پنجشنبه 5 اکتبر 2006
این روزها باور عمومی بر این است که خطر حمله نظامی از جانب ایالات متحده به جمهوری اسلامی به دلایل گوناگون که در زیر به آن اشاره خواهدشد از میان رفته است. اما بسیار خوشبینانه خواهد بود که تصور شود این گزینه بکلی از دستور خارج است. اخبار و تحرکات نظامی و اظهارات نگران کننده از جهتی دیگر حاکی از آن است که گزینه حمله نظامی به شکل محدود نه تنها از دستور خارج نگردیده که امکان بکارگیری آن در آینده بسیار نزدیک بسیار محتمل است. کوشش میکنم در این مطلب بطور مختصر هر دو حالت ممکن را بررسی نموده و تصویری نسبتا واقعیتر از آنچه احتمال وقوع دارد را به خواننده ارائه نمایم.
حذف گزینه نظامی و احتمال سازش و توافق با رژیم جمهوری اسلامی
گروه قابل توجهی از تحلیلگران سیاسی در هر دو بخش ایرانی و خارجی بر این عقیدهاند که گزینه نظامی به دلایل گوناگون از دستور کار حاکمیت بوش خارج گردیده و پرخاشجوییهای مقامات ایرانی و امریکایی در رابطه با بحران منطقه بویژه بحران هستهای بیشتر جنگی لفظی است و در پس پرده سازش در جریان است.
این گروه با تاکید به عوامل زیر معتقدند که گزینه نظامی کارآیی خود را نه تنها از دست داده که موجب وخیمتر شدن وضعیت منطقه و اساسا به زیان ایالات متحده و اسرائیل و محموعه کشورهای غربی خواهدبود. این عوامل به شرح زیر میباشند.
حمله ایالات متحده و اشغال نظامی دو کشور افغانستان و عراق به دلایل گوناگون به نتایج مورد انتظار نرسیده و عملا شرایط را به زیان ایالات متحده در منطقه تغییر داده است.
وضعیت پیچیده افغانستان
• مورد حمله به افغانستان که با توجه به حکومت و رژیم ارتجاعی و واپسگرایانه طالبان و حضور گروه تروریستی القاعده در این کشور و ایجاد پایگاههای ترور کمتر مورد اعتراض جامعه جهانی واقع شد عملا پس از 4 سال استقرار حکومت جدید در این کشور نتایج لازم را نداده است. حکومت کنونی آقای کرزای با حضور و حمایت بیش از 20 هزار نیروهای ناتو قادر به کنترل کشور نبوده و در محدوده شهر کابل باقی مانده است. امنیت در افغانستان به گواهی مردم این کشور به مراتب کمتر از دوران حکومت طالبان است. قدرت عموما در دست رهبران قبایل و جنگطلبان و مافیای مواد مخدر میباشد. قاچاق و کشت تریاک که در دوران طالبان بشدت محدود و تحت کنترل بود منبع اصلی معیشت برای اکثریت مردم میباشد.
• گروههای بزرگی از جنگجویان طالبان در دستههای چند ده هزارنفری باز سازماندهی شده و به بخش قابل ملاحظهای از کشور کنترل مجدد پیدا کردهاند. ترور و ناامنی سراسر کشور را فراگرفته و هر روز تعداد بیشتری از مردم، نیروهای دولتی افغانستان و نظامیان وابسته به ناتو مورد تهاجم اقدامات تروریستی از جلمه اشکال جدید آن به گونه خودکشيهای انتخاری ((suicide bombing قرار میگیرند این در حالیست که این شیوه قبلا کمتر در افغانستان بکار گرفته میشد. حکومت جدید در دفاع از حقوق شهروندی بشدت ناتوان است، تا آنجایی که دستگاه قضایی دربست در اختیار قضات شرع قرار گرفته و افراد به دلیل تغییر مذهب و تمایلات ایدئولوژیک آنها به مجازات مرگ محکوم میشوند. اختلافات جدی این کشور با همسایه پرقدرت و پرنفوذ آن پاکستان به دلیل حمایت از طالبان و دخالت و بیثبات کردن حکومت کرزای موجبات بحران جدی در روابط بین این دو کشور شده است. مقامات افغانی مجبورند در چنین شرایطی به جمهوری اسلامی ایران پناه آورده و حداکثر تلاش خود را معطوف به همکاری با جمهوری اسلامی نمایند. سفرهای اخیر مقامات درجه اول این کشور از جمله آقای کرزای حاکی از آن است که ایشان به هیچوجه تمایلی به بحرانی کردن مناسبات خود با همسایه قدرتمند دیگر و تشدید مداخلات مقامات ایرانی که از نفوذ قابل ملاحظهای در برخی از گروههای مجاهدین افغانی برخوردارند، را نداشته و بیثباتی در ایران را به زیان اوضاع در افغانستان ارزیابی میکنند.
