تحصن نمايندگان در مقابله با کودتاي خزنده اقتدارگرايان

* متقاعد کردن ميليونها انسان ايراني به ناتواني آنها به تحول به شکل مسالمت آميز از درون نظام جمهوري اسلامي و تشويق آنها به بازگشت به خانه هايشان شگرد موفق اقتدارگرايان حاکم بر نظام کنوني است.

* حرکت اعتراضي نمايندگان و تحصن آنها در صحن مجلس در تاريخ جمهوري اسلامي اقدامي است بي سابقه و بي نظير. تصريح سخنگوي نمايندگان متحصن به دفاع از حق کليه نامزدهاي نمايندگي، و صراحت ايشان در دفاع ازيک انتخابات آزاد، نيز در نوع خود تازگي دارد.

رضا فاني يزدي

rezafani@yahoo.com

اعلام شرکت اکثريت قريب به اتفاق گروه هاي هوادار اصلاحات در داخل کشور مبني بر شرکت آنها در انتخابات دوره هفتم مجلس شوراي اسلامي و اعلام نامزدهاي نمايندگي براي اين دوره، اقتدارگرايان حاکم بر نظام را وادار به واکنش و مقابله آشکار براي حذف اکثريت قاطع آنها در رقابت هاي انتخاباتي نمود.

اقتدارگرايان حاکم و بطور عمده جناح موتلفه اسلامي و حقاني مدتهاست که در پي کودتاي خزنده خود در جهت دستيابي به تماميت قدرت سياسي به هرگونه تلاش در جهت ارعاب، ترورو فشارهاي اجتماعي و سياسي جهت بيرون راندن گرايش اصلاح طلب از درون حاکميت اقدام نموده اند. تلاش آنها در يکي دو سال گذشته در جهت وادار نمودن اصلاح طلبان به استعفا و خروج داوطلبانه از قدرت سياسي با هشياري بخشي از اصلاح طلبان بي ثمر ماند.

مقاومت سرسختانه جريان اقتدارگراي حاکم در مقابل اصلاح طلبان و کارشکني هاي شوراي نگهبان و دخالت هاي نهاد ولايت مطلقه فقيه و گروه هاي فشار وابسته به آنها، همه و همه بخشي از تهاجم کودتايي بود که مانع از هرگونه حرکتي به نفع مردم از جمله تصويب لوايح قانوني از جانب اصلاح طلبان گردد. اين تلاش با دو هدف اصلي طراحي گرديده بود.

1-به بن بست کشاندن جنبش اصلاح طلبانه در داخل کشور و وادار نمودن آنها به پذيرش اينکه تحولي از درون نظام ممکن نبوده و بي اعتبار نمودن چهره هاي شاخص جنبش اصلاحات و وادارنمودن آنها به ترک داوطلبانه قدرت سياسي.

2-اشاعه ياس و نااميدي در توده هاي ميليوني حامي جنبش اصلاحات در کشور و تلاش در جهت خانه نشين کردن آراء مخالف گرايش اقتدارگرا و از ميان بردن فضاي باور عمومي جامعه به تغييرات اجتماعي و سياسي که پس از گشايش فضاي جديد سياسي در کشور نضج يافته بود.

باور عمومي مردم به تغييرات از طريق مشارکت عمومي و فعال آنها در انتخابات رياست جمهوري و انتخابات نمايندگان مجلس و حمايت آنها از طرفداران اصلاحات در کشور براي اقتدارگرايان خطرناکترين عامل اجتماعي و مهم ترين تهديد سياسي مي بود و مي باشد.

گرايش اقتدارگراي حاکم چاره اي نداشت جز اينکه اين نيرو و باور اجتماعي به تغيير را به سرخوردگي اجتماعي کشاند. مقاومت اقتدارگرايان و ممانعت آنها از هرگونه تغيير و تحول در جامعه به نفع مردم از آنجا ناشي بود که مردم نمي بايد به حضور خود و تاثير اين حضور اجتماعي باور پيدا نمايند. دمکراسي در يک جامعه نتيجه مستقيم همين باور اجتماعي است به تحول و اعتماد به نيروي جامعه، و اين همان چشم اسفنديار اقتدارگرايان بود.

