نگاهی بر انتشار سند برآورد اطلاعات ملی
خطر حمله نظامی ایالات متحده به ایران ظرف چند هفته گذشته به اوج خود رسیده بود. رئیس جمهورامریکا، جورج بوش، تنها کسی نبود که با ادعای جلوگیری از هلوکاست هستهای وجلوگیری از خطر جنگ جهانی سوم از بابت دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هستهای در کنفرانسهای مطبوعاتی افکار عمومی را آماده پذیرایی یک جنگ و حمله نظامی تمام عیار علیه جمهوری اسلامی ایران میکرد. آقای کوشز وزیر خارجه فرانسه پیش از ایشان در سپتامبر ۲۰۰۷ از آمادگی فرانسه برای مقابله با بدترین حالت ممکن یعنی جنگ با ایران سخن میگفت و تونی بلیر با مقایسه احمدینژاد و هیتلر و صحبت از خطر فاشیسم اسلامی برای جهان متمدن تصویر روزهای قبل از جنگ جهانی دوم را به خاطرهها میآورد.
صحبت در این هفتههای آخر بر سر این نبود که آیا جنگ در دستور کار قرار گرفته است یا خیر، مردم صلحدوست، سیاستمداران و محافل بینالمللی نگران آن بودند که جنگ کی و در کجا آغاز خواهد شد.
مقدمه چینی برای حمله به ایران
گذاشتن سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی در حقیقت اعلام آغاز جنگ بود. قرار دادن نام سپاه که نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران است در لیست گروههای تروریستی،در واقع این امکان را برای گرایش نومحافظهکار جنگ طلب امریکایی که پس از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر به تایید کنگره امریکا کشور را در جنگ با تروریسم اعلام کرده بود، این امکان را فراهم میآورد که به بهانه جنگ با تروریسم یا درگیری با سپاه که پیش از این نیز رئیس جمهور بوش دستور کشتن و دستگیری آنها را صادر کرده بود، جنگ را آغاز کنند.
این شگرد متاسفانه به نتیجه مطلوب رسید. تا آنجا که خانم هیلری کلینتون کاندید دمکرات ریاست جمهوری نیز ناشیانه به آن رای مثبت داد و این روزها به همین دلیل سخت مورد تعرض بسیاری از سایر کاندیداهای حزب دمکرات واقع شده است و در موضع دفاعی بسیار ضعیفی نیز قرار دارد.
گذاشتن نام سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی و تایید آن توسط کنگره هشداری جدی بود برای بسیاری از سیاستمداران ایالات متحده که در حقیقت جنگ آغاز شده است.
انتشار سند برآورد اطلاعات ملی
اقدام شجاعانه و هوشمندانهی شورای اطلاعات ملی NIC در انتشار سند برآورد اطلاعات ملی NIE تحت عنوان «ایران: مقاصد و تواناییهای هستهای» که روز گذشته انتشار بیرونی پیدا کرده، در واقع اتمام حجتی است بر حرکت لجام گسیخته و جنگ طلبانه بوش و چینی به منظور جلوگیری از جنگ. این سند که با دقت توسط ۱۶ موسسه اطلاعاتی طی چند سال گذشته با انباشت مجموعه اطلاعات مربوط به فعالیتهای هستهای ایران تهیه گردیده به این نتیجه گیری رسیده است که «قضاوت ما با اطمینان بالا بر آن است که تهران برنامه تسلیحات هستهای خود را از پاییز سال ۲۰۰۳ متوقف نموده است و با اطمینان بالا این توقف برای چندین سال ادامه داشته است…»
همچنین «با اطمینان متوسط قضاوت میکنیم که زودترین زمان احتمالی توانایی تکنولوژیک ایران برای تولید مقدار لازم اورانیوم غنی شده برای تهیه سلاح اواخر سال ۲۰۰۹ خواهد بود،اما این برآورد خیلی غیرمحتمل است. همچنین با اطمینان متوسط قضاوت میکنیم که ایران به لحاظ توانایی فناوری برای تولید اورانیوم غنی شده به اندازه لازم برای تهیه سلاح تا سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ زمان لازم دارد. INR قضاوت میکند که ایران به دلیل مشکلات برنامهای و تکنیکی قابل پیشبینی بسیار بعید است که پیش از سال ۲۰۱۲ به این توانایی دست یابد.
