در روز رستاخیز ظاهر میشود بدن آکل (خورنده) است.
۳ – بدنی که در روز رستاخیز ظاهر میشود بدن موکول یا خورده شده است.
۴ – در یک بدن واحد اجزای هر دو بدن آکل و ماکول (خورنده و خورده شده) ظاهر شده و مجازات خواهد شد.
۵ – هیچ کدام از ۲ بدن باز نمیگردد و هر دو بدن از مجازات و حیات مجدد معاف خواهند شد.
با در نظر گرفتن پنج حالت مفروض بالا، چهار حالت اولیه محال عقلی است. و حالت پنجم که در آن هردو بدن از حیات پس از مرگ و بازگشت در قیامت معاف فرض شدهاند در حقیقت نفی معاد جسمانی است.
این شبهه چنان که میبینید از همان ابتدای حیات اسلام پذیرش معاد جسمانی را از نظر عقلی محال فرض نموده و چنان که ابوعلی سینا در «شفا» می گوید “ما دلیلی عقلی بر معاد جسمانی نداریم و از نقطه نظر برهان نمی توانیم اقامه دلیل کنیم. ولی چون رسول صادق مصدق خبر داده است، از نقطه نظر شرع مسلم است.”
بسیاری از دیگر علمای پس از او نیز اثبات معاد جسمانی را از نظر عقل و از طریق برهان غرممکن دانسته و معتقدند که معاد با عقل ادراک نمی شود و تنها دلیل آنها بر اثبات معاد از طریق شرع و تصدیق اخبار پیغمبر است.
با اینکه تعدادی از اندیشمندان دینی معاد جسمانی را از نظر عقل و طرق برهان محال دانستند، اما بسیاری از آنها از ترس اتهام ارتداد یا به دلایل باورهای دینی خود شهامت نفی کامل معاد را پیدا نکردهاند. فیلسوف برجسته اسلامی ملاصدرای شیرازی تلاش کرد که برای اثبات معاد جسمانی دلایل عقلانی پیدا نماید،گرچه خوداو هم به ارتداد متهم گردید.
شیخ احمد احسائی و نفی کامل معاد جسمانی
نفی کامل معاد جسمانی شاید برای اولین بار توسط شیخ احمد احسائی ( 1166-1243 ه ق) بنیانگذار مکتب شیخیه است که اعلام میشود. شیخ احمد احسائی که نقش برجستهای در شکل گیری نوعی از تعقل در فکر دینی بویژه اسلامی و شیعی بازی میکند با طرح فرضیه دوگونگی اجزای بدن انسان و اینکه جسد اصلی انسان از عناصر هور قلیایی است و این عنصر تحت هیچ شرایطی تغییر پیدا نمیکند، فرضیه بازگشت جسم مادی به دنیای پس از مرگ را از اساس نفی نموده و معاد جسمانی را بکلی رد کرد. نفی معاد جسمانی و در پی آن نفی حیات جسمانی امام دوازدهم که در اندیشههای ایشان به شکل بازگشت به عالم هور قلیایی** بازتاب پیدا نمود، سرآغاز تحولی بزرگ در ارکان اساسی تفکر دینی شیعی بود که موجب خشم روحانیت شیعه گردید تا جایی که حکم ارتداد او را صادر کردند. گرچه شیخ احمد احسایی پس از اتهام ارتداد از جانب برخی از علمای شیعه ساکن ایران و عراق با نوشتن رساله توبه نامه به تعدیل نظرات خود در این زمینه پرداخت، اما ادامه اندیشه او در افکار سید کاظم رشتی که شاگرد و جانشین او بود، تکامل یافته و ادامه پیدا کرد تا آنجایی که سید علی محمد باب، یکی دیگر از مریدان او و بنیانگزار دیانت بابی، بکلی اساس معاد را به گونهای که در تمام ادیان پیش از او معرفی شده بود تغییر داده و مفهومی جدید از دنیای پس از مرگ و قیامت را طرح نمود.