اقتدارگرايان ابتدا بايد به مردم ثابت مي کردند که مردم در انتخابات خود اشتباه کرده اند، حضور ميليوني آنها به حمايت از اصلاح طلبان اشتباه بوده و امکان هيچ تحولي در جامعه با مشارکت مردم ميسر نيست. لذا بدين منظور بايد مقاومت جدي صورت مي گرفت، نبايد هيچ قانوني از سد شوراي نگهبان عبور مي يافت، بايد لايحه مطبوعات در همان نطفه خفه مي شد و هيچ تحولي امکان وقوع نمي يافت.

بايد سعيد حجاريان ترور مي شد و بايد که حادثه دانشگاه اتفاق مي افتاد، بايد روزنامه ها بسته مي شدند و روزنامه نگاران در بند و زندان گرفتار مي آمدند، بايد حکم اعدام آغاجري صادر مي گرديد و تظاهرات دانشجويان سرکوب مي شد. همه اين ها براي اين بود که مردم راي دهنده باور کنند که از وکلاي آنها کاري ساخته نيست، و رئيس جمهور منتخب آنها با 22 ميليون راي قادر به جلوگيري از هجوم مشتي چماقدار به محوطه دانشگاه و کوي هاي دانشجويي نيست و حتي نمي تواند از ياران نزديک خود همچون نوري، گنجي، کديور، اشکوري، سازگارا و ده ها روزنامه نگار و نويسنده و دانشگاهي و فعال سياسي همراه و هم راي خود نيز دفاع نمايد.

بايد بدنه اجتماعي جنبش اصلاحات از رهبري آن جدا شده و بي اعتماد مي گشت، بايد جوانان و دانشجويان کشور تيرهاي ترکش خود را به سوي جنبش اصلاحات روان کنند و باورمندان به اصلاحات گرچه ناپيگير پاسخگوي سرکوب دانشجويان توسط مافياي وابسته به اقتدار باشند.

در اين ميان اما اصلاح طلبان و به خصوص رياست جمهور آقاي خاتمي با از دست دادن فرصت ها، درک نادرست شرايط، سياست هاي مبهم چانه زني از بالا و بي اعتمادي به جنبش و توان مردم، عدم تمايل به بازکردن فضاي مقابله سياسي در جامعه و فراهم نکردن امکانات عملي براي حضور مردم دراين ميدان و عدم شفافيت لازم در ارائه واقعيات به مردم وعدم استقبال از کمک آنها براي عبور از بحران، زمينه هاي موفقيت سياست گرايش اقتدارگرا را نه تنها تقويت نموده که گاه با موضع گيري هاي نادرست، از نگاه مردم در کنار آنها ظاهر گرديدند.

اقتدارگرايان پيروزمندانه در هر دو عرصه پيش رفتند تا آنجا که تحت فشار و استيصال،  بخشي از اصلاح طلبان تصميم به استعفا و خروج از حاکميت گرفتند و مردم نيز در کلان شهرهاي کشور اعتماد خود را به تغييرات اصلاح طلبانه از دست داده و اصلي ترين عرصه مشارکت مسالمت جويانه را که صندوق هاي راي بود، در انتخابات شوراهاي سال گذشته خالي کرده و به خانه هاي خود بازگشتند.

بزرگترين دستاورد اقتدارگرايان شايد همين آخري باشد، بازگشت مردم به خانه هايشان، مردمي که پس از سالها جنگ و بدبختي و سرکوب و اعدام و شکنجه، يک بار ديگر بخت خود را پاي صندوق هاي راي آزمايش مي کردند، مردمي که تصميم به تغييردر نظام جمهوري اسلامي را نه به اتکاي نظاميان خارجي يا موشک هاي دوربرد، و ناوهاي جنگي هواپيما بر، که به آراي خود متکي کرده بودند.