تصریح شورای امنیت ملی بر عدم توانایی ایران به ساخت سلاح هستهای تا سال ۲۰۱۳ و توقف برنامه تسلیحاتی اتمی ایران از پاییز سال ۲۰۰۳ موثرترین حرکتی است که در مقابل تبلیغات دستگاه بوش-چینی از طرف مخالفین حمله نظامی تدارک دیده شده و با انتشار بیرونی آن در حقیقت حداقل به طور موقف مانعی جدی در مقابل طرح حمله نظامی فراهم آورده است انتشار بیرونی این سند که بسیاری از مفاد آن قبلا به اطلاع رئیس جمهور رسیده بوده است به احتمال زیاد حاکی از شدت اختلاف ما بین سیاستمداران امریکا و احتمال حمله قریبالوقوع به ایران میباشد.
گرچه رئیس جمهور در مصاحبه خود مدعی است که او هم از مفاد این سند در هفته گذشته مطلع شده است اما روز گذشته آقای راکفلر رئیس کمیته اطلاعاتی سنای امریکا در مصاحبه با شبکه NPR متذکر شد که اطلاعاتی در این موارد به ایشان و معاون ایشان سناتور کیت باند در ماه آگوست توسط شورای اطلاعات ملی داده شده است. ایشان میگوید که مسلما این اطلاعات همزمان یا حتی پیش از آن در اختیار ریاست جمهوری نیز قرار گرفته است. ایشان معتقد است که به احتمال جورج بوش اطلاعات بیشتری را پیش از اعلام و انتشار بیرونی این سند در اختیار داشته است ولی با طرح مباحثی همچون هلوکاست هستهای و خطر جنگ سوم جهانی و بزرگ جلوه دادن خطر دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هستهای، در جهت سیاست جنگطلبانه خویش حقایق را پنهان کرده و در تدارک حمله نظامی بوده است.
بهرحال آنچه حائز اهمیت است انتشار بیرونی این سند و ارائه گزارشهای اخیر محمد البرادعی رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی از همکاری ایران با این آژانس و نیافتن هیچگونه نشانهای از برنامه تسلیحاتی اتمی توسط مقامات ایران در بازرسیهای بازرسان این سازمان همگی حاکی از آن است که سیاست جنگ که بطور جدی از طرف بوش-چینی تعقب می شد درروزهای آینده با مشکلات فراوانی روبرو خواهد بود.
همچنین پیشبرد سیاستهای تحریم و انزوای ایران در محافل بینالمللی نیز بشدت تحت تاثیر گزارش اخیرنیزقرار خواهد گرفت.
چین و روسیه و بسیاری از کشورهای غربی که مخالف حمله نظامی و تحریمهای شدید اقتصادی بودهاند، با انتشار گزارش کنونی بر مواضع مخالفت خود در مقابل سیاست امریکا در شورای امنیت و دیگر محافل بینالمللی بیشتر پافشاری خواهند کرد و سیاست کنونی ایالات متحده احتمالا در آینده از مقبولیت کمتری برخوردار خواهد بود.
آیا جنگ اجتناب ناپذیر شده است؟
مسلما انتشار این گزارش چنانچه دربالا به آن اشاره شد، مواضع گرایش جنگطلب بوش-چینی را تضعیف کرده و پیشبرد این سیاست را با موانع جدی مواجه خواهد کرد. اما جنگ می تواند با یک اتفاق ساده آغاز شود. کوچکترین تحریکی توسط سازمانهای نظامی ایران بویژه سپاه و یا تکرار حوادثی مشابه ۱۱ سپتامبر و گروگانگیری و امثال آن از جانب نیروهای ایرانی میتواند جرقهی شروع جنگ شود. احتمال حمله نظامی اسرائیل همچنان سایه جنگ را بر سر کشور ما نگاه داشته است.
حوادث پاکستان و بحران سیاسی در این کشور و آشوبهای نامعلوم در این منطقه،همچنین افزایش تهاجم نیروهای مخالف حکومت کارزای در افغانستان، از جمله عوامل دیگری است که احتمال وقوع جنگ را کمتر کرده است. ولی تمامی اینها به هیچ عنوان به معنای آن نیست که این گزینه چنانچه سالهاست تمامی مقامات موثر در حکومت بوش ابراز کردهاند از روی میز کنار رفته است.
اپوزیسیون و درسآموزی از تاریخ
گرچه در سند نامبرده تصریح گردیده است که جمهوری اسلامی ایران برنامه تسلیحاتی اتمی خود را از پاییز ۲۰۰۳ متوقف نموده است،اما بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی متاسفانه بدون کمترین اطلاعی از برنامههای هستهای جمهوری اسلامی ایران به دنبال تحریکات و شعارهای نادرست برخی از گرایشات جنگ طلب امریکایی افتاده و گاه سینه چاکتر از آنها بدون کمترین اطلاعی مدعی بود که جمهوری اسلامی مشغول ساختن بمب اتمی است.