• در حقیقت و در نتیجه باید گفت که حذف رژیم طالبان که از دشمنان نظام جمهوری اسلامی بوده و این رژیم را به لحاظ مشروعیت دینی آن حتی به چالش میطلبید، موجبات نفوذ هر چه بیشتر جمهوری اسلامی ایران را در افغانستان فراهم نموده و خیال رژیم جمهوری اسلامی را از بخش قابل توجهی از مداخلات از طریق مرزهای شرقی آن آسوده نموده است. و در همین حال ایالات متحده را برای پیشبرد پروژه خود در افغانستان به جمهوری اسلامی نیازمند نموده است. بیدلیل نبود که جمهوری اسلامی ازبراندازی طالبان استقبال نمود و در این راستا با ایالات متحده همکاری نیز نمود.
با این همه اساسا معلوم نیست که آیا بازگشت طالبان به قدرت در این کشور منتفی شده است.
وضعیت پیچیدهتر عراق
در عراق مسائل بسیار پیچیدهتر از افغانستان است. خطر عراق و رژیم صدام برای ایران یک خطر واقعی بود که از جهات مختلف که به آن اشاره میکنم حاکمیت نظامر اسلامی را به چالش میکشید.
• عراق در کمتر از یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به جمهوری اسلامی حمله نظامی نمود در در یک جنگ 8 ساله نه تنها موجودیت نظام اسلامی را مورد تعرض جدی قرار داد که به کشتار و قتل عام بخشی از نیروهای مدافع این نظام در جبههها مبادرت کرد. صدها هزار کشته و مجروح و میلیاردها دلار خسارات مالی و جدیترین بحران سیاسی-اقتصادی-نظامی را برای جمهوری اسلامی بجای گذاشت. بحرانی که ابعاد آن را بخوبی در نامهنگاریها و افشای اسناد آن دوران از جمله افشای نامه محرمانه آیتالله خمینی توسط آقای هاشمی مشاهده میکنیم. در حقیقت بحران هستهای کنونی که شاید بزرگترین چالش نظام اسلامی است چنانچه در نامه آقای رضایی به آیتالله خمینی مشهود است یعنی نیاز کشور به سلاح اتمی برای مقابله با صدام، محصول شرایط آن دوران است. نیاز به سلاح هستهای و احتمالا بازنگری و راهاندازی مجدد پروژه هستهای ایران و توجه به دستیابی به تسلیحات هستهای که در ابتدای انقلاب بکلی از دستور کار رهبران کشور خارج گردیده بود، در دوران جنگ برای بار دیگر با تشویق و توصیه مقامات نظامی مقبولیت لازم را پیدا نمود و در دورههای بعدی به یک پروژه جدی نظام تبدیل شد. پروژهای که امروز بزرگترین چالش تاریخی جمهوری اسلامی با جهان غرب و بویژه ایالات متحده میباشد و رهبران نظام اسلامی به قیمت حفظ نظام هنوز پیگیر آنند.
• کشور عراق دومین کشورشیعه درجهان اسلام است که هیچگاه شیعیان نقش قابل توجهی در حکومت و اداره امور آن به عهده نداشتهاند. حوزه علمیه نجف یکی از مراکز عمده علمای شیعه میباشد. برجستهترین چهرههای روحانی از جمله رهبر انقلاب اسلامی ایران سالها در این حوزه تدریس نمودهاند. اما این حوزه از آنجا که در کشور عراق واقع شده همیشه در تقابل با حکومت ایران مورد استفاده حاکمین عراق که عمدتا در اختیار یک اقلیت سنی و سکولار بوده است قرار داشتهاست. تهاجم ایالات متحده به عراق و حذف اقلیت سنی و نخبگان غیرشیعه عراقی از حکومت در این کشور، برای اولین بار نه تنها بخش قابل توجهی از حکومت عراق را در اختیار شیعیان این کشور قرار داده که موجبات کنترل حکومت سنی و یا سکولار عراق را از حوزه نجف از میان برده است. فروپاشی حکومت حزب بعث در همسایگی ایران بزرگترین و خطرناکترین رقیب جمهوری اسلامی ایران را در عرصه نظامی، کنترل بر جمعیت شیعه و کنترل بر عمدهترین مرکز علمای شیعی و به لحاظ منطقهای کنترل بر کشورهای کوچک ساحل خلیج را از حوزه حکومت عراق خارج نموده و آن را در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار داده است.