متقاعد کردن ميليونها انسان ايراني به ناتواني آنها به تحول به شکل مسالمت آميز از درون نظام جمهوري اسلامي و تشويق آنها به بازگشت به خانه هايشان شگرد موفق اقتدارگرايان حاکم بر نظام کنوني است.

اقتدارگرايان حاکم در چند ماه گذشته عليرغم تبليغات مسخره و مردم فريب مبني بر تشويق مردم به شرکت در انتخابات، اما در خلوت دل خوشحال و مطمئن از عرصه خالي از رقيب و مردم خانه نشين، مطمئن بودند که در انتخابات دوره هفتم مجلس بدون پرداخت هيچ هزينه اي به تماميت قدرت سياسي و قانون گذاري کشور دست يافته و با سودجويي از شرايط مساعد بين المللي، بخصوص گرفتاري آمريکا در عراق و افغانستان و قدرت مانور در اين رابطه مجموعه موانع را از سر راه برداشته و بار ديگر به يک دوران بي مزاحمت به حکومت خواهند پرداخت.

تصور آنها بر آن بود که اکثريت اصلاح طلبان و حاميان جنبش اصلاحات در داخل و خارج از کشور شرکت در انتخابات را تحريم نموده و عرصه يکه تازي آنها را مزاحمي نخواهد بود.

اقدام هشيارانه اکثريت قاطع طرفداران جنبش اصلاحات در کشور به شرکت در انتخابات و اعلام کانديداتوري تعداد قابل توجهي از فعالين سیاسي کشور، اين راحت خيال و آسان را بر اينها بس گران نمود. مقاومت شوراي نگبهان و اقدام به حذف اکثريت قاطع نامزدهاي نمايندگي مجلس و در پي آن تحصن چند روزه کنوني بخشي از نمايندگان مجلس و فعالين سياسي فرهنگي و حمايت همه جانبه شخصيت ها، احزاب و محافل داخلي و خارجي از حرکت اعتراضي نمايندگان مجلس به حذف نامزدهاي نمايندگي، هزينه اي را برگرايش اقتدارگراي حاکم تحميل نموده است که تصور آن براي آنها سخت غيرقابل باور مي نمود. حرکت اعتراضي نمايندگان و تحصن آنها در صحن مجلس در تاريخ جمهوري اسلامي اقدامي است بي سابقه و بي نظير. تصريح سخنگوي نمايندگان متحصن به دفاع از حق کليه نامزدهاي نمايندگي، و صراحت ايشان در دفاع ازيک انتخابات آزاد، نيز در نوع خود تازگي دارد.

حمايت ما از مبارزه کنوني نمايندگان متحصن و اعضاي هيئت دولت و استانداران و ساير نيروهاي همراه در اين مبارزه، نشانه ايست از جدي بودن ما در همراهي با جنبشي که تلاش آن واداشتن اقتدارگرايان حاکم به عقب نشيني و پذيرش تمکين آنها به خواست مردم براي مشارکت بيشتر مردم در تعيين سرنوشت سياسي کشور است. اين حمايت حرکتي است در راستاي فضا سازي لازم براي دمکراتيزه کردن انتخابات مجلس هفتم، که خود نيز بخشي از پروسه دمکراتيزه کردن فضاي عمومي کشور بوده و زمينه هاي لازم را براي مراحل بعدي تحول جامعه  فراهم مي نمايد.

حضور هرچه فعالتر در اين امر گرچه در مرحله کنوني به حضور فعالتر بخشي از اصلاح طلبان حکومتي و نيروهاي پيراموني آنها در آينده قدرت سياسي منجر خواهد شد، اما نهايتا فضاي حاصل از اين مبارزه و عقب نشيني مرحله اي اقتدارگرايان براي پذيرش هرچه بيشتر نيروهاي غير خودي و غير قابل کنترل مستقيم، زمينه اي 

است که ساير نيروهاي هوادار اصلاحات در کشور از آن بهره خواهند جست.

با تشکر و احترام،

رضا فاني يزدي

28 دي 1382