معجزه اطاق بازجویی و کابل

لنگان لنگان وارد اتاق شد. پاهاش تا زانو باند پیچی شده بود. اسمش رو که پرسیدم، با لهجه ‏کردی گفت “سعد”.‏ ازش پرسیدم “چرا دستگیر … ادامه خواندن معجزه اطاق بازجویی و کابل