•نزدیک به چهار سال از تهاجم نظامی ایالات متحده به عراق میگذرد. ایالات متحده با هزینه کردن بیش از 300 میلیارد دلار و بجای گذاشتن بیش از 2700 کشته و هزاران مجروح به ساختن یک جمهوری اسلامی دیگر در منطقه کمک نمود. کشوری که در آن شیعیان اکثریت حکومت را در اختیار خود گرفته و بزرگترین مرجع شیعه کشور آیتالله سیستانی عملا حرف آخر را میزند. ایالات متحده بدین وسیله جمهوری اسلامی را از شر خطرناکترین رقیب منطقهای خود نجات داده است.
•ایالات متحده بدون همکاری اکثریت شیعه عراقی کمترین شانسی برای پیدا کردن راه حل خروج از بحران در این کشور که ابعاد آن روز به روز گستردهتر شده و به یک جنگ همهجانبه داخلی در حال گسترش است را ندارد.
•عراق امروز به پایگاه اصلی تروریسم بینالمللی که ایالات متحده مدعی جنگ با آن است تبدیل شده است. رهبری ایالات متحده تمامی حیثیت خود را به تفوق و پیروزی در جنگ بر علیه تروریسم گره زده است. پیروزی بر اهریمن تروریسم در این کشور بدون همکاری اکثریت شیعه و گروههای وابسته شیعی به ایران غیرممکن است. همکاری شیعیان در عراق با ایالات متحده به طور جدی با توافق جمهوری اسلامی ایران گره خورده و عملا همانطور که زلمای خلیلزاد و دیگر مقامات امریکایی بارها و بارها گفتهاند بدون مذاکره و توافق ایران نمیتوان به یک راه حل قابل قبول در عراق دست یافت.
درگیریهای لبنان
•جمهوری اسلامی ایران با اعزام واحدهایی از سپاه پاسداران پس از تهاجم اسرائیل به لبنان در سال 1982 برای کمک به شیعیان لبنان و نیز با توجه به مناسبات دیرینه رهبران ایران با مقامات لبنان در سالهای پیش از آن عملا موفق گردید که متحد نیرومندی را طی دو دهه گذشته در این کشور بوجود آورد. حزبالله لبنان در این کشور به یک نیروی جدی سیاسی و نظامی تبدیل گردید.
•اشتباه ایالات متحده پس از ترور رفیق حریری و فشار بر نیروهای سوریه برای خروج از لبنان که در حقیقت در راستای سرکوب جنبش مقاومت لبنان برنامهریزی گردیده بود عملا باعث گردید که خلاء نیروهای سوری را حزبالله لبنان پر نموده و عملا به گسترش بیشتر حوزه عمل جمهوری اسلامی منجر گردد.
•از نگاه ایالات متحده و اسرائیل حزبالله یک نیروی ایرانی و پشت جبهه این کشور در لبنان میباشد که در صورت حمله احتمالی به تاسیسات اتمی ایران، یا هرگونه تعریض دیگری، از طرف ایران برای اقدامات تلافیجویانه به کار گرفته خواهد شد. این نگرانی باعث آن شد که اسرائیل به بهانه گروگانگیری اخیر حزبالله حملهای سراسری را به منظور نابودی کامل این گروه و اشغال مجدد لبنان مرتکب گردد.
