درباره مسئله استعفاي آقاي خاتمي و پيامدهاي آن

رضا فاني يزدي

۲۷ تیر ۱۳۸۲

rezafani@yahoo.com

چندي پيش مسئله استعفاي دسته جمعي و خروج از حاکميت از طرف بخش هاي وسيعي از اصلاح طلبان درون حاکميت مطرح گرديد. دراين زمينه بحث هاي مفصلي انجام و مقالات متعددي نوشته شده است. اما آنچه انگيزه نوشتن اين مطلب گرديد، صحبت آقاي خاتمي در هفته گذشته بود که فرمودند اگر مردم بخواهند، ايشان استعفا خواهند داد. با طرح اين مطلب از طرف ايشان استقبال فراواني از طرف گروه هاي مختلف فکري و جريانات سياسي و شخصيت ها در تشويق و ترغيب ايشان به استعفا صورت پذيرفت.

همه ما مي دانيم که شرايط و اوضاع سياسي در ايران بسيار بحراني و پيچيده است، هيچ کس به طور قطع نمي داند که چه تحولاتي و چگونه و توسط چه کساني در ايران اتفاق خواهد افتاد. اما قدر مسلم اين است که همه ما مي دانيم که چه نيروهايي و با چه انگيزه هايي مسئله استعفاء را مطرح مي کنند.

به نظر من مي توان طرفداران استعفا را در گروه هاي مختلف زير دسته بندي نمود.

1. گروه هاي وسيع دانشجويي و جوانان و بخشي از مردم که ظرف چند هفته گذشته بارها مسئله استعفا را مطرح نموده و مدعي گرديده اند که با استعفاء آقاي خاتمي آنها تکليف خود را با نظام يکسره خواهند کرد. احساس اين بخش جامعه براي هرکسي که خود را در جاي آنها بگذارد، قابل درک است. آنها با تمام احساس، انرژي، صميميت و اعتماد به آقاي خاتمي راي دادند، ايشان را در مقابل اقتدارگرايان در هر عرصه مبارزاتي حمايت نمودند، و براي ايشان در خارج و داخل کشور کسب آبرو و اعتبار کردند. اما چه حاصل شد، ايشان هرجا که مي بايد محکم و استوار در کنار آنها بايستد، جا خالي کرد. 18 تير 1378 بهترين نمونه آن و 18 تير 1382 نيز آخرين آنها، و اکنون انتظار براي صدور اعدام برخي از دانشجويان و سکوت در مقابل دستگيري ها و ربودن فعالين جنبش دانشجويي نيز به آنها افزوده است.

اين بخش به حق از ايشان نااميد گشته و با طرح مسئله استعفا در واقع راي خود را از ايشان پس مي گيرد و ديگر حاضر نيست اعتبار خود را در گرو سکوت آقاي خاتمي و عدم حمايت ايشان از مبارزات دانشجويي و گاها حمايت ايشان از بخشي از سرکوب يا اشکال قانوني سرکوب، بگذارد. نمونه هاي حمايت منفعل خاتمي از سرکوب عدم صدور اجازه براي تظاهرات 18 تير، مخالفت با تحصن دانشجويان در مقابل سازمان ملل، مخالف با نامه دانشجويان به دبير کل سازمان ملل و سکوت مرموز ايشان در رابطه با 18 تير مي باشد.

عصبانيت و احساس خيانت به اعتماد، عنصر اصلي اين گرايش براي حمايت از استعفاء است.

2. بخشي از اصلاح طلبان داخل حاکميت: اين بخش از اصلاح طلبان که عمدتا داخل حاکميت بوده و از همکاران آقاي خاتمي مي باشند نيز از استعفا حمايت کرده و خود قبلا مسئله استعفا و خروج از حاکميت را مطرح نموده اند. اين بخش را به سه گروه عمده مي توان تقسيم نمود.