قیامت در اندیشه باب
باب در خصوص قیامت میگوید “یوم قیامت یومی است مثل امروز، شمس طالع میگردد و غارب. چه بسا وقتی که قیامت برپا میشود در آن اراضی که قیامت برپای می شود خود اهل آن مطلع نمیشوند.” (حضرت باب، صاحب اثر نصرت الله محمد حسینی، ناشر موسسه معارف بهایی، ص ۹۳۰)
چنانکه میبینیم این درک از قیامت به کلی باتعریف قیامت در دیگر ادیان تفاوت بنیادین دارد. قیامت در دیگر ادیان از جمله اسلام همانطور که قبلا مفصل به آن پرداختیم. پایان جهان و مرگ تمامی موجودات زنده و آغاز جهانی دیگر است که در آن قرار است همه چیز دوباره زنده شده و علت زندگی دوباره همانا پاداش و مجازات ابدی است. این در حالیست که دربیان باب که از شاگردان مکتب شیخی و از نزدیکان سید کاظم رشتی است تعریف قیامت بکل بیانگر مفهوم دیگری است.
او میگوید: “مراد از یوم قیامت یوم ظهور شجره حقیقت است و مشاهده نمیشود که احدی از شیعه یوم قیامت را فهمیده باشد.” (منتخب آیات از آثار حضرت نقطه اولی، ص ۷۵)
او معتقد است که “مثلا از یوم بعثت عیسی تا یوم عروج آن قیامت موسی بود که ظهور الله در آن زمان ظاهر بود بظهور آن حقیقت که جزا داد هرکس مومن به موسی بود به قول خود و هرکس مومن نبود جزا داد و به قول خود زیرا که ما شهدالله در آن زمان ما شهدالله فی الانجیل بود و بعد از یوم بعثت رسول الله تا یوم عروج آن قیامت عیسی بود که شجره حقیقت ظاهر شده و در هیکل محمدیه و جزا داد هر کس که مومن به عیسی بود و عذاب فرمود بقول خود هر کس مومن به آن نبود و از حین ظهور شجره بیان الی مایغرب قیامت رسول الله هست.”
چنین درکی از قیامت اساس معاد جسمانی را که معنایش مجازات در جهان واپسین است در هم ریخته و قیامت را نه واپسین روز جزا که کمال هر پدیدهای می بیند.
باب میگوید “شیء تا به مقام کمال نرسد قیامت اون نمیشود.” (منتخبات آثار، ص ۷۶)
در این بیان آتش دوزخ و بهشت معانی دیگری دارند. دوزخ دیگر محلی برای عذاب دائمی که در آن انسانها را در دیگهای جوشان فرو میبرند و یا با بدنهای کبود در حالیکه در غل و زنجیرند برصورتهایشان بر زمین می کشانند و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می شود نیست.
نار یا دوزخ در دیانت بابی و بهایی به گونهای است که در آن می مانی و ملتفت نمیشوی، “این است که میمانی در نار و ملتفت نمیشوی. اگر در یوم ظهور آن، غیر از آنکه ایمان به او آوردی، کل خیر کنی. نجات نمیدهد تو را از نار و اگر ایمان به حق آوردی، کل خیر از برای تو ثبت میگردد در کتاب خدا، و به آن تا قیامت دیگر در جنت متلذذ خواهی بود.” (منتخب آیات از آثار حضرت نقطه اولی، ص 156)
اینجا دیگر نه صحبت از آتش و شکنجه است و نه از وحشت صحنههای مخوف و وحشتآور انواع شکنجه و عذاب هربارداری جنین خود را از شدت وحشت بر زمین مینهدو مادران شیرده کودکان شیرخوار خود را فراموش میکنند، و نه دیگر فریاد واویلای مردمی که در آتش و مایع سوزان دست و پا میزنند بلند است.
بهشت و جهنم در دیانت بابی و بهایی بکلی دگرگون شده و مفهومی کاملا انتزاعی و مجرد و غیرمادی پیدا میکند. مفهومی که عمیقا از شکنجه و درد و رنج و عذاب وحشیانه که تن انسانها را میلرزاند مبراست و در آن از وحشت دائمی از عذاب انتقام خداوند قهار دیگر خبری نیست.
این مفهوم از قیامت و سیستم جزا و قضاوت منتج از آن، پایانی بود بر برداشت جسمانی از معاد در ادیان ابراهیمی که گناهکاران را وعده به شکنجههای غیرانسانی و عذاب ابدی داده و برای مومنین دختران جوان و هم سن و سال و عریان را در حالیکه در باغهای سبز و خرم که بیشتر به عشرتکدههای خیالی میماند وعده میداد.
