چند روز پیش در فیس بوک از طرفداران رای به روحانی خواهشی کردم. از آنها خواستم خواسته ای را به عنوان شرط رای دادن با ایشان مطرح کنند. گفتم حالا که می خواهید به روحانی رای بدهید و استدلال شما برای رای دادن به او اینست که جنایتکاری چون رئیسی عزم خود را جزم کرده که به کرسی ریاست جمهوری تکیه زند و شما نگران آمدن او هستید و به همین دلیل همه تلاش خود را به نفع روحانی متمرکز کرده و برای انتخاب او به هر حربه ای متوسل شده اید، حداقل از او بخواهید که اگر رای شما را می خواهد تا دو روز دیگر رسما آقای پورمحمدی را از کابینه اش اخراج کند. آیا این روش بهتر نیست؟ فقط یک خواسته از او داشته باشید، چیزی که او را متمایز کند از رقیبش آقای رئیسی که عضو هیات مرگ در تابستان ۱۳۶۷ بوده است.
مگر نه این است که پورمحمدی عضو دیگر هیات مرگ ۴ سال است که عضو کابینه آقای روحانی است. چه تفاوتی است واقعا بین این دو؟
اولی، رئیسی، در آن زمان معاون دادستان بوده و دومی، پورمحمدی، قائم مقام وزارت اطلاعات بوده است. پور محمدی کسی است که لیست ها را برای هیات تهیه می کرده و در عین حال به عنوان عضو هیات، رای به قتل عام زندانیان نیز داده است. پورمحمدی قبل از آن نیز در پست های دادستانی انقلاب در استان های هرمزگان و خراسان برای صد ها نفر تقاضای حکم اعدام کرده بود. او یکی از کسانی است که صدایش را در نوار می شنوید که در مقابل اعتراض آیت الله منتظری اصرار به ادامه کشتار ها دارد.
وقتی تمام انرژی خود را در این انتخابات صرف مقابله با رئیسی به عنوان یکی از جنایتکاران گذشته کرده ایم، آیا خواست اخراج پورمحمدی از کابینه زیاده خواهی است؟
روشنفکران کشور باید روی اخراج پورمحمدی تاکید کنند خصوصا که آقای روحانی در سخنرانی اخیرش از خسته شدن مردم از اعدام ها در سه دهه گذشته حرف می زند و طوری وانمود می کند که اعدام ها توسط رقبای انتخاباتی ایشان در گذشته انجام شده و ایشان و دولتمردان ایشان انگار نقشی نداشته اند.
ما فرض را بر آن می گیریم که ایشان صادقانه این حرف را می زند. پس حداقل به نشانه حسن نیت، مصطفی پورمحمدی را که عضو کمیته مرگ بوده و دستش به خون هزاران زندانی سیاسی آغشته است رسما از کابینه خود که چند روزی بیشتر از عمر آن باقی نمانده اخراج کند. خواست برکناری پورمحمدی گرچه از نظر عمر وزارت او اهمیتی ندارد، ولی از نظر سمبلیک یک پیروزی برای جنبش دموکراسی خواهی و حقوق بشر است.
اگر روحانی واقعا به آنچه در سخنرانی اخیرش گفته است خود باور داشته باشد، آنوقت این کمترین خواسته شما از او می تواند باشد و این کمترین کاری است که او می تواند پیش از انتخابات انجام دهد. فقط چند هفته کابینه اش را از حضور یک جنایتکار حرفه ای خالی کند.
من بر این باورم که آقای روحانی انتخاب می شود چون اصلاح طلبان در داخل از او حمایت می کنند و برخی افراد که وجهه ملی دارند چون خاتمی از او حمایت کرده اند. از این رو، خیلی نگران آمدن رئیسی نیستم. ولی می دانم که مطالبه کنار گذاشتن پورمحمدی در این شرایط که صحبت از کشتار و جنایات رئیسی می شود بهترین مطالبه است و میتواند حرکتی به جلو باشد و نه تسلیم به وضع موجود. این خواست در عین حال نشان می دهد کسانی که پرچم مبارزه بر علیه رئیسی را به دلیل جنایات ضد بشری او بالا برده اند بی پرنسیب نبوده و بین جنایتکاران حرفه ای، به مصلحت سیاسی یکی را محکوم و دیگری را تطهیر نمی کنند.
اگر واقعا ما از آمدن احتمالی جنایتکاری چون رئیسی نگران هستیم، اخلاقا نمی توانیم چشم خود را بر جنایتکاری هم ردیف و شاید بدتر از او در کابینه آقای روحانی ببندیم.