الف: گروهي که به علت ترس و وحشت از ادامه مبارزه و مخاطرات آن، مصلحت را در آن مي بينند که استعفا داده و خود را از عرصه سياست خارج نمايند. اين گروه عمدتا استعفا را نه به عنوان شکلي از ادامه مقابله با اقتدارگرايان، که به عنوان يک عقب نشيني آبرومندانه و حفط جان و مال و موقعيت خويش برگزيده است.

ب: گروه دوم گروهي است که در استعفا خود و تشويق به استعفا آقاي خاتمي در جهت تطهير شخصيت سياسي مي باشد. آنها با مسئله استعفا و خروج از حاکميت در صددند براي آينده سياسي خود سرمايه کسب نمايند و دوره معيني را خارج از حاکميت نظام بوده و بدين وسيله در خاطره تاريخي مردم نه به عنوان بخشي از حاکميت، که بخشي از مردم ثبت گردند.

پ: بخش ديگر از اين گروه با توجه به زد و بندهاي پشت پرده با عناصر اقتدارگرا و باندهاي مافيايي قدرت در صددند که با استعفا و تشويق به استعفا و خروج از حاکميت، حاکميت را در بست به جناح اقتدارگرا سپرده، با اين مضمون که حاکميت يکدست با فراغت از درگيري هاي داخلي و جناحي، پاسخگوي برخي مسائل بوده و بهتر قادر است به کنترل جامعه بپردازد. در عين حال اينها مي خواهند که با زرنگي خاصي خود را نيز به عنوان هماهنگي با جنبش مردم براي آينده حفظ نمايند.به عبارت ديگر، اين گروه به قول معروف دکان دونبش باز کرده و هم از توبره مي خورند و هم از آخور. 

3. گروه هاي اصلاح طلب خارج از حاکميت: اين گروه نيز شامل دو بخش عمده است که آقاي خاتمي را به استعفاء تشويق مي کنند. 

الف: گروهي فرصت طلب که با پيوندهاي جدي با اقتدارگرايان در گذشته در سرکوب جنبش مردم و دانشجويان شرکت کرده. اين همراهي در گذشته و بخصوص در سالهاي اوليه انقلاب فصلي سياه در پرونده سياسي آنها گشوده که به سادگي نمي توان آن را پاک نمود. شرکت آنها در شوراي انقلاب فرهنگي، حمايت همه جانبه آنها از سرکوب دگر انديشان، مقدس کردن بديل اسلامي انقلاب و فرهنگي کردن سرکوب دگرانديشان بخشي از کارنامه سياسي آنهاست.

اين گروه در حال حاضر همه کاسه کوزه ها را سر خاتمي شکسته و با جا خالي دادن، اعتراض عمومي را به خاتمي و نزديکان ايشان در حاکميت حواله مي کنند و به جاي مبارزه مستقيم با اقتدارگرايان و خواستار استعفاي خامنه اي و دارو دسته ايشان و نامه نگاري به اين آقايان که هزينه سنگيني را طلب مي نمايد، به خاتمي حمله ور شده اند که نه تنها اين حمله هزينه اي ندارد، که چه بسا خوشايند آقايان خامنه اي و دارو دسته ايشان نيز مي باشد.

ب: گروهي ديگر که از دوستان و نزديکان آقاي خاتمي بوده، به ايشان ارادت دارند و براي حفظ چهره ايشان و آبروي آينده و حفظ ايشان به عنوان يار آينده سياسي از ايشان مي خواهند که در مرحله فعلي از حاکميت خارج شوند.