نفی معاد جسمانی توسط شیخ احمد احسایی و انکار حیات جسمانی امام دوازدهم، لرزه برارکان اساسی تفکر دینی شیعی انداخت و مقدمات ظهور دیانت بابی و سپس بهایی را که به نسخ کامل دین اسلام و پایان دوره احکام آن منجر گردید فراهم نمود.
روحانیت شیعه از بیم آنکه کمترین تردیدی در معاد میتواند اساس دعوت دینی را درهم بریزد و در نتیجه آن موجودیت دین اسلام و متولیان آن را منتفی نماید، کمر به نابودی پیروان دیانت جدید بست. قتل عام بابیون و در پی آن پیروان دیانت بهایی که تا به همین امروز هنوز در صدر برنامههای روحانیت شیعه است حاصل چنین بیم و هراسی است.
اهمیت معاد در زندگی ما
معاد فقط یک باور و داستان دینی نیست که قرار است در زمانی نامعلوم اتفاق افتد.
اهمیت بحث معاد در تاثیری است که در شکل گیری نظام حقوقی و قضایی و رفتار های ما در زندگی روزمره مان می گذارد.
باور به معاد جسمانی و تقدس بخشیدن به انواع شکنجهها و آزارهایی که شرح آن رفت و الهی خواندن و مقدس کردن آنها تحت عنوان افعال الهی و اراده و مشیت خداوندی که در باورهای دینی جز خیر محض تلقی نمیشوند فقط به دنیای پس از مرگ مربوط نیست.
دوزخ : تقدیس و توجیح شکنجه
اعتقاد به دوزخ یعنی مقدس کردن شکنجه و انتقام و آزار. اگر خداوند رحمان و رحیم قرار است کسانی را که به دنیای پس از مرگ باور ندارند و یا در آن شبهه و شک میکنند و یا مرتکب خطایی میشوند در غل و زنجیر کرده، مایع سوزان و جوشان بر سرشان بریزد و به میان آتش پرتابشان کند، چگونه میتوان از یک باورمند دینی مسلمان انتظار داشت که شکنجه را عملی زشت و غیر انسانی و شیطانی قلمداد نموده و مخالف آن باشد و در حوزه تحت کنترل خویش در صدد برپایی جهنم هایی در ابعاد کوچکتر برنیاید. یا به کوره های آدم سوزی و اطاق های گاز در اردوگاههای هیتلری ایراد گرفت و نگران تکرار آنها نبود.
قرآن و دیگر کتب مقدس عهد قدیم و جدید برای پیروان ادیان ابراهیمی فقط و فقط کتابهای مقدسی نیستند که هر از چند گاهی از طاقچه اتاق برداشته شده و با بوسهای بر آنها دوباره به گوشه طاقچه برگردانده شوند.
برای باورمندان دینی، کتب مقدس دستورالعمل زندگی اند. شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی و رهبری در نظام اسلامی ایران بر اساس این باورهاست که حق خود می دانند که منبع قانون گذاری و محک و معیار درست بودن قوانین در نظام اسلامی، مطابقت قوانین با نص صریح آیات قرآن باشد. بر همین اساس، بازجوهای وزارت اطلاعات و قضات دادسراهای انقلاب و دستگاه قضایی که در آموزشهای روزانه و هفتگی عقیدتی و در جزوهها و کتابهای تعلیماتی خویش هرروزه هزاران بار تصاویر شکنجه و آزار و خشونت در جهنم را مطالعه میکنند جهنم را مدل بازداشتگاهها و شکنجهگاههای خود قرار میدهند.
اگر خداوند فقط به صرف عدم باور به معاد شدیدترین عذابها را بر بندگان خود روا میدارد، چرا دوستداران دین خدا در مقام بازجو و شکنجهگر و قاضی در یک نظام دینی بر معاندین و مخالفین و منکران دین رافت و شفقت روا دارند وانها را به همان اشکالی که خداوند وعده داده است مجازات نکنند.
باور به معاد و شیوههای مجازات گناهکاران در دوزخ چنانچه در کتب دینی توضیح داده شده است اساس توجیه هرگونه شکنجه و آزار و نقض حقوق انسانی است.
