چرا خاتمی و اصلاح طلبی
• بی جهت نیست که این انتخابات و سرنوشت آن و کارزارهای انتخاباتی کنونی را باید از جهات گوناگون مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار داد و تلاش کرد که با ایجاد یک کارزار بزرگ انتخاباتی به برآمد یک شخصیت توانا، هوشمند و دلسوز و در عین حال مورد قبول جامعه ایران و مورد احترام جامعه جهانی بینجامد، شخصیتی که حضورش آینده کشور و صلح و امنیت را برای مردم کشورمان تضمین کند …
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
دوشنبه ۲۶ فروردين ۱٣۹۲ – ۱۵ آوريل ۲۰۱٣
بحث انتخابات یکی از مهم ترین موضوعات روز است، نه فقط به این دلیل که سرنوشت یکی از مهم ترین مسولیت های سیاسی کشور را رقم می زند، بلکه در حال حاضر به مهم ترین رویارویی سیاسی میان جناح های قدرت در نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده و آینده مهمترین مسائل سر نوشت ساز کشور ما در هر دو حوزه سیاست خارجی و داخلی به آن گره خورده است.
آینده پس از انتخابات و اینکه چه کسی سکان قدرت را در قوه مجریه در دست داشته باشد، می تواند جامعه و کشور ما را در مسیر صلح و امنیت و توسعه سیاسی و اقتصادی هدایت کند و یا اینکه در مسیر تنش های هر چه بیشتر در داخل و خارج قرار داده، تنش هایی که می تواند آینده کشور ما را به مخاطره جدی انداخته و حتی تا جنگ و نابودی کامل کشور پیش ببرد، پس بی جهت نیست که این انتخابات و سرنوشت آن و کارزارهای انتخاباتی کنونی را باید از جهات گوناگون مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار داد و تلاش کرد که با ایجاد یک کارزار بزرگ انتخاباتی به برآمد یک شخصیت توانا، هوشمند و دلسوز و در عین حال مورد قبول جامعه ایران و مورد احترام جامعه جهانی بینجامد، شخصیتی که حضورش آینده کشور و صلح و امنیت را برای مردم کشورمان تضمین کند.
چرا در زمان حاضر انتخابات ریاست جمهوری در این دوره اهمیت ویژه ای دارد و چرا نباید به گونه تماشاگر در حاشیه نشسته و به گونه ای منفعلانه شاهد دعوای سیاسی کنونی بود و یا مستاصل از اینکه کاری از دستمان بر نمی آید، همه هم و غم خود را در نقد شخصیت ها و سیاست هایی به کار گیریم که اتفاقا راهگشای مسیر سیاسی آینده در کشور ما خواهند بود.
باید به سولات زیر فکر کرد که:
یک- چگونه باید در این کارزار شرکت کرد؟
دو- چه کسی و یا چه جریانی می تواند در این پیچ تاریخی راهگشای آینده ای باشد که منافع همه گروه های اجتماعی در جامعه ایران را با کمترین صدمه ای تامین کند
سوم- اینکه چه کسی و یا چه جریانی می تواند تنش کنونی بین المللی را در مناسبات سیاسی ایران با جهان غرب، مدیریت کرده و با چهره ای مورد قبول و موجه در داخل و خارج از کشور سکان کشتی ما را در این اقیانوس پر تلاطم و طوفانی به ساحل آرام هدایت نماید؟
چهارم-اینکه هدف ما از شرکت در انتخابات و کارزار انتخاباتی چیست؟
آیا هدف ایجاد بحران های هر چه بیشتر سیاسی و بحران زایی، افزایش تنش های درونی و تلاش در جهت تضعیف هر چه بیشتر مدیریت سیاسی در کشور و فروپاشی ناگهانی نظام به اشکال ضربات شوک آور و خرد کننده ناگهانی است؟
و یا بوجود آوردن یک مدیریت سیاسی هوشمند، دلسوز، کار آمد و با تجربه برای گزار از وضعیت شکننده و آسیب پذیر کنونی به یک وضعیت با ثبات، پایدار و پر توان و آماده برای گذار به مرحله دمکراتیک سازی در جامعه؟
سوال اصلی همین است که واقعا کدام یک را می خواهیم؟
شرکت در انتخابات به منظور نشان دادن اینکه حکومت و رهبری نظام بدنبال تقلب و حذف رقباست و زمینه سازی برای اعتراض های خیابانی و نهایتا رویاریی خیابانی؟
و یا اینکه تلاش در جهت انتخاب یک شخصیت اصلاح طلب مردم مدار، دلسوز و کار آمد برای ایجاد تغیرات هر چه بیشتر به نفع مردم و زندگی آنها و آینده کشور؟
ما باید با شرکت در انتخابات به دنبال دومی باشیم، به دنبال انتخاب کسی باشیم که توانایی تغییر در جهت وضعیت نا به سامان کنونی را داشته و به تجربه نشان داده است که با درایت و هشیاری از ایجاد تنش و تشنج در جامعه پرهیز نموده و روش مسالمت آمیز و اصلاح طلبانه را هرگز فدای هیچ چیز دیگری نمی کند.