4. گروه هاي اقتدارگرا: بخش عمده اي از اقتدارگرايان درقدرت هستند، آنهايي که از ابتداي  حرکت دوم خرداد رفباي انتخاباتي آقاي خاتمي بودند، آنهايي که آراي ريخته شده در صندوق هاي براي آقاي خاتمي در واقع آراي مخالفت با آنها بود، آنهايي که در شوراي نگهبان مانع از تصويب هر لايحه از جانب ايشان بوده و هستند، آنهايي که در مجلس مصلحت نظام هنوز در انتظار فرداي بهتري براي حضور سياسي خود هستند و آنهايي که در جامع هيئت هاي موتلفه اسلامي و باندهاي مافيايي شبانه روز در جهت تنگ تر کردن فضاي فعاليت سياسي و ايجاد رعب و وحشت در جامعه براي وادار کردن آقاي خاتمي و نزديکانشان به استعفاء و خروج از حاکميت طرح و توطئه مي چينند. اين بخش در صورت موفقيت درامر تسليم خاتمي به استعفاء، در واقع کودتاي طراحي شده خود را با کمترين هزينه به دست خاتمي و همکاران ايشان به مرحله اجراء در آورده است.

5. اپوزيسيون خارج از کشور: اين گروه نيز شامل دو بخش زير است.

الف: جريان سلطنت طلبها که در واقع از ابتداي انقلاب مخالف انقلاب بود، با هرچه بدتر شدن اوضاع سياسي داخل کشور شانس خود را در آينده بهتر ارزيابي مي کند. اينها از ابتداي انتخاب آقاي خاتمي مخالفت شديد خود را با ايشان اعلام نمودند. گشايش نسبي فضاي سياسي کشور پس از انتخاب آقاي خاتمي را که آروزهاي قدرت طلبانه آنها را به تعويق انداخت به درستي در تضاد با منافع خود ارزيابي نموده و پيگيرانه در مخالفت و مبارزه با ايشان فعال بوده اند. اين آقايان پس از طرح مسئله استعفا از جانب آقاي خاتمي، جشن شادي برپا کرده و روز 14 مرداد را به روز رفراندوم “خاتمي آري يا نه” تدارک ديده اند.

ب: بخش ديگر اپوزيسيون خارج از حاکميت نيز که عمدتا از حرکات اصلاحات در ايران حمايت نموده، اين روزها براي همگامي و همراهي با جنبش دانشجويان و اينکه از قافله عقب نماند، در شعارها و تحليل هاي سياسي و مقالات متعدد به مخالفت مستقيم با ايشان برخاسته و شعار استعفاء را مطرح مي کنند.

اين گرايش از آن بيم دارد که عدم حمايت از استعفاء، آنها را از جنبش دانشجويان و جوانان دور نموده و در نهايت به آينده سياسي آنها لطمه خواهد زد.

عدم شجاعت در تحليل دقيق سياسي يا به نوعي فرصت طلبي در انتخاب لحظه و گرايش به تحميل خود به رهبري جنبش دانشجويي که هم اينک از اصلاح طلبان حکومتي فاصله گرفته و يارگيري هاي سياسي تا حدودي در اين سياست ورزي دخيل است. 

طرح مسئله استعفا و پيامد هاي آن

با طرح  چند سوال شايد بهتر بتوان به مسئله استعفا و پي آمد هاي آن نگريست.

*آيا استعفاي آقاي خاتمي و نزديکان ايشان در حاکميت، مشکل مشروعيت براي نظام مي آفريند؟

اين سوال مورد توجه آن بخشي است که معتقدند نظام هنوز از مشروعيت برخوردار است و اگر آقاي خاتمي و نزديکان ايشان استعفا نموده و از حاکميت خارج گردند، نظام بحران مشروعيت پيدا خواهد کرد و اين بحران مشروعيت عاملي است در جهت توسعه جنبش اعتراضي مردم ايران.

اين گروه مشروعيت نظام را در دو صحنه سياست داخلي و خارجي مورد توجه قرار مي دهند. از اين نظرگاه بحران مشروعيت در داخل به توسعه جنبش و در خارج به حمايت محافل بين المللي از مبارزات مردم و انزواي رژيم جمهوري اسلامي در محافل بين المللي منجر خواهد شد.