نمیتوان از یک طرف شکنجه و عذاب دوزخ را تحت عنوان مفاهیم و افعال مقدس که عین عدل الهی هستند در کتب درسی و جزوههای تعلیمات دینی به کودکان در مدارس آموزش داد و برای شکنجه مدلهای مقدس الهی ساخت و از طرف دیگر از همان کودک انتظار داشت که در زندگی آینده به مقدس ترین باورهای خود پشت پازده و آنها را انکار نموده و یا به آنها در عمل پابند نباشد و یا در جهت تحقق باورهای خود در صورت امکان برنیاید.
وقتی از همان دوران کودکی به ما مثلا میگویند که دروغگو دشمن خداست و جای او در دوزخ است و در آتش جهنم خواهد سوخت، ما در حقیقت یاد میگیریم که سوزاندن افراد بشر با آتش نوعی از مجازات قابل قبول و پذیرفته شده ای است که خدای عادل نیز برای بندگان خود در نظر گرفته است پس ایرادی نیست که در مقام بازجو با آتش سیگار خود اقدام به سوزاندن بدن انسانها کرده و خطاکاران را مجازات کنیم.
تا زمانی که این مفاهیم در مدرسهها، مسجدها، کتابهای درسی و سخنرانیهای عمومی تبلیغ شده و مقدس شمرده میشوند، پیشبرد گفتمان مخالفت با شکنجه و مجازاتهای غیرانسانی و آزاردهنده با موانع بسیار جدی روبرو ست.
الگویی برای شکنجه گاه
دوزخ در حقیقت مدلی است از یک شکنجهگاه که در آن تمام اشکال ممکن و ناممکن دستیافتنی و دست نایافتنی از آزار و اذیت و شکنجه انسان از طریق باور به معاد به مفهومی مقدس مبدل شده است.
تمام تجربه بشریت تا به امروز از همه اردوگاههای مرگ و شکنجه هنوز قادر نیست گوشه کوچکی از دوزخ و یا آنچه به نام انتقام خداوندی در کتاب های مقدس آمده را بازسازی کند. دست کم همه آن اردوگاهها موقتی بوده و سالهاست که برچیده شدهاند و همه شکنجه شدهها مردهاند و دیگر شکنجه نمیشوند.
اما در جهنم قرآنی “هرگز فرمان مرگشان صادر نمیشود تا بمیرند.” (فاطر: ۳۶)
“جایگاه همیشگی آنها آتش است و هر زمان بخواهند از آن خارج شوند آنها را به آن باز میگردانند.” (سجده: ۲۰)
“همیشه در آن باقی میمانند، نه در عذاب آنان تخفیف داده میشود و نه مهلتی خواهند داشت.” (بقره: ۱۶۲)
“در آنجا نه میمیرند و نه زندگی میکنند.” (طه: ۷۴)
شاید در کمترین مجموعهای از دستورالعملهای هیاتهای مشاوره و تیمهای تخصصی اطلاعاتی و سازماندهان مراکز شکنجه بتوان چنین توصیفاتی از شکنجه را تحت عنوان مفاهیم مقدس و بدور از کمترین احساس عذاب وجدان و نارضایتی خاطر جمع آوری نموده و تحت نام کلام مقدس به آموزش و تجویز آنها در سطح عمومی جامعه پرداخت.
نفی معاد جسمانی شایدیکی از مهمترین گامها در تغییر مبانی و پایههای دکترین انسان ستیز و انتقام جویی جنون آمیزی است که قرنها تحت عنوان باورهای مقدس دینی در تدوین قوانین قضایی و حقوقی و رفتارهای بشری نقش عمدهای ایفا نموده است.
اهمیت نظریه نفی معاد جسمانی که شیخ احمد احسایی بیش از ۱۵۰ سال پیش به آن پرداخت و در ادامه آن در آیین باب و دیانت بهایی به نفی کامل معاد جسمانی، قیامت کبری، محشر و مجازاتها و شکنجههای جنون آمیز در جهنم منجر گردید، شایدنیز از اولین اولین گامها در راستای نفی ضرورت شکنجه در حیات امروزین بشر و تجدید نظری اساسی در شیوه نگرش به مجازاتهای اجتماعی است که چشم اندازی بیشتر انسانی و حقوق بشری در افق آینده نظام حقوقی و مجازات در مقابل انسان مدرن قرار میدهد.