ما در وضعیتی نیستیم که با داد و بیداد و طرح شعار های پوپولیستی و تند، به تنش های موجود بیشتر دامن زده و به فرو پاشی و در هم ریزی شیرازه پیوندهای اجتماعی و ملی در کشور کمک کنیم.
ما در موقیعت تاریخی خاصی قرار گرفته ایم. جامعه ما و کشور ما و همه اقشار و طبقات اجتماعی در این کشور یا با هم برنده خواهند شد و یا با هم همه چیز را از دست خواهیم داد.
روش اصلاحات، پروژه های اصلاح طلبانه و انتخاب شخصیت های اصلاح طلب در مسولیت های اصلی کشور، بیشتر شاید تضمین کننده آینده برد-برد برای جامعه ما باشد و این همان وضیعتی است که همه اقشار و طبقات اجتماعی در کشور ما برنده آن بوده و آینده خواهند داشت.
در دوران جوانی و یا بهتر است بگویم سیاست ورزی جوانگرا و ایدیولوژیک و ایده آلیستی، بخصوص چپ گرایی آرمانگرایانه، صحبت از برنده شدن همه جامعه و یا همه طبقات اجتماعی مسخره به نظر می آمد. جامعه در این نوع فکر تقسیم شده به طبقات و اقشاری است که بعضی ها انگل بوده و زائد هستند و باید حذف شوند. مثلا در فکر چپ مارکسیستی، طبقه سرمایه دار با همه حاشیه های سیاسی و اقتصادی و فکری و فرهنگی آن باید حذف می شد. امروز هنوز بسیاری از ما، منظورم فقط مارکسیست های سابق نیست که به جنگ طبقاتی باور داشتند، منظورم بسیاری از مخالفین نظام اسلامی است که هنوز به روش های حذفی سیاست می کنند، تفاوت فقط اینجاست که حالا جای طبقات را چیز دیگری گرفته است، به جای حذف طبقه سرمایه دار و ملاکین و بزرگ زمینداران که در جنگ طبقاتی باید کاملا خلع ید شده و حذف می شدند، در جنگ جدید میان اصلاح طلبی، رفرمیسم و دمکراتیسم با محافظه کاری و اصولگرایی و سنت گرایی، این دسته دوم هستند که حذف گردند. این روش وقتی به آینده بهتر در جامعه فکر می کند و تصویر خود را از جامعه مدرن و دمکرات ترسیم می نماید، هرگز جایی برای اقشار محافظه کار، اصولگرا و سنت گرای جامعه نمی گذارد، همان گونه که در نگاه چپ مارکسیستی هرگز در تصویر آینده جامعه جایی برای طبقه سرمایه دار و یا مالک و صاحبان ابزار تولید نبود، جامعه بی طبقه بود، حالا در باور و شکل مارکسیسی آن بی طبقه سوسیالیستی و کمونیستی، و در شکل اسلامی آن بی طبقه توحیدی.
جوامع بشری به همه گرایشات خود برای بقاء نیاز دارند، لیبرالیسم و محافظه کاری، دمکراتیسم و سنتریسم، مدرن گرایی و تمایل به حفظ سنت ها، همه نیاز حفظ یگانگی جامعه برای ادامه حیات طبیعی آن است، حیات اجتماعی بدون وجود و پذیرش تکثر آن، ادامه موجودیتش غیر ممکن خواهد بود. پس اگر صحبت از برنده شدن همه می کنیم یعنی همان امکان ادامه بقاء واحد یگانه جامعه ایرانی ما در تکثر موجود آن.
در همه کشور های پیشرفته و دمکراتیک غربی نیز ما شاهد همزیستی همه گرایشات و اقشار اجتماعی در کنار یکدیگر هستیم، تصور حذف گرایشات محافظه کارانه در این جوامع همان اندازه کودکانه است که تصور حذف گرایشات لیبرال در این کشور ها. ما ایرانی ها هم باید در سیاست ورزی های روزانه خود، سیاست و فرهنگ را بر پایه همزیستی گروه های اجتماعی بنا کنیم. بسیاری از صدمات اجتماعی و سیاسی در تاریخ معاصر کشور ما محصول نگرش حذفی و اقتدارگرآیآنه ایست که امروزز رهبری نظام دینی در ایران بهترین نمونه رفتاری آن است ولی به نظر می رسد که ایشان تنها نمونه نبوده و نیستند و بسیاری از مخالفین ایشان نیز در سیاست خود همین روش های اقتدار گرایانه و حذفی را به کار می گیرند. لیبرالیسم، دمکراتیسم و مدرنیسم ایرانی ما نیز به همان اندازه لیبرالیسم و دمکراتیسم و مدرنیسم غربی به همزاد محافظه کاری، سنتریسم و سنتگرایی خود برای بقاء جامعه و آرامش خود نیاز دارد.
این نگاه باید در تمام سیاست ورزی های درازمدت و کوتاه مدت ما جای خود را باز کرده و موجود باشد.
با حترام
رضا فانی یزدی
۱۳ آوریل ۲۰۱۳