برخی از این افراد حتی تا آنجا پیش میرفتند که مدعی بودند تمام چک و چانه زدنهای مقامات جمهوری اسلامی با محافل غربی از جمله مذاکرات با سولانا به این منظور است که جمهوری اسلامی به یکی دوسال دیگر زمان برای ساختن بمب نیاز داشته و این تاکتیک اساسا به این منظور اتخاذ گردیده است.
آیا جمهوری اسلامی به سلاح اتمی نیاز دارد؟
پایه استدلال بسیاری از نیروهای اپوزیسیون در مقابله با جمهوری اسلامی و تحلیل آنها از بحران کنونی در منطقه و جهان بر این باور استوار شده بود. بسیاری از این دوستان با این ادعا که نمیتوان تیغ در دست زنگی مست داد، تمام موجودیت خود و تحلیلهای سیاسی خود را در مقابله با نظام اسلامی به بحران اتمی محدود کرده و در گمراهی کامل در دام این اخبار جعلی افتاده بودند. غافل از اینکه جمهوری اسلامی پس از فراغت از خطر صدام و اطمینان از فقدان سلاحهای کشتار جمعی در عراق برنامه اتمی خود را تعطیل کرده بود. این برنامه که از آخرین سالهای جنگ ایران و عراق از زمان حیات آیتالله خمینی همانطور که در نامه افشا شدهی فرمانده سپاه توسط آقای رفسنجانی به آن اشاره میشود کلید خورده،عملا پس از اینکه عراق به عنوان تنها کشور تهدید کننده منطقه مجموعه توانایی تهاجمی خود را از دست میدهد و بخش قابل توجهی از رهبری آن در اختیار نزدیکترین دوستان جمهوری اسلامی قرار میگیرد،دیگر موضوعیتی برای ادامه نداشته و پایان میگیرد. با سقوط صدام وحضور یگانه قدرت فائقه نظامی ایران در منطقه، جمهوری اسلامی ایران با اطمیان از برتری نظامی خود با اتکا به سلاحهای متعارف و غیراتمی در منطقه خلیج دیگر نیازی به اتمی شدن برای خود نمیبیند و ایجاد یک مسابقه تسلیحاتی را عملا به زیان برتری نظامی خود یافته و درست به همین دلیل حداقل به طور موقت برنامه اتمی خود را متوقف میکند.
آیا بار دیگر شاهد از سر گیری برنامه تسلیحات اتمی خواهیم بود؟
البته این بدان معنا نخواهد بود که چنین برنامهای بار دیگر از سر گرفته نخواهد شد. اگر هرکدام از کشورهای منطقه خلیج در صدد اتمی شدن خود برآیند و قدرت مطلقه نظامی ایران را مورد چالش قرار دهند، مطمئنا جمهوری اسلامی ایران بار دیگر برای حفظ برتری نظامی خود به ازسرگیری برنامه تسلیحاتی اتمی خود روی خواهد آورد.
درسی برای اپوزیسیون ایران
اپوزیسیون اما بدون کمترین تحلیل از مناسبات استراتژیک قدرت در منطقه از طرفی به دام شعارهای پوپولیستی آقای احمدینژاد در رابطه با استقرار هرچه بیشتر تعداد سانتریفوژها افتاده و غنیسازی صنعتی را با اتمی شدن ایران به عنوان یک قدرت نظامی اتمی یکی گرفته و از جهت دیگر با باور ایدئولوژیک و شیفتهوار به رهبری ایالات متحده امریکا جنگ لفظی آنها را با جمهوری اسلامی برسر اتمی شدن و بمبسازی به تمامی باورکرده و سیاست خود را بر بنای پوشالی آن بنا نهاد.
این در حالیست که هم مسئولین نظام جمهوری اسلامی با شعار غنیسازی و اتمی شدن آگاهانه همه را به بازی گرفته بودند و هم به احتمال زیاد مقامات امریکایی و اسرائیل از درجه پیشرفت و تواناییهای جمهوری اسلامی در ساختن بمب اتمی آگاهی داشته و ازآن برای پیشبرد سیاست های جنگطلبانه خود استفاده میکردند.
بحران کنونی در مناسبات جمهوری اسلامی با امریکا چنانچه در نوشتههای پیشین بارها به آن اشاره کردهام، نه به دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی مربوط بوده و نه مربوط به نگرانی امریکا از موضوع دمکراسی و حقوق بشر در ایران است.
نگرانی امریکا از این است که جمهوری اسلامی ایران با توجه به قدرت نظامی خود و کنترل خود بر منطقه استراتژیک خلیج فارس بر منابع انرژی این منطقه کنترل پیدا کرده و عملا امریکا را با رقبای آن کشور همچون چین، روسیه جایگزین نماید.