مقاومت 33 روزه حزبالله در مقابل نیروهای اسرائیلی و عقیم ماندن طرح اسرائیل برای اشغال سریع لبنان و سرکوب حزبالله نه تنها موجب سرکوب این گروه نگردید که به محبوبیت قابل توجه آنها در کل کشورهای اسلامی منجر شد. حسن نصرالله رهبر شیعه حزبالله به شخصیتی محبوب در کشورهای عربی و اسلامی مبدل شد تا آنجا که فقط در عرض یک ماه تنها در بند اسکندریه مصر با حمعیتی سنی، نام بیش از 120 کودک تازه تولد یافته را نصرالله گذاشتند. جالب است که مادری نام فرزندان دوقلوی خود را یکی حسن و دیگری نصرالله نهاد.
مقاومت حزبالله در لبنان در حقیقت زنگ خطردیگری است برای ایالات متحده و اسرائیل و نشانگر قدرت مقاومت جمهوری اسلامی است که بسیاری از طرفداران حمله نظامی به ایران را دچار تردید کرده است. علاوه بر عدم موفقیت پروژههای نظامی ایالات متحده در افغانستان و عراق و ناتوانی اسرائیل در درهم شکستن مقاومت لبنان که مورد حمایت کامل ایالات متحده بود عوامل دیگری که موجب بازنگری و احتمالا تجدید نظر در گزینه حمله نظامی میباشد عبارتند از
پیامدهای احتمالی بر اقتصاد جهانی
مسلما هرگونه اقدام نظامی بر علیه تاسیسات هستهای و نظامی ایران از جانب جمهوری اسلامی بدون پاسخ نخواهد ماند. بیشتر تحلیلگران بویژه نظامیان در ایالات متحده معتقدند که پاسخ ایران و اقدامات تلافیجویانه این کشور عملا حوزه جنگ را از محدودههوایی به عرصه زمین و دریا خواهد کشاند. فرماندهان نظامی ایالات متحده با توجه به تجربه عراق مخالف شرکت در یک جنگ همهجانبه دیگر میباشند. گسترش جنگ از جنگ محدود و بمباران مراکز نظامی و هستهای ایران به زمین و دریا با توجه به قدرت نظامی و امکان بستن تنگه هرمز و محدودیت در رفت و آمد نفتکشها و احتمال غرق کردن تعداد قابل توحهی از این نفتکش ها توسط موشکهای ایرانی که به تعداد وسیعی به این منطقه هدف گیری شدهاند، عملا جهان را با بحران انرژی مواجه خواهد نمود. اکثر کارشناسان نفتی معتقدند در چنین حالتی قیمت یک بشکه نفت یک شبه به بیش از صد دلار افزایش پیدا کرده و تاثیر مستقیم آن بر اقتصاد کشورهای غربی امری غیرقابل قبول میباشد. باز نمودن مجدد تنگه هرمز براثر غرق شدن ناوگانهای بازرگانی و نفتکش خود به تنهایی چند ماه زمان نیاز دارد. اقتصاد هیچکدام از کشورهای اروپایی، همچنین چین و ژاپن تحمل پذیرش عواقب اختلالات جدی درگردش جریان نفت را ندارند.
وضعیت نامعلوم کشورهای اسلامی
حمله به جمهوری اسلامی ایران و احتمالا گسترش جنگ در محدوده زمین و دریا و احتمال بکارگیری سلاحهای کشتار جمعی از طرف ایالات متحده و اسرائیل برای فرونشاندن مقاومت جمهوری اسلامی ایران، مجموعه احساسات و افکار عمومی مردم منطقه خاورمیانه را که در حال حاضر نیز به دلایل گوناگون از جمله اشغال عراق و افغانستان، حمایت یک جانبه ایالات متحده از اسرائیل، تقابل آشکار محافل دست راستی مذهبی با ایدئولوژی اسلامی و مردم مسلمان و توام نمایاندن اسلام با تروریسم، به شدت برعلیه ایالات متحده برافروخته است را به اوج خود خواهد رساند. پیامدهای این خروش احساسات در کشورهای اسلامی بویژه در مصر، عربستان سعودی، ایران، و پاکستان بسیار غیرمنتظره و غیرقابل پیشبینی است. در حال حاضر در مصر اخوان المسلمین از حمایت بسیاری برخوردار بوده و رهبر و سازمانده اصلی القاعده آقای ایمان الظواهری به عنوان یکی از محبوب ترین چهرهها در این کشور می باشد. در عربستان سعودی القاعده از امکانات بسیار فراوانی برخوردار بوده و عملا رژیم فاسد حاکم براین کشور هیچ پایگاه مردمی ندارد. در پاکستان نیز نفوذ عناصر ارتجاعی و نزدیک به القاعده در ارتش پاکستان به اندازهایست که عملا ژنرال مشرف هیچ اقدامی در جهت کنترل القاعده و طالبان در این کشور ندارد.