به نظرمن، با توجه به جو داخل و عصبانيت و تنفر عمومي مردم از مجموعه حاکميت، رژيم فاقد مشروعيت است و استعفاء خاتمي و نزديکان ايشان نتيجه اي از اين بابت نخواهد داشت. در عرصه بين المللي نيز با توجه به سوابق سران رژيم در حمايت از عمليات تروريستي و محکوميت آنها در دادگاه هاي بين المللي (از جمله حکم جلب برخي از آنها در جريان دادگاه ميکونوس) و تبليغات وسيع اپوزيسيون خارج از کشور، رژيم مشروعيت ندارد. اما بايد توجه داشت که قانونيت و رسميت رژيم از جانب دول خارجي و سازمان هاي بين المللي منوط به حضور آقاي خاتمي در مقام رياست جمهوري نبوده و نخواهد بود. حمايت کشورهاي اروپايي از رژيم ترور و وحشت صدام حسين تا آخرين لحظه حکومت او، نشان از نوع روابط خارجي اين کشورها و مجامع با رژيم هاي قانوني و رسمي کشورهاست، به ويژه که قراردادهاي چند ميليارد دلاري را نيز نبايد از نظر دور داشت.

*سوال ديگر اين است که در صورت استعفا و خروج آقاي خاتمي و نزديکان ايشان، و يکدست شدن حاکميت اقتدارگرايان، چه نفعي در لحظه حاضر نصيب جنبش اعتراضي خواهد شد؟

مسلما عصبانيت بخشي از جنبش از سکوت آقاي خاتمي و نزديکان ايشان در رابطه با وقايع چند هفته گذشته با اين حرکت فروکش خواهد کرد، اما قدم بعدي چيست؟ جنبش اعتراضي در مقابل حاکميت يکدست اقتدارگرا چه اشکالي از مبارزه را درپيش خواهد گرفت که با حضور خاتمي در مقام رياست جمهوري نمي تواند اتخاذ نمايد.

*آيا نظام جمهوري اسلامي در صورت استعفاء آقاي خاتمي و همکاران ايشان دچار بحران فروپاشي خواهد شد؟ اين تحليل وزن خاتمي و همکاران ايشان را در نظام بسيار بيشتر از آنچه که هستند، ارزيابي مي نمايد. اگر چنين وزني براي جناح خاتمي و همکاران ايشان قائل هستيم، جگونه است که در واقعيت اين جناح عملا توانايي پيشبرد سياست هاي خود را ندارد.

عدم برنامه روشن سياسي، عدم توجه به مشارکت سازمان يافته مردم و بي توجهي و بي اعتمادي به نيروي مردم از جانب آقاي خاتمي و همکاران ايشان تنها دلايل بن بست کنوني سياسي جامعه نيست. نيروي جدي و سرکوبگر اقتدارگرايان با ولايت فقيه و نهادهاي وابسته به آن و قانون اساسي جمهوري اسلامي عوامل اصلي اين بن بست مي باشند. خروج خاتمي و همکاران رژيم را در معرض فروپاشي قرارد نخواهد داد و نبايد وزنه سياسي آنها را از آنچه که واقعا هستند، بيشتر ارزيابي نمود.

*آيا حضور آقاي خاتمي به عنوان رياست جمهور و همکاران ايشان در حاکميت مانع مبارزه مردم بر عليه نظام است؟

در طرح اين سوال اين مضمون نهفته است که هنوز بخش هاي وسيعي از مردم حامي و طرفدار آقاي خاتمي هستند و بودن ايشان در حاکميت مانع از مبارزه آنها بر عليه نظام است.  درچنين صورتي پس از خروج خاتمي و همکاران، مردم حامي آنها از چه آلترناتيوي در مقابل باقيمانده نظام حاکم حمايت خواهند کرد. آيا تصورما بر اين است که آقاي خاتمي و همکاران ايشان در صورت استعفاء و خروج از حاکميت به جنبش مردم پيوسته و در کنار آنها در مقابله با رژيم اقتدارگرايان قرار خواهند گرفت.