سقوط صدام و کنترل بخش قابل ملاحظهای از قدرت سیاسی در عراق توسط دوستان شیعه حکومت ایران، عملا حوزه قدرت و کنترل جمهوری اسلامی ایران را از حوزههای نفتی و انرژی ایران به حوزههای عراق نیز گسترش داده است. اهمیت این مطلب آنجاست که مجموعه دوکشور ایران و عراق عملا ۲۰ درصد از ذخایر شناخته شده انرژی جهان را در اختیار دارند. اساس بحران مناسبات ایران و ایالات متحده در این تقابل منافع استراتژیک و جایگزینی است. ایلات متحده وگرنه نه مشکلی با دستیابی یک حکومت مسلمان به سلاح اتمی دارد – نمونه پاکستان – و نه نگران دمکراسی و حقوق بشر است – نمونه عربستان سعودی، قزاقستان، ترکمنستان، آذربایجان و کشورهای حوزه خلیج فارس. در این کشورها صدها برابر بیشتر روزانه حقوق بشر نقض میشود و بسیاری از آنها هنوز چندین دهه از نقطه نظر توسعه سیاسی از جمهوری اسلامی ایران نیز عقب ماندهتر هستند.
در بسیاری از آنها هنوز نه تنها زنان حق رای ندارند، که حق رانندگی نیز ندارند. و امریکا ککاش هم نمیگزد! و با آنها بهترین مناسبات سیاسی را برقرار کرده است و برای حفظ حکومتهای آنها میلیاردها دلار هم بودجه میکند.
بهتر است آن دسته از دوستانی که در اپوزیسیون سینه چاک شعارهای بوش-چینی شده بودند وآنها را شب و روز در مقالات،نوشته ها و مصاحبه های خود تکرار میکردند، از این حادثه درس بگیرند.
اپوزیسیون نباید اساس مخالفت خود را با نظام جمهوری اسلامی بر پایه تقابل این نظام با کشورهای دیگر چه در منطقه و چه در خارج منطقه قرار دهد.
اپوزیسیون نباید سرنوشت و هویت خود را به پروژههایی پیوند بزند که حوزه تقابل نظام با دیگر قدرتهای منطقهای و جهانی است و به اصل مبارزه برای دمکراسی و حقوق بشر مربوط نمیشود. میدان مبارزه اپوزیسیون با نظام جمهوری اسلامی نباید بر پایه تقلیل حوزه منافع ایران در تقابل با دیگر کشورها باشد.
میدان مبارزه و حوزه تقابل اپوزیسیون دمکرات ایرانی با نظام جمهوری اسلامی ایران در درون مرزهای کشور برای توسعه سیاسی هر چه بیشتر و استقرار یک نظام دمکراتیک و کسب قدرت سیاسی به منظور توسعه هرچه بیشتر منافع ملی در منطقه و جهان است. اپوزیسیون دمکرات ایرانی نباید در ادامه این بازی مهملات برخی از محافل امریکایی را باز تکرار نموده و با جرزنی و لجاجت برای اثبات تمایل نظام به دستیابی به بمب هستهای به اعتبار خود بیشتر لطمه زند.
پیروزی موقت برای حکومت جمهوری اسلامی
انتشار سند برآورد اطلاعات ملی و تایید آن بر توقف برنامه تسلیحات اتمی ایران در پاییز ۲۰۰۳، برای جمهوری اسلامی ایران یک پیروزی است که متاسفانه پوپولیسم حاکم بر ایران از آن هم در داخل و هم در افکار عمومی مردم مسلمان منطقه بهرهبرداری نموده و از آن برای تبلیغات ضدامریکایی و ضد غربی خود بهره خواهد گرفت. احتمالا این پیروزی سبب خواهد شد که موج جدیدی از سرکوب در داخل کشور شروع شود که گمان میرود بیشتر قربانیان آن منتقدین سیاستهای هستهای نظام خواهند بود.
عرصه تقابل با نظام جمهوری اسلامی، تلاش در جهت تغییرات بنیادین در ساختارهای حکومتی دینی است که هیچ ربطی به غنی سازی اورانیوم نداشته ونباید با موهوماتی همچون تیغ در دست زنگی مست به انحراف کشانده شود. اگر قرار بود غنی سازی و یا داشتن سلاحهای هسته ای حکومتی را نجات دهد،حکومت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی با داشتن بیش از ۱۳ هزار کلاهک هستهای آماده به پرواز مییابد تا ابد باقی میماند، و حکومت پاکستان نباید نگران وضعیت موجود خویش میبود.
با احترام،
رضا فانی یزدی
پنجم دسامبر 2007