با توجه به تعداد افراد شرکت کننده در انتخابات به جرات می توان گفت که رای ما در خارج از کشور در نتیجه آرا هیچ تاثیری ندارد. ارزش رای ما به تعداد آرای ما نیست. ارزش رای ما به گفتمان سازی درباره آن است. اصل مساله طرح پرسش و فرمول بندی مطالبات است. وگرنه رای دهنده به تعداد کافی برای هر دو گروه همیشه در ایران بوده و هست و قرار هم همین است زیرا که این انتخابات برای انتخاب رییس جمهوری ایران است و در ایران برگزار می شود و مثل هر کشور دیگری، سرنوشت ایران در دست رای دهندگان در داخل کشور است و خارج نشینان نقشی در حوزه های رای گیری ندارند، گرچه تعدادی با مشت های گره کرده در صفوف رای گیری پشت در سفارت خانه های ایران در لندن و برلین و …صف کشیده و به خیال خودشان سرنوشت انتخابات در تهران را رقم می زنند. این افراد بیشتر دچار توهم هستند اگر تصور کنند که میلیون ها ایرانی منتظر فرمان آنها می مانند که به چه کسی رای دهند.
بدون کمترین مطالبه ای پای صندوق رفتن و چک سفید دادن که رسم ما در همه این سال ها شده است، کم کم دارد ما را به جایی میبرد که همه بدهکار هم شده ایم و در جنگ قدرت هر کس به دیگری می بازد تقصیر به گردن سرکوب شدگانی مانند ما می افتد که نه تنها حق حضور سیاسی نداریم، که در عمل حتی حق رای هم نداریم چرا که کاندیدهای خود را نداریم. متاسفانه ما اصلا متوجه نیستیم که هیچ کدام از جناح های قدرت در ایران برای ما کمترین حقی قائل نیستند. فقط هر چهار سال یک بار تنها رای ما را میخواهند، تازه آن هم هرگز تا به حال به طور رسمی تقاضا نشده است. شاید دلیلش این است که هنوز کمترین احترام و حقوق شهروندی برای ما قائل نیستند.
من اطمینان دارم که اگر روحانی حتی همین امروز رسما هم دوباره از پورمحمدی دفاع کند و یا در تایید کشتار و جنایات دهه شصت حرف بزند باز کسانی که تصمیم به شرکت در انتخابات گرفته اند و طبق معمول بدون طرح هیچ مطالبه ای از ایشان حمایت می کنند، بهانه ای برای حرف او پیدا کرده و آن را توجیه خواهند کرد.
ما باید بالاخره یک جایی نشان دهیم که به حضور جنایتکاران در تابلو رسمی حکومت چشم نمی بندیم و به پذیرش حضور آنها تحت هیچ شرایطی تمکین نمی کنیم. تایید، بی توجهی و یا توجیه حضور افرادی چون پورمحمدی در کابینه در حقیقت امکان حضور رئیسی را فراهم کرده و این همان بلایی است که روشنفکران بی مسئولیت و و بی پرنسیب بر سر این جامعه آورده اند. ما با مصلحت سیاسی خشونت را توجیه کرده ایم و با ایجاد جو کاذب وحشت از آنچه احتمال وقوع آن در آینده است به توجیه جنایتکاران حرفه ای در مصدر کارها توسل جسته و حتی از خود آنها در تطهیر آنها جلوتر افتاده ایم.
از طرفداران روحانی می پرسم: شما اگر تصور می کنید که رای تان سرنوشت ساز است و روحانی هم به آن احتیاج دارد، اعلان کنید که این رای در گرو یک مطالبه است، و آن اخراج رسمی پورمحمدی از کابینه است به دلیل شرکت در صدور احکام جنایت کارانه. به صدای او در نوار منتشر شده گوش کنید و ببینید که چه اصراری در توجیه و ادامه قتل ها دارد. این در حالیست که او در مقابل نایب ولی فقیه نشسته و بر خلاف تمایل آقای منتظری، ادامه کشتار و جنایت را توصیه می کند و سپس هم به آن عمل کرده و ۳۰ سال پس از آن هنوز هم به اعمال جنایتکارانه اش مفتخر است.