این وضعیت بسیار نگران کننده است. از دست رفتن کنترل قدرت سیاسی در هر کدام از کشورهای نامبرده عملا ثبات منطقه و آینده صلح در جهان را به خطر خواهد انداخت. عربستان سعودی با ذخیره 25درصد از نفت جهان و آهنربای جذب سالانه میلیونها مسلمان زائر برای مراسم حج و زیارت مقدس ترین مکان اسلامی، کعبه، پاکستان در حقیقت به عنوان مقتدرترین کشور اسلامی مسلح به سلاح هستهای و مصر با بیشترین جمعیت و مرجعیت الازهر و رهبری مبارزه با اسرائیل هرکدام به تنهایی میتوانند تاثیرات بازگشت ناپذیری را به زیان غرب و ایالات متحده و به نفع بنیادگرایی برای سالهای آتی در این منطقه ایفا نمایند.
آنچه موجبات تجدید نظر و مخالفت با گزینه نظامی برعلیه ایران را تقویت نموده نه صرفا قدرت نظامی جمهوری اسلامی ایران که پیامدهای غیرقابل پیشبینی حمله نظامی به ایران در کل منطقه میباشد.
اما آیا این همه که در بالا برشمردیم، یعنی وضعیت عراق، افغانستان، لبنان، قدرت نظامی و تلافیجویانه ایران، اقصاد آسیبپذیر از بابت قطع شریان نفتی و پیامدهای ناگوار و غیرمنتظره در سایر کشورهای اسلامی موجب گردیده که تمامی محافل سیاسی و تصمیم گیرنده در ایالات متحده را مجاب نماید که گزینه نظامی را از دستور خارج نمایند.
متاسفانه پاسخ منفی است.
چرا گزینه حمله نظامی به ایران؟
گرچه وزارت امور خارجه و بخشی از فرماندهان نظامی که قرار است مجری طرح عملیات نظامی باشند بطور جدی مخالف گزینه نظامی هستند، اما وزارت دفاع یعنی همان بخش غیرنظامیان این وزارتخانه بطور جدی هنوز در راستای متقاعد کردن دیگران به پذیرش گزینه نظامی میباشند. از نگاه آنها:
• سرنخ مجموعه مشکلات منطقه بویژه عدم توفیق ایالات متحده در پیشبرد و ضعیت عراق و نقشه راه در خاورمیانه در دستهای جمهوری اسلامی ایران است. آنها معتقدند که گذشت زمان به نفع جمهوری اسلامی ایران عمل نموده و همچنان که در سالهای اخیر نشان داده شده است مواضع بنیادگرایانه رژیم در داخل و خارج مرزهای این کشور روز به روز تقویت میگردد. این گرایش همان گرایشی است که معتقد بود ابتدا میباید به ایران حمله نظامی صورت میگرفت و نه به عراق و افغانستان، و هنوز هم معتقد است که بدون تغییر رژیم اسلامی در ایران، بحران منطقهای لاینحل باقی خواهد ماند.
• تحمل رژیم اسلامی با توجیه ممانعت از گسترش بیشتر تروریسم، ناامنی و احتمال فروپاشی بعضی دیگر از رژیمهای منطقه، درحقیقت به معنی انتظار و دستیابی رژیم جمهوری اسلامی به سلاح هستهای است. به نظر این گروه، دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هستهای در حقیقت تضمین کننده بقای نظام اسلامی بوده و از این نظرگاه تضمین کننده بقای بحرانهای کنونی در منطقه نیز میباشد. ادامه این بحرانها در صورت دستیابی رژیم اسلامی به سلاح هستهای وضعیت منطقه را بکلی دیگرگون کرده و خطر جدی بنیادگرایی مسلح به سلاح هستهای تهدیدی برای صلح و امنیت در منطقه و جهان خواهد بود.
بسیاری از تحلیلگران این گروه معتقدند که جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر تهدیدی استراتژیک برای امنیت ایالات متحده است. این گروه که بخشی از نگرانی های آنها در چند محور زیر در گزارش کمیسیون اطلاعات مجلس نمایندگان این کشور به شرح زیر آمده است، بر این باورند که:
•ایران احتمالا از یک برنامه تهاجمی در تولید و تحقیقات سلاحهای شیمیایی برخوردار است.