جوامع انسانی در طول تاریخ همیشه گرفتار باورهای مقدسی هستند که ماورای تمامی قراردادهای اجتماعی در جامعه عمل کرده و در بسیاری از موارد منشاء و الهام بخش قراردادهای اجتماعی و قوانین و رفتارهای انسانها بوده و میباشند.
معاد یکی از مصادیق باورهای مقدسی است که به قدمت طول تاریخ همراه بشر زندگی کرده است.***
اینجاست که اهمیت تغییر و بازنگری در این باور مقدس برای عبور به جامعهای انسانی و فارغ از آزار و شکنجه و خشونت نقش اساسی دارد.
بسیاری از قراردادهای اجتماعی و قواعد حقوقی در جوامع بشری از باورهای مقدسی چون معاد تاثیر گرفته و متناسب با تفسیرهای گوناگونی که از این باورهای مقدس در ادوار تاریخی معین شکل گرفته زندگی ما را متاثر کردهاند.
نمیتوان در حوزه فکر و اعتقاد خصوصی جنایت و شکنجه و آزار جسمانی را پذیرفت و برای آن تقدسی در حد عملکرد خداوندگار قائل بود ولی در حوزه عمومی قوانینی گذارند که صددرصد در تقابل با ارزشها و اعتقادات و باورهای مقدس افراد همان جامعه باشد.
حوزه عمومی و قراردادهای اجتماعی و قواعد و قوانین مدنی حاکم بر آن همیشه بازتاب درک و شعور مردم جامعه و تبلور ارزشها و اعتقادات آنان است.
گذار از گفتمان مجازاتهای جهنمی به یک گفتمان حقوق بشری و ضد شکنجه شاید از طریق تغییر در مبانی فکر و اندیشه دینی و باورهای مقدسی که در طول تاریخ در روح ما خانه کرده است بیشتر امکان پذیر باشد.
اهمیت نقش شیخ احمد احسایی، سید کاظم رشتی، سید علی محمد باب و میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) در جسارت و شهامت آنها در طرح نظریههایی است که از یک طرف امکانات تغییر در مبانی فکر و اندیشه دینی و باورهای مقدس در جامعه را فراهم نمود و از طرف دیگر افق و چشم انداز گفتمان جدیدی را در مباحث مجازات، شکنجه و خشونت در فراروی جامعه ی عقب مانده ی ایران در صد و پنجاه سال پیش گشود.
با احترام
رضا فانی یزدی
چهارشنبه ۶ آذر ۱۳۸۷
۲۴ نوامبر ۲۰۰۸
یادداشتها:
*طبق آیات قرآن این جمعیت به سه گروه و در سه صف جداگانه تقسیم میشوند. اصحاب میمنه (اصحاب دست راست) اصحاب شوم (اصحاب دست چپ) و پیشگامان پیشگام. (واقعه: ۷ تا ۱۱)
اصحاب میمنه یعنی کسانی که نامه اعمالشان را به دست راستشان می دمند و آنها از نیکوکارانند و در بهشت اقامت میگزینند.
اصحاب شوم کسانی هستند که نامه اعمال آنها به دست چپ آنها داده میشود و به جهنم خواهند رفت و پیشگامان همان اولیا خاص خداوند و پیامبران و اصحاب خاص هستند.
در بعضی از روایات تعداد صفوف مردم در صحنه محشر تا یک صد و بیست صف هم آمده است.
اگر تصور کنیم که هین فردا پایان جهان باشد و قرار باشد که در صحنه محشر صفوف را به ترتیبی که در قرآن وصف شده برقرار کنیم، اصحاب میمنه یا دست راستی فقط بخشی از مردم مسلمان خواهند بود که اگر به روایت شیعه قرار باشد تقسیمبندی کنیم، این محدوده فقط به درصد معینی از شیعیان محدود خواهد گشت. پیشگامان هم که تعداشان نباید خیلی زیاد باشد و حداکثر حوزه پیامبران و اصحاب و اولیای خاص را دربر میگیرد. پس صف سوم که اصحاب شوم و دست چپی هستند، گویا تقریبا تماما ابنای بشر را از روز آفرینش تا همین الان دربرخواهد گرفت. جمعیتی بیش از ۱۵ میلیارد نفر یا حدود دو و نیم برابر جمعیت کل جهان کنونی. تصور کنید که در صحن محشر صفی است به طول ۱۶ میلیارد نفر، که اگر جای هر نفر در صف افراد به هم چسبیده فقط ۲۵ سانتیمتر باشد، صفی به درازای ۴ میلیون کیلومتر را تشکیل میدهد. بار در نظر گرفتن طول خط استوا که چهل هزار کیلومتر است، این صف صد بار دوره کره زمین چرخیده، صفی از اصحاب شوم که نامه اعمال خود را در دست چپ گرفته و منتظر ورود به جهنم هستند.