نمی فهمم بدون هیچ مطالبه مشخصی چگونه به روحانی می خواهید رای بدهید،. مثلا آقای احمد پورمندی از طرفداران آقای روحانی که این روزها با عکسی با انگشت بنفش در سایت ایران-امروز می نویسند، در مطلبی چند روز پیش نوشته بود که ” در حالی که کشور با شتاب به سوی انتخاباتی بسیار مهم و تعیین کننده می رود و آینده آن بیش از هر زمانی مبهم و نگران کننده به نظر می رسد، شعار “تحریم انتخابات” که شاید در زمانی دیگر بتواند شعار درستی هم باشد، از سوی تحریم گران حرفه ای بیش از هر زمان به ابتذال کشیده شده است. یکی مدعی می شود که یک زن است و چون زنان ” رجل سیاسی ” به حساب نمی آیند، پس تحریم باید گردد، دیگری از در حمایت از اهل تسنن در می آید و سومی هم به حقوق هموطنان زرتشتی، دگرباشان و سکولار ها دخیل می بندد تا تحریم را نتیجه گیری کند. گویا این انتخابات قرار است در سوئیس برگزار شود.”*
دقت کنید که نویسنده این مطلب چگونه مطالبات اصلی در کشور را که در چند دهه گذشته منشا بسیاری از تبعیض های اصلی در جامعه ما بوده است را به مسخره گرفته و طرح آنها را به ابتذال کشیدن کارزار انتخاباتی دانسته و تصورش بر این است که فقط در سوئیس است که می توان به طرح چنین مطالباتی نظر داشت. اوج تنزل در سیاست اینجاست که مفاهیم مجرد جای مطالبات واقعی را می گیرند. و گروه های اجتماعی و نمایندگان آنها به جای طرح مطالبات مشخص خود به یک سلسله مفاهیم مجرد پرداخته و مطالبات سیاسی و اجتماعی در کارزار انتخاباتی به یک سلسله مفاهیم مجرد و انتزاعی رنگ می بازند. نویسنده انگار جنبش زنان و کارزار آنها را در تمام چند دهه گذشته یا اصلا ندیده و یا اساسا از نظر او طرح چنین مطالباتی اولویت ندارد وقتی مسایل جدی تر در جامعه در جریان است. و یا اصلا متوجه نیست که خطر اصلی تجزیه و جنگ داخلی و فروپاشی تبعیضی است که بر اقلیت های دینی و قومی و جنسیتی در این کشور می رود و اگر این مطالبات پاسخ مناسب خود را نگیرند شیرازه کشور از درون از هم می پاشد، برای او مفهومی مجرد از فروپاشی وجود دارد که دلیلش فقط در چهارچوب جنگ قدرت جناح های درون حکومتی است و او چون حامی جریان راست میانه و اصلاح طلبان میانه رو می باشد پس طرح مطالباتی از قبیل حق برابر زنان در کاندید شدن، یا دفاع از حقوق دیگر ادیان و یا مطالبه حق نمایندگی برای آنها نه “فقط به ابتذال کشیدن سیاست که حتی بیشتر از آن است”*.
ببینید که چگونه مطالبات اصلی را فراموش می کنند و نه فقط فراموش که تلاش برای طرح آنها را به “به ابتذال کشیدن سیاست و حتی بیشتر از آن” تنزل می دهند. مسخ شدن در مفاهیم مجرد مگر جز این است.
طرفداران این نگاه خطرناک مصلحت گرا متوجه نیستند، که چگونه دارند ارزش های اخلاقی و پرنسیب های حقوق بشری را فدای آنچه را که مصلحت سیاسی لحظه است می کنند و کم کم از آن ارزش ها تهی می شوند و حساسیت جامعه را نسبت به آنها تنزل می دهند. از دفاع از هاشمی شروع شد، به پای صندوق برای روحانی رفتن کشیده شد و پذیرش جنایتکارانی چون پورمحمدی در کابینه او و دم فرو بستن، و فراموش کردن شعارهایی چون آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر خانگی از موسوی و رهنورد و کروبی، بعد باز مصلحت حکم کرد که به ری شهری و دری نجف آبادی و رازینی رای داده شود و حالا حتی طرح مطالبه حذف یک جنایتکار حرفه ای از کابینه ای که چند هفته بیشتر از عمر آن باقی نیست را باز به مصلحت سیاسی لحظه لاپوشانی کرده و بهانه می آورد که این مطالبه تقویت جناح دیگر است و زیر پای روحانی را نباید خالی کرد.
رئیسی به این دلیل آمده است که امثال شما چشم بر پورمحمدی و ری شهری بسته و به آنها رای داده اید. رئیسی نیز دارد شانس خودش را امتحان می کند.
رضا فانی یزدی
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۶
*مقاله احمد پورمندی