•ایران احتمالا یک برنامه تهاجمی برای سلاحهای بیولوژیک دارد.
•ایران بزرگترین انبار موشکهای بالستیک در خاورمیانه است و احتمالا در صدد تجهیز هستهای این موشکهاست.
•ایران منبع تامین، تربیت، تهیه سلاح، موشک و حمایت مادی از گروههای تروریستی در لبنان، فلسطین و دیگر نقاط است.
•عوامل اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران به طور فعال در عملیات خرابکارانه عراق درگیرند.
این گروه به این نتیجه رسیدهاند که:
• یک ایران اتمی تهدیدی استراتژیک برای ایالات متحده و متحدین آن میباشد.
• ایران اتمی احتمالا رهبری ایران را در تهران در بلندپروازیهای تهاجمی آنها در داخل و خارج از منطقه بطور مستقیم و از طریق حمایت آنها از تروریسم جسورتر نموده و بطور جدی ثبات و امنیت را برای ایالات متحده و متحدین و دوستان آن به خطر میاندازد.
• بخشی از رهبری ایران با این باور که سلاح هستهای در اقدامات تلافیجویانه محافظ آنهاست، ممکن است به استفاده از سلاحهای متعارف بر علیه ایالات متحده و متحدین آن در منطقه، خاورمیانه بزرگ، اروپا و حتی آسیا تشویق گردند و این امر یعنی دستیابی به سلاح هستهای میزان تمایل به استفاده و کاربرد سلاحهای متعارف را به میزان قابل توجهی افزایش میدهد. به این معنی که احتمال بکارگیری سلاحهای متعارف را در منازعات به دلیل احساس امنیت از اقدامات تلافیجویانه بسیار بیشتر خواهد کرد.
• ایران مجهز به سلاح هستهای موجب تشدید و وخامت بیشتر بحرانها و کشمکشهای منطقهای خواهد شد.
زندگی در کنار ایران هستهای برای اسرائیل بسیار دشوار خواهد بود و احتمال حمله نظامی یک جانبه اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران وجود دارد. یک حمله عمدی یا پیشبینی غلط توسط یک کشور میتواند به تلافی طرف مقابل منجر گردد که این امر متعاقبا به شورشهای منطقهای و تشدید حملات تروریستی منجر خواهد شد.
با توجه به این مجموعه از استدلالهاست که هنوز بخش قابل توجهی از مقامات ایالات متحده بر این گزینه (یعنی حمله نظامی که موجبات تضعیف جمهوری اسلامی را فراهم مینماید و نهایتا پروژه تغییر رژیم را عملی مینماید) پای میفشارند.
خبر اعزام ناوگانهای جنگی از جمله ناو آیزنهاور که مجهز به حمل کلاهکهای هستهای است و بخشی از مجموعه نیروی ضربتی ایالات متحده میباشد به منطقه خلیج فارس و استقرار آنها در این منطقه برای ماه اکتبر موجب شده که مخالفین گزینه نظامی را در این کشور بسیار نگران کند و برخی از آنها از جمله آقای ری مکگاورن مشاور ارشد سابق سیا CIA را به این نتیجه رسانده است که احتمال حمله نظامی به ایران در ماه اکتبر بسیار جدی است.
مخالفین گزینه نظامی با تاکید براینکه جمهوری اسلامی ایران تا دستیابی به سلاح هستهای، در بهترین حالت، بیش از 5 سال فاصله دارد مصرند که رهبری کنونی ایالات متحده باید هرچه سریعتر به مذاکرات مستقیم با مجموعه کنونی حاکم در نظام جمهوری اسلامی روی آورده و بدون واسطه با رژیم کنونی ایران برای دستیابی به یک راه حل فارغ از جنگ متوسل گردد. پرسش اکنون اینست که مذاکرات روزهای آتی مقامات ایرانی با اروپا به تقویت کدام سیاست در ایالات متحده کمک خواهد کرد و نتایج سیاست نه جنگ نه صلح با جمهوری اسلامی ایران به چه بخشی از نگرانیهای ایالات متحده در منطقه خاورمیانه پاسخ خواهد داد.
با احترام،
رضا فانی یزدی