*آيا با حضور آقاي خاتمي و همکاران ايشان در حاکميت، استحاله رژيم و ريزش نيروهاي هوادار اقتدارگرايان به جانب جنبش عمومي مبارزه براي دمکراسي بيشتر ممکن و ميسر نيست؟

توجه داشته باشيم که بخش وسيعي از جنبش اعتراضي امروز کشور، جرياني است که ابتدا از اقتدارگرايان حاکم بريده و در دوران معيني در جنبش اصلاح طلبي حاکم جا خوش کرده و سپس به جنبش اعتراضي خارج از حاکميت تبديل شده يا پيوسته است. اين استحاله نيرو با وجود جريان اصلاح طلب حکومتي کم هزينه تر بوده و شجاعت کمتري را طلب مي نمايد و در نتيجه خود به ضرر اقتدارگرايان حاکم است. به شناسنامه سياسي فعالترين چهره هاي اصلاح طلب کشور نگاهي کنيد و پروسه حرکت آنها را بررسي نمائيد. ريزش سياسي از اقتدارگرايان به جنبش اعتراضي اپوزيسيون بدون در نظر گرفتن نيروهاي بينابيني پروسه ايست بسيار دشوار و آرام، بخصوص در شرايط فعلي کشور ما.

*آيا بهتر نيست به جاي طرح مسئله استعفاي آقاي خاتمي و همکاران، به يک کارزار همه جانبه داخلي و بين المللي در جهت استعفا و خروج نيروهاي اقتدارگرا و در راس آنها آقاي خامنه اي به عنوان ولي فقيه از حاکميت بپردازيم. 

آيا بهتر نيست به جاي تشويق و ترغيب آقاي خاتمي به استعفاء، از نوشتن نامه پند و اندرز به آقاي خامنه اي به عنوان رهبر خودداري کنيم و از ايشان تقاضا کنيم که ولايت مطلقه فقيه را رها نموده و جان همه ما را خلاص نمايد.

اميد است که دوستان با پاسخ به اينگونه سوالات و باز نمودن بحث از زواياي ديگر اين مسائل را روشن نمايند.

پايان سخن

اينکه آقاي خاتمي، و نه تنها ايشان، که تمامي طيف اصلاح طلبان حکومتي قادر نبوده اند به آنچه وعده داده اند وفا نمايند، اينکه سکوت آقاي خاتمي به عنوان رئيس قوه مجريه در رابطه با جريانات اخير کشور عصبانيت جامعه را صد چندان کرده است، اينکه جريان محافظه کار اقتدارگرا به شدت سرکوب افزوده و هجوم نهايي و سازمان يافته خويش را به تمامي گرايشات اصلاح طلب درون و بيرون از حاکميت شدت بخشيده است، نبايد ما را از تحليل درست آنچه در جريان است باز دارد.

پس از استعفاء خاتمي چه اتفاقي خواهد افتاد و طرفداران استعفاء چه برنامه اي را براي مراحل بعدي ارائه مي کنند؟

با مسئوليت و صداقت و به دور از فرصت طلبي معصومانه با خود خلوت کنيم، به نيروهاي پراکنده اجتماعي نظر اندازيم و به دور از هياهوي تبليغاتي و طرح شعارهاي کلي و عامه پسند و عصبانيت از آنچه که نشده است، به پس از استعفا بينديشيم.

مواظب باشيم که با قرباني کردن آقاي خاتمي که هنوز يکي از جدي ترين موانع بر سر راه اقتدارگرايان براي کسب تماميت قدرت و سرکوب مردم است، تمامي جنبش را به مخاطره نيندازيم.

با احترام، 

رضا فاني يزدي

18 جولای 2003