** وی همچنین بحث رکن رابع یا شیعه کامل در مقابل ادامه حیات امام دوازدهم را طرح نمود.
***اعتقاد به معاد و یا روز رستاخیز بیشتر محصول دو گرایش درونی در وجود انسان است.
باور به عدالت
شاید به جرات بتوان گفت عدالتخواهی یکی از دلایل اصلی اعتقاد به معاد و روز رستاخیز است. بشر در تمام ادوار تاریخی شاهد بسیاری از بی عدالتیها و رنجهایی بوده است که از نظر عقلی غیرقابل قبول بوده و توجیهی برای پذیرش آن ندارد.
برای بسیاری از این بیعدالتیها و ظلمهایی که بر او رفته است هیچ دادگاه و دادگستری یی نیست. در بسیاری از موارد همان دادگسترها و مراجع رسیدگی به ظلم و بیعدالتی خود موجبات ظلم و عذاب بودهاند.
این آرزو و تمنای درونی بشر است که مرجعی برای رسیدگی به ظلم پیدا کند. و از آنجا که دستیابی به چنین مرجعی برای رسیدگی به ظلم در جهان کنون میسر نیست و عدالت هم نباید بدون جزا و پاداش بماند معاد و زندگی پس از مرگ شکل میگیرد.
معاد در حقیقت از این جهت آرزوی بشر است برای تحقق عدالت، عدالتی که در دوران حیات بشر مسکوت مانده است.
ادامه زندگی
پذیرش مرگ به معنای پایان زندگی برای بشریت دردناکترین و غمانگیزترین واقعیت قابل فهم است. باور به اینکه پس از مرگ همه چیز تمام خواهد شد، بسیار غم انگیز و سخت است.
انسانها دلبستگیهایی دارند که تصور دل بریدن از آنها دشوارترین تجربه درهر زندگی است: بریدن از عشق همسر، فرزند و بجای گذاردن داراییهای شخصی و نداشتن فرصت دوباره برای دیدن، خوردن، همنشینی و لذت بردن از شعر و موسقی و طبیعت و هزاران آروزی دیگر.
معاد یا بازگشت به زندگی ابدی در حقیقت آرزوی ای است برای غلبه همیشگی بر مرگ و نیستی و دستیابی به زندگی ابدی و یا به زبانی دیگر استمرار زندگی کوتاه این جهانی به نفع زندگی ابدی در جهان واپسین.
آرزوی زندگی دوباره اما معنایش حیات دوباره جسم مادی است که همان معاد جسمانی است. وحشت از مرگ ، وحشت از نابودی جسم مادی ماست و درست به همین دلیل است که باور به بازگشت جسم مادی یا باور به معاد جسمانی برای بسیاری از انسانها آرامش بخش بوده و تمایل به باور به آن را دارند.
منابع: در تهیه این مطلب از منابع زیر استفاده شده است.
قرآن
http://www.parsquran.com/
ترجمه مکارم شیرازی
شيعه در اسلام. تأليف :علامهسيد محمد حسين طباطبايى. ناشر:دفتر انتشارات اسلامى. چاپ
:تابستان1378
http://www.balagh.net/english/shia/shia/index.htm
مبدا و معاد از انتشارات پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه
http://www.tooba-ir.org/_book/BookInfo.asp?Key=100&Links=0-114-153
معاد از ديدگاه عقل و نقل از انتشارات پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه
http://www.tooba-ir.org/_book/BookInfo.asp?Key=222&Links=0-114-153
معاد از ديدگاه قرآن و روايات از انتشارات پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه
http://www.tooba-ir.org/_book/BookInfo.asp?Key=101&Links=0-114-153
زندگی جاويد يا حيات اخروی از آثار مرتضی مطهری
http://www.ghadeer.org/author/motahary/50/index.htm
مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی
http://www.cgie.org.ir/
کتابخانه مراجع و آثار بهایی
http://reference.bahai.org/fa/